مروری بر روابط ایران و روس/ منظر اول/ هوشنگ طالع مطرح کرد؛
نقش شوروی و انگلیس در تجزیه ایران غیرقابل انکار است
فکر نکنید روسیه امروزی با گذشته فرق کرده است؛ تنها تفاوت در این است که امروز، نیازمند ماست و ما نمیتوانیم از آن درست استفاده کنیم. اگر جمهوری اسلامی نبود، به هرحال روسیه نمیتوانست پایگاه طرسوس را در سوریه نگه دارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، هوشنگ طالع (تاریخپژوه، از سران حزب پانایرانیست در دهه سی و همچنین از نمایندگان بیست و دومین مجلس شورای ملی) درباره تاریخچه مداخله روسها و در کنار آنها انگلیسیها میگوید: "ایران به واسطه جایگاه استراتژیکاش و سهمی که از منابع غنی نفت و گاز و منابع زیرزمینی داشته، همواره کشوری مطلوب برای قدرتهای استعماری از بلوک شرق و غرب بوده که سرسلسلهی این مداخله و نفوذ به دست دو کشور شوری سابق و انگلستان باز شد." این محقق همچنین معتقد است: "در سال ۱۹۰۷ طبق قراردادی بین روس و انگلیس، ایران به سه منطقه تحت نفوذ این دو کشور و همچنین یک باریکه حائل بین این دو تقسیم شد که اگر مشروطیت ایرانی به بار ننشسته بود، حتما محمدعلی شاه این قرارداد را امضا میکرد." متن گفتگو با او را بخوانید.
امپراتوری تزاری روس، آغازگر تجاوز به ایران است
طالع درباره تاریخچه مداخلهی روسها در ایران میگوید برای بررسی نفوذ روسها باید به پیش از تاریخ شکلگیری شوروی برویم. امپراتوری تزاری روس، آغازگر تجاوز به ایران است چراکه تنها قدرتی که میتوانست آسیای میانه و آسیای غربی را از تجاوز دیگران محفوظ بدارد، ایران بود و روسها و انگلیسها این را دریافته بودند. به ویژه بعد از آنکه انگلیسها بر هندوستان مسلط شدند، با کمک روسها در پی تضعیف ایران برآمدند. میدانید که به دنبال جنگهای ده ساله، قرارداد گلستان بسته شد و بخشهایی از قفقاز از دست رفت که در آن، دخالت انگلیسیها آشکار و مبین است و اسنادش هم در همهجا هست؛ من هم در کتاب چهارم «تاریخ تجزیهی ایران: تجزیه قفقاز» اسنادش را ارائه کردهام.
او با بیان اینکه «بعدتر باز با حمایت انگلیسها، قرارداد گلستان را بر ایران تحمیل کردند و سپس انگلیسها به این فکر افتادند که دیوار حائلی هم در برابر روسیه بکشند.» ادامه داد: بنابراین در سال ۱۸۵۷ افغانستان را از ما جدا کردند که باعث شد امروز به این حال بدبختی و فلاکت بیافتد. سپس بخشهای بزرگی از بلوچستان و مُکران را از ایران جدا کردند؛ یعنی بندر کراچی که تا زمان ناصرالدین شاه هنوز در قلمرو دولت شاهنشاهی ایران بود. راه آسیای میانه از شهر هرات بود و بعد از جدا شدن افغانستان از ایران، راه به روی ما بسته شد و روسها از این موقعیت استفاده و شروع به نفوذ کردند و بالاخره با تحمیل قرارداد «آخال» سرتاسر آسیای میانه یعنی آنچه که امروز تاجیکستان، ترکمنستان و بخشهایی از قرقیزستان و قزاقستان را تشکیل میدهد، از ایران تجزیه کردند.
روس و انگلیس در جنایاتی که علیه ایران انجام شد، شریکاند
این تاریخپژوه با تاکید بر اینکه در دو جنگ جهانی، روس و انگلیس به صورت متحد به ایران حمله آوردند، خاطرنشان کرد: در جنگ جهانی اول، با قحطیای که انگلیسیها درست کردند، نیمی از جمعیت ۱۳ میلیونی آن روزهای ایران از بین رفت و به ۷ و نیم میلیون نفر کاهش پیدا کرد. در جنگ جهانی دوم هم ایران را اشغال کردند؛ اما این بار به کمک امریکا. چندی پیش هم دیدید که سفیر روس در جایگاه استالین و سفیر انگلیس در جایگاه چرچیل قرار گرفته و صندلی روزولت امریکایی را هم خالی گذاشته بودند و در همان محلی که کنفرانس تهران را هنگام اشغال ایران برگزار کرده بودند، عکس گرفتند. که متاسفانه دولت واکنش مناسبی نسبت به این اقدام نداشت؛ درحالیکه میبایست هر دوی این جاسوسها را از ایران اخراج میکردند.
طالع تصریح کرد: بههرحال ضرباتی که این کشورها به ما زدند، کشنده است و البته که دستبردار نیستند. مانند آنکه در سال ۱۳۴۹ بحرین را از ایران جدا کردند که این موضوع را هنوز از یاد نبردهایم، یا تجزیههای بسیار دیگری مانند جدا کردن «سلیمانیه» یا «خانقین» از ایران. میدانید اولین چاهی که با امتیاز مظفرالدین شاه به «دارسی» واگذار شده بود و به نفت نشست، همین خانقین بود. یعنی خانقین، بخشی از دولت شاهنشاهی ایران محسوب میشد و از کشورمان تجزیهاش کردند. سرزمین عراق را اشغال کردند و در جنگ جهانی دوم آن را پایگاه تجاوز به ایران قرار دادند که هنوز هم متاسفانه این مقاصدشان را پیگیری میکنند. بنابراین باید گفت انگلیس و روسیه هر دو در تمام جنایاتی که نسبت به ایران شده، باهم شریکاند.
او در ادامه یادآور شد: حتی در سال ۱۹۰۷ طبق قراردادی بین روس و انگلیس، ایران به سه منطقه تحت نفوذ این دو کشور و همچنین یک باریکه حائل بین این دو تقسیم شد که اگر مشروطیت ایرانی به بار ننشسته بود، حتما محمدعلی شاه این قرارداد را امضا میکرد چون خیلی ضعیفتر و تو سری خورتر از ناصرالدین شاه بود که آن قراردادهای ظالمانه را پذیرفت.
روسیه چه در قالب تزاری و چه اتحاد شوروی ضد اسلام بود
نماینده بیست و دومین مجلس شورای ملی، در بخش دیگری از صحبتهایش به نقش شوروی در صفآرایی دو جبههی اسلامگرایی و ضداسلامی در میادین نبرد و تلاشهایش برای تغییر ایدئولوژی و مبارزه با اسلام پرداخت و گفت: روسیه در سرزمینهای تحت اشغال خود، فقط خط مسلمانها را عوض کرد؛ یعنی خط ارمنیها و گرجیها سر جای خودش ماند و خط مسلمانان را به «کریل» تبدیل کرد. مثلا در تاجیکستان با اینکه مردم هنوز به فارسی صحبت میکنند اما به خط روسی مینویسند و اصلا لهجه و اصطلاحاتشان عوض شده، یا در سمرقند و بخارا هم همینطور. در حقیقت دولت روسیه چه در قالب تزاری و چه در قالب اتحاد شوروی، غربگرا و مسیحیگرا بود و میخواست ارتباط این مردمان را با ایران قطع کند.
روس و انگلیس پس از اشغال، احزابی را در ایران ساختند
طالع؛ شکلگیری احزاب دستنشانده در ایران و همچنین به میزان موفقیت در اجرای نقشههایشان میان سیاستمداران و نخبگان ایرانی اشاره کرد و گفت: هم انگلیسیها و هم روسها از فضایی که بعد از اشغال ایران به چنگشان افتاده بود استفاده کردند و احزابی را ساختند؛ روسها حزب توده را درست کردند که در واقع ترجمهای برای مانیفست و سازماندهی حزب کمونیست بود و انگلیسیها هم حزب اراده ملی را به رهبری سیدضیاءالدین طباطبایی در ایران راه انداختند و در کنارش گروههای کوچکتری را هم که همه به نوعی وابسته به دولت بریتانیا بودند، ایجاد کردند.
حزب توده بخش بزرگی از مخالفانش را پاکسازی کرد
او ادامه داد: در زمانی که این قدرتها بر ایران سلطه داشتند و اختیار سانسور در دستشان بود، روزنامههای دلخواهشان را به نام احزاب خودساختهشان منتشر و تلاش میکردند افکار عمومی را به نفع خود شکل دهند و نقش بزرگی هم ایفا کردند. حزب توده ضربات جانکاهی در همه زمینهها به ملت ایران وارد کرد. مثلا در ۲۸ مرداد، دیدیم که چون دولت شوروی با امریکا و انگلیس کنار آمده بود، حزب توده هیچ حرکتی از خودش نشان نداد و میدانیم که بعد از آن بهعنوان پیشکش دولت روسیه، حکومت کودتا، شهرستان فیروزه را به روسها واگذار کرد. بعدها هم همین روند ادامه داشت؛ بهطور مثال در جریان انقلاب اسلامی، تودهایها نفوذ بسیاری در میان راستگرایان داشتند و توانستند بخش بزرگی از دشمنان و مخالفان خود را به دست انقلابیون در آن زمان پاکسازی کنند.
این تاریخپژوه با تاکید بر اینکه «انگلیسها هم هیچگاه نفوذشان در ایران قطع نشده است.» گفت: وقتی میخواستند بحرین را از ایران جدا کنند با وجود اینکه بیشینه مردم آن پیرو آیین تشیع بودند، هیچکدام از مراجع در مخالفت با این جداسازی سخنی نگفتند.
جاسوسی حزب توده برای شوروی، امری اثبات شده است
طالع با بیان اینکه حزب توده را در ایران باید هم یک جریان سیاسی قلمداد کرد و هم ایدئولوژیک، تصریح کرد: این حزب از طرفی ایدئولوژی مارکسیسم را در ایران گسترش میداد و از طرف دیگر یک جریان سیاسی بود که بههرحال در مساله نفت و ایجاد فرقه دموکرات آذربایجان و... بسیار اخلال ایجاد کرد و در زمینه ناامنی کشور نقشی اساسی داشت و اسناد اینها به وفور در همهجا هست.
او با اشاره به نقش تسهیلکننده حزب توده در اعمال سیاستهای شوروی در ایران و جاسوس بودن اعضای این حزب، با استناد به گفتهها و اعترافهای اعضای عالیرتبه حزب توده، خاطرنشان کرد: بهطور مثال اگر به خاطرات سیاسی «نصرتالله جهانشاهلوافشار» (معاون جعفر پیشهوری) که در کتاب «ما و بیگانگان» ارائه شده، رجوع کنیم میبینیم که به صراحت نقل میکند که کنسول روس بعد از آنکه ارتش در حال نزدیک شدن به تبریز است به ترکی به آنها میگوید «کسی که شما را آورده، امروز میگوید برو». اینها و نمونههایش، اسناد کمیته سیاسی حزب کمونیست شوروی است که دستور ایجاد نهضتهای تجزیهطلب را در ایران میدهد و فهرست پول و چاپخانه و کاغذهایی که تهیه کرده همه در دسترس است و هیچکدام مخفی نیست.
روسیه امروز با گذشتهاش فرقی نکرده است
نویسنده دوره شش جلدی کتاب «تاریخ تجزیه ایران» یادآور شد: فکر نکنید روسیه امروزی با گذشته فرق کرده است؛ تنها تفاوت در این است که امروز، نیازمند ماست و ما نمیتوانیم از آن درست استفاده کنیم. اگر جمهوری اسلامی نبود، به هرحال روسیه نمیتوانست پایگاه طرسوس را در سوریه نگه دارد.
بیشینه کمیته رهبری حزب توده، وابستگان به سفارت شوروی یا دستگاههای اطلاعاتی روسیه بودند
طالع همچنین به دلایل پیوستن افراد به حزب توده پرداخت و گفت: بعضی از این افراد عضو سازمانهای اطلاعاتی اتحادیه شوروی بودند و بعضی هم فکر میکردند که شعارهای آزادی کارساز است؛ مثل معاون پیشهوری که مدتها اینطور فکر میکند اما در جایی متوجه اشتباهش میشود و با نوشتن کتاب «ما و بیگانگان» بزرگترین خدمت را میکند. ولی میتوان گفت بیشینه کمیته رهبری حزب توده و عناصرِ دستبالای آن، وابستگان به سفارت شوروی یا دستگاههای اطلاعاتی روسیه بودند. به طور مثال میبینیم آقای «خلیل ملکی» خیلی از این چیزها را دیده بود و میدانست؛ چون سردبیر نشریه «رهبر» بود و میدیدند که در آن نوشته میشود دولتِ روسیه شوروی، منافع انگلیس را در ایران میپذیرد. اما وقتی به تبریز میرود و میبیند اینها همه کمربندهایی با نقش داس و چکش بستهاند و همهجا عکس استالین بالای اتاقهاست، چشمش کمی باز میشود و انشعاب میکند.
یکی از بزرگترین مشکلات ایران، فقدان حزب است
طالع درباره جایگاه احزاب و گروههای سیاسی برای کشورهای مداخلهگر توضیح داد: یکی از مشکلات ایران این است که دارای حزب نیست و اجازه راهاندازی حزب در آن را ندادهاند؛ رضاشاه همه احزاب را از بین برد و بعد هم وقتی باقی مانده احزابی که از نهضت ملی باقی مانده بودند توانستند جانی بگیرند، محمدرضا شاه با اعلام حزب واحد رستاخیز به آنها ضربه شدیدی زد. پس از پیروزی انقلاب هم دیدیم که پس از منفجر شدن ساختمان حزب جمهوری اسلامی، به نوعی همهچیز آن از بین رفت.
این تاریخپژوه با تاکید بر اینکه «یکی از بزرگترین مشکلاتی که در کشور با آن روبهرو هستیم، فقدان حزب است.» یادآور شد: در حالیکه در کشور همسایهمان ترکیه، آتاتورک دو حزب ساخت که الان تبدیل به چندین حزب شدهاند. برای همین، اگر الان آقای اردوغان (رئیسجمهور ترکیه) سرنگون شود، احزاب دیگری هستند که جایش را بگیرند. اما در ایران جای چنین نهادهایی خالی است. زیرا در نهایت در همهجا بیگانگان میتوانند نفوذ کنند، اما نقش دستگاههای اطلاعاتی برای همین است که جلوی نفوذ را بگیرند. اگر اینطور باشد، باید بگوییم مادران هم فرزندی نزایند، چون ممکن است این بچهها را بیگانگان فریب دهند یا بخرند و به عنوان مغز آن طرف ببرند! برای مواجهه با چنین نفوذی ما باید مواظب باشیم.
اندیشه چپ و روسپرستی هنوز در بطن هیات حاکمه جمهوری اسلامی وجود دارد
طالع در پایان با اشاره به دلایل از بین رفتن حزب توده و پرشمار بودنشان، نداشتن پایگاه مردمی و پایهگذاری تشکیلاتش را بر اساس حمایتها و هزینههای شوروی را مهمترین این دلایل خواند و تشریح کرد: حزب توده با روشهای ویژهای تلاش میکرد عضویابی کند؛ مثل ایجاد خانه صلح که در آن سازمان جوانان دموکرات جمعهها پیکنیک میگذاشتند و گفته بودند هیچ خواهر و برادری حق ندارند با همدیگر به پیکنیک بروند. یعنی به وسیله نزدیکی دختران و پسران، عضویابی میکردند و پایگاه مردمی نداشتند. بنابراین هر وقت که حمایت شوروی و نفوذ آن در ایران افزایش مییافت، به قدرت اینها هم افزوده میشد و میبینیم که بعدا سرکوب میشوند. به طوری که بعد از ۲۸ مرداد تقریبا دیگر جایگاهی ندارند تا بعد که اینها دوباره بازمیگردند، هزینه کرده و دوباره حزب را برپا میکنند. میگویند خب حالا که همه این کارها را کردیم، اعضایمان کجا هستند؟ خودشان میگویند برای اینکه اعضایمان در نظام نفوذ کنند به آنها دستور دادیم که عضو ساواک شوند و آنها را فراخواندند. در حالیکه همهشان تواب و خبرچین و حقوقبگیر ساواک شده بودند. بعد هم که با جمهوری اسلامی درگیر شدند و نفوذشان قطع شد. گرچه به نظر من، اندیشه چپ و روسپرستی هنوز در کشور وجود دارد و آن را به وضوح میبینیم.