غلامعلی رجائی:
تاریخ نمیتواند ۱۸ سال دیگر برای خاطرات آقای هاشمی صبر کند/ هاشمیرفسنجانی روابط خانوادگی با سران عربستان و لیبی برقرار کرد/ کنشگری مسئولان رده بالای کشور تا منزل هم کشیده میشد
غلامعلی رجائی که مشاور اکبر هاشمی رفسنجانی بود و چهار جلد موضوعی از خاطرات او را منتشر کرده میگوید: الان خاطرات آقای هاشمی تا سال ۷۷ چاپ شده و تا ۹۵ و آخرین خاطراتشان ۱۸ سال فاصله است. خب، من این رویه را نمیپسندم. چون به نظر من، تاریخ نمیتواند ۱۸ سال دیگر صبر کند تا این خاطرات منتشر شود. بهخصوص در مورد مقاطع حساسی مثل سالهای ۸۸ و ۹۲ که ایشان در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کرد و رد صلاحیت شد. به نظر من آهنگِ این کار باید شتاب بیشتری به خود بگیرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «زندگی شخصی آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی همانند زندگی سیاسی او سرشار از نکتهها و جذابیتها و متاثر از حیات سیاسی و اجتماعی اوست و برخوردار از جاذبهای خاص، از آن جهت که نگاهی درونی به شخصیت فردی و خانوادگی مردی پرداخته که از ستونهای اصلی انقلاب بود و از قدیمیترین یاران امام در دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب اسلامی.»؛ این را «غلامعلی رجائی» میگوید که نویسنده کتاب «سیره شخصی هاشمی رفسنجانی در خانواده و اجتماع» است. کتابی که دفتر نخست از مجموعه چهار جلدی سیری در روزنوشتهای آیتالله هاشمی است و به بخشهایی از خاطرات او میپردازد که سطح و نحوه گذران زندگی شخصی او را روشن کند.
به بهانه انتشار این کتاب از سوی موسسه نشر و تحقیقات ذکر، با رجائی که مشاور آیتالله هاشمی رفسنجانی هم بود، گفتگو کردهایم که مشروح آن را میتوانید در ادامه بخوانید:
خانواده آقای هاشمیرفسنجانی همواره در متن یا حاشیه سیاست ایران حضور داشتهاند و بخشی از خاطراتی که شما انتخاب کردید هم به تشریح همین فعالیتهای اعضای خانواده میپردازد، بهخصوص همسرشان خانم «عفت مرعشی» که حضورشان در این مجموعه خاطرات، صرفا اسم بردن از یک همسر نیست، بلکه لابلای اسم بردنها مراوداتی را یادآوری میکند که در بطن سیاست جا داشته است. راجع به انتخاب این جنبه از خاطرات آقای هاشمی بگویید؛ در حالی که شاید خیلی وقتها بخش سیاسی خاطرات، به بخشهای دیگر چربیده.
معمولا خانوادههای شخصیتهای سیاسی چه در ایران و چه دیگر کشورها، متاثر از نقش و سهمشان در سیاست و قدرتاند؛ هم به لحاظ ثروت و هم به لحاظ کنشگری در عرصه دیپلماسی داخلی و خارجی. اگر بخواهم مثال بزنم، آقای هاشمی بعضا با بردن خانوادهشان به بیرون از کشور، روابطی را با بعضی از سران کشورها مثل عربستان و تا حدودی لیبی برقرار کردند. من خودم شاهد بودم وقتی آقای «کوفی عنان» با آقای هاشمی وارد اتاق شدند، در حالیکه آقای هاشمی خیلی مهربانانه دست ایشان را گرفته بود، خطاب به آقای هاشمی گفت «خانم سلام رساندهاند» و معلوم بود که آقای هاشمی با خانواده آقای عنان هم آشنا شده بود. یا مثلا در مورد آقای «ماندلا» چون ایشان یکبار از همسرشان جدا شده و دوباره ازدواج کرده بود، آقای هاشمی سعی میکرد اگر در این قضیه کاری از دستش برمیآید، انجام دهد. میخواهم بگویم خانوادهها قاعدتا از شخصیتهای سیاسی جدا نیستند، مخصوصا در ایران که تجربه جدیدی بود که مسئولان در خانه هم که بودند، کار میکردند. همانطور که در این کتاب هم نوشتم، آقای هاشمی بارها تلفنش را به دلیل کثرت زنگخوریاش یا مراجعاتی که بود عوض کرده و از قضا سوءقصد و تروری هم که اتفاق افتاد از همین مراجعهها بود؛ کسی به بهانه نامه آمده دم در و به آقای هاشمی شلیک کرده بود. یعنی سابقه کنشگری مسئولان رده بالای کشور تا منزل هم کشیده میشد. حتی فامیل و اقوام هم که میآمدند و ایشان را در طول هفته میدیدند، معمولا حامل نامه و مراجعاتی از مردم بودند که یا وقت و یا توصیهای میخواستند که آقای هاشمی در خاطراتش به آنها اشاره کرده است. بنابراین وجه قالب کنشگری، وجه سیاسی است؛ یعنی کسانی که در قدرت دستی دارند، قاعدتا خانوادهشان هم متاثر از این قدرت میشود. در مورد پسرهای آقای هاشمی هم میدانیم که «محسن» از کانادا میآید و در قضیه سلاحهای موشکی وارد میشود، «مهدی» در سازههای دریایی ورود میکند و «یاسر» هم در جهاد انجام وظیفه میکرد.
آقای رفسنجانی جایی در خاطراتشان اظهار کرده بود که هر روز دو نسخه از این خاطرات را تهیه میکند...
نه، چنین چیزی نیست. ایشان هر شب دفتری بالای تختش بوده، یک صفحه و نیم تا دو صفحه از یک سررسید را انتخاب میکرد و در آنها مینوشت که معمولا یک تا دو صفحه میشد. اگر در سفر بود، طولانیتر میشد. ایشان این خاطرات را شبانه مینوشته و بعضی وقتها که فرصت نمیشد، موارد عقبمانده را یادداشت میکرده است. این امکان هست که اگر بخشی از خاطرات جنبه محرمانه داشته، آنها را در دفتر روزانه ننوشته باشند. برای اینکه دفتر روزانهشان روی تخت بوده و همه خانواده امکان دسترسی و خواندن آن را داشتند که البته ایشان هم ابایی از این موضوع نداشته. خود «فاطمه» گفته تا بابام خاطراتش را مینوشت، فردا صبحش میرفتیم و دفتر را باز میکردیم و میخواندیم. لذا آقای هاشمی احساس میکرده باید برود خاطرات محرمانه را در دفتری بنویسد که خیلی در دسترس خانواده نباشد و این دفتر را از خاطرات روزانه جدا کرده. ولی نمیدانم تا آخر این دفتر محرمانه مجزا بوده و یا فقط مربوط به سالهای خاصی میشود.
منظور از دو دفتر همین بود. با این پیش فرض، به نظر شما این امکان هست که دفتر سومی هم از خاطرات ایشان باشد که به مسائل کدگذاری شده یادداشتهایشان اشاره کرده و به تفصیل به آنها پرداخته باشد؟
من فکر نمیکنم ایشان نسخه دیگری از خاطرات داشته باشد. اگر علاوه بر همین خاطرات روزانهای که نوشته، احیانا موارد محرمانهتری هم وجود داشته که در دفتر دیگری آنها را هر روز صریحتر یادداشت میکرده یا گاهی خبرهای محرمانه را فارغ از ثبت روزانهاش ثبت میکرده، بیاطلاعم. اینها را باید از آقا محسن پرسید.
محبوبیت آقای هاشمی همواره در نوسان بوده؛ تا نیمه اول دهه ۷۰ و قبل از آن در چشم انقلابیون یک شخصیت بسیار محبوب بوده اما بعد از اینکه طبقه متوسط در اقتصاد ایران فربهتر میشود و تغییراتی در جامعه شکل میگیرد، تا نیمه دهه ۸۰ از این محبوبیت کاسته میشود و حتی شاید تا حدی به یک چهره منفور تبدیل میشوند تا اینکه دوباره بعدها به محبوبیت رسید. به نظر شما آیا یک گذار سیاسی در رفتار آقای هاشمی باعث شد که این محبوبیت بالا و پایین برود یا نه، تغییر و تحولات عمدتا فرهنگی و اقتصادی جامعه باعث شد که نگاه به آقای هاشمی تغییر کند؟
من فکر میکنم خود ایشان و تصمیمگیری شخصیشان باعث شده فراز و فرودی در محبوبیتشان ایجاد شود. هر کسی در طول زندگی، مراحل مختلفی را طی میکند، اما از نظر من وقتی میگوییم «هاشمی»، باید بگوییم کدام هاشمی؟ هاشمیِ رئیس مجلس، هاشمیِ رئیس جمهور، هاشمیِ مرتبط با امام، قبل از امام یا بعد از امام، هاشمیِ دوره ریاست جمهوری مرتبط با رهبری یا دوره فاصله گرفتن از ریاست جمهوری و مجمع تشخیص و بهخصوص هاشمیِ سالهای اخیر؟ هر کدام از اینها را باید در ظرف زمانی خودش بررسی کرد. قاعدتا عواملی در این تغییر رویکرد موثر بودند اما به نظر من، آقای هاشمی در سالهای اخیر به تعبیری مردمیتر شده بود. چون مسئولیت رسمی نداشت و به اصطلاح به اینسوی میز آمده بود، بیشتر با مسائل جامعه آشنا بود. ایشان پایه اصلی نظام را در این میدید که مردم حامیاش باشند و از آن دفاع کنند، و برای همین قاعدتا جانب مردم را میگرفت؛ به نحوی میتوان گفت صدای مردم شده بود. درحالیکه قبلا صدای حاکمیت، صدای نظام و صدای دولت بود، ولی به مرور زمان ضمن حفظ مصلحت نظام و دلسوزی برای آن، تبدیل به رسانهای شد برای اعتراض مردم، نقد مردم و مخالفت مردم با برخی از مسائل.
مجموعه خاطرات آقای هاشمی که تاکنون منتشر شده، فرایندی از شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دوره ایشان است که البته فقط خاطراتی تا اواسط دهه ۷۰ منتشر شده است...
کتاب من تا خاطرات سال ۶۸ است. البته سعی کردیم سالهای بعد از آن را هم مدنظر قرار دهیم و در مقدمه هم آوردهام.
با توجه به اینکه خاطرات دهه هفتاد هم همین اخیرا منتشر شده؛ بنا دارید انتشار این گزیده خاطرات موضوعی را ادامه دهید؟
این مجموعه را من از زمان حیات آقای هاشمی شروع کردم و شامل حداقل چهار دفتر است. دفتر اول پیرامون وضعیت و سیره شخصی ایشان مثل مطالعه، ورزش، سلامتی و بهداشت فردی، سفرها، مسافرتها و روابط اجتماعی در منزل، روابط اجتماعی در بیرون و کنش فرزندان و همسر و فامیل است و سلوک ایشان در ماه محرم، در ماه رمضان و مسائل معنوی و مطالعههایشان در همین بخش آمده. جلد دوم، به بررسی رابطه آقای هاشمی با امام (ره) و مرحوم حاج احمد آقای خمینی میپردازد که در حال تکمیل است و البته مجوزهایش گرفته شده و انشاءالله امیدواریم تا دو، سه هفته آینده این کتاب هم به چاپ سپرده شود. جلد سوم، نقش آقای هاشمی در جنگ است که آن کتاب هم بسته شده و باید مجددا بازبینی شود و مجوزش هم گرفته شده است. جلد چهارم این مجموعه هم به نقش آقای هاشمی در اداره کشور میپردازد؛ مسائلی اعم از مجلس و دخالتهای حمایتی در امور دولت و غیردولت. ولی به هر حال این مجموعه شامل چهار یا پنج جلد خواهد بود.
آخرین خاطرات منتشر شده از آقای هاشمی مربوط به حدود سی سال پیش است که اغلب مشمول مرور زمان شدهاند. آیا خانواده هاشمی خودشان خاطرات را فیلتر و طبقهبندی امنیتی میکنند که موضوعات بعد از سوخته شدن منتشر شوند؟ و آیا خاطرات ایشان با اینکه خاطرات متاخرشان را شامل نمیشود، کارکرد روز دارند؟
در زمان حیات آقای هاشمی من به خود ایشان این پیشنهاد را کردم که اجازه دهید سالی دو، سه کتاب از خاطراتتان منتشر شود، چون طرح بعضی از مسائل ضروری است؛ مثل مسائل ۸۸. اما ایشان سیاستشان این بود که عجله نشود، چون معتقد بودند اگر بعضی از مسائل در زمان خودش گفته شود، حساسیتهایی به دنبال دارد. بنابراین هنوز بعضی از مسائل ایشان در دفترشان محرمانه است. به هر حال این پیشنهاد من را نپذیرفتند و الان هم که محسن وصی ایشان است، همان سیاست و توصیه پدر را ادامه میدهد و سالی یک جلد از خاطرات ایشان را منتشر میکند. با این حساب، الان خاطرات آقای هاشمی تا سال ۷۷ چاپ شده و تا ۹۵ و آخرین خاطراتشان ۱۸ سال فاصله است. خب، من این رویه را نمیپسندم. چون به نظر من، تاریخ نمیتواند ۱۸ سال دیگر صبر کند تا این خاطرات منتشر شود. بهخصوص در مورد مقاطع حساسی مثل سالهای ۸۸ و ۹۲ که ایشان در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کرد و رد صلاحیت شد. به نظر من آهنگِ این کار باید شتاب بیشتری به خود بگیرد و مثلا سالی دستکم دو جلد از خاطرات آقای هاشمی را منتشر کنند که در بازه زمانی کوتاهتری همه خاطرات چاپ شود.
خروجیِ انتشار خاطرات آقای هاشمی به صورت موضوعی، به نظر شما چیست؟
من فکر میکنم مطالعه این کتاب چون حالت موضوعی دارد و دستهبندی شده، کار محققین را بسیار راحت میکند تا بتوانند آقای هاشمی را به لحاظ شخصی و به لحاظ کنشهای اجتماعیاش بیشتر بشناسند. در تاریخ ایران، آقای هاشمی شخصیتی اثرگذار بوده و قاعدتا مطالعه این کتابها که تماما بر اساس دستنویسها و نوشتههای ایشان وبدون هیچ دخل و تصرفی است، میتواند در شناخت بهتر از ایشان کمک کند. من در این مجموعه، کاری کردم که اگر محققی بخواهد راجع به آقای هاشمی و نقش ایشان در اداره کشور، در جنگ و مسائل دیگر پژوهش کند، لازم نباشد هشت جلد کتاب را بهطور کامل بخواند و نزدیک چهار هزار صفحه را ورق بزند؛ میتواند مطالب متفرقه را کنار بگذارد و مسائل اصلیِ موردنظرش را ببیند. من در این چهار جلد، مسائل مختلف را انتخاب، گزینش و چینش کردم و در یک دستهبندی منطقی جا دادم که فکر میکنم کمک خوبی به محققان خواهد کرد انشاءالله.
گفتگو: سبا حیدرخانی