در نشست «کرونا و سیاستهای ارتباطی دولت؛ تجربهها و چشماندازها» مطرح شد؛
پوپولیسم علمی به جای علم نشسته است
نشست «کرونا و سیاستهای ارتباطی دولت؛ تجربهها و چشماندازها» به همت «پژوهشکدهی مطالعات فرهنگی، ارتباطات و تحقیقات اسناد فرهنگیِ پژوهشگاه» برگزار شد.
به گزارش ایلنا، بهمناسبت هفتهی روابط عمومی، نشست «کرونا و سیاستهای ارتباطی دولت؛ تجربهها و چشماندازها» به همت «پژوهشکده مطالعات فرهنگی، ارتباطات و تحقیقات اسناد فرهنگیِ پژوهشگاه»، 27 اردیبهشتماه 1400، برگزار شد.
هادی خانیکی (استاد دانشگاه علامه طباطبایی)، علی ربیعی (دستیار ارتباطات اجتماعی ریاست جمهوری)، حمیدرضا نمازی (عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران) و زهرا اجاق (عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) سخنرانان این نشست مجازی بودند.
ابتدا زهرا اجاق با اشاره به مناسبت هفتهی روابط عمومی در مرور و بازنگری عملکرد و رخدادهای مرتبط طی یکسال گذشته در حوزهی ارتباطات و روابط عمومی، به شرایط عالمگیری کووید19 بهعنوان بحران جاری و پایدار پرداخت و سؤالات خود را در دو دستهی ناظر به عملکرد دولت و ناظر به عملکرد اجتماع مطرح کرد.
در ادامه از علی ربیعی خواسته شد که به این موضوعات بپردازد؛ طرح واکنش سیستم دولت روحانی چه بوده؟ چه سناریوهایی داشتهاند؟ آیا از تجارب پیشین کشور و جهان در زمینهی بحران بهطور کل و بحران کووید19 استفاده شد؟ کنشگران یا تیم ارتباطات بحران دولت شامل چه کسانی بود؟
ربیعی سخنانش با این توضیح آغاز کرد که تجربهی کووید19 برای همه کشورها جدید بوده لذا، الگویی برای استفاده از آن وجود نداشته است. او گفت: ارتباطات و کرونا از چند بعد قابل بررسی است که به دو بعد آن اشاره میشود: (الف) بحران در ارتباطات میان مردمی که در این بعد جریانهای فردی ـ اجتماعی و نهادی و تعرضهای ناشی از آنها نیازمند مطالعه است. (ب) ارتباطات دولت با کرونا که در دو بخش دولت بهعنوان متصدی امور گردش جامعه باید به ارتباطات دولت با دستگاههای اجرایی و زندگی روزمره مردم توجه داشت؛ و بخش دوم، دولت و افکار عمومی است که موضوعاتی مثل واکسیناسیون و محدودیتها مد نظر است. در توجه به عملکرد دولت، این بخش بیشتر مورد توجه واقع شده است.
به نظر میرسد، شورشهایی که در برخی نقاط کشور دیده میشوند (مثل استان خوزستان) علیه محدودیتها، و هنجارشکنیهای مشاهده شده در اصل شورشهای روانی مردم به همهگیری کروناست. در بخش دولت و زندگی روزمرهی مردم باید به کرونا همچون فرصت نگریست. در این زمینه دولت اقدامات خوبی انجام داده که مورد توجه واقع نشدهاند: دولت الکترونیک و زیرساختهای آن بهطور تحمیلی و جهشوار در شرایط کرونا شکل گرفت. این که کودکان در خاش و سراوان از گوشی یا تبلت وبرنامهی شاد برای تحصیل استفاده کردند، میانبری شد برای ارتباطات مجازی در سنین کوچک و استانهای مرزی.
ربیعی موارد دیگری چون برگزاری همایشهای الکترونیکی در رابطهی دولت با دستگاههای اجرایی، صدور دفترچه تأمین اجتماعی و نسخهی الکترونیک را فرصتهای کرونا توصیف کرد. از نظر ربیعی، کرونا در این اقدامات شتابدهنده بود و حفاظت دولت از فضای مجازی در این دوران و هزینههایی که دولت بابت آن (مثل حفظ شبکههای اجتماعی) پرداخت کرده و میکند کمتر مورد توجه قرار گرفتند، اما همین فضای مجازی فرصت برای تخلیهی روانی اجتماع، برگزاری سوگها و ملاقاتهای مجازی فراهم کرد. در نهایت،چنین نتیجه گرفت که در این بخش دولت نسبتا موفق بوده است.
ربیعی در توضیح رابطهی دولت با افکار عمومی به مقاومت مردم در همهی جوامع در برابر شیوهنامهها اشاره کرد و دلیل آن را عدم ارائهی پیامهای واحد و همسو در اثر بیسامانی سیاسی در کشور دانست. در ابتدای کرونا، هواپیمای ماسک در برخی نقاط دنیا دزدیده میشد، در حالیکه ما ماسک را بهسرعت وارد کردیم ولی تقابلهای سیاسی داخل باعث شد تا در مدیریت افکار عمومی موفقیت کسب نکنیم. البته زمانی 90درصد مردم شیوهنمهها را رعایت میکردند و در برخی زمانها به 40درصد رسیدیم. او دلیل این وضعیت را نابهسامانی سیاسی کل کشور و عدم همراهی صدا و سیما، و تناقضهای خبری و سیاسی دانست. از نظر ربیعی در جامعهی خسته و آسیبدیده از تحریم، مدیریت افکار عمومی با موفقیت همراه نشد. در خصوص تیم ارتباطات بحران دولت نیز ربیعی به ستاد مدیریت خبری و تولید محتوا در دولت اشاره کرد که ریاست آن را وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بر عهده دارد و وزیر بهداشت نیز در آن عضویت دارد.
سپس هادی خانیکی دربارهی اینکه درخصوص ارتباطات داخلی و خارجی سازمان «دولت، دولت» باید چه میکرد؟ چه تعریفی از ارتباطات بحران باید داشت تا راهبرد پاسخ به بحران مناسبی اخذ کند؟ خانیکی پاسخش را با این مقدمه آغاز کرد که کرونا در کنار دشواریهایی که برای بشر ایجاد کرد، نشان داد که گسترش ارتباطات و یافتن جایگزین و اشکال جدید ارتباطات برای فائقآمدن بر بحران لازمند. وقتی بلایی برجسته میشود، مسئلهی ارتباطات برای تنظیم برقراری ارتباط مؤثر بین افرادی که اضطراراً در معرض اپیدمی قرار میگیرند، تعریف میشود. ارتباطاتی که این اضطرار را درک کند فراتر از روابط عمومی است. در شرایط جدید، روایتی شکل میگیرد که مؤلفههای مختلفی دارد ولی ارتباطات بحران نیازمند روایت مشترکی است. تضعیف سرمایهی اجتماعی از نبودن روایت در کرونا ناشی میشود. در شرایط بحران به روایت یا گفتمانی نیاز هست که بتواند به ارتباطات بحران سامان بدهد. مؤلفههای شکلدهندهی این گفتمان عبارتند از؛ حوزهی عمومی، بازیگران دولتی یا سیاستگذاران، رسانهها، دریافتکنندگان پیام یا همان جامعه مدنی. ارتباطات بحران باید توأمان به عوامل اجتماعی و اقتصادی توجه کند و باید فراتر از دیدگاههای تزریقی برود. مردم و جامعهی بحرانزده در موقعیت عادی نبوده و ظرف خالی برای پر کردن نیستند، بلکه باید درگیر شوند و بهعنوان شریک و مداخله کنندهی در ارتباطات بحران درگیر شوند.
از نظر استاد دانشگاه علامه طباطبایی، مشکل ارتباطی دولت در ارتباطات بحران کرونا، اختلال ارتباطی بین نهاد دولت و دستگاههای آکادمیک است. او به سابقهی شکلگیری خوشهها و هستههای علمی اشاره کرد و گفت: هستهی ارتباطات و رسانه از اول فروردین 1399 تاکنون چهار گزارش تهیه کرده و برای دولت ارسال کرده ولی برخلاف ابلاغ این گزارشها به دستگاههای دولتی، در اجرا توجهی به این گزارشها نشده است. خانیکی در ادامه خلاصهای از چهار گزارش مذکور ارائه داد:
در گزارش اول وضعیت رسانهها بررسی شد و بر مواجهه با بحران کرونا از موضع ارتباطات بحران و رصد رضایت عمومی از دولت تأکید شد. گزارش دوم بر اهمیت مهارت زندگی با کرونا تأکید و اعتباربخشی به پیامها و ارتباطات سلامت را بهعنوان راه حل مطرح کرد. در گزارش سوم کرونا چگونگی بازنمایی کرونا در شبکههای اجتماعی در مطبوعات و رادیو _تلویزیون رسانههای ماهوارهای فارسی زبان بود. بر اساس یافتههای حاصل از آن یک پیشنهادهای سیاستی به راهکارهای ارائه شد که از جمله تکیه بر هشدارهای هدفدهنده هدفمند، برجستهکردن مسائل «نو پدید» متأثر از شیوع کرونا بود در زمینههای مختلف اجتماعی فرهنگی سیاسی و اقتصادی و تکیه بر آموزش عمومی متنوع حقیقی و مجازی، اصلاح گفتمان رسانه و ارتباطی، و تقویت همبستگی اجتماعی و همدلی بود. در گزارش چهارم به ضعف فرهنگ مخاطره توجه شد. واکسن و عدالت توزیعی، ارجحیتهای ذهنی مردم، اختلالات ارتباطی، اتاقهای پژواک و آثار اجتماعی و روانی کرونا مورد توجه بودند. راهاندازی سامانهی یکپارچهی واکسن، لزوم مواجهه مناسب ساحتهای قدرت با کرونا، ضرورت مفاهمه بین بخشی و پرهیز از برائتگرایی نهادی بهعنوان راهکار ذکر شدند.
خانیکی در پایان سخنانش اینطور نتیجهگیری کرد که با وجود تلاشها، ارتباط نهادی بین دولت و دانشگاه-ها برقرار نشد یا ارتباط نهادی با دستگاه متولی رسانهها (وزارت ارشاد) برقرار نشد. او بهعنوان درسهایی برای آینده به این موارد اشاره کرد: ارتباطات بحران علاوه بر دولت و دانشگاه باید ضلع سومی هم در نظر داشته باشد که عبارت است از نهادها و دستگاههای مدنی؛ برای مدیریت بحران به ظرفیتهای کلی کشور نیاز است.
در بخش پایانی نشست، زهرا اجاق با توضیح اینکه در شرایط بحران، آگاهی، بودن را تعیین میکند و امروز، کرونا جایگاهی است که در آن، هم مردم میمیرند و هم پیشروی سیاست سلامت را پس میزنند؛ از حمیدرضا نمازی دو پرسش را مطرح کرد که عوامل سازندهی آگاهی عمومی دربارهی کرونا در کشور ما چیست و عناصر عقلانیت اجتماعی چه بودند؟ که با سیاست همراستا نشدند یا به سختی هماهنگ شدند؟ همچنین از عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران دربارهی تاکتیکهای مردم برای طفره رفتن یا مقاومت در برابر معانی تولیدشده و تجویزشده کرونا پرسید.
حمیدرضا نمازی سخنانش را دربارهی ارتباطات علم و سلامت شروع کرد، از اسفند 1398 انتشار اطلاعات دربارهی کرونا به وفور اتفاق افتاد و اطلاعات بر سر مردم آوار شدند که واژهی اینفودمی بههمین وضعیت اشاره دارد. اطلاعات غلط حتی در حوزهی اپیدمیولوژی به مردم منتقل شدند.
نمازی به لزوم مشارکت مردم و گفتوگو با آنها در شرایط همهگیری کووید19 پرداخت و گفت: ما درایران برای معیارگذاری در حوزهی عمومی کمتر با مردم گفتوگو کردیم. همین الان هم در خصوص واکسناسیون کووید19 باید مردم را با زبان ساده بیشتر توجیه کنیم که مثلاً چرا ابتدا پرسنل دانشگاه علوم پزشکی واکسینه میشوند یا چرا پاکبانها واکسینه میشوند اما پیک های موتوری که مدام از این خانه به آن خانه میروند، واکسینه نمی شوند؟ توضیح دلیل این اولویتگذاریها، خودش مجال درخشانی برای آموزش عمومی از حیث آموختن انگاره های عدالت در سلامت است.
نمازی در ادامه به پیوستاری اشاره کرد بهاین شرح که همهگیری اطلاعات یا اینفودمی به جنون اطلاعات یا اینفومانیا و سپس به رژیم اطلاعاتی یا اینفودایت تبدیل شد که ما را به عادیسازی رساند. این دوگانگی سختگیری و مراقبت از یکسو، و عادیسازی از طرف دیگر، اشخاص را دچار خطاهای شناختی میسازد. بهطوریکه انباشت دادهها و بارشناختی بالا به خرده معلومات منجر میشود و بعد موجب تبدیل کردن یکسری از مردم عادی به خرده دکتر میشود. یعنی پوپولیسم علمی به جای علم مینشیند.
جایگزینی مراقبت پزشکی با درمان و نسخهپیچی و علم سریع نیز موارد دیگری بودند که نمازی به آنها پرداخت. او راه حل اختلالات ارتباطی و عدم اعتماد عمومی را در سه نکته خلاصه کرد: (الف) توسعهی مفهوم علوم انسانی سلامت (health humanities) نام برد که یکی از پیامدهای آن افزایش دانش و شناخت علمی متخصصان علوم انسانی از مفاهیم پایه و تخصصی پزشکی است و (ب) توجه به هویت تاریخی ایران مثلاً از 1298 انستیتوپاستور و از 1302 سرمسازی رازی در این کشور فعالند؛ و (ج) ساخت سپهر زیست ـ سیاست.
همچنین هشت عنصر برای عقلانیت اجتماعی ایرانیان در این دوره برشمرد: انگارههای عدالت در سلامت، اینفودمی، فروکاسته شدن مراقبت پزشکی به درمان، عدم اعتماد به علم، وجود تردید به علم، وجود پارادوکسهای اطلاعاتی شناختی مثلاً در مفهوم ویروس به عنوان عامل بیماری یا مشکل کامپیوتری، پارادوکس ایزولیشن، مثال دیگر، سالمندان یا بیماران حتی از انجام اقدامات ضروری منع شدند و معاینههای پزشکی را به تأخیر انداختند. انگ و ترس که ترس به سه شکل خشم از کسی که ماسک نزده، حسد (جوانان و پیران نسبت به هم) و انزجار بروز کرد.
این نشست با جمعبندی اجاق و این توضیحات وی پایان یافت که در شرایط بحران، نیاز اطلاعاتی خیلی شدید است. لذا مدیریت و ساماندادن به تولید و توزیع اطلاعات برای کنار آمدن با مشکل ضرورت دارد. بسیاری از مسائل اجتماعی بحران به عدم انتشار اطلاعات لازم یا انتشار و حتی درز اطلاعات غلط مربوط است. نکتهی مهم در ارتباطات بحران که مورد تأکید قاطبهی پژوهشهای این حوزه است، عبارتند از صداقت و سرعت.