خبرگزاری کار ایران

یک آهنگساز و نوازنده سنتور مطرح کرد:

نوازنده در موسیقی دستگاهی ایران باید مولف باشد/ آموزش شفاهی حس شنیداری و حافظه نوازنده را قوی می‌کند

نوازنده در موسیقی دستگاهی ایران باید مولف باشد/ آموزش شفاهی حس شنیداری و حافظه نوازنده را قوی می‌کند
کد خبر : ۱۰۹۷۱۷۳

ردیف در موسیقی ایرانی از اهمیت بسیاری برخوردار است با این وجود در دنیای امروز به آن توجهی نمی‌شود. احمد رضاخواه ضمن توضیح درباره این مقوله از ویژگی‌های آموزش شفاهی در موسیقی دستگاهی ایران گفت و یادآور شد: من در کنار آموزش نت، آموزش به شیوه شفاهی را نیز مدنظر قرار می‌دهم تا هنرجو همانطور که به مرور نت‌خوانی و نوازندگی بر اساس آن را می‌آموزد، حس شنیداری‌اش تربیت شود و با اصول این شیوه نیز آشنا شوند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، با اینکه ردیف یکی از مهمترین بخش‌های موسیقی ایرانی است اما در دنیای امروز کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد که این اتفاق دلایلی دارد. یکی از دلایل مهم این‌ عدم توجه وجود سبک و موسیقی‌های متنوع است. در وهله اول این موسیقی ظاهرا پاپ است که از علاقه و اشتیاق عامه مردم به موسیقی دستگاهی ایران کاسته است. به هرحال تولید انبوه آثار سخیف و سطحی بدون آسیب و گزند نیست و کمترین تبعات آن تنزل سلیقه مخاطبان است؛ اتفاق بدی که سال‌ها است با آن مواجهیم! موضوع دیگر عدم حوصله هنرجویان در رابطه با تمرینات است. طبیعتا موسیقی، بخصوص موسیقی ایرانی بدون تمرین و ممارست به جایی نخواهد رسید و بر اساس تلاش و پشتکار بسیار بوده که هنرمندان گذشته به افرادی موثر و مطرح تبدیل شده‌اند. 

متاسفانه برخی اساتید و موسیقی‌دانان امروزی نیز به مقوله ردیف اهمیت زیادی نمی‌دهند و آثاری که بر اساس ردیف‌های موسیقی تولید و روانه بازار می‌شود در مقایسه با دیگر موسیقی و دیگر مولفه‌ها، بسیار معدود است. 

احمد رضاخواه (آهنگساز و نوازنده سنتور) یکی از هنرمندان حال حاضر کشور است که از ابتدای فعالیت تاکنون بر موسیقی ایرانی و تولید آثاری در این سبک تمرکز دارد. او که از محضر اساتیدی چون بابک دیهیم‌نیا، سعید نعیمی‌منش و مجید کیانی بهره برده، چندی قبل آلبوم «سنتور نوازی» را بر اساس ردیف آوازی میرزا عبدالله تولید و منتشر کرده است. این درحالی است که ردیف آوازی عبدالله دوامی یکی از بهترین نمونه‌های ردیف موسیقی ایرانی است. او در گفتگویش با ایلنا از اهمیت ردیف در موسیقی ایرانی گفت. 

مقوله ردیف همواره برای شما اهمیت ویژه‌ای داشته است. این در حالی است که برخی مدرسان و آموزشگاه‌ها به دلیل‌ عدم تمایل هنرجویان به یادگیری یا مسائل دیگر، از آموزش ردیف می‌گذرند. به‌نظرتان چرا ردیف در موسیقی دستگاهی ما مهم است؟ 

اساتید گذشته از چند بعد برای ردیف ارزش قائل بوده‌اند و آن ابعاد در نوازندگی‌شان اهمیت داشته که به نظرم درست هم هست. مهمترین بعد ردیف در نوازندگی نمود دارد. یعنی زمانی که نوازنده به نواختن ردیف می‌پردازد، با تمام تکنیک‌ها و خصوصیات موسیقی ایرانی آشنا می‌شود و در جریان امکانات سازش قرار می‌گیرد. نوازنده حین نواختن ردیف با مقام ها، جمله‌بندی‌ها و ساختار ملودی‌های ایرانی نیز آشنا می‌شود. بنابراین می‌توان گفت یادگیری ردیف به خودی خود مانند یک اتود، توانایی نوازنده را بالا می‌برد. به علاوه اینکه نواختن ردیف باعث می‌شود نوازنده زیبایی‌شناسی موسیقی ایرانی را درک کند و حالات و احساسات موجود در این موسیقی را به درستی بیان و اجرا کند. 

با این حساب مقوله ردیف صرفا رپرتواری از چند اثر نیست. 

تاکید می‌کنم که ردیف چند بعد دارد و از وجوه مختلف می‌توان به آن نگاه کرد. یکی از مهمترین موضوعاتی که کمتر به آن توجه می‌شود، بعد اجرایی ردیف است. زمانی که نوازنده ردیف و یک دستگاه را تا به آخر می‌نوازد، تمرینی پرفشار انجام داده که منجر به یادگیری بهتر تکنیک‌ها خواهد شد و حس زیبای‌شناسی او را قوی‌تر می‌کند و باعث می‌شود از این مقوله مهم در موسیقی شناخت بهتری پیدا کند. با توجه به همه مواردی که گفتم اگر نوازنده‌ای ردیف را نیاموزد و ننوازد بسیاری از مقولات و مولفه‌های مهم موسیقی ایرانی را از دست داده است. زمانی که نوازنده قطعه‌ای ریتمیک را از روی نت می‌نوازد باید همه ظرافت‌های آن را مو به مو رعایت کند که این دانش نت نوازی در موسیقی بسیار لازم و مهم است اما در موسیقی ردیف که بخش زیادی از آن دارای ریتم آزاد است انعطاف‌پذیری جملات و چگونگی بیان حالات موسیقی دانش دیگری‌ست که بدون یادگیری ردیف بسیار سخت کسب می‌شود. یکی از نتایج ردیف‌نوازی این است که نوازنده موسیقی ایرانی بتواند موسیقی تالیف کند. یعنی زمانی که ساز به دست می‌گیرد و می‌خواهد در جمعی برای مخاطب بنوازد، این توانایی را داشته باشد که در لحظه با نوازندگی‌اش موسیقی تالیف کند. 

 موسیقی ایرانی سرشار از احساس است و ارائه آن حس‌ها باید از فیلتر فردی به نام نوازنده گذر کند تا به دل مخاطب بنشیند. 

همینطور است. نوازنده حتما باید پشتوانه‌ای داشته باشد تا به نقطه‌ای که می‌گویید برسد. بخش عمده‌ای از این پشتوانه داشته‌هایی است که بر اساس آموزش شفاهی اخذ شده است. آموزش شفاهی باعث می‌شود حس شنیداری و حافظه نوازنده قوی شود و تعداد زیادی ملودی در ذهنش شکل بگیرد. در این صورت نوازنده به مثابه فردی است که بر مقوله زبان مسلط است یا شاعری که بر ادبیات اشراف دارد و اشعار بسیاری را از بر است. او این توانایی را خواهد داشت که در لحظه مناسب در جمعی اثری بداهه بسراید و آن اثر به شاهکاری ادبی بدل شود. 

شاید به دلیل دشواری‌های موجود در یادگیری ردیف است که برخی مدرسان و هنرجویان از مقوله مهم ردیف برای خود غول ساخته‌اند. از سویی، برخی معتقدند شیوه آموزش گوشی یا سینه به سینه نسبت به روش‌های تئوریک برای یادگیری و آموزش بهتر، روش کارآمدتری است. اتفاقا زنده‌یاد محمدرضا لطفی نیز بر این روش تاکید داشته‌اند. 

