علیرضا دهقان مطرح کرد:
مدیریت منابع آبی کشور همت ملی میخواهد/ طی سالها منابع زیرزمینی آب را به تاراج بردهایم/ سالها پیش پژوهشگران درباره جنگ آب هشدار داده بودند/ از مهمترین مشکلات ما صادرات آب مجازی است
کارگردان مستند «اوسیا» و «بیگدار» که از مستندهای تاثیرگذار در حوزه آب بوده و در چندین جشنواره داخلی و خارجی جوایزی را از آن خود کرده است، درباره دلایل بحرانهای آبی میگوید: بحرانهای محیط زیست ما بهویژه آنهایی که در یکی دو دهه گذشته خودشان را نشان دادهاند، یک شبه بهوجود نیامدهاند، بلکه بحرانهایی هستند که نشأت گرفته از تصمیمگیریها و شاید سیستم غلط زندگی و ناکارآمدی در سیستم مدیریت منابع آبی و محیط زیست بوده است؛ مخصوصا در حوزه محیط زیست و آب.
به گزارش خبرنگار ایلنا، طی سالهای اخیر سینمای مستند در بیشتر مسائل پیشرو بوده و توانسته رسالت خود را در سینمای ایران به انجام برساند. از مسائل سیاسی و اجتماعی گرفته تا مسائل زیستمحیطی و منطقهای، مستندسازان توانستهاند فیلمهای خوب و موثری بسازند. اینکه در کشور تا چه حد به این قشر از سینماگران توجه میشود جای بحث دارد، اما این فیلمسازان در جشنوارههای بینالمللی هم توانستهاند جوایز خوبی را کسب کنند. علیرضا دهقان، مستندساز یزدی که سال گذشته با مستند «ایساتیس» در جشنواره فیلم فجر حضور داشت، طی سالهای گذشته دو فیلم مستند «بیگدار» و «اوسیا» و همچنین یک مجموعه مستند تلویزیونی با عنوان «عاصی» را درباره بیآبی ساخته است. به بهانه بحران بیآبی این روزها با او گفتگویی درباره پژوهشهایش داشتیم که میخوانید.
به عنوان یک مستندسازی که در حوزه بیآبی و کمآبی ایران دو فیلم ساختهاید، نظرتان درباره مسائل اخیر که در زمینه آب پیش آمده، چیست؟
بحرانهای محیط زیست ما بهویژه آنهایی که در یکی دو دهه گذشته خودشان را نشان دادهاند، یک شبه بهوجود نیامدهاند، بلکه بحرانهایی هستند که نشأت گرفته از تصمیمگیریها و شاید سیستم غلط زندگی و ناکارآمدی در سیستم مدیریت منابع آبی و محیط زیست بوده است؛ مخصوصا در حوزه محیط زیست و آب؛ وقتی به دو دهه گذشته نگاه میکنیم، واقعا کارنامه قابل قبولی نداریم. برخی از تصمیمگیریها در این حوزه منجر به این شد که کارشناسان محیط زیست و حتی مستندسازانی که حداقل در یک دهه گذشته در این حوزه کار میکنند، بارها این بحرانها را هشدار دادند که در آینده نزدیک مشکل کمآبی و بیآبی خواهیم داشت. پژوهشگرهای محیط زیست هم این موضوع را هشدار دادند و مسئولان این فیلمها و هشدارها را دیدند، اما چرا توجهی به این هشدارها صورت نگرفت و تمهیدی اندیشیده نشد، خود بحث مفصلی را میطلبد.
من در فیلم «بیگدار» هم به این موضوع اشاره کردهام که نه تنها طبق تحقیقات خودمان، بلکه بر اساس تحقیقات پژوهشگران بینالمللی اگر طی ۲۰ سال آینده برای حل بحران آب تمهیدی اندیشیده نشود، ۷۰ درصد ایران خالی از سکنه میشود. ما نمود این موضوع را الان در جنوب شرق ایران، در سیستان، اصفهان، خوزستان، خراسان، یزد و کرمان شاهدیم و این شبکه کمآبی و بیآبی و در واقع تنش آبی که منجر به ورشکستگی آبی شده، همینطور در حال گسترش است و باید یک مدیریت جدی و کارشناسی در این حوزه صورت گیرد.
