جواد صداقت:
مقتضیات عصر جدید، زیبایی و استاتیک تئاتر را دگرگون کرده/ اجرای آنلاین، دروازههای جهان را به تئاتر ما گشوده است/ در طرح مسائل اجتماعی، نباید بازخورد زندگی مردم را به خودشان پس بدهیم
جواد صداقت که «هِماتوم اپیدورال جنزده» را با زاویه نگاه جدیدی به متن مشهور «در انتظار گودو» آماده اجرا کرده، به نقد نگاه مرسوم نسبت به قهرمانهایی میپردازد که میخواهند جهان را تغییر دهند.
«جواد صداقت» نویسنده و کارگردان «هِماتوم اپیدورال جنزده» که قرار است به صورت آنلاین در تلویزیون تئاتر ایران نمایش داده شود، در گفتگو با ایلنا این اثر را زاویه دید جدیدی از «در انتظار گودو» بکت خواند که به خانواده آقای گودو میپردازد و سه بازیگر زن دارد. صداقت در گفتگو با ایلنا، درباره این اجرا و نگاهی که به متن بکت داشته و همچنین بازنمایی شرایط اجتماعی و سیاسی در آثار نمایشی توضیح داد.
اجرای تئاتر در یک سال و نیم با بیم و امیدهای زیادی روبهرو بوده و انتخاب گزینه پخش آنلاین را هم در این مدت، تحت تاثیر قرار داده است. درباره اجرای برخط این اثر نمایشی بگویید.
این اثر را سال ۹۹ در تهران تولید کردم و قرار بود در تالار مولوی اجرا شود؛ همه کارهایش انجام شده و مجوز اجرا هم گرفته بود ولی به تعطیلات کرونایی مهر و آبان آن سال برخوردیم و به جشنواره تئاتر فجر آمدیم که برای بخش غیر رقابتی پذیرفته شد و در تالار سایه تئاتر شهر دو سانس اجرا کردیم و بعد از طریق درگاه مجازی مرکز هنرهای نمایشی ایران، جذب بخش حمایتهای مجازی شدیم. اثر انتخاب شد و الان برای تئاتر و تلویزیون ایران پذیرفته شده است. البته خیلی دوست داشتم که نمایش به اجرای عمومی برسد اما شرایطش به وجود نیامد.
زاویه دید شما به کار بکت بسیار جالب است. اینکه «گودو» صرفا شخصیتی نیست که آرزوهایی را برآورده کرده و جهان را تغییر دهد، که برای خانوادهاش بُعد دیگری هم دارد. درباره انتخاب این نگاه برای پرداخت به این متن مشهور بگویید.
ما همیشه در نگاه به کسانی که به نوعی میخواهند چیزهایی را تغییر دهند، از سلطهای دربیایند و روی پای خود بایستند، فقط به ایدئولوژیها و جهانبینیهایشان نگاه میکنیم؛ حالا این تغییر میتواند در مقیاس خانواده باشد، یا جامعه و کشور و فضایی بزرگتر... حتی به داخل خانوادهشان نمیرویم که ببینیم خودشان با چه جهانی دست و پنجه نرم میکنند؛ آیا خودشان هم مشکل دارند؟ در تهیه موارد اولیه زندگی دچار مشکل هستند اما میخواهند نجات دهنده زندگی دیگران هم باشند؟ این بود که آمدم و نگاه کردم به خانوادهِ گودو. آقای گودو را مردی خانوادهدار دیدم که همسر و فرزندانش هم میتوانند نگرشی روی شخصیتش داشته باشند، که خود گودو هم کلی مشکل دارد. یعنی آن شخصیتی که آقای بکت خلق کرده و «نمیآید» حتما مشکلاتی خانوادگی یا اقتصادی دارد که نتوانسته بیاید به ولادیمیر و استراگون کمک کند و مثلا چکاش برگشت خورده، خلافی انجام داده و به دردسر برخورده یا هر چیز دیگر. در رجوع من به این خانواده، همسرِ گودو سازی خلق کرده و قرار است در یک گروه مطرح موسیقی آن را بنوازد، اما گروه سر کارش گذاشته و نیامدهاند و زن هم منتظر است. یا فرزندان گودو که هر کدام مشکلاتی دارند؛ دخترش فوتبالیستی است که عاشقِ فوتبالیست سیاهپوستی شده، درس و مشق را رها کرده و میخواهد برود در یک تیم فوتبال مطرح بازی کند اما مادرش به دلیل تبعیض نژادی، اجازه نمیدهد دخترش با او باشد. یا مثلا گاهی همین دختر لباس مردپوشی تن میکند و نقش بچه چوپان را بازی میکند تا هر از گاهی به استراگون و ولادیمیر بگوید «امروز آقای گودو نمیآید، منتظرش نباشید.» و کلی مشکلات دیگر که به لحاظ توهمات در زندگی این خانواده وجود دارد. هدفم از این اقتباس، ارجاع به کسانی بود که میگویند میخواهم به تو کمک کنم؛ کسی که شاید واقعا نتواند کمکی کند یا حتی خودش نیازمند کمک دیگری باشد. شاید پشت صحنهای از متنِ در انتظار گودوی آقای بکت.
پلتفرمهایی که برای اجرای تئاتر آنلاین طراحی شدهاند، به نظر شما قابلیت این را دارند که به عنوان مدیومی نه جایگزین تئاتر زنده و صحنهای که موازی آن، در سالهای آتی شناخته شوند؟
سوال عجیبی است. برگردیم به آن لحظهای که تئاتر شکل پیدا کرد؛ پانصد سال پیش از میلاد مسیح، آقایی به اسم سوفوکل میآید و نمایشنامه را خلق میکند. الان ۲۵۲۱ سال از ماجرای شکلگیری تئاتر در یونان باستان میگذرد. اولین سوال این است که «در این مدت شما چه کار کردید با تئاتر؟» آنها صبح تا شب و شب تا صبح میرفتند روی کوه تئاتر اجرا میکردند، مردم را میکشیدند پای کوه و آرام آرم این نوع نمایش تبدیل شد به اجرا در یک باکس و فضای قاب صحنهای که چند پرده داشت و بین هر کدام، آنتراکتی بود. بعدتر، این تئاتر تبدیل به اجراهایی پیوسته و بدون پرده میشود تا آرام آرام بحث آکادمیک و دانشگاهی تئاتر به وجود میآید و در فضای بلکباکس و کارگاهی تعریف میشود. دیدگاههایی که گروتفسکی و میرهولد و کسانی دیگر داشتند آرام آرام به تئاترهای دیگری مانند آثار دانشجویی میرسد و استاندارد تئاتر را بین ۴۵ تا ۶۰ دقیقه تعریف میکند و درام دوباره تغییر میکند و در دنیایی از رمزگان و نشانگان، بحث زبانشناسی و مدرنیته و پسا مدرن و ... به وجود میآید و اینکه تئاتر میتواند آیتمهایی را با خود حمل کند که در روایت درام، روایت غیرمستقیم داشته باشی و بمباران اطلاعاتی و پر از فضای تعلیق. تا مخاطب را در جهانی از فضای معمایی قرار دهی که خودش تصمیم بگیرد پاسخ به این تصاویر در اثر چیست؟ پس میبینیم که تئاتر از آغاز تا امروز، کلی تغییر کرده است. غیر از درام و کارگردانی، در بازیگری هم نظریههای گوناگون و متعددی شکل گرفته. حالا امروز، در جهان کرونایی، آدمها نمیتوانند در کنار هم حضور داشته باشند؛ دستکم نه به سبک سابق، که بنشینند کنار هم و دستهجمعی تئاتر تماشا کنند. پس لاجرم اجرا به فضای مجازی و تله تئاتر و... میرسد. این تغییرات دارد به وجود میآید و ممکن است همینها باعث شکل گرفتن فضای جدیدی در تئاتر شود. اساسا لباس دیگری تن تئاتر شود. زیبایی و استاتیک تئاتر به زنده بودن و نفس به نفس تماشاگر بودنش است، اما مقتضیات عصر جدید، باعث میشود رویکرد دیگری نسبت به تئاتر داشته باشیم و حتی این آیتم میتواند دستخوش تغییرات نوین و بکری شود. بهطوری که اصلا یک واحد درسی با عنوان تئاتر مجازی را به دروس دانشگاهی اضافه کنیم و جشنوارههایی در آینده و در داخل و خارج از کشور داشته باشیم که بخشی اصلی را به نام تئاتر مجازی تعریف کنند و از آن استقبال هم بشود. چون فضایی است که از طریق آن میتوانیم با جهان ارتباط برقرار کنیم، یا وقتی اجرایی صحنهای را آماده کردهام و به من اجرای عمومی و سالن ندهند اینطور نباشد که به هر ترتیبی نتوانم اثرم را اجرا کنم. چون در فضای آنلاین میتوانم پلتفرمی را تعریف کنم که از فضای بومی و منطقه و استان و کشور و قارهام فراتر برود و کل جهان درگیرش شوند و حتی برای آیندگان باقی بماند. این فاکتورها و مزایای تئاتر مجازی است که باعث میشود نگاه زیباییشناسی جدیدی به تئاتر شکل بگیرد و استاتیک جدیدی را رقم بزند. و ما باید از آن به عنوان یک سود استفاده کنیم. سودی برای گروههای تئاتری که شاید با مشکلات مالی عدیده هم روبهرو باشند و نتوانند شهر به شهر اجرا بروند. اما از این طریق اثرشان را در عین حال که میتوانند در شهرهای خودشان ارائه دهند با کل جهان هم ارتباط برقرار کنند. شاید جهان به مسیری برود که بتوانی تئاترت را بدون تدوین و با تک دوربین به صورت آنلاین اجرا کنی و از طریقش هم بهره معنوی و هم مالی برای گروه فراهم شود. برای همین من هم از موقعیت اجرای آنلاین استفاده میکنم؛ چون باعث میشود نگرش جدیدی به تئاتر داشته باشم و در آن خود را محک بزنم که آیا میتوانم در این فضا صاحب خلاقیت جدیدی هم بشوم؟ اساس هنر و فضای هنری بر این است که دیدگاه ما از تخیل، به خلاقیت اجرایی برسد و برای همین احساس میکنم مدیومی که انتخاب کردهام –دلیلش هرچه که بوده-، میتواند دستخوش تغییرات نوینی باشد که با خودش جهانی از کانسپتهای خاص را حمل کند که بر پایه آن بتوانیم ارتباط فوقالعادهای را با جهان برقرار کنیم.
معتقدید تئاتر میتواند به سوالهایی جواب دهد یا سوالاتی را مطرح کند که ما در زندگی ماشینی و «گودو»وار امروزمان کمتر به آنها توجه داشتهایم؟
ماهیت تئاتر به گونهای است که هرچه در موردش صحبت کنیم به چهارچوبها و قواعدی برمیخوریم که برایش تعریف شده؛ با وجود اینکه خودش هم دستخوش تغییراتی شده است. اگر قرار باشد بر اساس تئاتر، به پرسشهایی دست پیدا کنیم که به مخاطب انتقالشان دهیم یا از دیدگاه شخصی خودمان در همان مسالهای که مطرح میکنیم مخاطب را به جواب برسانیم، باید فضای طرح مساله و گرفتن نظر مخاطب را به وجود بیاوریم. این بده بستان همیشه در تئاتر بوده و خواهد بود چون تئاتر میخواهد بگوید بیاییم حالا از این زاویه به زندگی نگاه کنیم. اما من مخالف این هستم که بازخورد زندگی مردم را به خودشان پس بدهیم. چرا؟ چون در زمینه مسائل اجتماعی این اجازه را نداریم که مثلا درامی درباره مشکلات زن و شوهری خلق کنیم که در نهایت به طلاق و ضرب و شتم و قتل ختم میشود یا خرده فرهنگهای زن و شوهری را مطرح میکنیم و از عقدههای آن زن و مرد بگوییم، چون بلافاصله جمعی از روانشناسان میگویند تو چه کسی هستی که داری این حرفها را میزنی؟ چه سوادی داری؟ یا در مورد زندگی ماشینی که گفتید، تا کجا اجازه پرداختن به آن را داریم؟ ما تئاتر و فرصت ارتباط با مردم را داریم و این دیدگاه شخصی و دیدگاه جمعی چند نویسنده و کارگردان و یک تیم است که میخواهد به مردم بگوید از این زاویه به زندگی نگاه کنید. ببینید مشکلات چیست؟ حالا در این تئاتر، ما چه مشکلی را و چه پرسشی را میخواهیم مطرح کنیم؟ آیا پرسش ما فلسفی است؟ منطقی است؟ یا ابعاد روانی دارد؟ برای طرح اینها و برای رسیدن به حل مسأله و پرسش و به جواب رسیدن، باید ببینیم اولا جایگاه زندگی ما چیست؟ اجتماعمان چه مشکلاتی دارد؟ معایب و مزایا چیست؟ بعد از اتمام اینها تازه به نقطه شروع میرسیم که چطور اینها را به مخاطب انتقال دهیم؟ و وقتی مخاطب با آنها مواجه شد ببینیم مخاطب دچار چه دگردیسی و پرسشهای جدیدی میشود؟ در جلسات نقد، چه حرفهایی میتوانیم از اثری که خلق میکنیم بزنیم؟ اگر میگوییم در فلان شهر کشورمان این مشکلات معیشتی وجود دارد، میخواهیم چه کسانی را زیر سوال ببریم؟ کسانی که آن مشکل را دارند یا مسئولانی که نتوانستهاند برای آنها کاری انجام دهند؟ تا کی میخواهیم این حرفها را بزنیم؟ آیا میتوانیم از طریق دیگری به این فضا نگاه کنیم و ببینیم راهکار چیست؟
خب وقتی به تو اجازه نمیدهند راهکاری مطرح کنی چون ممکن است ارگان و صنفی بگوید داری در کار من دخالت میکنی، فقط میتوانی از دردها بگویی و تمام. یعنی زاویه دیدی را انتخاب کنیم که از دردها میگوید و کمتر به شادیهایی که داریم میپردازد. از عدم تامین اجتماعی و نبود رفاه میگوییم و این عدمها و فقدانها باعث میشود که در جهان به ما بگویند «آخی، اینها چقدر گناه دارند، چرا اینجورند؟» و بیایند روی ما تحقیقات انجام دهند و کتاب بنویسند و بعد خوانندگان خارجی برای مردم ما دلسوزی کنند. وقتی این اتفاق میافتد یکجور تحقیر در پی دارد. خب همینها را اگر به تئاتر بیاوری، یا از تو ایراد میگیرند و اجازه اجرا نمیدهند و یا اگر هم اجازه دهند میگویند این را بگو و آن را نگو. برای همین فکر میکنم اگر بخواهیم بی پروا و رک بخواهیم در مورد این مسأله صحبت کنیم اولین آیتم این است که پداگوژی آموزشی را از خود خانوادهها شروع کنیم؛ مثلا از پدر مادرها دعوت کنیم و سایکو و درمان آموزشی را با آنها در میان بگذاریم. اینکه چگونه اول خودمان را به یک تزکیه نفس برسانیم و بعد فرزندمان را و بعد هر بخشی را که لنگ میزند شناسایی کنیم تا ببینیم راهکار چیست و باید دست به دامان کدام ارگان و نهاد اجتماعی شویم؟ متاسفانه ما بچههای تئاتر هم در این مورد کوتاهی کردهایم؛ و اگر دور هم جمع شویم درباره این حرف نمیزنیم که مثلا به چه موضوعاتی باید بپردازیم و تم موضوعی سال جاری در ادبیات نمایشی و اجرایی و جشنوارهای کشور چیست؟ ما چقدر مخاطبشناسی کردیم؟ اصلا آیتمی با این عنوان داریم؟ در کنار اینها، اغلب خود تئاتریها و خانوادهشان و به ندرت آدمهای عادی جامعه به تماشای تئاترها میآیند و این باعث شده که نگاه ما نسبت به زندگی مردم در فضایی نوستالژیک محدود شود. مثلاً تحقیقاتی در مورد زندگی مردم در دهه ۶۰ و نوع زندگیشان و مشکلاتشان کردهایم و روی این بستر قصهای را روایت میکنیم؛ قصه دردناکی که اوج آن تکانی است که از مخاطب اشک بگیرد. درحالیکه باید این کار را از خانوادهها شروع کرده و به فرزندان برسیم و بعد آموزش و پرورش در مدارس و بعد آموزش فرهنگ در جامعه و فرهنگ انسانی را در تئاتر ارائه کنیم و مخاطب را بشناسیم. شاید بتوانیم به مرحلهای برسیم که مانند سریالهای شبکه نمایش خانگی که مجوزها و فرمت خاص خودش را دارد، تئاترها را هم به صورت آنلاین و در قالب همین سریالهای خانگی به دست مردم برسانیم. اما در این حین باید مشخص باشد که در این تئاترها چه چیزهایی را میخواهیم بگوییم؟ تا کجا اجازه داریم حرف بزنیم؟ اصلا کارشناسهای ما چه کسانی هستند؟ چگونه میتوانیم زندگی مردم را به تغییر و تحول نزدیک کنیم؟ آیا در این حین خودمان مشکلی نداریم؟ این مبحثی گسترده است که صحبت از آن صرفا در جمع تئاتریها نباید باشد بلکه باید در فضایی بزرگتر شکل بگیرد که شامل خانوادههای عادی هم بشود تا بده بستانی اتفاق بیافتد و دیگران هم در آن مشارکت کنند تا ببینیم آنها از تئاتر چه میخواهند؟ اصلا تئاتر را میشناسند؟ چقدر میتواند زندگیشان را متحول کند؟ باید نگاه درستی به این قضیه شود. اما این نگاه درست از راهِ برگزاری فلهای جشنوارهها و صدور مجوز رخ نمیدهد. بلکه باید سواد تصویری به مردم انتقال داده شود. بنابراین من فکر میکنم که بله، تئاتر میتواند پاسخگوی پرسشها باشد و خودش پرسشهایی را طرح کند و مخاطب را درگیر کرده و از آنها کمک بخواهد. اما برای رسیدن به این مرحله، میبایستی نگاه دقیقتری به ماجرا داشته باشیم.