کارگردان فیلم کوتاه «قفل» در گفتوگو با ایلنا:
خصوصیسازی سینما، ورود پولهای نامعلوم و مدیریتهای بدون صلاحیت خیانتبارترین اتفاق برای آینده هنر ایران است/ وظیفه دولت و مجلس رساندن منابع مالی و غیرمالی برای تولید آثار هنری است اما انجامش نمیدهند
علی جوان، کارگردان فیلم کوتاه «قفل» با بازی علی انصاریان و امید روحانی که این روزها در قالب بسته فیلم کوتاه با عنوان «هفت» در حال اکران در گروه سینمایی هنر و تجربه است، از تجربه همکاری با انصاریان و به طور کلی حضور چهرهها در عرصه فیلم کوتاه گفت. به اعتقاد وی؛ وظیفه دولت و مجلس است که بدون هیچ مرزبندی به بنگاهها و آژانسها سوبسید هنری بدهند تا مخاطبها زنده بمانند. وظیفه آنها رساندن منابع مالی و غیرمالی برای ساخت اثر هنری است، کاری که سالهاست دولتها انجام نمیدهند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، طی این سالها و در بحران رانتها و پولهای مشکوک، ورود سرمایههای مشکوک و افرادی که به دنبال شهرت بودند و فقط پول داشتند به سینما ختم نشد و این افراد به دنبال چهرههای مطرح به تئاتر هم ورود کردند. به تدریج ورود این افراد که هیچگاه به فکر هنر نمایش و سینما نبودند و فقط قصد داشتند با استفاده از روابط خود با سلبریتیها برای خود جایگاهی دست و پا کنند، و ریخت و پاشهای فراوان موجب بالارفتن غیرمعقول دستمزد بازیگران شد و کار را برای فیلمسازان جوانی که با یک دوربین ساده قصد ساخت فیلم با موضوعات خوب و درست را داشتند، سخت کرد. برخی میگویند حضور این افراد و سرمایههایی که با خود آوردند، باعث رونق تئاتر، سینما و فیلم کوتاه شده، اما اگر کمی تامل و دقت کنیم خواهیم دید که این سود، کوتاهمدت و آسیبش درازمدت بوده و هیچگاه باعث پیشرفت سینما و تئاتر نشده است.
به بهانه تولید و اکران فیلمهای کوتاه با حضور سلبریتیها به سراغ علی جوان، کارگردان فیلم کوتاه «قفل» با بازی علی انصاریان و امید روحانی که از جوانان فیلمساز فعال در حوزه سینمای کوتاه است، رفتیم و با او درباره حضور چهرههای شناخته شده سینمایی در فیلمهای کوتاه گفتگویی داشتیم که میخوانید.
از فیلم کوتاه «قفل» و موضوعش بگویید.
من مدت کوتاهی بود که ایده یک فیلم کوتاه 30 دقیقهای سه اپیزودی را در ذهنم داشتم. سه اپیزود هر کدام 10 دقیقه؛ با نامهای «پسر»، «مرد»، «پیرمرد». هر اپیزود ۱۰ دقیقه، با داستانی حول محور گم شدن آدمها در شهر، اما از لحاظ داستان و قصه کاملا نامربوط به هم.
هر اپیزود به تنهایی یک فیلم کوتاه سخت و سنگین بود که تصمیم داشتم شرایط هر کدام از لحاظ ساخت و پروداکشن آمادهتر بود آن را اول بسازم تا انگیزهای باشد برای ساختن اپیزودهای بعدی و انگار با یک تیر دو نشان زده باشم که هم سه فیلم کوتاه مجزا ساخته باشم و هم در نهایت یک پکیج سهگانه ۳۰ دقیقهای.
آبان 97 تصمیم جدی برای ساخت اپیزود «پیرمرد» را گرفتم. داستان در مورد مرد جوانی است که در خیابان پیرمردی را که به دنبال آدرس میگردد، سوار میکند و قصه آنها با هم شروع میشود. امیدوارم بتوانم آن انگیزه و انرژی که لازم است و بالاخص پول لازم برای دو اپیزود بعدی را هم پیدا کنم و آنها را هم بسازم.
