خبرگزاری کار ایران

«چهل‌ویکم» به «رستاخیر» تولستوی شباهت دارد

«چهل‌ویکم» به «رستاخیر» تولستوی شباهت دارد
کد خبر : ۱۱۰۳۳۷۹

زهرا حق‌وردی در نشست معرفی و بررسی کتاب «چهل‌ویکم» این اثر را با «رستاخیر» نوشته لئو تولستوی مقایسه کرد و گفت که این دو کتاب به لحاظ محتوایی با هم شباهت دارند.

به گزارش ایلنا به نقل از روابط‌عمومی خانه کتاب و ادبیات ایران، نشست معرفی و بررسی کتاب «چهل‌ویکم» دوشنبه (بیست‌ویکم تیرماه ۱۴۰۰) با حضور حمید بابایی (نویسنده کتاب)، زهرا حق‌وردی (منتقد) و محمد قائم‌خانی (منتقد) در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد. 

وجه عرفانی داستان پررنگ‌تر از وجه تاریخی و سیاسی است

در ابتدای این نشست، زهرا حق‌وردی به سابقه آشنایی خود با حمید بابایی نویسنده کتاب «چهل‌ویکم» اشاره کرد و گفت: حمید بابایی را از سال ۱۳۹۵ با رمان «پیاده» می‌شناسم. کتاب «چهل‌ویکم» به دوره پهلوی اول و اتفاقات تاریخی و سیاسی آن دوران اشاره دارد. در خلال داستان با شخصیتی به نام ادریس مواجه هستیم که در مقام آژان فعالیت دارد و نسبت به وضعیت موجود در آن دوران معترض است. همچنین، روایت عاشقانه آشنایی ادریس با گل نساء تا پایان داستان با مخاطب همراه است. 

حق‌وردی ادامه داد: ماجرا از نگاه اول شخص، کاتب میرعماد شروع می‌شود؛ به این صورت که میرعماد در مقام کاتب، مسئول اَدای دینِ پدرش است و باید چهل باب تذکره الاولیاء را برای میرزا حسن خان بنویسد تا قرض پدرش را اَدا کند. میرعماد برای اَدای دین به مسجدگوهرشاد می‌رود و در آنجا با ادریس آشنا می‌شود. بخش‌های داستان با «باب» نام‌گذاری شده است و نویسنده در هر باب به درستی از عبارت‌های متناسب با تذکره الاولیاء و متناسب با هر بخش روایت استفاده کرده و بخشی‌هایی از تذکره الاولیاء را در خلال داستان وارد کرده است و ما کم‌کم اطلاعات داستان را از نگاه اول شخص و سوم شخص که به دانای کل محدود و دانای کل نامحدود تقسیم می‌شود، دریافت می‌کنیم. 

این منتقد عنوان کرد: از نگاه اول شخص، ماجرا از زمان حال می‌گذرد و در خلال آن ما با احوالات ادریس و میرعماد آشنا می‌شویم. از خلال سوم شخص دانای کل محدود به رمان‌های قرن ۱۸روسیه ارجاع داده می‌شویم؛ به این معنا که وارد احوالات شخصیت می‌شویم. دانای کل نامحدود کم‌کم اطلاعات را به ما می‌دهد. نویسنده رابطه بینامتنی بین اثر خود و تذکره الاولیاء برقرار کرده است. 

وی با بیان این‌که وجه عرفانی کلیت داستان پررنگ‌تر از وجه تاریخی و سیاسی است، اظهار کرد: اگر بخواهیم به وجه تاریخی و سیاسی بسنده کنیم، داستان به لحاظ توالی زمانی با شتاب زمانی تاریخی و سیاسی همراه است اما از لحاظ عرفانی توبه ادریس را بعد از واقعه گوهرشاد داریم و در نتیجه کابوس‌های ادریس شروع می‌شود و به دنبال آن چهل شب نماز می‌خواند تا پاک و منزه شود و در اثر این کار به مقام سیر و سلوک عرفانی می‌رسد تا از دنیا می‌رود. به نظر می‌رسد موضوعیت عرفانی، مورد نظر نویسنده بود. رمان از جهت محتوا شباهت عجیبی به «رستاخیر» اثر لئو تولستوی دارد و از یک جهت دیگر می‌توان آن را با «فیل در تاریکی» نوشته قاسم هاشمی نژاد و جهت دیگر با «تمثیل فیل در تاریکی» مولانا مقایسه کرد. 

زهرا حق وردی همچنین تصریح کرد: گذر سنت به مدرنیته، صنعتی شدن و کشف حجاب را در این رمان می‌بینیم اما سرعت اتفاقات در رمان زیاد است. روایت زبانی، یکدست دارد و مخاطب عامه‌پسند و نخبه‌پسند هر دو می‌توانند با این رمان ارتباط برقرار کنند. همچنین شاعرانگی در روایت دیده می‌شود و نویسنده به خوبی و به درستی توانسته شخصیت‌ها را در موقعیت‌های خودشان توصیف کند و تصویرها به وضوح در ذهن خواننده نقش می‌بندد. 

نثر کتاب روان و در خدمت پیرنگ است

در ادامه، محمد قائم‌خانی با تاکید بر این‌که کتاب پیوند تنگاتنگی با سنت ما دارد، بیان کرد: واضح‌ترین آن پیوند با سنت ادبی ما است که آن را در قالب ارتباط با تذکره الاولیاء می‌بینیم. رمان در ساختار و شالوده خود با سنت روایی ما تناسب دارد و صرفا یک روبنا و بازی با تذکره الاولیاء انجام نشده است. بخش جدایی‌ناپذیر روایت‌های ایرانی، داستان در داستان یا روایت در روایت است. فراتر از آن، این ساختار برای ذهن مخاطب آشنا است. 

این منتقد اظهار کرد: قصه گویی و سرعت حوادث و اتفاقات داستان زیاد است و خواننده حس می‌کند به جای یک کتاب چند کتاب خوانده است. شخصیت‌ها به نسبت حجم کتاب زیاد است اما نویسنده از کنار آن‌ها به سادگی عبور نکرده و شخصیت‌پردازی صورت گرفته است. بهانه نگارش در سنت ادبی ما خیلی زیاد است. حتی در داستان‌هایی که دو داستان ربطی به هم ندارند راوی سعی می‌کند بهانه روایت را ذکر کند چرا که عمل روایت بسیار مهم است. به عبارتی روایت کردن یک امر قدسی به حساب می‌آید. 

او به روایت‌های آشنای ایرانی در این داستان اشاره کرد و گفت: عشق گل نساء و ادریس از جمله روایت‌های آشنای ایرانی است که در این داستان به آن پرداخته شده و عمومیت اسلوب‌های روایت عاشقانه ایرانی در آن مشاهده می‌شود. همچنین توصیف معشوق و نزدیک شدن این دو شخصیت به هم و آشنایی که طی خرق عادت صورت می‌گیرد از دیگر روایت‌ها است. ساختار عشق کهن در ایران در این اثر کاملا رعایت شده است و یکی از جذابیت‌های این داستان برای مخاطب عمومی همین موضوع است. 

قائم‌خانی ادامه داد: مرحله به مرحله بودن مسیر مانند قرار چله‌نشینی، توبه و بازگشت به خدا نیز در این داستان مشاهده می‌شود. در داستان تشرف و مکاشفه نیز وجود دارد؛ بعد از مدتی اگر سالک در مسیر درستی قرار گرفته باشد اتفاق‌هایی رخ می‌دهد مانند شنیدن خبرها، دیدارها و خوابی که گل نساء می‌بیند. این موضوعات نکته‌های جذابی است که در رمان به آن‌ها پرداخته شده است. 

وی بیان کرد: یکی از مساله‌های اساسی داستان مدرن، علت و معلول است. در داستان‌های روایی به علت و معلول کاری ندارند اما در این داستان در ماجرای پدر بزرگ راوی و ادریس ساختار علت و معلولی داریم. پرداختن به این رابطه علت و معلولی درون ساختار دایره‌ای کلاسیک کار ساده‌ای نیست و معمول کتاب‌ها سراغ ادبیات کهن نرفته‌اند تا این تعارض‌ها را حل کنند اما نویسنده خوب بر این موضوعات تمرکز کرده است. علت و معلول‌ها در این داستان یک بعدی نیستند و وجه روانی، سیاسی و اجتماعی را به صورت کامل می‌بینیم و داستان درون یک ساختار اجتماعی پیش می‌رود. 

این نویسنده همچنین اظهار کرد: روایت داستان «چهل‌ویکم» بر مردم استوار است و از منظرهای زیادی می‌توان به آن مقطع نگاه کرد و رمان از طرف مردم به حادثه نگاه می‌کند؛ این امر وضعیت سیاسی مدرن است. به عبارتی با یک نویسنده جدید طرف هستیم که خود را نماینده مردم می‌داند و در حوزه مردم ایستاده است و می‌تواند نهادهای مختلف را با هم روایت کند؛ یک طرف نهاد به معنای حاکمیت و یک نهاد به معنای سیستم نظامی و از طرفی نهاد بازار است. 

محمد قائم‌خانی در پایان عنوان کرد: تناقض‌های واقعی در کتاب نداریم و تناسب وجود دارد. همچنین نثر روان و در خدمت پیرنگ است و آن را رها نمی‌کند. نویسنده با تمهیداتی، تغییراتی در کتاب ایجاد کرده که حس خواندن یک متن کهن را در خواننده ایجاد می‌کند. 

داستان از شروع تعلیق خوبی دارد

در ادامه این نشست، حمید بابایی گفت: دوره‌ای که در رمان روایت می‌شود دوره پرشتابی است و در آن دوران ایران به سرعت به سمت مدرنیسم می‌رود و در مقابل مدرنیته دستوری، مخالفت‌هایی وجود دارد و بخشی از آن را در مشهد و اتفاق مسجد گوهرشاد می‌بینیم. این دوگانگی را جزو نقاط ضعف داستان می‌دانید یا نقاط قوت. به نظر شما آیا امکان افزایش حجم داستان برای روایت آهسته‌تر وکندتر وجود دارد و پتانسیل و کشش رمان اجازه افزایش حجم داستان را می‌دهد؟ 

حق‌وردی در پاسخ به این پرسش گفت: داستان به واسطه زمان و تاریخ دوره‌ای که روایت بر اساس آن پیش رفته و به واسطه دو اتفاق کشف حجاب و تغییر فرم لباس و سرعت تغییر سنت به مدرنیسم مهم است. از این جهت می‌توانستید داستان را بیشتر بسط دهید؛ وقتی به شخصیت‌های تاریخی و پررنگ اشاره و به آن‌ها ارجاع می‌دهید. شتاب نویسنده برای شکل‌گیری شخصیت ادریس عملا بدون این‌که خود نویسنده متوجه این موضوع باشد وضعیت تاریخی آن دوره را به حاشیه می‌برد. نویسنده می‌توانست ریتم را آهسته پیش ببرد و به آن دوران نیز بپردازد. این اثر جای اقتباس و تبدیل به فیلم سینمایی یا سریال کوتاه را دارد. همچنین، نویسنده از دانای کل محدود استفاده کرده است و چون ما وارد فکر شخصیت می‌شویم می‌توانستیم تک‌گویی درونی ادریس را هم بشنویم اما ما هیچ پیشنه‌ای از ادریس نداریم. 

او گفت: داستان از شروع تعلیق خوبی دارد و کشش مخاطب برای ادامه و خوانش را به همراه دارد. من نسخه‌های صوتی، فیزیکی و الکترونیکی این کتاب را نیز شنیده و خوانده‌ام. این تعلیق در کتاب صوتی بیشتر به ذهن مخاطب نمایان می‌شود. پایان‌بندی کتاب، من را به یاد کتاب «رستاخیر» لئو تولستوی می‌اندازد. همچنین نویسنده در آخر هر روایت مخاطب را با خود همراه می‌کند. 

حق وردی در پایان سخنان خود به عنوان کتاب اشاره کرد و گفت: این کتاب چهل باب از تذکرةالاولیاء را کتابت می‌کند و ادریس می‌خواهد چهل شب نماز بخواند و سیر و سلوک عرفانی را طی کند. اما چرا نویسنده عنوان «چهل‌ویکم» را برای کتاب برگزید؟ به این جهت که پس از ارتباط تنگاتنگی که بین ادریس و کاتب ایجاد می‌شود کاتب بعد از کتابت باب چهلم، دینِ دیگری برای دوستی برگردن می‌گیرد و سه شب دیگر نماز می‌خواند و یک باب اضافه می‌کند. به عبارتی ادریس، عارف یا بابی بر یکی از باب‌های تذکرةالاولیاء می‌شود و نویسنده در اینجا به خوبی عمل کرده است. 

رمان باید طرح داشته باشد

حمید بابایی در پایان نشست معرفی و بررسی کتاب «چهل و یکم» اظهار کرد: ایده اصلی این داستان از دل یک داستان کوتاه که حدود پنح سال پیش نوشته بودم، استخراج شده است. این داستان کوتاه مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت و موفق به کسب جایزه ادبی نیز شد. رمان باید طرح داشته باشد و رمان بدون طرح را قبول ندارم. نگاه من نوشتن یک رمان تاریخی نبود بلکه تلاش کردم اثری با مفهوم دینی و عرفانی بنویسم تا مخاطب با خواندن آن بتواند بگوید یک رمان خوانده است. نمی‌توانم درباره اینکه در رسیدن به این هدف به چه میزان موفق بودم یا شکست خورده‌ام نظری بدهم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز