درکارهای تاریخی زبان واسطه مهمی است/ همسویی مخاطب با تحولات انسانی و عاطفی در متن فیلم و سریالها آنها را ماندگار میکند
شاهین شجره کهن، منتقد سینما و تلویزیون با حضور در برنامه «سریالیست»، درباره واقع نمایی در سریالهای تاریخی با پدرام کریمی گفتگو کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، شاهین شجره کهن، منتقد درباره واقع نمایی در سریالهای تاریخی در برنامه «سریالیست» با اجرای پدرام کریمی گفت: همواره کارهای تاریخی را کارهای مشکلتری میدانیم. این مشکل بودن در اجرا به بازی هم برمی گردد. همانطور که در دیالوگ نویسی، دکورسازی و حتی طراحی صحنه و لباس و موسیقی اینطور است. برای بازیگر حفظ راکورد و حال و هوا سخت تراست. تصور کنید به عنوان بازیگر در یک زمانه قدیمی حسی را منتقل میکنید و بین دو سکانس زمانی که کارگردان رج میزند موبایلتان را هم جواب میدهید و باز به نقش یک شخصیت تاریخی برمی گردید.
وی افزود: این شرایطی را ایجاب میکند که بازیگر از نظر ذهنی باید خیلی متمرکز باشد. تمرین بیشتر و کار بیشتر نیاز دارد. نکتهای که در طراحی قصه و طراحی موقعیت دراماتیک به نظرم خیلی مهم است؛ طراحی کلیت جامع و رنگارنگی است که همه اجزا متوازن باشند. یعنی فقط یک شخصیت به عنوان قهرمان محوریت نداشته باشد. در برخی فیلم و سریالها میبینیم شخصیت اصلی بسیار خوب پردازش شده است اما در کنارش به شخصیتهای فرعی و مکمل خوب پرداخته نشده است. این توازن هم در کارهای معاصر هم در کارهای قدیمی نیاز است. تمام سریالها و فیلم ها، به ویژه سریالهای موفق این شاخصه را رعایت کرده اند.
شجره کهن بیان کرد: از آثار تاریخی تا آثاری که در یک وجه عاطفی و انسانی به سراغ موضوع میروند همه متکی بر مجموعهای از شخصیتها و موقعیتها هستند. حتی گاهی شخصیتهای فردی به یادماندنی ترمی شوند. یک سریال تاریخی خارجی مثل شجاع دل را وقتی در نظر میگیرید میبینید چندین بازیگر را طراحی کرده اند. برای هرکدام لباس و شخصیت متفاوت در نظر گرفته اند. عین این را ما در «مختارنامه» داریم.
این منتقد ادامه داد: در مختارنامه هم شخصیتهای فردی و مکمل داریم که روی آنها کار شده است. حتی شخصیتهای منفی اینطور است و این نکته مهمی است. ما گاهی شخصیتهای منفی را با یک نشانه کوچکی رها میکنیم. تصور میکنیم چون شخصیت منفی است به پردازش زیادی نیاز ندارد. ولی به نظرم وزن سویه منفی هم خیلی مهم است. این را در تعزیه داریم. سنتهای نمایشی در تعزیه چه از نظر ادبی چه از نظر نوع نمایش اشقیا و شخصیتهای منفی کلیدهایی و الگوهایی به دست میدهد که میبینیم توازن بین دو سوی قصه برقرار شده است.
وی تاکید کرد: در مورد کارهای معاصر چون مقداری درجه عاطفی و احساسی پررنگ ترمی شود. دوربین به بازیگر و چهره نزدیک ترمی شود و اجازه میدهد تاثرات و احساسات درونی بازیگردر چشمهایش تجسم پیدا کند. شاید مقداری تماشاگر با مایههای عاطفی و انسانی همراه شود. اما در کارهای تاریخی زبان واسطه بسیار مهمی است. صحنهها و صحنه آراییهای بزرگ دارند. در خاطرم است سالها پیش سریال شب دهم یا حتی فیلم سینمایی عصرروزدهم یا سریالهایی که در حاشیه یک موقعیت دراماتیک گذری بر یک واقعه دارند که ایجاد تحول میکند.
شجره کهن در پاسخ به کریمی که به فیلم «به خاطر هانیه» درباره دمام زنی در استان بوشهر اشاره میکرد، تصریح کرد: این فیلم بازیهای بسیار درخشان و اثرگذاری دارد. جزو سالهایی است که سینمای ما با الگوهایی که از سینمای کودک و نوجوان آمده بود واز اقلیمها و فرهنگهای بومی در قصهپردازی و طراحی محیط استفاده میکرد. اینجا میبینیم یک موقعیت خیلی ساده که اتفاقا ممکن است از لحاظ عاطفی و انسانی آنقدرها سویه پررنگ مذهبی نداشته باشد، نشان میدهد چقدر در نزدیک شدن به این موضوع تنوع وجود دارد.
این منتقد یادآور شد: گاهی ممکن است عواطف و درونیات انسانها از نقطه دیگری شروع شود. از نقطهای مثل حسادت. یعنی یک شخصیت منفی از یک نقطه منفی به نقطه مثبت برسد. خود این تحول بسیار مهم است و در درام تحول ساز است. در شب دهم ما نمونههایی را میبینیم. قصه از جایی شروع میشود که ممکن است انگیزههای منفی و زمینی باشد. میخواهند قدرت نمایی کنند. بعد به سمت و سویی میرود که اهداف متعالی گسترش پیدا میکند. چرا این سریال را به یاد داریم. چرا به خاطرهانیه را به خاطر داریم. به خاطر تحولی انسانی و عاطفی که در آن اتفاق افتاده است. ما با این تحولات همسو میشویم.
وی خاطرنشان کرد: میفهمیم چطور یک انسان، کودک یا بزرگسال چه در یک دوره تاریخی نزدیکتر به دوران ما، چه در یک واقعهای که مربوط به ۱۰۰ سال پیش است، همراه میشود یا موج اطراف خودش و فرکانسها را میگیرد و تغییر میکند. به نظرم این تغییر و تحول اتفاق بزرگی است و زمینهای وجود دارد که درام و داستان را شکل میدهد. خیلی از فیلم سازان ما از این زمینه استفاده کردند.
کریمی بیان کرد: اگر بخواهیم تعریف سادهای از درام داشته باشیم نبرد خیر وشر است. وقتی به یک تحول میرسد درام خودش را کامل میکند. نمونههای معاصرش «شب دهم» به کارگردانی حسن فتحی است و مثالهای دیگری هم وجود دارد.
شجره کهن گفت: رویارویی خیروشر و سیاه وسفید در میانههای خودش گاهی این احساس را در مخاطب ایجاد میکند که خودش هم در یکی از این دوسو قرارگرفته است. یکی از ویژگیها این است. شما هم احساس میکنید که این مرز میان سیاهی و سفیدی را باید انتخاب کنی و یک سو قرار بگیری و با او هم سو شوی. یکی از این دو سو به هرحال ترجمان احساس، آرزو و دیدگاه قلبی شما است. جادوی سینما، تلویزیون و قصه همین است. به نظرم خیلی جاها توانستیم با موقعیتسازی از این ظرفیت استفاده کنیم. اما گاهی هم شاید توجه نکردن به این نکات اولیه و نکات بنیادی که در سنتهای نمایشی وجود دارد باعث میشود آن سررشته اصلی گم میشود.
این منتقد در پایان گفت: موفقترین سریالهای این محدوده و محیط را نگاه کنید تا پایان ریتم یکنواخت و موزون دارند. به سمت یک انفجار بزرگ احساسی یا یک اتفاق بزرگ انسانی میروند. مخاطب را قدم به قدم جلو میبرند. اینکه نماهای صرفا بزرگی بگیریم یا دوربین را حرکات تکنیکی بدهیم و صحنهپردازی و دکور آنچنانی داشته باشیم اینجا به تنهایی کافی نیست. اینجا قصه انسانی و عواطف انسانی مهم است.
«سریالیست» به تهیهکنندگی محمد باریکانی و مجتبی فرجی و با اجرای پدرام کریمی کاری است از گروه تاریخ، فرهنگ و هنر شبکه یک که در دهه نخست محرم هر شب ساعت ۱۹:۳۰ روی آنتن شبکه یک سیما میرود.