چند وقتی است که فیلمسازهای عرصه فیلم کوتاه از بازیگران مطرح در فیلمهایشان استفاده میکنند، آیا این روش میتواند به دیده شدن فیلمهای کوتاه کمک کند؟
واقعیت را بخواهید، نه، اصلا نمیتواند. همانطور که هزاران فیلم کوتاه با بهترین چهرهها و سلبریتیها ساختند و واقعا آن اتفاقی که باید میافتاد نیفتاده و اصلا دیده هم نشدند و خیلیها از کنارشان عبور کردند. اتفاقا برای کارگردان سختتر است که نگاه سلبریتی را هدایت کند و پروسه فیلمبرداری را در دست بگیرد. حتی ممکن است حضور بازیگران شاخص به کار ضربه بزند.
من فارغالتحصیل کارگردانی تئاتر هستم و در جنگی که سال ۹۰-۹۱ با آمدن سلبریتیها به هنر نمایشی شروع شد، حضور داشتم، اما نمیتوانم منکر این شوم که در پی این ادغام شدن و حضور سلبریتیها خیلی از مخاطبان به واسطه آنها با تئاتر آشنا شدند و چقدر از بچههای تئاتر توانستند وارد عرصه تصویر و سینما شوند. مشکل اینجا بود که از یک زمانی به بعد حضور سلبریتیها موجب ورود آدمهای غیرمتخصص به این هنر و پررنگ شدن نقش پول در این عرصه شد؛ آن زمان بود که هم مخاطب از بین رفت و هم هنر نمایش. اگر در جای درست و به منظور درست از سلبریتیها استفاده نکنیم، همین بلا بر سر سینمای کوتاه هم خواهد آمد.
حتما این سوال پیش میآید که چرا در فیلم خودم از علی انصاریان و امید روحانی استفاده کردهام؟ نکته خیلی خوبی است و توضیحم جواب خیلی از سوالات بعدیتان هم میتواند باشد و تجربه شخصیام از بحث سلبریتیها و حضورشان، چون ناخواسته واردش شدم و الان از این تجربه خوشحالم. به طور خلاصه من به عنوان یک فیلمساز تصمیم گرفتم به دلیل شرایط شخصی زندگیام در ماه آذر ۹۷ (دقیقا قبل از جشنواره فیلم فجر و شلوغی تولید فیلمها در آن زمان) فیلم کوتاهی بسازم که دو کاراکتر اصلی دارد، یک مرد ۷۰-۷۵ ساله و یک بازیگر مرد ۴۵ ساله.
به دلیل نقش خاص و سخت مرد سالمند و زمان خیلی کمی که برای پیش تولید داشتم، از ابتدا تصمیمم بر آوردن یک بازیگر حرفهای برای ایفای نقش سالمند بود و قطعا هم اولین انتخابها از بازیگران سالخورده و قدیمی تئاتر بود که متاسفانه یا به دلیل شرایط سنی دیگر توان بازیگری نداشتند و یا دستمزد فیلم کوتاه برایشان چیزی نبود که به راحتی قبول کنند، در نهایت هم آقای امید روحانی به این دلیل که من در سال ۸۵ شاگرد کلاسهای تحلیل فیلمشان در کارگاه آزاد فیلم بودم، لطف کردند و با وجود کارهای زیادی که داشتند، دو روز با ما همراه بودند.
برای نقش بهرام که مرد ۴۵ سالهای بود، قطعا ابتدا فکر نمیکردم که یک بازیگر چهره برای این نقش بیاورم و به سراغ بازیگران تئاتر رفتم، ولی واقعیت این است که تمام بازیگران حرفهای و درجه یک تئاتر درگیر کارهای تصویری هستند و چقدر هم خوب که این اتفاق افتاده، اما در شلوغی قبل از جشنواره فجر و تولیدات قبلش، هیچ بازیگر حاضر و آمادهای نبود که بتواند دو سه روز با ما باشد یا اگر هم بودند برخی سناریو را دوست نداشتند و برخی هم دستمزد بالایی داشتند.
در شرایطی که حتی بازیگران تئاتر هم سرشان شلوغ بود من دیگر به هیچ وجه به بازیگر چهره فکر نمیکردم اما در لحظه آخر علی جناب؛ دوست و استاد عزیزم؛ که در این پروژه کنار من بود، واسطهای شد بین من و علی انصاریان تا با هم صحبتی داشته باشیم. من هم مثل همه دوستان فیلمساز انتلکت اطرافم ابتدا مخالفت کردم و شک داشتم، اما به طرز بسیار عجیبی کاراکتر راننده از لحاظ ظاهر و شخصیت خیلی شبیه به علی انصاریان در زمان فوتبالش بود. حتی تا روز اول فیلمبرداری هم فکر میکردم کار اشتباهی کردم، چون علی آن زمان مجری بود و کمدی اجراهایش همه جا وایرال شده بود در حالی که کاراکتر بهرام فیلم «قفل» یک آدم بیاعصاب و جدی بود و من نگران در نیامدن کار بودم، اما علی اصلا شبیه به سلبریتیها رفتار نکرد، واقعا از ابتدا کاملا مثل یک بازیگر که دلش چالش و کار سخت میخواهد تا رویشی برایش پیش بیاید و تجربهای برای آیندهاش باشد، برخورد کرد. اتفاقا او اصلا خودش را سلبریتی نمیدانست و معتقد بود یک فوتبالیست است که آمده تا بازیگری را یاد بگیرد. چه چیزی بهتر از این است وقتی در حباب اشتباهی نباشی؟ وقتی بدانی چه میخواهی؟ من لذت بردم؛ ای کاش اگر سلبریتیها میآیند در فیلم کوتاه و تئاتر بازی کنند، با همین دید بیایند. این تنها نظر من نیست راجع به علی، بلکه فکر میکنم تمام عوامل فیلم «قفل» که از بهترینهای سینمای کوتاه هستند از آن تصمیم و انتخاب علی خوشحال هستند و معتقدند اگر علی انصاریان نبود کاراکتر بهرام درست نمیشد و فیلم اصلا فضا و اتمسفرش به وجود نمیآمد.
فیلم کوتاه همیشه سازنده بوده، چه در کارگردانی و چه در بازیگری، آیا حضور سلبریتیها به این استعدادشناسی ضربه نمیزند و باعث افت رویش فیلمسازان کوتاه نمیشود؟
همانطور که گفتم دیدم حضور یکباره چهرههای سینما در سالهای ۹۰-۹۱ و تئاترهای خصوصی و کافهای و …. چه بلایی برسر استعدادهای تئاتری و دانشجوها آورد و چه آدمهایی پشت سالنها آرزوهای بازیگری و کارگردانیشان کوچک و سخت شد، اما نمیتوانیم انکار کنیم که تئاتر و سینما هم نیاز به گردش مالی دارد و تنها راه درآمدش از مخاطب است و از کنار حضور همین چهرهها چقدر سالنهای خصوصی باز شدند و رونق گرفتند و چه بسا همان بچههای تئاتر از کنار همین چهرهها و اجراها وارد فضای سینما و سریال شدند که حتی الان بسیاری از آنها وقت برای بازی کردن در فیلم کوتاه ندارند و باز هم میگویم، چقدر خوب که این اتفاق افتاد. پس نمیتوانیم بگوییم حضور چهرهها باعث تخریب استعدادها و شانسها میشود؛ به نظر من، مدیریت غلط و اسپانسرینگ رانتی، گنگهای دوستانه و یا سفارشی نوشتن و رانتهای هنری بیشتر باعث تخریب و عدم رویش استعدادها میشود.
فیلمهای کوتاه همیشه با هزینه کم ساخته میشدند و همه میتوانستند فیلم کوتاه بسازند، استفاده از بازیگرهای مطرح و عوامل حرفهای باعث ایجاد شکاف بین فیلمسازان کوتاه نمیشود؟
یک فیلمساز میخواهد رویاهایش را تصویر کند، حال به تصویر کشیدن این رویاها یک زمانی گران تمام میشود و یک زمانی ارزان، اما به نظر من اگر فیلمساز متن خوب، گروه خوب و دانش و آگاهی کامل نداشته باشد از پیش تولید، تولید و پس تولید، میلیاردی هم بودجه داشته باشد، آن اتفاقی که باید بیفتد نخواهد افتاد، چه بسا هزاران فیلم مثل فیلم «ماچ سینمایی» کریم لکزاده وجود دارد که با یک هندیکم گرفته شده و کم هزینه بوده اما میتوان از آن درس سینما و روایت یاد گرفت.
به شخصه معتقدم فیلم کوتاه جای مناسبی برای بودجه سنگین نیست، زیرا برگشتی ندارد، مگر با پخش و پخشکننده مناسب. من هم مثل هر مجنونی که دوست دارد فیلمسازی کند، برآورد کردم که با بودجه 10 میلیون تومان فیلمم را شروع میکنم اما با 30 میلیون تومن تمام شد. تمام دوستان میدانند وقتی تولید و تجهیزات شروع میشود، دیگر ترمزی وجود ندارد. هر مجنونی در آن شرایط ادامه میدهد و دوستانی مجنونتر از خودش دارد که پول روی هم میگذارند تا پروژه جلو برود. در نهایت ماشین امویام ۵۳۰ چینی که داشتم فروختم و خرج ۳۰ میلیونی فیلم کوتاهم را دادم. برای همین میتوانم ادعای فیلمساز مستقل بودن را به دوش بکشم و بگویم تمام آن پول خرج تحهیزات و تولید و خوراک و جلوههای ویژه شد. میتوان بدون دستمزد از آدمها بخواهی برایت کار باکیفیت انجام دهند و این سخت است.
تقریبا همه عوامل در جریان فیلم من و ماجراهای مالیاش بودند و حتی میدانند که علی انصاریان و امید روحانی در کنار ۷۰ درصد بقیه عوامل این فیلم بدون دستمزد آمدند و تمام هزینههای جانبی و واقعی فیلم هزینههایی بود که هر روز با روز قبل فرق داشت و ما را غافلگیر میکرد. شاید این کار هزینه داشت ولی شرایطی را برای بچههای سینمای کوتاه و بازیگری مثل علی انصاریان مهیا کرد که همه در کنار هم تجربه کنند و یاد بگیرند. به نظرم سینمای کوتاه را بیشتر از این نباید دید که با وسع خودمان فضایی درست کنیم و در کنار هم یاد بگیریم.
از حضور علی انصاریان در فیلم کوتاه «قفل» بگویید.
انگیزه انگیزه انگیزه. او سرشار از انگیزه بود. امیدوارم مدل کار کردن همه سلبریتیهایی که وارد سینمای کوتاه یا تئاتر میشوند، همینطور باشد، پیگیر باشند، ارزش قائل شوند، سر وقت بیایند، بهانهگیری نکنند و متوجه باشند که از همان سینمای کوتاه و تئاتر میتوانند یاد بگیرند و این حوزه میتواند باعث رشد و آگاهی شود، هم برای خودشان و هم برای تیم و گروهشان. بنابراین تیم را همراهی کنند و فکر نکنند منتی بر سر پروژه هستند، همه بخشی از پروژه هستیم برای تجربه و بهتر شدن و اگر هم راهی برای سلبریتیها بازتر است، باعث سازندگی شوند، نه حاشیه.
شما که تجربه همکاری با علی انصاریان را داشتهاید، آیا واقعا او را بازیگر خوبی دیدید یا پس از فوتش این گونه جلوه داده شد؟
علی انصاریان بازیگر خوبی نبود، اما داشت به سمت بازیگر خوب شدن حرکت میکرد و راه و مسیر را فهمیده بود که در واقع چیزی جز تمرین و انگیزه نیست. همه دیدیم که علی انصاریان و پژمان جمشیدی و تمام آدمهای موفق هر روز تلاش میکنند و کار میکنند و کار میکنند و کار میکنند و آدم بهتری از روز قبلشان میشوند و من این شانس را داشتم که در زمان خوبی از تلاش علی برای بازیگری، سر راهش قرار گرفتم و از همکاری با او لذت بردم.
علی انصاریان قبل از فوتش برای فیلم «قفل» نامزد جایزه بهترین بازیگر جشنواره نیویورک شد و دردناکتر اینکه شنیدم هفته پیش هم برای فیلم «کولبرف» میلاد منصوری برنده جایزه جشنواره بلغارستان شده است. به نظرم علی میدانست که باید تلاش کند و حال شاید به دلیل هوش فوتبالی و تجربه پژمان و دوستان درستی مثل علی جناب در کنارش در حال برطرف کردن و از بین بردنهای نقاط ضعفش بود و به نظرم این بهترین آگاهیست که یک آرتیست و هنرمند باید داشته باشد، دانستن نقصها و برطرف آنها.
برخی افراد مخالف حضور کسانی مثل علی انصاریان و پژمان جمشیدی در عرصه بازیگری هستند، شما نظرتان درباره ورود چنین افرادی به سینما چیست؟
من معتقدم اگر حضور آدمها در یک اثر هنری، برای یادگرفتن، تجربه کردن و زیست بهتر برای پیشرفت کردن و رسیدن به شکوفایی باشد، چراکه نه. اگر یک سلبریتی با همان شرایط یک دانشجو، یک تئاتری، یک تازه کار میآید تا کنار آنها باشد و موجب رشدشان شود، چراکه نه! ولی متاسفانه حضور سلبریتیها برای پول و بازیهای مافیایی خودشان است و برای هنر نیست.
من به طور کلی معتقدم چرا به یکدیگر میدان ندهیم، اگر همه سر جای خودمان و برای خلق کردن و حال درست باشیم، اگر هدف سلبریتی و هنرور و پشت صحنه و جلوی صحنه درست باشد و فضای کارشان سالم و به دور از طبقهبندی باشد، مطمئنا روزهای خوبی برایمان پیش میآید، اما اگر جز این باشد هر اثر هنری، در هر اندازه، چه با بودجه، چه بیبودجه حاصلی ندارد و یک تباهی بیشتر نخواهد بود، حالا چه با حضور سلبریتیها و چه بدون حضور آنها.
سینما، خصوصا سینمای فیلم کوتاه را در دولت گذشته چگونه دیدید و از دولت آینده به عنوان یک سینماگر چه انتظاری دارید؟
به نظرم رویکرد به سینما در چند دهه اخیر و تبدیل شدنش به خصوصیسازی و ورود پولهای نامعلوم به این عرصه، با مدیریت افراد بدون صلاحیت و استفاده بنگاههای کلان مالی که به سینما و تئاتر ورود کردند، خیانتبارترین اتفاق برای هنر و آینده فرهنگی ایران است. زیرا دیگر نه پخش اثر هنری اهمیتی دارد و نه مخاطب و شعورش؛ فقط پولهای گزافی است که صرف تولید میشود برای خوشگذرانی یک عده و نتیجهاش از بین رفتن مخاطب و تعطیلی سالن و گوشهنشینی عمدهای از هنرمندان است. تمام پخش فیلمها و تهیهکنندهها به سمت وی او دی رفتهاند و این یعنی تمام شدن سالنها، اجراها و سینما.
به نظر من و تجربهای که از سینمای دنیا در حال دیدن هستم، سوبسیدهای مالی برای تولید و پس تولید فیلمها توسط بنگاههای نیمه دولتی و خصوصی که از سوی خود هنرمندان به صورت سندیکایی تشکیل شده است، ارائه میشود و این بنگاهها و آژانسها برنامهریزی برای کمک هزینههای مادی و جایگزینی کمکهای تجهیزاتی و سوبسیدی را تقبل میکنند تا رابط محکمی بین رسیدن بودجه به هنرمندان باشند. راحتتر بگوم، شما در اروپا یا امریکا یا در سینما و هنر سالم، بنگاههایی را دارید که وظیفه آنها دریافت سناریو و طرحهای هنری به همراه پروپوزال و بودجهبندی از هنرمند یا تهیهکننده است، بدون هیچ اولویتی، حتی برای فیلمهای بد هم اگر بودجه نمیدهند، دوربین میدهند، دستگاه ضبط صدا میدهند، باکس تدوین میدهند و یا اینکه به عنوان وظیفه تجهیزات یا بخشی از هزینهها را پوشش میدهند، چون هدف این بنگاهها جوابگویی به تولید سالانه هزاران فیلم و اثر هنری است. مهمتر از همه اینکه شما اگر به عنوان بانی دولتی هزار فیلم ساختهاید، وقتی همین هنر و تجربه در بخش کوتاه به زور نفس میکشد، وقتی سالنها زیر بار مالی و محتوایی بیمخاطبی تلف شدهاند، وقتی کرونا تمام سالنها را تعطیل کرده است، کجا آنها را پخش میکنید؟ اینها وظیفه دولت، مجلس و تصمیمگیران حوزه فرهنگ و هنر کشور است که بدون هیچ مرزبندی به بنگاهها و آژانسها سوبسید هنری بدهند تا مخاطبها زنده بمانند. تنها وظایف آنها رساندن منابع مالی و غیرمالی برای ساخت اثر هنری است، کاری که سالهاست دولتها انجام نمیدهند. و در آخر امیدوارم سینما زنده بماند.