در گفتوگو با ایلنا مطرح شد؛
پشتوانه قوی ادبیاتی سبب عملکرد بهتر فیلمسازان در دهه ۵۰ شد/ سیاستهای فرمایشی نمیتواند آثار اقتباسی را افزایش دهد
به اعتقاد محمد داودی؛ آثار ادبی متعددی در سینمای جهان و تا حدودی در ایران به فیلم تبدیل شدهاند. اگرچه مخاطبان از پایان این فیلمها آگاهی دارند اما تجربه دیدن آن بر پرده بزرگ سینماها جذابتی بیشتر دارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، آثار مکتوب ادبی فراوانی در دسترس هستند اما قطعا تمامی آنها نمیتوانند منبعی برای الهام یا خلق فیلم باشند. یک اثرِ ادبی باید مختصات و مقتضیات مناسبی برای ساخت یک فیلم داشته باشد. اقتباس امری مرسوم در سینمای جهان است و در ایران هم طرفداران خاص خود را دارد. از میان سینماگران قبل از انقلاب، حدود ۲۰ فیلم براساس آثار ادبی در دهه ۵۰ ساخته و تولید شد و پس از انقلاب، بازهم این روند ادامه یافت گرچه منتقدان سینمایی باور دارند که تعداد آثار اقتباسی ساخته شده رضایتبخش نیست.
محمد داودی (فیلمنامهنویس) که سیمرغ بلورین فیلمنامه اقتباسی سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر را برای نگارش «بیهمهچیز» به دست آورده است، اما باور دارد که برخلاف تصور رایج، تعداد آثار اقتباسی در سینمای ایران قابل قبول است. گفتگوی ایلنا با این کارگردان را در ادامه میخوانید:
ارتباط معنایی به نحوی میان سینما و ادبیات وجود دارد اما پرده نقرهای با تصویر و ادبیات از طریق واژهها سخن میگویند. به اعتقاد شما این دو کجا به هم نزدیک شده و میتوانند از ظرفیتهای یکدیگر استفاده کنند؟
سینما و ادبیات دو فرمت متفاوت هستند. اگر یک فیلمنامهنویس بخواهد یک رمان یا داستانکوتاه را به فیلمنامه تبدیل کند باید تغییرات ساختاری در آن آثار ایجاد کند؛ همچنین فیلمهایی که با اقتباس از نمایشنامهها روانه پرده نقرهای میشوند، به فرمتی نیاز دارند که با سینما منطبق باشد. بنابراین متنی که برای ساخت یک اثر نمایشی نوشته میشود باید از فرمتی خاص پیروی کند.
فیلمنامه و نمایشنامه به ادبیات دراماتیک تعلق دارند اما هرکدام شیوهی اجرای مختص به خود را دارند. تبدیل یک رمان، داستان کوتاه و نمایشنامه به فیلمنامه نیازمند اقتضائاتی مثل صدا و تدوین است که تمامی این مولفهها هنگام تبدیل این آثار به فیلمنامه باید مورد توجه قرار گیرند. «تدوین» و «مونتاژ» جایگاهی در ادبیات داستانی و نمایشنامه ندارند و تنها در سینما تعریف میشوند. یکی از ویژگیهای بارز فیلمنامه، مشخص بودن مسیر تولید است که این موضوع در پروسه پستولید هم به چشم میآید. هنگام تبدیل یک اثر داستانی به فیلمنامه باید به شکل چیدمان صحنهها توجه کرد که موضوعی بسیار مهم است. اگرچه چیدمان صحنهها در نمایشنامه هم اتفاق میافتد اما در زمان اقتباس باید به آن توجه کرد.
اقتباس در سینما به روشهای مختلف انجام میشود، درباره این موضوع توضیح دهید.
اقتباس دستهبندیهای متفاوتی دارد ولی میتوان دو رویکرد کلی برای آن درنظر گرفت. فیلمنامهنویس نسبت به یک اثر ادبی وفادارانه عمل میکند یعنی روند کلی اتفاقات، صحنهها و شخصیتها حفظ میشوند و بر اساس اقتضائات فیلمنامه، تغییراتی در آن ایجاد میشود. این امکان وجود دارد، صحنهها و شخصیتها حذف یا اضافه شوند؛ گاهی چیدمان صحنهها نیز تغییر میکند.
گاهی فیلمنامهنویس از یک اثر مکتوب الهام میگیرد که شکلی دیگر از اقتباس است. الهام گرفتن از روح اثر مبدا باعث میشود تا اقتباسکننده برای بازآفرینی همان اثر در سینما، دست بازتری داشته باشد و آزادانهتر عمل کند.
پیش از انقلاب، کارگردانان موج نو سینمای ایران دست به ساخت آثار اقتباسی زدند و فیلمهای اقتباسی خوبی روانه پرده سینماها کردند. ساخت آثار اقتباسی پس از انقلاب هم ادامه دارد و فیلمهایی قابلقبولی مثل «ناخدا خورشید» به کارگردانی ناصر تقوایی در دهه ۶۰ ساخته میشود که برداشتی آزاد از «داشتن یا نداشتن» ارنست همینگوی است. داریوش مهرجویی با اقتباس از «فرنی و زویی» اثر «دیوید سالینجر» برای پرده نقرهای فیلم «پری» را در دهه ۷۰ میسازد. در پایان دهه ۸۰، «اینجا بدون من» بهرام توکلی با اقتباس از اثر «تنسی ویلیماز» یعنی «باغ وحش شیشهای» ساخته میشود. فیلمسازان در دهه 90 هم تلاشهایی کردهاند. سینمای ایران در کدام دوره وضعیت بهتری داشته است؟
ساخت آثار اقتباسی در سینمای ایران فراز و نشیب داشته است. اگر حجم آثار اقتباسی سینمای ایران را با توجه به تعداد آثار ادبی قابل توجه که به رشته تحریر درمیآیند یا ترجمه میشوند، ارزیابی کنیم؛ میزان آثار اقتباسی تولید شده را میتوانیم قابلقبول بدانیم. اگرچه دوربینها و سختافزارهای تدوین دیجیتال عاملی برای تسریع ساخت فیلمها هستند و تعداد آنها را افزایش دادهاند اما در بهترین حالت ممکن حدود ۱۲۰ تا ۱۵۰ فیلم، سالانه در سینمای ایران ساخته میشود. اگر شرایط حاکم بر سینمای ایران را ملاک قرار دهیم و یک میانگین نسبی از فیلمهای اقتباسی با توجه به آثار ساخته شده در یک سال سینمای ایران به دست بیاوریم، برخلاف تصور رایج، تعداد این آثار قابل قبول است.
عوامل متعددی در شکلگیری این شرایط دخیل هستند. نویسندگان آثار ادبی یکی از عوامل موثر در ساخت این فیلمها به حساب میآیند. کسب اجازه از صاحب معنوی یک اثر برای ساخت یک فیلم اقتباسی لازم است و امکان مخالفت از سوی نویسنده وجود دارد.
پرسشی مطرح میکنم، اگر یک اثر ادبی فاخر در دسترس باشد، آیا نویسنده به یک فیلم اولی اجازه میدهد تا از اثر او اقتباس کند؟ این احتمال وجود دارد که فرصت چنین کاری را در اختیار یک کارگردان فیلم اولی قرار دهند اما نویسنده دست به ریسک زدهاست. من معتقدم، عوامل موثری در ساخت یک اثر اقتباسی دخیل هستند و نباید توپ را فقط به زمین فیلمنامهنویس، کارگردان و تهیهکننده انداخت. موضوع کیفیت ساخت آثار اقتباسی نیست بلکه ایجاد شرایطی برابر بر بستر ادبیات و ترجمه است تا تمامی فیلمسازان بتوانند از این شرایط برای ساخت یک اثر نمایشی اقتباسی بهره ببرند.
با تمام این تفاسیر، سینماگران در دهه ۵۰ عملکرد بهتری نسبت به دهههای دیگر داشتهاند.
پشتوانه قوی ادبیاتی در دو دهه ۳۰ و ۴۰ سبب این موضوع شده، ایران این دو دهه طلایی را تجربه کرده است. نویسندگان، آثار فاخری در آن دوران نوشتند و آن را به نسل جوانی که در دهه ۵۰ وارد فیلمسازی شدند، انتقال دادند. اگر فضا و بستر مناسب وجود داشته باشد، شکوفایی حاصل خواهد شد. رونق و شکوفایی به یکباره اتفاق نمیافتد و به گذر زمان نیاز دارد.
اگر ادبیات بتواند برای آثار نمایشی بسترسازی کند، وضعیت ساخت آثار اقتباسی در سینما بهتر خواهد شد. منظور از بسترسازی این نیست که نویسندگان ملزم به نوشتن برای سینما هستند اما با ایدهپردازیهای متنوع، قصهها و فرمهای به روزتر میتوانند برای فیلمسازان فرصت اقتباس را فراهم کنند. اگر این فرصت ایجاد شود، سالهای آتی شاهد اتفاقات خوشایندی در عرصه آثار تصویری خواهیم بود.
بازهم تاکید میکنم، شرایط موجود بد نیست و آثار قابل احترامی چه در عرصه سریالسازی و چه فیلمسازی ساختهشدهاند که موضوعی ارزشمند است. اگر به ادبیات و سینما بها داده شود و فرصت مناسب در اختیار فعالان این حوزهها قرار گیرد؛ تلاقی میان سینما و ادبیات اتفاق خواهد افتاد. من معتقدم، سیاستهای فرمایشی نمیتواند سبب جلب توجه بیشتر به ادبیات و ساخت آثار اقتباسی شود. فرمولهای فرمایشی نمیتوانند تعداد آثار اقتباسی در سینمای ایران را افزایش دهند و چنین انتظاری بیهوده است.
به نقش موثر آثار ادبی در ساخت فیلمهای سینمایی اشاره کردید. صرف نظر از این موضوع، به نظر میرسد که در ساخت فیلمهای اقتباسی حساسیتهایی از جنس سرمایهگذاری وجود دارد.
سرمایهگذاری در سینما به وجه صنعتی و تجاری این هنر مربوط میشود. برای اینکه چرخ سینما به حرکت درآید باید فیلمها به فروش برسند تا هم مشوق سرمایهگذاری مجدد باشند و هم اینکه سبب رونق سینماها شوند.
سینما به واسطه حضور مردم رونق پیدا میکند. کرونا، تمامی سالنهای سینما را تعطیل کرد و سینماداران جزو اولین مشاغلی بودند که به دلیل حفظ پروتکلهای بهداشتی با محدودیتهای صنفی روبرو شدند. در تعطیلی سینماها نه تنها نسبت به جامعه تولیدکننده یک اثر سینمایی بیتوجه بودند بلکه مشاغلی که در سینماها اشتغال دارند، به دست فراموشی سپردند. آمار و ارقام منتشر شده از شرایط نامساعدی سخن میگوید.
اگر بستر مطالعاتی میان مردم ایجاد شود، شکوفایی ساخت فیلمهای اقتباسی حاصل خواهد شد. به طور مثال، هنگامی نسخه جدید داستانهای «هریپاتر» رونمایی میشود، مردم در لحظه رونمایی برای خرید آن در صف میایستند. این جامعه کتابخوان برای ساخت فیلمی که از این کتاب اقتباس شده، انتظار میکشد. اگر بتوانیم جامعه ایران را به سوی کتابخوانی سوق دهیم و برای یک اثر ادبی، جریانسازی مردمی ایجاد کنیم، به طور قطع میتوانیم سرمایه ساخت یک اثر نمایشی اقتباسی را فراهم کنیم.
مخاطب برای سینما، فیلم و کتاب بسیار اهمیت دارد؛ در واقع، این موارد برای مردم عرضه میشوند. مردم با گرایش و ذائقه خود مشخص میکنند که چه میزان از آثار تولیدی سینمایی ایران به فیلمهای اقتباسی اختصاص داده شود. اگر مردم برای خرید اثر ادبی، شوق و ذوق داشته باشند، از بازنمایی آن در قالب تصویر نیز استقبال میکنند. مسائل فنی نیز مطرح میشود، رمانهای پرفروشی در سالهای اخیر منتشر شدهاند اما به دلیل پیچیدگی یا ضعف فنی از منظر سینمایی نمیتوانند فرصتی برای اقتباس فراهم کنند.
وقتی مخاطب یک اثر ادبی را میخواند، میتواند از قدرت تخیل خود استفاده کند اما هنگامی که همان اثر در قالب تصویر درمیآید، قدرت خیالپردازی مخاطب هم محدود میشود. در واقع، حس و حال مخاطب هنگام خواندن یک اثر ادبی با تجربه دیدن همان اثر در قالب تصویر متفاوت است زیرا داستان بر پرده سینما از زاویه دید عوامل فیلم روایت میشود. این امکان وجود دارد، فیلم نسبت به اثر مکتوب برای مخاطب جذابتر باشد یا نسبت به آن گارد بگیرد. مخاطبان همواره به دو گروه راضی و ناراضی تقسیم میشوند که این موضوع به احساسات آنها مربوط میشود.
به طرحهای فرمایشی اشاره کردید. بنیاد سینمایی فارابی، طرحی با عنوان «طرح حمایت از تولید فیلمهای اقتباسی» ارائه داد. این موضوع تا چه میزانی در گسترش آثار این چنینی تاثیر داشته است؟
من اطلاعی از جزئیات این طرح ندارم و نمیتوانم درباره این موضوع اظهار نظر کنم.
آیا کمرمق بودن سینمای مستقل را عاملی برای کمرنگ بودن اقتباس در سینما دانست؟
حتی اگر سینمای ایران را مستقل بدانیم تا زمانی که کنشمندی در میان مردم برای کتابخوانی وجود نداشته باشد، نمیتوانیم تعداد آثار اقتباسی بیشتری در سینمای ایران بسازیم. ساخت آثار اقتباسی به فاکتورهای بیرونی مثل متن و جامعه وابسته است.
در اغلب جشنوارههای معتبر جهانی جایزه ویژه اقتباس وجود دارد و جوایز فیلمنامههای اصلی و اقتباسی از هم منفک میشوند، درحالیکه جشنواره فجر که طلایه دار جشنوارههای سینمایی ماست این مسئله مغفول مانده و جایزه اقتباس هم محدود به چند دوره انگشت شمار بوده است. به نظر شما سیمرغ فیلمنامه اقتباسی در جشنواره فجر تاثیری در روند افزایشی تولید چنین آثاری در سینما دارد؟
من معتقدم، جشنواره فیلم فجر به آثاری از این دست توجه میکند و سیمرغی برای آن درنظر گرفته است. برنامهریزیها باید از قبل انجام شود تا خروجی نتایج حاصله از سیاستهای اتخاذ شده در جشنواره نمایان شود. امیدوارم نهضت تولید متون دراماتیک در حوزههای تالیف و ترجمه اتفاق بیفتد، همچنین شاهد نهضت مطالعاتی از سوی مردم باشیم تا زمینه تولید آثار اقتباسی فراهم شود.
گفتگو: علی خسروجردی