آموزش شفاهی یا همان گوشی مقوله‌ای جداست و ویژگی‌هایی هم دارد که صرفا مختص به ردیف نیست. زمانی که مقولات مهم موسیقی شفاهی آموزش داده می‌شوند نسبت به نوازندگی از روی نت ابعاد دیگری پیدا می‌کنند. همین شفاهی بودن در امر آموزش است که باعث می‌شود نوازنده در موسیقی ایرانی به هنرمندی مولف تبدیل شود. امروزه در فرهنگ غرب بدلیل نوع موسیقی آن‌ها می‌بینیم نوازندگان، آهنگسازان، رهبرهای ارکستر و دیگر افراد هر کدام جایگاهی جدا دارند. حتی می‌بینیم که جایگاه نوازنده ارکستر با نوازنده سولیست جدا است و هرکدام از آن‌ها به شکلی متفاوت تربیت می‌شوند و نحوه نوازندگی هرکدام ویژگی‌های خودش را دارد. زیرا مولف و مجری از هم تفکیک شده و هر کدام وظایف خود را انجام می‌دهند. در حالیکه در فرهنگ‌های شرقی و از جمله ایران از قدیم اینطور بوده که نوازنده، مولف هم بوده است. لذا اگر امروزه وجود نت ما را از فرهنگ قبلی جدا کرده، آموزش شفاهی می‌تواند کاربردی باشد و به تربیت بهتر نوازنده مولف بیانجامد. 

یعنی نوازنده بر اساس آموزش شفاهی است که می‌تواند به خوبی و در مدت زمانی طولانی بداهه‌نوازی کند. 

بخش مهمی از ماجرا هم همین است. نوازنده می‌تواند با یادگیری شفاهی به فردی مولف بدل شود و به خوبی بداهه‌نوازی کند. همچنین در صورت شناخت اصول آهنگسازی و قواعد آن می‌تواند بهتر آهنگسازی کند. 

بخش‌های مختلف موسیقی دستگاهی ایران تا آن حد در هم تنیده شده‌اند که قابل تفکیک نیستند. 

دقیقا. موضوعات مختلف موسیقی می‌توانند به هم پیوند بخورند و با بخش‌های دیگری که امروز به آن‌ها نیاز است در آمیخته و به روز شوند. نوازنده‌ای موفق است که از تمام مولفه‌ها من جمله آموزش شفاهی در کارش استفاده کند. چنین فردی باید بر اساس مطالعات و تحقیق‌ها نسبت به موسیقی ایرانی و ردیف‌ها شناخت بهتر و بیشتری پیدا کند تا نتیجه بهتری بگیرد و به هنرمندی مولف بدل شود و آثار تازه‌ای ارائه دهد. 

چندی قبل از استادی سوال شد که آیا تنظیم موسیقی مقامی در قالب نت کار درستی است و موجب تحریف مقام‌هایی که از گذشته‌های دور باقی مانده نمی‌شود؟ ایشان پاسخ داد وجود نت و تنظیم مقام‌ها بر اساس نت اتفاق خوبی است اما آن حس و جزییات نواختن در قالب نت نمی‌گنجد و همین موضوع است که آموزش شفاهی یا شیوه سینه به سینه را اهمیت می‌بخشد. شما با این نظریه موافق هستید؟ 

اگر در جهت مثالی که می‌خواهم بزنم موسیقی را مانند زبان تلقی کنیم، زمانی که بچه‌ای به دنیا می‌آید و پس از دوسال زبان باز می‌کند و صحبت کردن را می‌آموزد، لحن زبان را می‌فهمد و لهجه را می‌گیرد. او طی این روند احساس‌هایی که در کلام متبلور می‌شود را به راحتی منتقل خواهد کرد. اما اگر شما زبان بیگانه‌ای را از روی نوشته یاد بگیرید، مگر ممکن است آن لحن و لهجه و گویش را از روی نوشته بفهمید؟ یا مگر ممکن است حالت‌های زبانی را از روی نوشته بیاموزید؟ به همین دلیل است که می‌گویند شما باید زبان را گوش کنید و در محیطش قرار گیرید و با دیگران صحبت کنید تا پس از مدت زمانی چندساله یا چندین‌ساله به آنچه که باید برسید. موسیقی ایرانی نیز چنین روالی دارد. 

