کارگردان مستند «معبر» مطرح کرد؛
در ایران فیلمهای نوگرا و خلاق همچنان نمایش محفلی دارند/ فیلمهای کوتاه تا در جشنوارههای خارجی جایزه نگیرند در داخل دیده نمیشوند
پیام پارسافر معتقد است با روند کنونی، هنروتجربه به مرور به سمت اکران آثاری میرود که در فرم و ساختار و حتی روایت تفاوت چندانی با بدنه مرکزی اکران ندارند و این موضوع هنر و تجربه را از هدف اصلی و اولیهاش دور میکند.
به گزارش خبرگار ایلنا، گروه هنر و تجربه طی سالهایی که از عمر کوتاهش گذشته، دچار فراز و فرودهای بسیار بوده، این گروه که در زمان ریاست حجتالله ایوبی رئیس وقت سازمان سینمایی تاسیس شد، داعیه حمایت از فیلمهای تجربی و هنری با نگاه متفاوت به سینما را داشت، اما هر چه از عمر این گروه گذشت، با تغییر مدیریتها و سیاستها نوعی از نگاه سلیقهای حاکم شده که به بهانه عدم استقبال مخاطبان و پیشبینی نداشتن فروش مناسب، امکان اکران به برخی آثار در این گروه داده نمیشود. فیلمسازانی که در زمینه فیلمهای هنری و تجربی فعالیت میکنند به دنبال اکران فیلمهایشان در گروه هنر و تجربه هستند اما نگاه سلیقهای و این دیدگاه که فیلمهایی اکران شود که فروش داشته باشند، موجب شده که دیگر تفاوت چندانی بین فیلمهای اکران شده در این گروه و با سینمای بدنه نباشد. فیلمسازانی با نگاه هنری و تجربی زیادی طی سالهای گذشته با این مشکل مواجه شدهاند، اما به دلیل اینکه شناخته شده نیستند، صدایشان به گوش کسی نمیرسد. به این بهانه درباره تاثیر حضور تلویزیون در عرصه آثار مستند و وضعیت گروه هنروتجربه با پیام پارسافر یکی از مستندسازان سینما و تلویزیون گفتگویی داشتیم که میخوانید.
از تجربه کار با تلویزیون به عنوان یک مستندساز و مزایا و معایب مستدسازی برای یک رسانه فراگیر بگویید؟
من بعد از سالها که برای تلویزیون مستند ساختم، با توجه به شرایط خاص تولید در صدا و سیما اعم از زمانبندی فشرده تولید و عدم تنوع فرم در ساخت مستندها که اجتناب ناپذیر هم نشان میدهد چون مخاطب تلویزیون گویا این فرمگرایی را برنمیتابد، به ساخت مستند در خارج از فضای تلویزیون هم جذب شدم. البته اینکه واقعا مخاطب تلویزیون این تنوع و فرمگرایی را پذیراست یا نه، ثابت نشده است، ولی سیاست کلی تلویزیون اینچنین و براساس همین ایده پیش میرود. حتما دوستان مستندساز تجربیات گسترده و مختلفی در اینزمینه به خاطر دارند؛ به همین دلیل است که مستندهای متفاوت به جای ارائه در منظر عمومی به جشنوارهها کشیده میشوند و اسم «فیلم جشنوارهای» همتراز با معنای فیلم خاص در گوشه و پستو قرار میگیرد و بعد به محافل کوچک محدود میشود.
این خالی شدن از خلاقیت بصری و فرمیک جایی برای ارائه فضای جادویی سینما باقی نمیگذارد، همان چیزی که میتواند ما را به طور دیگر دیدن و تعامل با پیرامون و کم کردن فضای سنگین زیستن هدایت کند. همانطور که فیلم «بادکنک قرمز» آلبر لاموریس در ذهن همه ما باقی مانده و تلویزیون آن سالها بارها فیلم را نمایش داده است. بسیاری از آثار فرمگرایی که در آن سالها نمایش داده میشد، با استقبال روبرو بود و سلیقه مخاطب در گستره بیشتری پرورش پیدا میکرد، سینما هم جسارت تجربه متنوعتری را داشت.
آیا این بدان معناست که سیاستهای تلویزیون به عرصه مستند ضربه میزند؟
در حال حاضر با ورود تلویزیون به جشنوارهها و درخواست طیف محدودی از ساختارهای مستندسازی از طرف بازار تلویزیون و مدیران آن، عرصه برای سایر ساختارها هم در جشنواره محدود شده است. یعنی همان محل ارائه متفاوت هم به دست تلویزیون فتح شده است و شاید این صرفا محدود به ایران هم نباشد. تلویزیون برای کسب مخاطب بیشتر، تلاش میکند که با ارائه موضوع جنجالی و ساختار ژورنالیستی مخاطب را در چند ثانیه شکار کند و فرصتی برای فکر کردن و اندیشیدن مخاطب و شراکت ذهنی در تکمیل مستند باقی نگذارد.
گویا چارهای هم نیست و ما باید تحمل کنیم تا این دوره و عطش تلویزیون برای این طیف محدود فیلمسازی تمام شود و بیننده از دیدن فرم ثابت خسته شده و نیاز به تخیل و خلاقیت و سهیم شدن در ساختار فیلم موجب شود که مدیران تلویزیون هم به این مدل از ساختار اقبال نشان دهند.
آیا ارگانهای مربوطه در این زمینه تلاشی نمیکنند تا هویت مستندسازی را در ساختار سینمایی حفظ کنند؟
در این بین ارگانهایی که قرار بود بخشهای زمین مانده در توانایی و تنوع دیدگاه و ساختار فیلمسازها را بر عهده بگیرند، مثل انجمن سینمای جوان و مرکز سینمای مستند و تجربی، با کش و قوس توانستند این خط را تا حدودی بسیار ضعیف نگه دارند. مسئله فقط مدیریت انجمن سینمای جوان نیست و جشنوارههای داخلی و حضور سلیقه مدیران تلویزیون در آنها هم بخشی از شرایطی است که مانعسازی میکند.
این نوع نگاه در جشنوارههای داخلی و انتخاب آثار برای حضور در این جشنوارهها هم دخیل بوده است؟
وقتی فیلم خودم «معبر» که در جشنوارههای جهانی به نام safe passage ارائه شد، در ایران عرضه کردم، با این سلیقه روبرو شدم. اگر در هیئت انتخاب فیلمهای جشنواره تهران در آن سال سه فیلمساز فرمگرا با نگاهی خاص وجود نداشت، حتما فیلم من انتخاب نمیشد. چنانچه بعدا در همان جشنواره هم با داورانی متشکل از طیف مدیران دولتی و همفکران، فیلم خیلی مورد توجه قرار نگرفت و فیلمهای نزدیک به ساختار فیلمهای کنونی تلویزیون مورد توجه بود.
حتی در جشنواره حقیقت این جرات وجود نداشت که این فیلم انتخاب شود. جالب اینکه بعد از موفقیت این فیلم در جشنواره بسیار معتبری مثل ویزیون دوریل سوئیس و حضورش در دو بخش فیلمهای خلاق و کوتاه و چندجشنواره دیگر، از سوی همان کسانی که فیلم را رد کرده بودند، درخواست میشد برای حضور فیلم در جشنواره داخلی.
حضور در این عرصه چه مشکلاتی دارد و انجمن سینمای جوان و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی چه اقداماتی در راستای از بین بردن این موانع انجام دادهاند؟
تلاش برای ارائه نگاه نو در این زیرساخت با سختیهای واضحی روبروست. بودجه محدود انجمن سینمای جوان، ریسک ساخت فیلمهای متفاوت را بالا میبرد، البته باید به تحمل و انعطاف این دو نهاد فیلمسازی اذعان داشت گرچه تاثیر از فضای غالب را هم کاملا میتوان احساس کرد. تلاش برای ساخت مدلی مناسب برای ارائه فیلمنامه در قالب پیچینگ در انجمن سینمای جوان جالب توجه است. در کنار این ارگانها باید به حضور و رشد جشنوارههای دیگری مثل جشنواره فیلم دانشجویی نهال در دانشکده سینما تئاتر به عنوان محلی برای بروز خلاقیتهای پویای دانشجویی اشاره کرد. فیلمهای پاگرفته در این جشنواره که در جشنوارههای داخلی و خارجی مورد توجه قرار گرفتند سند همین ادعاست. این جشنواره و جشنوارههای مشابه آن در طی سن کوتاه خود تاثیر چشمگیری در بروز نگاههای خلاقانه، سورئال، فرمگرا و .... در سپهر فیلمکوتاه ایران داشتهاند.
گروه هنر و تجربه نیز در این سالها شرایطی را برای اکران و دیده شدن فیلمهای کوتاه و مستند فراهم کرده است. نظر شما درباره این اقدامات چیست؟
در چنین شرایط پیچیده و بستهای در اکران فیلمهای متفاوت و فرمگرا که سعی در پیشنهاد فرم و روایت جدید و خلاقانهای به سینما دارند، اکران هنروتجربه داعیه پوشش این بخش از سینما را دارد. سینمایی که از نگاه محافظهکارانه سرمایهگذاران و تهیهکنندگان سینمایی، خود را خلاصی داده و با همراهی همفکران محدود خود در ساخت موفق شده و حاصل کار فیلمی متفاوت از بازار و تهیهکنندگانی میشود که سلیقه را یکدست و فارغ از ریسک میخواهد. همان تهیهکنندگانی که با توجه به فروش بازار کالا را تولید میکنند.
حالا ولی با گذر چندساله از اکران هنروتجربه محدودیت و نگرانی در باب اقبال عمومی و پیشداوری آثار قبل از ارائه موجب انتخاب سلیقهای در همین مدل اکران شده و شاهدیم که این تنوع ساختاری در اکران هنروتجربه رو به کاهش است و فیلمهای متفاوت از سلیقه غالبشده به محاق میروند. کمکم شاهدیم که فیلمهای هنروتجربه به فیلمهایی تبدیل میشوند که تنها با بودجه کمتری ساخته شدهاند و در فرم و ساختار و حتی روایت تفاوت چندانی با بدنه مرکزی اکران ندارند.
همچنان فیلمهای نوگرا و خلاق در همان محفلهای دوستانه اکران میشوند که اکثراً یک بار به هنروتجربه ارائه شدهاند و با عدم اقبال گروه هنروتجربه روبرو بودهاند. مسائل سختی که گروه اکران هنروتجربه در پیش پا دارد و مانع از چابکی آن میشود، قابل درک است، ولی انتخابها اگر سمت و سوی سلیقهای شدن بگیرد، در نهایت به همان نقطهای میرسیم که پیش از این سینمای بدنه و تلویزیون رسیده بود. عدم قبول فیلمها با پندار یا پیشبینی عدم اقبال از سوی مخاطب را که همه در سینمای بدنه به وفور داریم و دیدهایم. هنروتجربه باید برای همه مدل فیلمها جا باز کند در غیر این صورت از وظیفهای که برای خود تعریف کرده عدول کرده است.
اگر وضع اینگونه پیش برود لازم است که به زودی در هنروتجربه یک گروه هنروتجربه نوین بروز کند. مثال همان تالار ردشدگان قرن نوزده فرانسه. ساده و روشن اینکه یا مکن با پیلبانان دوستی یا خانهای بساز در خور پیل. از ابتدای تشکیل این کارگروه مشکلات مربوط به اکران و بازگشت مالی مشخص بود، بنابراین با برجسته شدن مشکلات نباید از اهداف عدول کرد بلکه باید راهکاری برای رد شدن از مشکلات پیدا کرد. البته قبل از آن من امیدوارم روحیه ساختارشکنی و ساخت فرم و ساختار نوین در این کارگروه بالا باشد و تمام جامه این عمارت برای چند مدل فیلم دوخته نشده باشد.
آینده اکرانهنروتجربه به همین بسط دیدگاه و چابکی و جسارت در عرضه وابسته است؛ عرض میکنم بسط، نه تمایل به یک طیف خاص در فرم. هنروتجربه میتواند به محلی برای آزمایش جسارتها در ساخت و مواجهه با واکنش مخاطب در اکران تبدیل شود تا فرمولهای جدیدی برای سینمای بدنه بوجود بیاید و در اکران عمومیتر موفق هم باشد. سینما و انواع سبکهای آن به هم وابسته هستند. مثالهای زیادی میتوان از سینمای اکران عمومی زد که در نقاطی از فیلم از همین تجربههای خاص سینمایی استفاده کردند و اتفاقا به شاه سکانسهای فیلم و حتی تاریخ سینما تبدیل شدهاند.
امیدوارم هنروتجربه به روحیه انقلابی و جسور خودش وفادار بماند و به همه فیلمهای تجربهگرا و مستقل اجازه بروز و ظهور بدهد. سینمای امروز بخصوص بسیار به این بسط و جسارت و شهامت نیاز دارد تا خون تازهای برای حیات پیدا کند.