ما یک سوم بارشهای دنیا را داریم اما دو تا سه برابر نرمال از منابع آبیمان برداشت میکنیم. بیش از ۷۰ درصد از منابع آبی ما در حوزه کشاورزی مصرف میشود که در اکثر مناطق ایران آبیاریها به شکل سنتی و پرمصرف است و این یک زنگ خطر مهم محسوب میشود. به هر حال برخی از سدسازیهایی که در دو دهه اخیر انجام شده، منجر به خشک شدن برخی رودخانهها و منابع آبی و تالابهایمان شده است. پژوهشگران و محققان همواره این هشدارها را دادند. محیط زیست شوخی ندارد و تاوانش را از انسانها میگیرد و ما الان داریم تاوان کاری را پس میدهیم که با محیط زیستمان انجام دادیم.
بحران خوزستان هم یک شبه بهوجود نیامده است و به نظر من در دهههای اخیر میشد شرایط را به گونهای مدیریت کرد که به این حال بحرانی امروز دچار نشویم. در حال حاضر خوزستان و خیلی از دیگر شهرهای ایران مشکل آب دارند و این مشکلی نیست که با ارسال آب معدنی حل شود. آنها مشکل آب برای مصرف روزانه، دامهایشان و حیات خودشان دارند و بحران بسیار فراتر از ارسال آب معدنی است. زندگیهایی که وابسته به مشاغل آبی است و تاثیر مستقیم دارد بر اقلیم و جغرافیایی که زندگیشان و شغلهایشان وابسته به آب، رودخانهها، تالابها و جلگهها بوده در حال از بین رفتن است. مردم بیشتر در این حیطه در حال آسیب دیدن هستند. در این لحظه این مسئله باید مدیریت بحران شود و انشاءالله به زودی برای این تنش و بحران شدیدی که بهوجود آمده تمهیدی اندیشیده شود و این مسئله دوباره به فراموشی سپرده نشود.
الان شاید با باز کردن سد بخشی از مشکل خوزستان حل شده باشد، اما ممکن است در آینده نزدیک این مسئله دوباره در خوزستان و استانهای دیگر تکرار شود. اصولا ما در حوزه منابع آبیمان به یک مدیریت به شدت جدی و کارشناسیشده متناسب با اقلیم هر منطقه نیاز داریم. همچنین نیاز به فرهنگ مشارکتی و فرهنگ مردم در بهینهسازی مصرف آب داریم. نیاز به این داریم که در زمینه مکانیابی صنایع آببر، یک بازنگری اساسی صورت گیرد و اگر در یک مقطعی ما کارخانجات پرمصرف آبمان را به مناطق کم آب بردیم و برای آنها آب را انتقال دادیم، لااقل الان دیگر آن اشتباهات را تکرار نکنیم. اگر دو دهه پیش به هر دلیلی این کار را انجام دادیم، حتی اگر دلیل استراتژیک یا امنیتی داشت، وقتی میبینیم این کارخانهها جدا از اینکه یک چرخه اقتصادی را چرخاندهاند، اما در مقابل لطمات زیادی به محیط زیست زدهاند، الان دیگر افتتاح کارخانههای کاشی و فولاد و از این دست که مصرف آب بالایی دارند، در استانهایی مثل خراسان، یزد، اصفهان، کرمان و از این قبیل باید فقط با قید کارشناسانه صورت گیرد. این طرحها نباید با گرفتن مجوز از طریق روابط و لابیگری انجام شود، بلکه باید یک نظارت قوی در این حوزه وجود داشته باشد، زیرا آب الان برای ما یک بحران ملی است و اگر ما یک محیط زیست سالم و مدیریت دقیق و صحیح در حوزه آب نداشته باشیم، مملکت و مردمی باقی نمیماند که بخواهند از این مرز و بوم صیانت کنند، زیرا به هر حال آب یک مسئله حیاتی است.
متاسفانه ما در استفاده از منابع زیرزمینی به قدری در این سالها عملکرد بدی داشتهایم که در حقیقت منابع زیرزمینی آب را به تاراج بردهایم و همین الان در بسیاری از استانها، دشتها بلااستفاده شدهاند و نشست کردهاند. این شکاف و نشست دشتهایمان و شکستهایی که در دشتهایمان بهوجود آمده را میتوان به وضوح مشاهده کرد، این شکستگیها و فرورفتگیها به قدری است که اگر یک چوپان حواسش نباشد، گوسفندش داخل آنها میافتد و از بین میرود.
من این هشدار را به مردم میدهم که اگر ما به همین صورت به برداشت آب از منابع زیرزمینیمان ادامه دهیم و دشتهایمان را خالی از آب کنیم، موجب شکستگیها و نابودی سفرههای زیرزمینی و در پی آن نشست زمین میشود و در آیندهای نزدیک شاهد این خواهیم بود که در تهران ناگهان یک برج فرو میریزد و یک محله دچار مشکل میشود و باید خالی از سکنه شود. ممکن است ناگهان یک منطقهای نشست کند که بسیار خطرناک است. ما باید جلوی مصرف بسیاری از چاهها و منابع زیرزمینی را خیلی فوری و اورژانسی بگیریم تا شهرها و سکونتگاههایمان دچار بحران نشوند، زیرا این نشست زمین در بسیاری از شهرها و دشتهای ما چندین برابر حد جهانی است.
ما اینها را میگوییم به این دلیل که مملکت و مردممان را دوست داریم و این هشدارها را میدهیم که جلوی این اتفاقات گرفته شود. مبحث جنگ آب را سالها پیش پژوهشگران به ما گفته بودند و من هم پنج سال پیش در مستند «بیگدار» مطرح کردم که این تنش آبی متاسفانه به جنگ آب ختم میشود. ما باید یک بازنگری اساسی در رفتارمان با محیط زیستمان داشته باشیم چون طی این سالها به هیچ وجه از منابع و انرژیهایمان، از آب و خاک و هوایمان درست استفاده نکردیم و با شیب تندی به سمت نابودی محیط زیست رفتهایم.
کشورهای همسایه چقدر در این مسئله تاثیرگذار بودند؟ آیا پروژههای آنها هم باعث رسیدن ما به بیآبی شده است یا این معضلی بوده که ما خودمان میتوانستیم حل کنیم و نکردهایم؟
قطعا بخشی از این قضیه به مسئله مدیریت آب در منابع داخلی و یک بخشی هم به مدیریت آب در منابع خارجی برمیگردد. سدسازیهایی که افغانستان و ترکیه و… انجام دادند و رود دجله و فرات را کم آب کردند و موجب خشک شدن هامون شدند، در این مسئله تاثیر داشته است. قطعا حقابهها از طرف همسایگان ما در این سالها رعایت نشد، اما نمیتوانیم بگوییم کل مشکل بیآبی ما همسایگانمان هستند، یک بخشی را میتوانیم بگوییم به دلیل رعایت نکردن همسایهها بوده اما یک بخش دیگر مدیریت منابع آب داخلی بوده که سالها رعایت نکردهایم. یکی از مسائل پروژههای انتقال آب است که بخشی از آنها مجوز محیط زیستی نداشته و آسیب بزرگی به منابع محیط زیستی وارد کرده است. چهارمحال و بختیاری بام ایران است و بارشهای آنجا سرچشمه و تامینکننده دو رود حیاطی زایندهرود و کارون است، در حالی که وقتی من برای فیلمبرداری به آنجا رفتم، ۳۰ روستای آن منطقه مشکل آب آشامیدنی داشتند. وقتی این منطقه مشکل آب دارند، یزد و بیرجند و سمنان و… چه بگویند؟ چرا پرآبترین استان ما دچار مشکل کم آبی شده است؟ بخشهایی از این مسئله به سمت مدیریت ما برمیگردد. زمانی بود که میگفتند مردم باید صرفهجویی کنند؛ درست است که مقدار مصرف آبی خانگی ما تاثیرگذار است، اما مگر میزان این تاثیر چقدر است؟
به عنوان یک پژوهشگر فکر میکنید که بیشترین مصرف آب را در کدام بخش داریم؟ و چقدر هدردهی دارد؟
کشاورزی و بعد صنعت. به عنوان مثال کشاورزی هیدروپونیک در ایران خیلی کم اجرا میشود، آبیاری قطرهای و کشت گلخانهای هم هنوز چندان فراگیر نشده است و متاسفانه در بسیاری مناطق هنوز از روش غرقابی استفاده میشود. مثلا آبیاریهای نوین به شکل تحت فشار و به دو روش آبیاری قطرهای و بارانی انجام میشود و بهرهوری آبیاری بارانی تا ۷۰ درصد و آبیاری قطرهای تا ۹۵ درصد است و این یعنی اینکه در سیستم آبیاری بارانی تا ۲۰ درصد و قطرهای تا ۵ درصد آب هدر میرود.
یکی از مهمترین مباحثی که در ایران به آن توجه نمیشود، صادرات آب مجازی است. ما مقداری از آب را تحت عنوان کالاها و محصولات صادر میکنیم؛ یعنی مثلا برای تولید یک هندوانه ۲۵۰ لیتر آب مصرف میکنیم، یک کارخانه فولاد روزانه ۲۳۰ تا ۲۵۰ هزار لیتر آب مصرف میکند و این در واقع صادرات آب مجازی است. سوال اینجاست که چرا در این اوضاع ما باید صادرکننده محصولاتی مثل هندوانه و فولاد باشم که حجم زیادی آب را مصرف میکنند؟ چرا ما باید جزو اولین صادرکنندهای میوههای جالیزی در دنیا باشیم که برای کشت آنها بسیار آب مصرف میشود؟ یک زمانی ما میگوییم گندم یک محصول استراتژیک است و باید تولید کنیم، اما کشت و صادرات برخی محصولات پرمصرف آب ضرورتی ندارد و حتی برای مصرف داخلی بهتر است برخی کالاها وارد شود. واردات بخشی از محصولات که آب زیادی برای تولیدشان مصرف میشود، نشأت گرفته از ضعف تولید ملی ما نیست، بلکه به معنی حفظ منابع زیرزمینی و منابع آبی است.
ممکن است برخی افراد بگویند با این حساب کشاورزی و صنعت و در پی آن شغلهای بسیاری باید نابود شود، اما اینطور نیست؛ ما معتقدیم صنایع، کشاورزی و شغلها باید باشند، چرخه اقتصادی نمیتواند تعطیل شود اما برنامهریزی درست هم باید وجود داشته باشد. مثلا میبینیم ما در یک منطقهای آنقدر کشت هندوانه داریم که قیمتش میرسد به کیلویی ۵۰۰ تومان و حتی برای کشاورز صرف نمیکند آن را برداشت کند. در اینجا ما منابع آبی زیادی را برای کشت هندوانه هدر دادهایم و در نهایت کشاورز هم هندوانههایش را داخل زمین رها میکند و میرود. کشتهای ما زیاد و بدون هدف است، کشت هدفمند نداریم، مثلا میشنویم که سالی ۸۰ میلیون متر مکعب آب رودخانه لنجان اصفهان برای کشت برنج صرف میشود. همچنین در شیراز و خوزستان حجم زیادی از آب برای کشت برنج مصرف میشود، در حالی که از لحاظ قانون محیط زیست ما و بر اساس منابع آبی فقط در دو استان شمالیمان میتوانیم برنج بکاریم، اما در اصفهان و فارس و خوزستان برنج میکاریم و توقع داریم منابع آبیمان هم از بین نرود. درست است که معیشت افراد به این کارها وابسته است، اما اینها در گذر زمان باید تغییر کند زیرا منابع آبی ما نه تنها به اندازه ۵۰ سال پیش نیست، حتی به اندازه سال پیش هم نیست. همانطور که آب و سفرههای زیرزمینی ما که طی قرنها بهوجود آمدهاند، در چند سال آنها را خالی کردیم، مشخص است که دیگر نمیتوانیم شغلهای قدیم را داشته باشیم و به اندازه قبل آب برداشت کنیم.
وقتی حدود ۷۰ درصد قناتهایمان را در شهرهای کویری ایران از بین بردهایم، مشخص است که نمیتوانیم به شیوه قبل کشاورزی و کار کنیم و باید هدفمندتر جلو برویم؛ باید مدیریت دولتی، کشاورزی، منابع آبی، دام و مصرف انرژی به گونهای باشد که منابع آبی باقیمانده را کنترل و محافظت کند. یک بخشی مربوط به مدیریت منابع آبی است و یک بخشی هم باید مردم همکاری کنند و دست به دست هم دهند تا دچار مشکل کم آبی نشویم. مدیریت منابع آبی ما یک همت ملی میخواهد، اگر مردم یا مسئولین کوتاهی کنند، این تنش حل نمیشود و در آینده نزدیک وارد بحران شدیدتر خواهیم شد.
درباره مجموعه تلویزیونی و فیلمهایی که در این باره ساختهاید بگویید.
مستند «اوسیا» را زمانی ساختم که بحران قناتها را در ایران دیدم؛ دیدم که قناتها دارند خشک میشوند و به تونلهای فاضلاب تبدیل میشوند. یکی از مهمترین آنها قنات زارچ بود به طول ۸۴ کیلومتر که طولانیترین قنات ایران و دنیاست و به نظر من یکی از بزرگترین میراثفرهنگی زیرزمینی ماست. ما داشتیم بیش از ۸۰ کیلومتر قناتی را که هزار سال سن دارد، از بین میبردیم و تبدیلش میکردیم به یک کانال فاضلاب. بعد از اینکه فیلم ساخته شد، این قنات به همت مسئولین میراثفرهنگی ثبت جهانی شد و توجهات ویژهای به آن صورت گرفت و اخیرا که من سفری به این قنات داشتم، خوشبختانه نیمی از مسیر قناتی که چیزی نمانده بود مرگش را اعلام کنند، پاکسازی شده و میراثفرهنگی گروههایی را برای احیای این قنات و بستن مسیرهای ورودی فاضلاب اختصاص داده است. این به نظر من اتفاق بسیار مهمی است و اگر ما حتی یک درصد در این اتفاق سهیم باشیم، رسالت کاری خودمان را انجام دادهایم و بقیهاش همت مسئولین مربوطه را میطلبد که بیایند وارد بحث مدیریت قناتی شوند که قبل از ساخت مستند «اوسیا» به واسطه افراد مسن روستا مدیریت میشد، در حالی که قطعا باید مدیریت کلان وارد عمل شود تا بتواند بحران فاضلابش را حل کند. این مشکلی نبود که چند عضو شورای قنات روستایی بتوانند برای آن تصمیمگیری کنند؛ نه در توان بودجهایشان بود و نه قدرت اجرایی داشتند که بتوانند در مسیرهای مختلف شهر به خانههای مردم بروند، زیرا در مسیر قنات خانه ساخته شده بود. خدا را شکر مستند «اوسیا» بازخورد خوبی دریافت کرد و کارکرد خودش را داشت.
یک سال بعد از «اوسیا» مشغول تولید مستند «بیگدار» شدیم و به سراغ بحران آب در شهرهای مختلف رفتیم. دیدیم سه مبحث وجود دارد که میتوانیم دنبال کنیم، برای مبحث انتقال آب وارد استان چهارمحال و بختیاری و اصفهان شدیم، برای مبحث صنعت وارد استان یزد شدیم و برای مبحث کشاورزی وارد استان کرمان شدیم، همچنین بخشهایی از دریاچه ارومیه و مناطق مختلف ایران را بررسی کردیم که فکر میکردیم این چند مقوله خیلی به هم وابسته هستند. ما بحث بحران آب را بررسی کردیم و در زمانی که در اختیار داشتیم، سعی کردیم یک مستند بحران و هشداردهنده به مردم و مسئولین بسازیم. همزمان یک مجموعه مستند با عنوان «عاصی» برای تلویزیون کار کردیم که قرار بود ادامه پیدا کند اما ادامه تولیدش متوقف شد. قسمت چهارمحال و بختیاری، کرمان و یزد به صورت کامل پخش شد که ما در هر قسمت به صورت مجزا به بحران آب پرداخته بودیم.
پس از آن و طی یکی سه سال اخیر درگیر ساخت مستند «ایساتیس» شدم که به آب هم اشاره دارد و درباره همزیستی مسالمتآمیز انسان با محیط زیستش است و به این میپردازد که اگر ما از محیط زیستمان مراقبت نکنیم و یک تعامل مناسبی بین انسان، آب، باد، خاک، آتش و عناصری که در طبیعت زندگی ما را تشکیل داده وجود نداشته باشد، حتی اگر قدیمیترین شهر تاریخی و اولین شهر خشت خام را داشته باشیم، اگر تعامل با محیط زیست نداشته باشیم، محکوم به نابودی هستیم. سعی کردم در آن فیلم با لحنی متفاوتتر و شاعرانهتر نگاه دیگری به محیط زیست و زندگی شهری داشته باشم.
این بحران مربوط به چند سال اخیر است یا طی سالیان طولانی بهوجود آمده و مقصر اصلی آن چه کسانی هستند؟
در مسائل محیط زیستی هیچوقت نمیشود یک مسئله را از پنج، ۱۰ یا ۱۵ سال اخیر جستجو کرد و من میتوانم بگویم که طی یکی دو دهه اخیر خیلی اتفاقات باعث شده که بحران آب در ایران شدیدتر شود. میتوانم بگویم که در حوزه محیط زیستمان مدیریت قوی نداشتیم و بحرانهایمان شتاب گرفته است، اما نمیتوانیم بگوییم تمام مسائل مربوط به چند دهه اخیر است، زیرا این اتفاقها زمینههایی دارد که میتواند در دورههای مختلف و مربوط به ۲۰، ۳۰، ۵۰ و ۶۰ سال اخیر باشد. به عنوان مثال در سال ۵۲ دشت رفسنجان بهعنوان اولین یا دومین دشت ممنوعه ما اعلام شد. در آن زمان اعلام کردند که این دشت جزو مناطق ممنوعه است و نباید برداشت آبی از آن صورت بگیرد یا چاه جدیدی در آن حفر شود یا برداشت آبی بیشتر از حدی که برایش تعریف شده انجام شود. آیا به نظر شما از سال ۵۲ به بعد دشت رفسنجان دست نخورد و دیگر توسعه کشاورزی و صنعتی در آن منطقه نداشتیم؟ در دشتهای دیگر هم همینطور. شاید با تصمیمات درست میتوانستیم جلوی بحرانی شدن اتفاقات را بگیریم و مدیریتش کنیم تا این فاجعه الان اتفاق نیفتد. برخی مدیران، تصمیمگیران و کسانی که در این حوزه ذینفع بودند، میتوانستند عملکرد بهتری داشته باشند تا این فاجعه پدیدار نشود.
شاید این مشکلات را طی این سالها در مسائل دیگر در ایران و خارج از ایران هم شاهد بودیم. مثلا در بحث مسکن مدیر مربوطه مسکنهای بیکیفیتی تحویل داد که پس از دو سال به اندازه ۱۰ سال فرسوده و مستهلک شده و نیاز به بازسازی دارد، در بحث نشریات و چاپ دیدیم که کاغذ به آن صورت که باید تزریق نشد و موجب شد قیمت نشریات و کتابها ناگهان چند برابر شود و ناشران ورشکست شدند، در حوزه سینما دیدیم که چرخه اقتصادی درستی که باید شکل میگرفت که فیلمها هزینه تولید را در گیشه و از یک بستر سالم اقتصادی به دست بیاورند، انجام نشد و پولهایی وارد سینما شد و اقتصاد سینمایی ما دچار مسائلی شده که شاهد هستیم. در حوزه محیط زیست هم گفتند به یک کارخانه مجوز میدهیم و ۵۰هزار شغل ایجاد میکنیم، اما نمیدانستند این ۵۰هزار شغل باعث نابودی آب یک استان است. با انتقال آب و به منظور رساندن آب به یک استان موجب خشک شدن یک رود چندهزارساله شدیم. برای استفاده از صنعت کشاورزی و رونق کشاورزی منطقه مجوز حفر چاه دادیم ولی موجب از بین رفتن آبهای زیرزمینی شدیم. مسئله این است که یک مدیر وقتی مسئولیتی کلان برعهده دارد، نباید فقط ظاهر را ببیند، بلکه باید ببیند آن بخشنامه چاهی که میدهد ممکن است سفره آب زیرزمینی را که هزار سال طول کشیده تا تشکیل شود، از بین ببرد.
چرا ما در گذشته در حوزه منابع آبی مدیریت مشارکتی داشتیم؟ مدیریت مشارکتی واژهای است که پژوهشگران میتوانند دربارهاش صحبت کنند. بحث مدیریت مشارکتی کجای بحث مدیریت منابع آبی ماست؟ ما اگر در گذشته قنات داشتیم، این قناتها به سفرههای آبی زیرزمینی ما آسیب نمیزدند، زیرا کشاورزان متناسب با میزان آب قنات کشت داشتند و آن قنات سالهای سال جاری بود. دلیل اینکه منابع آبی ما در سالهای اخیر از بین رفته، این است که ما به آن مقدار آبی که چرخه طبیعت در اختیارمان میگذاشت راضی نبودیم و بیش از ظرفیت از آنها برداشت کردیم؛ با این وصف قطعا اگر دریا هم باشد، خشک میشود.
ایران یک کشور گرم و خشک است. ما باید مدیریت صنایع، کشاورزی و منابع آبیمان و بار آبی که به صنایع و کشاورزی و مردممان تحمیل میکردیم بر اساس یک کشور گرم و خشک صورت میگرفت، اما اینگونه نشد و نتیجه آن بحرانی است که امروزه بهوجود آمده است که البته امیدواریم حل شود.