در گفتوگو با یک باستانشناس مطرح شد؛
گچبریهای تپه شاه نشین دزدیده شد/ حضور یکطرفه باستانشناسان خارجی جفا در حق باستانشناسان ایرانیست/ پنهان کردن زنان ساسانی پس از مرگ در محفظههای چوبی
یک باستانشناس با اشاره به کاوشهایی که در گورستانهای دوره ساسانی شمال کشور داشته است، از تدفینهای عجیب این دوره تا دزدیده شدن گچبریهای چهارطاقی تپه شاهنشین سخن گفت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مهدی عابدینی عراقی (باستانشناس) متولد ۱۳۵۴ قائم شهر است. در رشته باستانشناسی با گرایش پیش از تاریخ تحصیل کرده و بیش از ۳۰ محوطه باستانی را کاوش کرده که بیشتر آنها در منطقه سوادکوه و شمال کشور بودند. او این روزها به عنوان سرپرست پایگاه میراث فرهنگی غار تاریخی اسپهبد خورشید و آثار وابسته فعال و درصدد کشف آثار دوره ساسانی است.
از کودکی و دروه ابتدایی به تاریخ علاقهمند بود با این وجود همواره مجلات باستانشناسی را خریداری میکرد. روزی معلم تاریخ به او گوشزد کرد که علاقهاش در زمینه باستانشناسی است نه تاریخ و او را به سوی تحصیل در رشته باستانشناسی سوق داد.
در ادامه گفتگوی ایلنا را میخوانید:
گورستانها ازجمله بخشهایی هستند که اطلاعات زیاد و جالب توجهی از شیوه زندگی و آیینهای مردمان گذشته در اختیار ما میگذارند بنابراین کاوش و تحقیق در آنها همواره با شگفتیهای مختلف همراه است. درخصوص کشفیاتی که در کاوشهایتان در گورستانهای شمال کشور داشتید، برایمان بگویید.
در گورستان لفورک در شهرستان سوادکوه استان مازندران با دو دوره روبه رو بودیم. یک دوره به عصر آهن بازمیگشت که در سالهای ۸۳ و ۸۴ و ۸۷ کاوش شد. این گورستان همانند سایر گورستانهای شمال ایران بود و نوع تدفینها در آن به صورت جنینی، خوابیده به پهلوی چپ و راست و طاق باز بود. آثاری که بدست آوردیم نیز همانند سایر گورستانها بود اما کشف شئی خاص فرضیهای درخصوص این گورستان مطرح کرد. در یکی از قبرها شئی پیدا کردیم که نقش شتر دوکوهانه بر روی آن بود. نباید فراموش کرد که شتر دوکوهانه بومی ایران نیست و از شمال ایران و چین و مغولستان میآید. درواقع آنچه در دشت مغان شاهد هستیم از شرق به آن منطقه آمده است و خواستگاه شتر دوکوهانه شرق و شمال شرق ایران است. حتا اگر در طرحهای تخت جمشید هم دقت کنیم شاهد آن خواهیم بود که شتر دوکوهانه توسط بلخیها و باختریها آورده شده است. از این رو دیدن نقش شتر دوکوهانه در گورستانی در جنگلهای مرکز مازندران و شمال کشور عجیب بود.
انسانشناسان ما زمانی که به لحاظ مورفولوژی (ریختشناسی) این موضوع را مورد بررسی قرار دادند متوجه شدند که این افراد بومی منطقه نبودند. درواقع متوجه شدیم که در دوره عصر آهن افراد از شرق به غرب مهاجرت کردند. به این معنا که افراد از شرق دریای مازندران به بخش مرکزی و غرب حرکت کردند.
در لفورک با گورهایی روبه رو شدیم که خانمها در آن دفن شده بودند و این تدفین در محفظههای چوبی انجام شده بود. البته این امر در نهایت برایمان مبهم باقی ماند چراکه یک عملیات سدسازی در حال انجام بود و آبگیری به ما این اجازه را نداد تا بتوانیم به تمام جوانب این گورستان دست یابیم.
گورستان دیگری که در آن کاوش داشتیم، گورستان پهلوج بود که به دوره ساسانیان بازمیگشت. آنچه درخصوص این گورستان قابل توجه است آن است که در بیشتر نقاط ایران در گورستانهای دوره ساسانی شاهد استودانها و دخمهها هستیم اما بر اساس شواهد بدست آمده شاهد آن هستیم که در دوره ساسانی در مازندران تدفین مستقیم در خاک انجام میشد.
در گورستان پهلوج با حدود ۲۰ قبر روبه رو بودیم که تدفین در آنها انجام شده بود و اشیاء از جمله قاشق، سفالهای دوره ساسانی در کنار آنها قرار گرفته بود. البته با تعدادی قاب دعا در کنار اجساد نیز روبه رو شدیم که بیشتر چنین اشیائی را در قبرهای دوره اسلامی پیدا کردهایم اما این دعاها در دوره ساسانی در کنار اجساد گذاشته شده بود.
بر اساس صحبتهای شما میتوان گفت در دوره ساسانیان در مازندان شاهد تدفین درخاک بودیم این درحالی است که آیین اصلی ساسانیان درخصوص مردگان، قراردادن آنها در استودان و دخمهگذاری است. به نظر شما و بر اساس یافتههای شما چرا در شمال ایران و مازندران با آیینی خلاف آنچه در دوره ساسانی در سایر نقاط ایران رواج داشت، روبه رو شدهایم؟ آیا به دلیل شرایط منطقه و آب و هوا چنین آیینی را شاهد هستیم؟
اگر اسنادی که از دورههای گذشته در شمال کشور کشف شده است را مورد بررسی قراردهیم شاهد آن هستیم که نوعی بیدینی در دوره رونق دین زرتشت در این منطقه رواج داشت. گویا زرتشتیگری در شمال ایران مانند سایر نقاط ایران نبود. شاید به دلیل شرایط آب و هوا و رطوبت بالایی که در این منطقه شاهد هستیم، امکان گذاشتن اجساد در محوطههای باز و دخمهگذاری وجود نداشت. از این رو روشهای دیگری برای تدفین در نظر گرفتند.
با توجه به آنکه در قبرهای دوره ساسانی با قاب دعا روبه رو شدید. آیا میتوان گفت تفکر مردم نسبت به دعا و ایمن کردن متوفا در مقابل شیاطین از آن دوره رواج داشته و در دوره اسلامی نیز ادامه یافته؟ آیا میدانیم در آن دوره چه دعاهایی برای متوفا نوشته میشد؟
از دعاهایی که در کنار اجساد گذاشته شده بود چیزی باقی نمانده چراکه احتمالا روی پوست یا چیزی نوشته شده بود که در طول گذر زمان از بین رفته اما قاب دور آن باقی مانده. هرچند تدفینها مربوط به دوره ساسانی است اما شیوه تدفین به دوره پیش از زرتشتیگری بازمیگردد.
بر اساس یافتههای باستانشناسی و بررسی گورهای دوره ساسانی در شمال ایران آیا میتوان به آیین و تفکرات خاص مردمان این منطقه پی برد؟
در گورستانهای این منطقه شاهد تدفین در تابوت هستیم. حتا در گورستان اسوکلا که مربوط به دوره اوایل اسلام است، نیز تابوتگذاری را شاهد بودیم.
یکی از کاوشهای شما در تپه شاهنشین روستای رسکت بخش دودانگه مربوط در شهرستان ساری بود. در این کاوش بنایی چهارطاقی بدست آمد که گچ بریهای زیبایی داشت. از حال و روز این بنای تاریخی برایمان بگویید.
این چهارطاقی مربوط به دوره آل بویه بود که گچ بریهای منحصر به فردی داشت و تاثیرگرفته از هنر ساسانی بود. البته گچبریها همگی طرحهای گیاهی و هندسی داشت و از طرحهای انسانی در آن خبری نبود. کتیبههایی به خط کوفی، آیتالکرسی و… بر روی این گچبریها دیده میشد. دو فصل در این منطقه کاوش داشتیم اما به دلیلعدم تامین اعتبار کاوشها ادامه نیافت. اکنون نیز با وجود حضور نگهبان شاهد دزدیده شدن تمام گچبریها هستیم. آنچه که باقی مانده بود نیز کامل تخریب شد. این امر بارها به یگان حفاظت میراث فرهنگی و مسئولان استان اعلام شد اما در نهایت شاهد چنین امری بودیم.
در طول سالهایی گذشت در میان کاوشهایتان با مورد عجیب و خاصی روبهرو شدید که برایتان بیش از سایر کاوشها و محوطههای باستانی جذابیت داشته باشد؟
آثار باستانی همانند اثر انگشت میمانند و شما هیچ سایت باستانی را نمیبینید که شبیه دیگری باشد. همانطور که اثر انگشت برادران دوقلو بایکدیگر تفاوت دارد، سایتهای باستانی نیز با یکدیگر تفاوت دارند چراکه افراد مختلف در ساخت آنها دخیل بودند. آدمهای مختلف طرز تفکرهای مختلف دارند و اثری که خلق میکنند هرچند ممکن است در کلیت با سایر آثار دوره خود شباهت داشته باشد اما قطعا در جزییات تفاوت خواهد داشت. بنابراین نمیتوان گفت کدام محوطه یا کاوش خاص و جذابتر است.
یکی از ویژگیهای محوطههای باستانی شمال ایران تفاوتهایی است که با محوطههای مرکزی دارند. اینگونه به نظر میرسد که به دلیل وجود رشتهکوههای البرز، تفکر مرکز فلات ایران کمتر از سایر نقاط ایران توانسته باشد به مناطق شمالی ایران نفوذ کند. حتا در برخی موارد شاهد تضاد اعتقادات نسبت به مفاهیمی همچون دیو هستیم. نظر شما دراین خصوص چیست؟ آیا باستانشناسی میتواند این امر را به صورت علمی ثابت کند؟
اگر گشتی در میان روستاهای شمال کشور داشته باشیم شاهد آن هستیم که افکار مردمان آن ریشه در هزاران سال پیش دارد حتا به دوره پیش از زرتشت بازمیگردد. در گیلان و مازندان شاهد فامیلهایی از جمله دیودار، دیوسالار، دیوکلایی و… روبه هستیم این درحالی است که در هیچ جای ایران چنین فامیلیهایی ندارم چراکه در مرکز و بیشتر نقاط ایران، دیو موجود خبیثی است درحالی که مفهوم دیو در شمال ایران با خوبی و نیکویی همراه است. درواقع در شمال ایران با فرهنگی متفاوت از سایر نقاط ایران روبهرو هستیم.
این روزها شاهد آن هستیم که با مرگ متوفا، روی قبر او شمع روشن میکنند. این آیین در گذشته نیز رواج داشت با این تفاوت که روشنایی در داخل قبر و در کنار جسد گذاشته میشد. در کنار اجساد بقایایی از چیزی که برای ایجاد روشنایی سوخته بدست آمده. همچنین این روزها برای متوفا خیرات میدهیم. در گذشته نیز این خیرات با قرار دادن مواد غذایی و نوشیدنی در داخل قبر و در کنار جسد انجام میشد.
این روزها علاوه بر تحریمها با شیوع کرونا، با تعطیلی کاوشهای باستانشناسی روبه رو هستیم. به غیر از آنچه که شرایط بر باستانشناسان تحمیل کرده است، ارزیابی شما از وضعیت باستانشناسی ایران چگونه است؟
نسبت به گذشته تحولی بوجود آمده و به حوزههای میان رشتهای بیش از گذشته توجه میشود، حتا در بسیاری از گروههای کاوش، شاهد حضور کارشناسان میان رشتهای هستیم. باستانشناسانی که طی ۱۵ تا ۲۰ سال اخیر وارد این عرصه شدهاند به لحاظ علمی قابل دفاع هستند و حتا بیشتر آنها به چند زبان مسلط هستند و حتا با دانشگاهها و سایر باستانشناسان خارجی در ارتباط هستند. اگر روال اینگونه ادامه یابد، آینده درخشانی در پیش خواهند داشت.
آنچه درخصوص باستانشناسی با نقد همراه است، بودجه است. عملا کمبود بودجه سبب شده بسیاری از پروژهها نیمه کاره رها شود یا اصلا شروع نشود و اگر شروع شود به نتیجه نرسد. کارهای آزمایشگاهی هزینه بر است.
قبل از شیوع ویروس کرونا شاهد حضور گسترده هیاتهای باستانشناسان خارجی در محوطههای باستانی ایران بودیم. این مهم را چگونه ارزیابی میکنید؟
با حضور هیاتهای خارجی مخالف نیستم اما ایرادی که دراین خصوص وجود دارد، حضور یک طرفه آنهاست. بیشتر هیاتهای خارجی که در ایران کاوش میکنند پروژههای مشترکی در کشورهای دیگر و حتا کشورهای همسایه ما دارند و میتوانند این امکان را ایجاد کنند که باستانشناسان ایرانی نیز در پروژههای برون مرزی حضور یابند اما این امر محقق نمیشود و حضور خارجیها در ایران به صورت یکطرفه رقم میخورد و اجازه حضور باستانشناسان ایرانی در پروژههای مشترک در خارج از کشور داده نمیشود. میتوان گفت باستانشناسان ایرانی در پروژههای باستانی حتا در کشورهای همسایه جایی ندارند.
آیا شاهد انحصارطلبی هیاتهای خارجی برای عدم حضور باستانشناسان ایرانی در پروژههای کشورهای همسایه هستیم یا آنکه کمکاری از سوی مسئولان ما صورت گرفته است؟
به نظر من، کم کاری از سوی مسئولان ما صورت گرفته. بسیاری از افراد شیفته خارجیها هستند و فکر میکنند هر کاری آنها انجام میدهند درست است. البته که کارهایشان دقیق و علمی است اما این انتقاد وارد است که مسئولان در مرحله عقد قرارداد و تفاهمنامه شرایطی را برای حضور باستانشناسان ایرانی در خارج از کشور فراهم کنند.
ایران در راه توسعه و عمران است و این امر سبب شده تا پروژههای عمرانی با سرعت پیش روند. در این میان شاهد آن هستیم که بسیاری از پروژههای عمرانی از جمله سدسازیها تبدیل به تهدیدی برای مناطق باستانی شدهاند و حتا برخی از مناطق باستانی بعد از آبگیری، زیر آب رفتهاند و دیگر در دسترس نیستند. برخی از کاوشهای شما کاوش نجات بخشی بود، نظر شما درخصوص کاوشهای نجات بخشی چیست؟
ما نمیتوانیم جلوی توسعه و عمران بگیریم اما میتوانیم تعریف پروژههای باستانشناسی را به جلو بیاندازیم. به طور مثال زمانی که پروژه عمرانی تعریف میشود که اجرایی شدن آن نیز سالها زمان میبرد، در کنار آن یک پروژه باستانشناسی و کاوش نیز در نظر گرفته شود تا زمان کافی برای باستانشناسان وجود داشته باشد. نباید اجرای کاوشهای باستانشناسی را به دقیقه نود موکول کرد. اگر از ابتدای امر برای کاوشها اعتبار تعریف شود دیگر شاهد از بین رفتن محوطههای باستانی بدون آنکه کاوش و بررسی شوند نخواهیم بود.
زمانی که سد البرز آبگیری میشد، ناچار بودیم روزی ۲ متر از محوطه باستانی عقبنشینی کنیم و آب پیش میآمد و محوطه را دربرمیگرفت. حتا ناچار بودیم آب را از ترانشهها پاک کنیم. استارت ساخت این سد ۱۴ سال پیش از انجام کاوش زده شده بود. اگر همان زمان کاوش انجام میشد دیگر در چنین موقعیتی قرار نمیگرفتیم و ۴۰ درصد گورستان ساسانی به زیر آب نمیرفت.