مریم بحرالعلومی مطرح کرد؛
اگر مسئولان همراهی کنند سینما میتواند ناجی زنان باشد
مریم بحرالعلومی که تاکنون سه فیلم «پاسیو»، «شهربانو» و «قطع فوری» را با نگاهی به مسائل زنان و اشتغال آنها در جامعه ساخته است، از تاثیر سینما بر بررسی، شناخت و رفع مشکلات جامعه گفت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، زنان سرپرست خانوار قشری از زنان هستند که در جامعه امروز باید بار خانواده را به دوش بکشند. در این اوضاع اقتصادی که مردهای جامعه هم با چند شغل از توان پرداخت هزینههای خانواده برنمیآیند، بسیاری از زنان برای امرار معاش به اجبار دست به هر کاری میزنند. اینکه تا چه حد این زنان مورد حمایت قرار میگیرند سوالی است که مسئولان باید پاسخگوی آن باشند. واضح است که برخی از این زنان برای رهایی از وضعیتی که دچار آن شدهاند، مجبور به انجام کارهای غیرقانونی مثل دزدی یا حمل مواد مخدر میشوند. اما درنهایت نوع برخورد جامعه با زنانی که دچار اشتباه میشوند با مردان کاملا متفاوت است و زنانی که تا قبل از زندان به سختی کار میکردند و به آنها شغلی داده میشد، پس از این دوران کاملا طرد میشوند. یکی از این زنان نقش اصلی فیلم «شهربانو» به کارگردانی مریم بحرالعلومی است.
مریم بحرالعلومی، کارگردان زن ایرانی است که توانست با ساخت اولین فیلمش که آنهم درباره مشکل زنان در جامعه و نوع کار و درآمد آنها بود، سیمرغ زرین سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر را کسب کند. حال او در دومین فیلم «شهربانو»خود هم به سراغ زنان آسیبدیده رفته و به مشکلات آنها اشاره داشته است. با او و درباره مشکلات و معضلات زنان در جامعه به گفتگو پرداختیم.
دو فیلم اولی که ساختید درباره زنانی بود که به هر دلیلی بایستی تو جامعه کار میکردند، آنهم کار سهل نه، بلکه کارهای سخت و در دومین فیلم حتی خلاف. این چهرهای که از زنان کار نشان میدهید تا چه حد به واقعیت نزدیک است و انتخاب این ژانر اتفاقی بود یا دغدغه داشتید؟
این موضوع که بانوان در جامعه امروز و نه فقط در جامعه ایرانی بلکه در جامعه جهانی همپای مردان کار میکنند، امری کاملا اجتنابناپذیر، معین و مشخص است. در دو فیلم «پاسیو» و «شهربانو» کاراکتر زن فیلم از این قاعده مستثنی نیست و زنها همپای مردان کار میکنند، طبیعتا چون این زنان زنانی هستند از جامعه امروز، به این روند زندگی خود را میگذرانند. کار کردن زنان سرپرست خانوار قطعا دغدغه من بوده و هست، اینکه چه رویکردی به زنان و کار کردنشان و معضلاتشان در جامعه وجود دارد، برایم از اهمیت زیادی برخوردار است. در فیلم «پاسیو» سعی کردم به مشاغل مختلفی که زنان درگیر آن میشوند و ممکن است چندان به مذاق آقایان خوش نیاید، بپردازم مثل کاری که کاراکتر اصلی فیلم مینا به آن مشغول است یعنی ویزیتوری تاکسیهای آنلاین در کنار خیابان، همچنین کاری که کاراکتر اصلی دیگر فیلم یعنی پوران با بازی بهناز جعفری در منزل انجام میدهد یعنی پخت و پز غذا، ترشی و مربا که در میان بانوان شریف سرزمین ما که بسیار هم رایج شده است. در فیلم «شهربانو» شغل شخصیت اصلی قصه سالها پیش مربی تعلیم رانندگی بوده اما بعد به مسیر منحرفی در زندگیاش کشیده شده و اتفاقاتی برایش رخ داده است. پرداختن به این موضوعات از دغدغهمندی من نسبت به این قشر از زنان در جامعه نشأت میگیرد. اینها همه از دغدغههای شخصی، مطالعات میدانی و جامعهشناختی من سرچشمه میگیرد و علاقه شخصی است تا بتوانم مخاطب را لحظهای درگیر و دچار تفکر در این باره و به نوعی فکر کردن به زنان جامعه پیرامون خودش کنم.
در هر دو فیلم قبلیتان یک زن جنگنده به نمایش گذاشتید و مردانی که اهمالکاری داشتند و تا حدی خانواده را به خاطر خودشان و خودخواهیهایشان رها کردهاند. این موضوع تا حدی زیاد شده، آیا زندگی فردی خاص الگوی این فیلمها بوده است؟
در دو فیلم «پاسیو» و «شهربانو» مردها اهمالکار نیستند، شاید در واقع زنها قویتر عمل میکنند، آن هم بیشتر از لحاظ فکری. شاید در کنار هم قرار دادن مناسبات، وقتشناسی و نوعی جرات و جسارتی که در زنها میبینیم، بیشتر است اما نه به این معنا که مردها کمکار، اهمالکار و یا حتی خودخواه هستند. اما چیزی که در جامعه کاملا قابل رویت و بررسی است این است که وقتی ما به قصههایی دست میگذاریم که زنها محوریت دارند طبیعی است که کنار این زنها مردان ضعیفی نه فقط به لحاظ مالی بلکه شاید به لحاظ شخصیتی وجود داشتند که آنها به چالش کشیده شدهاند. الگو یا زندگی مشخصی از زن یا زنان مشخصی را مدنظر نداشتم، اما همانطور که گفتم در جامعه امروزی در بیشتر کلانشهرها آنهم نه فقط در ایران و تهران، بلکه در دیگر شهرها یا حتی کشورهای مدرن و پیشرفته زنانی را میتوانیم مورد بررسی قرار دهیم که حتی اگر از لحاظ مالی تامین میشوند اما از لحاظ روحی دچار نقصان و کمبود از طرف مرد زندگیشان هستند. قصههایی که روایتگر این است که زنان و مردان در کنار هم موجب موفقیت یکدیگر هستند علاقهمندی و دغدغهمندی شخصی من است، اینکه زن و مرد میتوانند در کنار هم و شانه به شانه تا کجا پیشروند و چقدر به درک متقابل برسند. در فیلم «قطع فوری» که سومین فیلم من است کمی از این زاویه به متن نگاه کردم که زنان و مردان چقدر در درک متقابل در زندگی مشترک و اشتراکگذاری افکار، آرزوها و تلاشها موفق عمل میکنند و شاید خیلی از روزنهها و به نوعی میانهگذاریها که منجر به مشکلات عدیده مخصوصا در زندگیهای زناشویی میشود، از همین درک و عدم اشتراکگذاری نشات میگیرد و متاسفانه زندگیها از هم میپاشد، گاها به مسیرهای منحرف کشیده میشود و بعضا مشکلات خیلی پیچیدهای در خانوادههایی که فرزندانی دارند ایجاد میشود و آنها هم دچار معضلاتی میشوند که شاید بتوان ریشه خیلی از مسائل و بزه را به راحتی در همین مشکلات پیدا کرد.
فکر میکنید سینما تا چه حد میتواند مشکلات زنان را به نمایش بگذارد؟ مشکلاتی که بابت درآمد و کار برای آنها وجود دارد، مشکلاتی مثل برخوردهای نامناسب در محل کار و غیره.
به نظرم میزان توانایی سینما میزان بالایی است یعنی پتانسیلی که سینما به عنوان یک رسانه جمعی کاملا مورد توجه دارد، اساسا همین است که به معضلات جامعه کمک کند و طبیعتا اتفاقات و مسائلی که زنان با آن درگیر هستند به لحاظ دراماتیک هم قابلیتهای بسیار بالایی دارد تا من و همکارانم بتوانیم به کمک سینما آنها را با مردم و مسئولین در میان بگذاریم و به چالش بکشیم. چه بسا در سالهای اخیر این اتفاق به کرات افتاده است. در حوزه سینمای اجتماعی فیلمسازانی مثل آقای فرهادی، خانم آبیار و همچنین سینماگرانی از نسل خودم خیلی خوب ورود کردهاند و خیلی تلاش میشود که سینما فضا را به سمت عدم قضاوت ببرد و این معضلات و چالشها را به ریز و با جزییات مورد بررسی قرار دهد تا تماشاگر عام و خاص را درگیر این معضلات کند. سینما بستر بسیار مناسبی است و اگر ممیزیها و کمی سختگیریهای با وسواس در امور سانسور و ممیزی هم این اجازه را بیشتر و بیشتر به سینما بدهد تا بتواند معضلاتی مثل تجاوز در فضای کار و به دلیل درآمدزایی و استفاده ابزاری از بانوان عزیز سرزمینم که میبینیم، میخوانیم و میشنویم را مطرح کند. با توجه به حمایتهایی که وزارتخانهها و مسئولین مرتبط از سوژههای مربوطه انجام میدهند و همینطور با کمتر شدن برخی ممیزیها که واقعا لزومی ندارد و قدری فاصله میاندازد بین جامعه واقعی که تماشاگر در آن زندگی میکند و جامعهای بعضا غیرواقعی که قرار است در فیلم و سینما عرضه کند، معضلاتی از این دست را میتوان با زبان سینما به بهترین شکل مطرح کرد. اگر کمی همکاریها بیشتر شود سینما پتانسیل بسیار مناسبی دارد و حتی میتواند یکی از مهمترین ناجیهای معضلات و مشکلات زنان جامعه ایرانی باشد.
دوست دارید که شما را به عنوان یک کارگردان زن دغدغهمند اجتماعی بشناسند یا اگر در ژانرهای دیگر خصوصا کمدی پیشنهادی داشته باشید در این ژانرها هم ورود خواهید کرد؟
اصولا با برچسب زدن و عنوانگذاری روی یک کارگردان، بازیگر، هنرمند، هنرجو و هنردوست مخالفم. حتی اگر کارگردان تمام آثارش در یک ژانر مشخص و یک فضای معین طراحی و اجرا شده باشد نباید او را به ژانر مشخصی منتسب کرد. فضای تجربه کردن و فضای خلق کردن برای یک کارگردان باز است و اساسا ذهن را در هیچ ژانر و موقعیت و دغدغهای نباید بست. طبیعتا در فضای کمدی هم بسیار پتانسیلمند میتوان دغدغهها را درگیر کرد و یک فیلم کمدی دغدغهمند ساخت که در کنار اینکه تماشاگر را به خنده وا میدارد او را به تفکر نیز وادار کند. چه بسا در همه جای دنیا و در دوران طلایی سینمای کمدی جری لوییس و بزرگانی از این دست و خیلی پیشتر لورل هاردی و چارلی چاپلین بزرگ نیز با همین دغدغهها در حوزه کمدی فعالیت میکردند. بنابراین اصلا به دنبال تایتل یا ژانر بخصوص نیستم اما مطمئنا همیشه معضلاتی که شخصا در جامعهام میبینم و دغدغهشان را دارم در هر حوزه و ژانری که فعالیت کنم اعم از سینما یا تلویزیون و کمدی یا اجتماعی و… حتما به این مسائل میپردازم و این کاملا اجتنابناپذیر است.
فکر میکنید این چهرهای که از زنان کار و سختکوش نشان دادید تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟ در فیلم «شهربانو» به زنی اشاره شده که برای خانواده دست به خلاف زده اما اکنون در جامعه و خانواده جایی ندارد. آیا جامعه به زنی که زندانی بوده اجازه بازگشت میدهد؟
بسیار تلاش کردم و همچنان در فیلمهای آتی تلاش میکنم که در سینمای اجتماعی که به تصویر میکشم واقعیتگرا باشم تا آنجایی که پروداکشن و قوانین سازمانی به من اجازه میدهد. در «شهربانو» همانطور که اشاره کردید زن کاملا نادانسته دست به خلاف زده اما برای زندگی بهتر برای خودش و خانوادهاش این کار را انجام داده است. طبیعتا ما از این دست زنان در جامعه کم نداریم و شهربانو نماینده زنانی است که به عینه در جامعه میبینیم، از کنارمان رد میشوند، شاید خیلی از آنها را بشناسیم یا صرفا در اخبار و جراید آنها را دنبال کرده باشیم. تصور میکنم این زنان که حداقل من به انتخاب سعی کردهام برشی از زندگی آنها را به تصویر بکشم، کاملا واقعی هستند و تلاش من و امثال من برای ساختن این قبیل فیلمها این است که نگاه جامعه بازگشتی به سوی آنها داشته باشد، آنها را بپذیرد، از قضاوت عامه دور شوند و پیش از اینکه تحلیل کنند، مطالعه کنند و چند و چون زندگی افراد را بدانند آنها را قضاوت نکنند، آنها را پذیرا باشند، به آنها برچسبهایی همچون زندانی، اعدامی، خلافکار و… نزنند و بدانند که اساسا هر خلافکاری خلافکار نیست و شاید صرفا یک خطاکار باشد. این همه آن شعار یا مانیفست و همه آن چیزی است که من در ذهنم از ساختن «شهربانو» داشتم. یک زندانی صرفا یک خلافکار نیست، ممکن است تنها یک خطاکار باشد و یک خطاکار قابل بخشش است، چه از سمت خانواده و چه از سمت جامعه. هرچند که خودش، خانوادهاش و حتی بعضا جامعهاش تاوان سنگینی بابت این خطاکاری داده باشد و این تاوان سنگین نباید سایه سنگینی روی بخشش آن خطاکار بیاندازد. من با ساخت «شهربانو» همه تلاشم را برای این مهم کردهام و چه بسا ممکن است بعد از این هم اثری این چنین داشته باشم و باز تلاش کنم برای اینکه جامعهام را از این جنس از قضاوتها دور کنم.
آیا سینمای داستانی و مستند با فیلمهای اجتماعی میتوانند باعث کم شدن این زنان شوند؟ میتوانند مردم و مسئولین را به فکر وادارند که این زنان هم حق زندگی دارند؟
بله قطعا در سینما چه در فضای داستانی و چه در فضای مستند هر چه بیشتر از این معضلات و اتفاقاتی که حول محور زنان است، بیشتر صحبت شود، طبیعی است که مردم بیشتر به آن مسائل فکر میکنند، بیشتر خودشان را در جایگاه آن زنان قرار میدهند و کمتر آنها را بدون هیچ دانش و بینشی قضاوت میکنند. سینما قطعا بسیار زیاد تاثیرگذار است و هر چه بیشتر درباره این سوژهها کار کنیم باز هم کم کار کردهایم. اینکه قرار بر کم شدن درد زنان دردمند باشد، ریشه در درد جامعه دارد و باید دردها ریشهکن شوند که این دردمندی طبیعتا فقط زنان را درگیر نمیکند، مردان و اساسا خانوادهها درگیر هستند. در این رابطه مسئولین بسیار تاثیرگذارند، اینکه این دردها شناسایی و ریشهکن شوند، معضلات اقتصادی، مشکلات معیشتی، محیطی، تحصیلی که خانوادهها درگیر آن هستند، زنانی که بار فرزندانشان را بر دوش میکشند، زنانی که سرپرست خانوار هستند، مسائلی که در اشتغالزایی وجود دارد و عدم وجود کارها و فعالیتهای مناسب، نگاهی که متاسفانه به جنس زن در جامعه امروزی، نه تنها در جامعه ما بلکه در دنیا وجود دارد، تصور اینکه آنها ضعیف و آسیبپذیر هستند و میتوان به آنها زور گفت، اینها همه آن ریشههایی است که در درد جامعه نهفته است و مسئولین، ما، رسانه و باز هم سینما موظفیم که این دردها را شناسایی کنیم و به ریشهکن شدن آنها کمک کنیم.
کمیپنها و هشتگها چطور؟ آیا تاثیری در کم شدن دردهای زنان آسیبدیده دارد یا باعث دیده شدن مشکلات آنها در جامعه میشود؟
هشتگها و کمپینها قطعا میتواند در این راه کمک حال این زنان آسیب دیده باشد. به طور کلی از هر حرکتی که عامه مردم را در جهت یاری به معضلات کمک کند، باید استقبال شود. البته که فضای مجازی در سالهای اخیر خیلی رونق گرفته اما متاسفانه مدیریت و فرهنگسازی درستی در این حوزه انجام نشده است. چه بسا اگر فرهنگسازی شود و یک مسیر و محور درست به فضای مجازی، کمپینها و هشتگها و فعالیتهای اینچنینی داده شود، میتوان از آنها خیلی کمک گرفت و در نهایت باز هم به نوعی جامعه و مردم را همراه کرد.