خبرگزاری کار ایران

کارگردان مستند «جنگ؛ ظهور غول‌های صنعتی نظامی»:

قصه‌های باورنکردنی شرکت‌های بزرگ را روایت کردیم تا شاید جرقه‌ای برای شکوفایی باشد

قصه‌های باورنکردنی شرکت‌های بزرگ را روایت کردیم تا شاید جرقه‌ای برای شکوفایی باشد
کد خبر : ۱۰۷۹۵۰۰

مجتبی میناوند که نگاهی متفاوت به عوامل قدرت‌گیری ۱۵ شرکت بزرگ اقتصادی دنیا دارد و دوشنبه هر هفته ساعت ۲۲ روی آنتن شبکه مستند سیما می‌رود، از جزئیات این مستند و هدف از ساخت آن گفت.

 به گزارش خبرنگار ایلنا، تا به حال افراد زیادی پس از تحقیق و پژوهش به این نتیجه رسیده‌اند که جنگ‌ها زاییده افکار و نقش‌های نظام سرمایه‌داری بوده‌اند؛ البته هیچ‌گاه نظام سرمایه‌داری دنیا این اتهام را نپذیرفته و همواره خود را ضد جنگ و در کنار مردم نشان داده‌است. پس از جنگ‌های جهانی اول و دوم شرکت‌های بزرگی که سلاح تولید نمی‌کردند به غول‌های صنعتی تبدیل شدند. حال یک مستندساز جوان ؛ مجتبی میناوند؛ سراغ این شرکت‌های بزرگ دنیا رفته و با ساخت یک مجموعه مستند خواسته به مخاطبان خود نشان دهد که این شرکت‌ها چگونه و از طرف کدام دولت‌ها و کشورها حمایت شدند که امروز به غولی در یک صنعت خاص در دنیا تبدیل شده‌اند. به بهانه پخش مجموعه مستند «جنگ؛ ظهور غول‌های صنعتی نظامی» از شبکه مستند سیما با میناوند، کارگردان این مجموعه گفتگویی داشتیم که می‌خوانید.

از مجموعه مستند «جنگ؛ ظهور غول‌های صنعتی نظامی» بگویید؟ این مستند چه هدفی را دنبال می‌کند؟

مجموعه مستند «جنگ؛ ظهور غول‌های صنعتی نظامی» درباره مجموعه شرکت‌های بزرگ صنعتی دنیاست. ما بررسی کردیم که این شرکت‌ها چگونه شکل گرفتند و چه عواملی در به قدرت رسیدن آن‌ها تاثیر داشته است. در هر کشور و یا در شرق آسیا، اروپا و آمریکا شرکت‌های خیلی بزرگی هستند که ما آن‌ها را بررسی کردیم. بخشی از این شرکت‌ها خیلی قدیمی‌تر هستند، مثل شرکت‌های شرق آسیایی و اروپایی که عموما بعد از جنگ جهانی اول و دوم و اتفاقاتی که در آن دوره رخ داده، خصوصا با حمایت‌های دولت‌ها شروع به شکل گیری کردند. به عنوان مثال شرکت سامسونگ که در ابتدا حوزه فعالیتش صادرات میوه‌های خشک و مشروبات الکلی از کره به چین بوده و بعد از جنگ جهانی دوم، زمانی که جنگ تمام می‌شود و جنگ کره شکل می‌گیرد، برای توسعه برنامه‌ریزی می‌کند و اولین قدمش این بوده که صادرات را افزایش دهد.

یکسری از این شرکت‌ها به واسطه اینکه کشورشان درگیر جنگ بوده، شکل گرفتند که عموما آمریکایی بودند و اروپایی‌ها خیلی کمتر بودند. خیلی از شرکت‌های آمریکایی به واسطه نیاز‌هایی که دولت و ارتش داشتند و از طریق سفارشات آنها می‌توانستند منبع درآمد داشته باشند، شروع به شکل‌گیری کردند و دولت سفارشات وسیعی به آن‌ها داد. به عوان مثال، در زمان شروع جنگ جهانی دوم این شرکت‌ها عموما رو به ورشکستگی بودند و ارتش در آن زمان یکسری سفارشات وسیع به این شرکت‌ها داد که از ورشکستگی آنها جلوگیری کرد و باعث رشد این شرکت‌ها شد و به مرور این شرکت‌ها راه توسعه را در پیش گرفتند و با تجربه‌هایی که از جنگ داشتند، رشد زیادی کردند.

یک قسمت از مجموعه مستند «جنگ؛ ظهور غول‌های صنعتی نظامی» در مورد چین و شرکت هوآوی است، از فرانسه در مورد شرکت داسو و شرکت‌هایی هواپیمایی مثل بوئینگ و ایرباس. یک قسمت از این مجموعه در مورد شرکت اسپیس ایکس داریم، چون این روز‌ها هم خیلی بحث در مورد رمز ارز و فعالیت‌های ایلان ماسک مالک شرکت اسپیس ایکس وجود دارد که فکر می‌کنم این قسمت خیلی جذاب باشد چون او مدتی هم ثروتمند‌ترین مرد جهان بود که با اختلاف خیلی کمی با جف بزوس مالک آمازون بر سر مقام ثروتمند‌ترین مرد جهان رقابت دارند. ما در قسمتی از مجموعه که درباره ایلان ماسک است، از یک شرکت آمریکایی می‌گوییم به نام «اسپیس ایکس» که شرکت تازه تاسیسی است. وقتی شرکت به بحران مالی سال ۲۰۰۸ برخورد می‌کند، رو به نابودی بوده و ایلان ماسک می‌گفته که به زودی ارزش شرکت به صفر می‌رسد، بعد روی فعالیت موشکی و ساخت موشک و ماهواره سرمایه‌گذاری می‌کند. در آن زمان روسیه قصد خرید این راکت‌ها را می‌کند، از آنجا که راکت‌ها گران بودند، ایلان ماسک یک ایده‌ای می‌دهد که این راکت‌ها به جای اینکه هنگام وارد شدن به جو منفجر شود، تلاش کنیم آن‌ها را روی زمین فرود بیاوریم که این ایده باعث صرفه‌جویی بسیار زیادی می‌شد. این ایده به شدت توسط ناسا مورد توجه قرار می‌گیرد و ناسا در سال ۲۰۰۸ برای ۱۲ پرتاب قراردادی با مبلغ تقریبا یک و نیم میلیارد دلار با شرکت ایلان ماسک می‌بندد. به واسطه همین قرارداد ایلان ماسک تکنولوژی را توسعه می‌دهد و الان می‌بینیم که چه نقش مهمی در تحول صنعت هوایی داشته است و بعد از پروژه شاتل که فکر می‌کنم در سال ۲۰۱۰ یا ۲۰۱۱ بوده و آخرین پرواز شاتل صورت می‌گیرد، آمریکایی‌ها از موشک‌های روسی استفاده می‌کردند و این اتفاق باعث شد تقریبا بعد از یک دهه آمریکا با یک شرکت خصوصی که با قرارداد‌های بزرگی که با خود آمریکا داشته توانسته توسعه یابد، بتواند از خاک خودش راکت پرتاب کند و فضانوردانش را به ایستگاه بین‌المللی فضایی برساند.

ما یک تصوری از بعضی شرکت‌ها داریم مثلا می‌گوییم شرکت سامسونگ گوشی و تجهیزات موبایل تولید می‌کند و ما چقدر عقبیم، در حالی که عموما این شرکت‌ها چنین تکنولوژی‌هایی را به واسطه نقشی که در صنایع نظامی داشتند، کسب کرده‌اند، مثل سامسونگ، هیوندای و بسیاری از شرکت‌های ژاپنی. سامسونگ تا همین چند سال پیش هم فعالیت نظامی داشت. سامسونگ و هیوندای جزو بزرگترین تولیدکنندگان کشتی‌های نظامی، نفتکش و کشتی‌های سنگین هستند. این‌ها تکنولوژی‌هایی که در بخش نظامی و بخش صنعتی دریافت کرده‌اند را با هم تلفیق کرده‌اند و وارد بحث اقتصادی شده‌اند و تکنولوژی را پیش می‌برند. اینکه ما نوآوری زیادی در محصولات این شرکت‌ها می‌بینیم، خیلی عجیب نیست زیرا همین نوآوری‌ها را در سال‌های قبل‌تر در بخش‌های نظامی استفاده کرده‌اند.

مثال‌های دیگری هست که ما اگر در گپ و گفت‌هایمان بگوییم، ممکن است بسیاری از افراد باور نکنند که شرکت‌ها فعالیت‌های این چنینی هم دارند. در واقع ما قصد روشنگری خیلی بیشتری در مورد شرکت‌هایی داریم که عموما فکر می‌کنیم محتاج به دولت‌ها نبوده‌اند و تمام فعالیت‌هایشان در بحث اقتصادی بوده که این تصور بسیار غلطی است.

قصه‌های باورنکردنی شرکت‌های بزرگ را روایت کردیم تا شاید جرقه‌ای برای شکوفایی باشد

بنابراین شما معتقدید که دولت‌ها همیشه از چنین شرکت‌هایی حمایت کرده‌اند؟

بله اما این حمایت‌ها متفاوت بوده است. من اصولا مصاحبه‌هایی که می‌شنوم، می‌گویند ما در لایه اول می‌خواهیم چنین چیزی را مطرح کنیم. خیلی ساده است، ما در یکی دو قسمت به وضعیت خودمان هم اشاره خیلی اندکی داشته‌ایم. وقتی کار را می‌سازیم و یک مصاحبه از مالک هیوندای می‌گذاریم که می‌گوید برای توسعه یک شرکت باید روح وطن‌پرستی را در خودت پرورش دهی، کاملا حرفمان خطاب به داخل کشور است. ما داریم قصه ساخته شدن شرکت بزرگ هیوندای را می‌گوییم، اما در واقع نگاه دوم و سوم به داخل برمی‌گردد. این حرف‌هایی که می‌زنیم به این منظور است که خیلی‌ها این واقعیت‌ها را متوجه شوند.

منظورتان از واقعیت‌ها چیست؟

واقعیت‌ها همین کلیاتی است که گفتم؛ کلیاتی مثل همین حمایت‌ها، اینکه جنگ نقش اساسی داشته است، اینکه خیلی از شرکت‌ها مثل شرکت زیمنس که حدود ۳۰-۴۰ سال قبل از جنگ جهانی دوم، حوالی سال ۱۸۰۰ تاسیس شده بود، در جنگ جهانی دوم نابود شد. در آن زمان متفقین و آمریکایی‌ها و شرکای آن‌ها خیلی از صنایع و ابزارآلات آلمان را بردند و ثبت اختراع‌های آلمانی‌ها را به نام خودشان زدند. همه این کار‌ها با این نیت بوده که شرکت‌های آلمانی دیگر نتوانند سر پا شوند، اما بعد از جنگ با حمایت‌هایی که از سوی دولت آلمان انجام گرفت، شرکت‌ها و صنایع دوباره سر پا شدند.

در آنجا حمایت‌ها اصولا با سفارش دادن است، با این نگاه که اگر کار اول خراب شود، اشکالی ندارد، کار دوم قطعا خوب می‌شود. متاسفانه حمایت‌های ما خیلی متفاوت است و ممکن است همان حمایت‌های داخلی ما باعث ضربه زدن به خیلی از شرکت‌ها شود.

بر این اساس از نظر شما حمایت‌هایی که در ایران دولت از شرکت‌های داخلی می‌کند، برعکس عمل می‌کند و به ضرر شرکت‌هاست؟

دقیقا همینطور است. مثلا دولت پنج میلیارد پول در اختیار یک شرکت قرار می‌دهد. همین نکته که ما مشابه آن را داریم، در آمریکا خیلی رخ داده است. مثلا در همان بحران سال ۲۰۰۸ در دوران بوش و ریگان، وقتی شرکت‌های جنرال موتور و جنرال الکتریک در حال از هم پاشیدن و متلاشی شدن بودند، دولت و بانک‌ها پول نقد به این شرکت‌ها دادند.

وقتی یک چیزی ممنوع می‌شود، رقابت از بین می‌رود و بودجه‌ها به سمت این شرکت‌ها سرازیر می‌شود، قطعا راه توسعه این نیست. کره جنوبی و چین را مثال می‌زنم؛ بعد از اتفاقات داخلی که در این کشورها رخ داد و کمونیسم به قدرت رسید، این کشور‌ها از اتفاقاتی که برایشان افتاد، بهترین بهره‌برداری را کردند زیرا ۱۵ سال جنگیده بودند، در کوهستان مزرعه احداث کرده بودند و شرایط سختی را تحمل کرده‌ بودند، فکر کردند با همین فشار می‌توانند کشورشان را توسعه دهند.

بر اساس آمارهای مختلف طی یک سیاست‌گذاری اشتباه در دهه ۶۰ در کشور چین و در آن طرح توسعه وحشتناکی که مردم زیر فشار بودند و اتفاقا در همان زمان قحطی و خشکسالی هم رخ داده بود، از ۱۵ میلیون تا ۴۵ میلیون کشته دادند. آن‌ها بعد از این اتفاق سیاست‌هایشان را اصلاح کردند و طرح خیلی جالبی که در چین دادند و در واقع یکی از عوامل موفقیت چین محسوب می‌شود،‌ این است که از نظامیانشان استفاده خیلی درست و به جایی کردند. وقتی ارتشی‌ها و نظامی‌ها به زمان بازنشستگی‌شان نزدیک می‌شدند، دوره‌های زیادی برایشان گذاشتند، از مزرعه‌داری تا کار‌های مرتبط با تکنولوژی که بعد از بازنشستگی بلافاصله وارد کار تولید شوند، در حالی که در کشور ما نظامی‌ها وارد دولت می‌شوند.

در یک آماری خواندم که تعداد شاغلان دولتی کشور ما از تمام شاغلان دولتی کشوری مثل ژاپن بیشتر است. فکر می‌کنم حدود ۵ تا ۶ میلیون شاغل دولتی داریم که از دولت حقوق می‌گیرند، در حالی که در ژاپن این آمار ۳۰۰ هزار نفر است.

چینی‌ها این برنامه‌ریزی را انجام دادند که نظامیان بعد از بازنشستگی، دوباره وارد کار‌های دولتی نشوند، چون توسعه را در کار دولتی و پشت میز نشستن نمی‌دیدند. گفتند باید بروند کار عملی انجام دهند. از دل همین قضیه اتفاقت مهمی رقم خورد. به عنوان مثال مالک شرکت هوآوی یک افسر نظامی بوده است. در دهه ۸۰ بعد از اینکه چین شروع به ساختن خودش کرد و درهای  کشورش را برای سرمایه‌گذاری باز کرد، روی یک شرکتی که متعلق به یکی از افسر‌های نظامی بود و کارش زیرساخت‌های مخابراتی بود، سرمایه‌گذاری کردند تا تکنولوژی لازم را وارد کنند و می‌بینیم که هوآوی تا سال ۲۰۱۹ و قبل از اینکه آمریکا شروع به تحریم آنها کند و مقداری در رشدشان اختلال ایجاد کند، داشت به بزرگترین تولیدکننده تلفن همراه تبدیل می‌شد. حال عده‌ای می‌گویند کالا‌های چینی خیلی بی‌کیفیت هستند، اما اکثر صنایع آمریکایی به چین وابسته است. البته این سیاست‌ها بسته به هر کشوری متفاوت است، قطعا ما نمی‌توانیم سیاست‌های ژاپن را در کشور خودمان اجرا کنیم اما می‌توانیم با بررسی و مطالعه چنین مواردی به ایده‌های متناسب با کشور خودمان دست یابیم.

به نوعی در مستند می‌خواهید یک نمای بیرونی ارائه دهید تا به مخاطبانتان اعم از مردم و مسئولین بگویید که خارج از مرزهای ما چنین اتفاقاتی افتاده است، حالا بر این اساس راه‌حل مناسب برای داخل کشور را پیدا کنید.

دقیقا. البته ما هیچ راه‌حلی برای داخل کشور ارائه نمی‌دهیم، چون نه در تخصص شخص من است و نه در حوزه این مستند است. ما صرفا قصه‌های این شرکت‌ها و مجموعه‌ها را بیان کرده‌ایم که اگر مسئولی می‌بیند بر اساس این یک برنامه‌ریزی کند یا اگر آدم عادی می‌بیند، ببیند که مالک هیوندای و سامسونگ یک کشاورز عادی بوده‌اند و راه رسیدن به این پیشرفت خیلی عجیب و غریب نیست. اگر این دو گروه مدل خودشان را پیاده کنند، کشور می‌تواند به مسیر توسعه برسد و پیشرفت کند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز