سیدعلیرضا واسعی:
حکمرانی یا خلافت بدون حضور و نقش مردم میسر نمیشود
دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با تأکید بر اینکه حکمرانی در سیرهی امام علی(ع) و دیگر پیشوایان، امری کاملاً زمینی، مردممحور یا عرفی- نه آسمانی- شمرده میشد، آن را متفاوت با امامت دانست و گفت: امامت امری آسمانی و بینیاز از مشاوره و همراهی فکری مردم است، اما حکمرانی یا خلافت بدون حضور و نقش مردم میسر نمیشود، چنانکه امام(ع) در جاهای زیادی به آن اشاره میکند.
به گزارش ایلنا، سیدعلیرضا واسعی (عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) 15 اردیبهشتماه و در شب بیستوسوم ماه مبارک رمضان، در وبیناری که به همت مرکز تحقیقات امام علی علیهالسلامِ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، با موضوع «حکمرانی علوی در رویکرد تمدنی» سخنرانی کرد.
وی با ذکر جملهای از امام علی(ع) در خطبهی ۲۰۰ نهجالبلاغه که در آن امام(ع) زیرکی به معنای پیمانشکنی و بیبندوباری سیاسی را خلاف ارزشهای انسانی بهشمار میآورد، به بیان دو مقدمه پرداخت و گفت: اول اینکه، حکمرانی در زندگی جمعی امری ضروری و اساس اجتماع بهشمار میرود، چه اینکه این ضرورت بنیاد دینی داشته باشد، آنگونه که دستهای از مسلمانان از جمله اشاعره میگفتند یا پشتوانهی عقلی داشته باشد، چنانکه بیشتر متفکران اسلامی و دیگر فیلسوفان و حتی عموم مردم میگویند. دوم اینکه، حکمروا وظیفه دارد تا آسایش، آرامش، امنیت، آزادی و نظم و در یک کلمه سعادت مردم – چه در معنای کاهش آلام یا سطحی بالاتر، افزایش خوشبختی- را تأمین کند.
واسعی در ادامه تأکید کرد: این گفتگو بر مبنای انسانی/ عقلانی بودن حکمرانی و نیز دنیایی بودن آن پیش میرود که تأمین سعادت به معنای کاهش آلام است بهعنوان پایه و حداقلی آن مدنظر است.
وی سپس به هفت نکته در این مورد اشاره کرد:
نکتهی اول: در فلسفهی سیاسی، گونههایی از حکومت تعریف شده است؛ تئوکراسی، اریستوکراسی، مونارشی/ اتوکراسی(تک سالاری) که زمینه استبداد و جباریت در آن وجود دارد، اگر مانع و رادع نباشد، الیگارشی (گروهکسالاری که لاجرم فاسدسالاری خواهد شد) و دموکراسی.
نکتهی دوم: حکومت به معنای سلطه بر آدمیان و سلب آزادی و ارادهی آدمیان نیست. انسان در هر سطحی که باشد، ذاتاً دارای ویژگیهایی است که باید مورد احترام و تکریم قرار گیرد و همین ویژگیها به او حقوقی میدهد، ازجمله حق تصمیم برای خویش در امور فردی و اجتماعی.
نکتهی سوم: این حق انسانی، اگر در تعارض با دیگران واقع شود، برای ایجاد نظم، به ضرورت عارضی، به قانون، مجری و ضمانت اجرا نیاز میشود، اما در همان حد ضرورت بسنده میشود.
واسعی تأکید کرد: هرگز نظام حکمرانی، از چنین حقی برخوردار نیست که حقوق اولیهی انسان را از بین ببرد. او در ادامه به نکتهی چهارم اشاره کرد که در گذر تاریخ و به تجربهی جوامع، حاکمیت مردم بر مردم یا بر خویشتن (دموکراسی)، بهعنوان بهترین گونه مورد قبول اکثریت قرار گرفت، هر چند منتقدان کمی ندارد، اما بهنظر میرسد بهعنوان بقای اصلح توانسته بر گونههای دیگر برتری پیدا کند.
وی با ذکر اینکه در نگاه غایتاندیشانه، حکومت یک وسیله است، بههمین دلیل، هر گونهای که باشد، غرض اصلی از آن نباید مورد غفلت قرار بگیرد و به تعبیر دیگر نباید میان هدف و وسیله خلطی صورت بگیرد، بهعنوان نکتهی پنجم ادامه داد: حکومت برای سعادت انسان است، و القای ارزش ذاتی و استقلال برای آن، نوعی مغالطه است.
وی سپس به نکتهی ششم اشاره کرده و گفت: در جوامع دارای سطح اندیشهی پایین، بیتردید حکومت مونارشی یا تکسالاری/ اتوکراسی جوابگوتر است، البته با ایجاد سازوکاری شایسته برای انتخاب حاکم، تعریف وظایف و نظارت بر مراحل فعالیت و در نهایت چگونگی فرو کشیدن از قدرت.
واسعی ادامه داد: در تاریخ اسلام و حکومت علوی، عملاً اینگونه از حکمرانی پذیرفته شده بود و خلیفه فردی در تراز یک حاکم مقتدر بود که البته بنا به شرایط فرهنگ اسلامی، امکان مداخله برای مردم هنوز فراهم بود. ازهمین منظر، امام علی(ع) به حاکمیت فرد دارای شرایط لازم/ شایستهسالاری تأکید داشت. ایمان، سنتگرایی بهمثابه قانون، پارسایی بهعنوان بازدارنده درونی و توانمندی مدیریتی، ویژگیهایی است که میتوانست جلوی تکتازی و استبداد را تا حدی بگیرد.
دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با تأکید بر اینکه حکمرانی در سیرهی امام علی(ع) و دیگر پیشوایان، امری کاملاً زمینی، مردممحور یا عرفی- نه آسمانی- شمرده میشد، آن را متفاوت با امامت دانست و گفت: امامت امری آسمانی و بینیاز از مشاوره و همراهی فکری مردم است، اما حکمرانی/ خلافت بدون حضور و نقش مردم میسر نمیشود، چنانکه امام(ع) در جاهای زیادی به آن اشاره میکند.
او برای نشاندادن ویژگی حکمرانی علوی، به دو اصل بنیادین؛ یعنی انسان ارزشی و عدالت توزیعی/ انصاف پرداخت و گفت: دو مقولهای که بیگمان موجب کاهش آلام میشود اگر خوشایندی/ خوشبختی را افزایش ندهد.
وی این دو اصل را در نامهی ۳۱ نهجالبلاغه و نامهی ۵۳ قابل مطالعه دانست و گفت: همین عدالت توزیعی یا برابری همگان در برخورداری از حقوق اجتماعی بود که افرادی چون طلحه و زبیر را به رقابت با امام(ع) کشاند، چنانکه امام(ع) به آنان میگوید، آنچه شما را به اعتراض واداشت، امرُالاُسوة، یعنی برقراری مساوات بود (خطبه ۲۰۵).
واسعی برآیند سخنان خود را در چهار مطلب بیان کرد: اول اینکه، نگاه امام به حکمرانی، توسعهی قدرت و تثبیت موقعیت به هر قیمت و تنفیذ فرامین به هر طریق نبود. دیگر اینکه، آن حضرت بههیچ قیمتی به مداهنه و ریاکاری روی نکرد. سوم، در اجرای حد و اعطای حق از هیچ چیز و کسی باکی نداشت، هرچند موجب جدایی همراهان و قلت یاران میشد و در آخر اینکه برای ایشان انسان، در هر رنگ و ملیت و ملتی ارزشمند و دارای حقوق بود و هیچ انسانی از نظر او بیگانه و فرودست به حساب نمیآمد.
بخش پایانی این نشست وبیناری پرسش و پاسخ بود که سه سؤال عمده قابل ذکر است: نوع نگاه امام(ع) به مقولهی دعوت مردم، چگونگی رویارویی امام(ع) با مخالفان و نیز سیرهی امام(ع) در بهدست آوردن حکومت.
واسعی با بیان اینکه اساساً امام، حکومت را امری مردمی میدانست، بر این نکته پافشاری کرد که امام(ع) با همراهی مردم به ایفای نقش حکمرانی میپرداخت و برای همین برای بهدست آوردن حکومت به تبلیغات چشم پرکن یا فریب، روی نیاورد و همچنین در طول زمان حکمرانی مخالفان خویش را مورد آزار قرار نداد و حتی حقوق آنان را از بیتالمال قطع نکرد، مگر آن که به اخلال نظام اجتماعی یا سیاسی روی کرده باشند.