اما صرف زمان طولانی با فضای هنرجویان امروزی تناقض دارد. استادی می‌گفت اگر کسی می‌خواهد به نوازنده‌ای قابل قبول تبدیل شود لااقل باید روزی سه ساعت ساز بزند و تمرین کند، آنهم بدون وقفه و در هر شرایطی. متاسفانه این رویه مهم توسط بسیاری هنرجویان و نوآموزان رعایت نمی‌شود. 

در این زمینه نحوه آموزش معلم و استاد نیز بسیار مهم است. می‌توان برای رسیدن به نتایج بهتر، بخش‌های مختلف موسیقی را به هم تزریق کرد و من نیز با همین شیوه به آموزش شاگردانم می‌پردازم. من بخش‌هایی را از روی نت درس می‌دهم و طی این اتفاق هنرجویان با قواعد نت نوازی آشنا می‌شوند و پس از چندی به سطحی می‌رسند که خودشان می‌توانند نت نوشته را بنوازند. در کنار آموزش نت، آموزش به شیوه شفاهی را نیز مدنظر قرار می‌دهم تا هنرجو همانطور که به مرور نت‌خوانی و نوازندگی بر اساس آن را می‌آموزد، حس شنیداری‌اش نیز تربیت شود و با اصول این شیوه نیز آشنا شوند. 

شما در اواسط دهه هفتاد برای تحصیل در رشته موسیقی به دانشگاه‌ها هنرهای زیبا رفتید. کیفیت آموزش در آن دوران نسبت به الان چگونه بود؟ 

به نظرم حضور در دانشگاه اتفاق مهم و لازمی است. دانشگاه تهران در آن مقطع یعنی دهه هفتاد، مزایای بسیاری داشت و البته معایبی هم داشت. از جمله اینکه در آن دوره صرفا یک رشته با گرایش موسیقی وجود داشت و بخش‌های مختلف این هنر مانند الان تفکیک شده نبود. امروزه موسیقی کلاسیک غربی، موسیقی ایرانی، نوازندگی و آهنگسازی رشته‌هایی مستقل هستند. طی روند قبلی دانشجویان رشته‌های مختلف به دلیل‌عدم وجود رشته‌های مستقل تخصصی، همگی سر یک کلاس می‌رفتند تا دروس مربوطه را بیاموزند. به همین دلیل بود که من نوازنده سنتور با افرادی که مثلا نوازنده پیانو، فلوت و تار و دیگر سازها بودند، همکلاس بودم. به دلیل عدم وجود رشته‌های مختلف همه ما باید ردیف می‌نواختیم و دروسی مانند سولفژ یا اتنوموزیکولوژی برای همه‌مان یکی بود. چنین رویه‌ای دچار اشکال است. مثلا فردی که پیانیست بود، می‌بایست به اجبارسازی ایرانی را نیز بنوازد. خوشبختانه با ایجاد رشته‌های متعدد این مشکل چند سالی است حل شده. حسن دانشگاه‌های موسیقی در دهه هفتاد، حضور علاقمندانی بود که پیش از حضور در دانشگاه مراحل سختی را گذرانده بودند. در آن دوران کنکور هنر نه یک مرحله، که سه مرحله بود و در حالی که تعداد متقاضیان بسیار زیاد بود، دانشگاه‌ها تعداد کمی را می‌پذیرفتند و لذا رقابت خیلی سختی بین متقاضیان برقرار بود و این باعث می‌شد دانشجویان با توانایی نسبتا خوبی وارد دانشگاه شوند و انگیزه بیشتری برای یادگیری مطالب دانشگاهی داشته باشند. . در حال حاضر بر تعداد دانشگاه‌ها و لذا ظرفیت پذیرش افزوده شده و دانشگاه علمی کاربردی نیز ایجاد شده که البته از کیفیت آموزشی پایینی برخوردار است. 

دلیل‌ عدم کیفیتی که می‌گویید این است که استادان آن‌ها افرادی هستند که در گذشته‌ای نه چندان دور مدرک فوق لیسانس یا دکترای خود را دریافت کرده‌اند و به دلیل عدم تجربه کافی در امر تدریس ضعیف عمل می‌کنند. 

مشکل بزرگ دانشگاه علمی کاربردی پذیرش بدون آزمون دانشجویان است. زیرا رشته موسیقی یک رشته عملی است و لازم است که دانشجو برای استفاده از مطالب در سطح دانشگاه، در سطح قابل قبولی با نوازندگی، سلفژ و ریتم خوانی و تئوری موسیقی آشنا باشد. اما در دانشگاه علمی کاربردی با پذیرش بدون آزمون اولیه، دانشجویان با سطوح مختلف در نوازندگی و…وارد دانشگاه شده و با هم سر یک کلاس می‌نشینند. لذا هم معلم برای تدریس به مشکل بر می‌خورد و هم دانشجو متضرر می‌شود. از طرفی در دوره ما افرادی که پس از طی مراحل سخت به دانشگاه می‌آمدند، هدف و دغدغه موسیقی داشتند و واقعا جستجوگر بودند. همه کلاس‌ها برای آن افراد جذاب بود و با میل و اشتیاق سر کلاس‌ها حاضر می‌شدند. 

پس می‌توان گفت پشتکار و روحیه جستجوگرتان را به دانشگاه و تملذ از محضر برزگان مدیون هستید. 

بله درست است. این را هم در نظر داشته باشید که قبل از حضور در دانشگاه نیز چند سال پشت کنکور ماندم. یکی از مهمترین روزهای زندگی‌ام همان روزی است که نتایج کنکور اعلام شد و در دانشگاه تهران قبول شدم. چنین اتفاق برای من و هم نسلانم در آن مقطع مانند رویایی بود که به واقعیت تبدیل شده است. 

به عنوان آخرین سوال از وضعیت گروه موسیقی «سپهر» بگویید که اواخر دهه هفتاد تاسیس شده است؟ 

خدارا شکر گروه «سپهر» همچنان پا برجاست و من و دیگر اعضا باهم در ارتباط هستیم اما به دلیل بحران بیماری کرونا تمرینات‌مان لغو شده است. قرار بود عید نوروز سال ۱۳۹۹ در قالب یک تور به کشور سوییس برویم و کنسرت برگزار کنیم، که متاسفانه میسر نشد. همه کارها را کرده بودیم و ویزاهای ما نیز آمده بود، اما یک ماه قبل از موعد مقرر کنسرت لغو شد. حال نیز منتظریم شرایط بهتر شود. این نکته را هم بگویم که ما در جامعه موسیقی برای رفع مشکلات باید متحد شویم و به دنبال حق و حقوق صنفی‌مان باشیم. مطمئنا کمبودهای بسیاری وجود دارد و متاسفانه دولت‌ها و مسئولان برای رفع آن‌ها قدمی برنمی‌دارند. واقعیت این است که جامعه موسیقی کشور هنوز به آن اتحاد لازم نرسیده و هر فرد صرفا به فکر منافع خودش است. نهادهایی چون خانه موسیقی و انجمن صنفی هنرمندان که خودشان را مسئول می‌دانند باید اتحاد لازم را ایجاد کنند. جامعه موسیقی باید به دنبال برقراری حقوق صنفی باشد و اگر بتوانیم مانند سینماگران متحد شویم به راحتی می‌توانیم ایجاد قوانینی چون کپی رایت را پیگیری کنیم و به حل دیگر مشکلات بپردازیم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز