داریوش تقیپور در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
زمانی حمل ساز حکمِ حمل اسلحه را داشت/ ۹ ماه طول کشید تا مجوز ضبط اولین آلبوم پاپ پس از انقلاب را بگیریم/ سایتها برای پخش آثار پول میگیرند اما هیچ سودی به مولف نمیدهند
داریوش تقیپور (آهنگساز اولین آلبوم پاپ پس از انقلاب)، با گلایه از عدم توجه رسانهها به موسیقی مستقل گفت: پخش موسیقی در ایران به عهده عدهای دلالمآب است که صرفا به پول فکر میکنند بی آنکه به مولف هزینهای پرداخت کنند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، بیشک موسیقی سالهای پس از انقلاب (بهخصوص سبک پاپ) مسیر پر فراز و نشیبی را تا به امروز پیموده است. در دهه شصت و هفتاد بنا به دلایل مختلف موسیقی پاپ سبکی ممنوع بود و از اوائل دهه هفتاد بود که به مرور جای خود را میان مردم باز کرد. البته این اتفاق روندی بیحاشیه و ساده نبوده و بیشک تعدادی از اهالی موسیقی بودند که برای احیای موسیقی پاپ که در دهه چهل و پنجاه به اوج محبوبیت رسیده بود به دلیل وجود فضای بسیار بسته و دشواری در اخذ مجوز، تلاش کردند، اما حال نامی از آنها نیست.
داریوش تقیپور (نوازنده، آهنگساز و تنظیمکننده) یکی از همین افراد است که «شوکا» اولین آلبوم پاپ مجاز پس از انقلاب را با صدای مهرداد شهسوارزاده منتشر کرده است. او که از اواسط دهه هفتاد تا اواسط دهه هشتاد یکی از پرکارترینها بود در زمینه آهنگسازی سینما نیز فعالیت پررنگی داشته که حاصل آن نامزدی جایزه سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن برای فیلم سینمایی «مینای شهر خاموش» ساخته امیرشهاب رضویان در بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر بوده است.
داریوش تقیپور در گفتگو با ایلنا، ضمن توضیح درباره فعالیتهایش به تحلیل وضعیت موسیقی پاپ طی سه دهه اخیر پرداخت.
شما در دهه هفتاد نه فقط در عرصه موسیقی، بلکه در سینما و تئاتر نیز حضوری پررنگ داشتید و حتی برای موسیقی متن فیلم سینمایی «مینای شهر خاموش» نامزد دریافت سیمرغ بلورین شدید. اما از اوسط دهه هشتاد به ناگاه کمکار شدید. دلیل کم کاری ناگهانی چیست؟
واقعیت این است که کم کار نشدهام و پس از فیلم «مینای شهر خاموش» به طور میانگین سالانه کار داشتهام و همچنان مشغول فعالیتم، اما اغلب آن آثار یا منتشر نشدهاند یا اینکه وضعیت نشر خوبی نداشتهاند و دلیلش تا حدودی کم لطفی دوستان مطبوعاتی به ویژه در حوزه موسیقی است. متاسفانه طی این سالها رسانههای مکتوب و خبرگزاریها اخبار هیچکدام از آثارم را مورد پوشش و حمایت قرار ندادهاند. این کم لطفیها صرفا در زمینه انعکاس اخبار در رابطه با کار نیست. دوستان خبرنگار در مقولات دیگر نیز کم لطفند. همان زمانی که به دنبال حل مشکلات هنرمندان از طریق انجمن صنفی بودیم نیز اخبار ما را پوشش نمیدادند و این همه ماجرا نیست. به نظرم مطبوعات و رسانهها باید از موسیقی مستقل و آثاری که بدون پشتوانههای دولتی ساخته میشوند، حمایت کنند.
دلیل مهم عدم پخش آثار من و دیگران این است که مانند گذشته و به شکل واقعی شرکتهای پخش نداریم و انجام این روند به عهده افرادی است که دلالمآبانه سایتها و تلویزیونهای پخش موسیقی را در اختیار گرفتهاند و از این طریق برای خود کاسبی راه انداختهاند
یکی از موضوعات با اهمیت در زمینه ارائه آثار نحوه پخش آنهاست که خودتان هم به آن اشاره کردید. به جز مقوله کپی رایت که در ایران هیچ تعریفی ندارد و مشکلاتی را برای صاحب اثر ایجاد میکند، از کاستیهای دیگر بگویید.
متاسفانه در چند سال گذشته پخش آثار تولید شده برنامه مشخصی نداشته و همانطور که گفتم من نیز آثاری تولید کردهام که پخش نشدهاند، یا در مرحلهای گیر کردهاند و شنیده نشدهاند. دلیل مهم عدم پخش آثار من و دیگران این است که مانند گذشته و به شکل واقعی شرکتهای پخش نداریم و انجام این روند به عهده افرادی است که دلالمآبانه سایتها و تلویزیونهای پخش موسیقی را در اختیار گرفتهاند و از این طریق برای خود کاسبی راه انداختهاند. در دهههای قبل آن زمان که کاست و فیلم مرسوم بود چند شرکت بودند که در چهارچوبی مشخص روی پخش آثار سرمایهگذاری میکردند. البته در آن دوران نیز مشکلاتی وجود داشت اما نسبت به چند سال اخیر کمتر بود.
مشکلات ما فقط محدود به اخذ مجوز نبود و حتی برای حمل ساز نیز مجوز لازم بود، انگار اسلحه همراه داشتیم. حتی شاید اگر اسلحه از ما میگرفتند سختگیری زیادی نمیکردند اما حمل ساز مانند همراه داشتن مواد مخدر بود
البته موسیقی در دهه هفتاد شدیدا فضایی بسته داشت و محدودیتها و ممنوعیتهایی وجود داشت که تولید را با چالشهای عدیده مواجه میکرد.
صد درصد همینطور بود. یادم هست برای پخش آلبوم «شوکا» با صدای مهرداد شهسوارزاده که اولین آلبوم پاپ بعد از انقلاب بود با مشکلات زیادی مواجه شدیم. در آن دوره حتی ضبط آثار در استودیو نیز احتیاج به مجوز داشت و طوری بود که ضبط قطعات را تعطیل کردند و همین سختگیریها برای دریافت مجوز باعث شد کارمان هشت، نه ماه عقب بیفتد! یادم هست یکی از دوستان کامبیز نادعلی، شش ماه هر روز به وزارت ارشاد میرفت و با پیگیریهای بسیار بالاخره موفق شد با هزار دردسر اولین مجوز آلبوم پاپ پس از انقلاب را دریافت کند. فعالان موسیقی در دنیای امروز به هیچوجه با چنین مشکلاتی مواجه نیستند و اتفاقاتی که ما در دهه هفتاد تجربه کردیم برایشان فانتزی است. مشکلات ما فقط محدود به اخذ مجوز نبود و حتی برای حمل ساز نیز مجوز لازم بود، انگار اسلحه همراه داشتیم. حتی شاید اگر اسلحه از ما میگرفتند سختگیری زیادی نمیکردند اما حمل ساز مانند همراه داشتن مواد مخدر بود. با اینکه ما چنین سختیها و فشارهایی را تحمل کردیم و به نوعی جادهصافکن نسلهای بعد بودیم، حال با افرادی مواجهیم که معلوم نیست از کجا آمدهاند! همین افراد هستند که اختیار سایتهای موسیقی چه داخلی و چه خارجی را در دست گرفتهاند و به نوعی در انتشار آثار دیگران اختلال ایجاد میکنند.
شرکتهای معتبر جهانی پخش، پولی از مولف دریافت نمیکنند. بخشی را به عنوان کارمزد به خود اختصاص میدهند و مابقی برای هر بار شنیدن به صاحب اثر بازگردانده میشود. بسیار مسخره است که سایتهای داخلی میخواهند روش سایتهای خارجی را با قوانین خودشان اجرا کنند
یعنی از پخش آثار دیگران ممانعت میکنند؟
بگذارید مثالی بزنم. من تکآهنگی دارم که آماده پخش است و همین چند هفته پیش قصد داشتم آن را منتشرش کنم. جالب این است که همین سایتهای میگفتند باید به ما پول دهید تا کارتان را پخش کنیم. این کار بسیار غلط است. پرداخت مبلغ زمانی منطق دارد که آن سایتها بابت هر پِلِی شدن یا دانلود اثر، به سازنده اثر پول بدهند. زمانی که این اتفاق نمیافتد و بابت هر شنیده شدن اثرم به من پولی نمیرسد، چرا باید به سایتهای که تعدادشان بسیار زیاد است پول دهم؟ این پول بابت چیست، در حالی که بابت تولید یک اثر مبلغی کلان هزینه کردهام؟! درحالیکه شرکتهای معتبر جهانی پخش، پولی از مولف دریافت نمیکنند و صرفا از طریق هزینه بازدید و فروش آپها به شکلهای مختلف و یا تبلیغات در کنار پخش، درآمد کسب میکنند و در ادامه بخشی را به عنوان کارمزد به خود اختصاص میدهند و مابقی برای هر بار شنیدن به صاحب اثر بازگردانده میشود. بسیار مسخره است که سایتهای داخلی میخواهند روش سایتهای خارجی را با قوانین خودشان اجرا کنند. چنین مشکلاتی وجود دارد و این سوال را ایجاد میکند که مثلا چرا کار نمیکنم؟ درحالیکه مشغول به کارم اما آثارم را نمیتوانم پخش کنم. الان کارم آماده پخش است، اما آن را برای پخش به چه کسی بسپارم؟ آنهم درحالیکه برای تولیدش هزینه بسیار کردهام؟! بدون وجود قوانین مشخص واقعا فردی چون من که زندگیاش از طریق موسیقی میگذرد باید چه کند؟ متاسفانه دوسال است کنسرتی برگزار نشده و سینما و همکاری با فیلمسازان در زمینه ساخت موسیقی متن نیز تحت تاثیر کرونا درگیر مشکلاتی شده است.
البته چند سالی است فضای کار برای همکاری اهالی موسیقی داخل کشور با موزیسینهای دیگر کشورها هموار شده است. حتی خوانندگان مطرح داخلی نماهنگهای خود را برای پخش به شبکههایی چون «پیام سی» و رادیو جوان و دیگر تلویزیونهای ماهواری میسپارند، بیآنکه مورد مواخذه یا ممنوعالکاری قرار گیرند. قبلا از این نوع همکاریها ممانعت میشد.
باید همینطور باشد به نظرم برای موسیقی هیچ مرزی وجود ندارد و دستهبندی آثار به خارجی و داخلی بیمعناست. از طرفی با وجود اینترنت و فضای مجازی دنیا به دهکدهای جهانی تبدیل شده. این اتفاق به نوعی باعث میشود اهالی موسیقی آثارشان را به سایتها و پلتفرمهای بینالمللی دهند و با فعالیتها و همکاریهایی که دارند، کسب درآمد کنند. چون چارهای نیست و هرچه هم که فعال باشیم و کار تولید کنیم یک جای کار میلنگد. حتی شاید چنین همکاریهایی اتفاقات بهتری را برای اهالی موسیقی رقم بزند. من از سال ۱۳۷۵ تا به امروز به صورت جدی در عرصه موسیقی و سینما فعالیت کردهام و فقط یکبار به جشنواره بیست و پنج فجر و جشن خانه موسیقی همان سال حضور یافتهام و در هر دو رویداد کاندیدا شدم. این یعنی روند موجود در ایران ایراد دارد و یک جای کار میلنگد.
فیلم «مینای شهر خاموش» به کارگردانى امیر شهاب رضویان با تهیهکنندگی مشترک Brave new work آلمان و هیلاج فیلم ایران و یک فیلم مستند بلند به کارگردانى محمد فرخمنش پروژههایی بودند که در آلمان با من قرادادشان بسته شد که البته رسانهها اصلا اخبار آنها را منعکس نکردند!
خودتان تجربه کار در خارج از کشور را داشتهاید؟
فیلم «مینای شهر خاموش» به کارگردانى امیر شهاب رضویان با تهیهکنندگی مشترک Brave new work آلمان و هیلاج فیلم ایران و یک فیلم مستند بلند به کارگردانى محمد فرخمنش پروژههایی بودند که در آلمان با من قرادادشان بسته شد که البته رسانهها اصلا اخبار آنها را منعکس نکردند. موضوع جالب امضای قرارداد همکاری با پروژه «مینای شهر خاموش» در آلمان است که فیلم دوم من بود. فیلم اولم «Strip Mind» نام داشت که «Frank Giger» کارگردانی آن را به عهده داشت و در هامبورگ ضبط شد. ضمن اینکه در آلمان بود که مرا برای آهنگسازی سریال «زمین انسانها» ساخته ابوالحسن داودی به تیم سازنده پیشنهاد دادند. با این حساب میتوان فهمید فضای ایران برای فعالیتهای هنری بخصوص موسیقی تا چه حد آلوده و مسموم است و میدانم تعداد افرادی چون من زیاد است. ما همچنان مشغول کار هستیم و کنار نمیرویم اما به هرحال فاصلههایی ایجاد میشود و متاسفانه شرایط همچنان مانند قبل است و تغییری نکرده است.
شما به واسطه فعالیتهای برون مرزی چرا مهاجرت نکردید؟
اگر شرایط کار در خارج از کشور پیش بیاید میروم و همکاری میکنم؛ کما اینکه در سال ۲۰۰۵ این اتفاق افتاد و پروژه ««The Particles» آخرین پروژه کارى من در آلمان بود که در زمینه تلفیق موسیقى راک و موسیقى ایرانى انجام شد و یک آلبوم کامل بود و سه ویدئو داشت. یکى از آن ویدئوها به نام «Taken away» جوایز بسیارى را براى سازندهاش فِرِد خوشطینت به ارمغان آورد و تقریبا در تمام رادیوهای دنیا بازتاب پیدا کرد. اغلب مجلههای خارجی به آن پرداختند درحالیکه رسانههای ایران حتی یک جمله درباره آن ننوشتند و کلامی راجع به آن با من صحبت نکردند. این بیتوجهی تا به آنجا بود که هیچکس نمیدانست آن اثر با همکاری یک ایرانی به موفقیت رسیده است.
تصورمان این بود در سال جدید بحران کاهش مییابد و فعالیتها به روال عادی خود باز میگردد، اما متاسفانه با سیستم غلط مدیریتی موجود این اتفاق نیفتاد. این عدم مدیریت بحران مشتی نمونه خروار در همه بخشهاست و در عرصه هنر نیز این نابسامانیها وجود دارد
از فعالیتهایتان اخیرتان بگویید.
واقعیت این است که وضعیت پیش آمده بر اثر شیوع کرونا شرایط را برای فعالیت در همه عرصه سخت کرده است. پارسال نیز مشغول انجام کارهایی بودم که مربوط به سال گذشته بودند. پروژههایی در زمینه موسیقی فیلم داشتم که عوامل تولید آنها درگیر وضعیت موجود شدند و درنهایت آن پروژهها یا متوقف شدهاند یا روند کندی دارند. درنهایت بیش از یک سال و نیم است که اوضاع به همین شکل است. تصورمان این بود در سال جدید بحران کاهش مییابد و فعالیتها به روال عادی خود بازمیگردد، اما متاسفانه با سیستم غلط مدیریتی موجود این اتفاق نیفتاد. مسئولان در تعطیلات نوروز هیچ تمهیدی را به کار نگرفتند و عبور و مرورها و مسافرتها را مجاز اعلام کردند و نتیجه این بیبرنامهگی اوج گیری دوباره کرونا است. در نهایت این عدم مدیریت بحران مشتی نمونه خروار در همه بخشهاست و درعرصه هنر نیز این نابسامانیها وجود دارد و در میان آنها اوضاع موسیقی بدتر است. حال شما حساب کنید من نیز که مشغول آهنگسازی فیلم هستم نیز با این چالشها مواجهم. تهیهکننده بودجه فیلم را با وجود سرمایهگذاران تامین میکنند. زمانی که سینما تعطیل است طبیعتا سرمایهگذار نیز ریسک نمیکند و تهیهکننده نیز توان تامین دستمزد عوامل را نخواهد داشت. به هرحال این روند زنجیروار همه چیز را بهم مرتبط میکند. حال حساب کنید یکی از پروژههای سینمایی که من نیز در آن حضور دارم نود و هشت درصد پیش رفته و چند میلیارد بابت آن هزینه شده و کار برای دویست، سیصد میلیون تومان خوابیده است. این را هم در نظر بگیرید که عوامل ساخت یک اثر سینمایی دو یا سه نفر نیستند و پنجاه، شصت نفرند.
با اینکه بحران سال گذشته را از سر گذراندیم، اما متاسفانه از تجارب به دست آمده در نحوه مدیریتها و برنامهریزیها استفاده بهینه نکردیم و در میان همه اتفاقات برای بهبود وضعیت اهالی موسیقی تمهیدی اندیشیده نشده و حال شاهدیم که وضعیت معیشتی نوازندگانی که با کنسرت کسب درآمد میکردند و آموزشگاهداران و مدرسان و دیگر اهالی موسیقی بدتر شده است.
اهالی موسیقی در شرایط عادی سالهاست مورد ظلم قرار گرفتهاند و بخش مستقل موسیقی و آنهایی که به دستگاه یا نهادی وابسته نیستند، بیش از دیگران آسیب دیدهاند و بزرگترین ضربهها را خوردهاند. اینکه مثلا حق بیمه سه ماه اول سال را پرداخت کنند، کمکی به اهالی موسیقی نمیکند. من چند سالی است به اتفاق دیگر دوستان در انجمن صنفی مشغول انجام اموری هستیم که بخشی از مشکلات موزیسینها را بهبود بخشیم و بر همین اساس میتوانم بگویم سر و سامان یافتن مسائلی چون بیمه هنرمندان نتیجه نامهنگاریهایی است که در اواخر سال ۱۳۹۸ انجام شده است. در نهایت کم پیش میآید که مسئولان و متولیان نهادها و دستگاههای دولتی برای حل مشکلات این چنینی محرک باشند و اگر هم اتفاق مثبتی رخ میدهد نتیجه تلاش هنرمندان است.
همینطور است اما تشکلی مانند انجمن موسیقی که میتواند پیگیر مسائل باشد نیز وضعیتی مبهم دارد چراکه قرار است شعب انجمن موسیقی با موسسات خصوصی جایگزین شوند.
زمانی که مسئولان بدون حضور موزیسینهای مطرح اقدام به انجام کاری میکنند، اوضاع از این بهتر نخواهد شد. مسئولان حین انجام تغییرات و کارها فقط میگویند تصمیم به صورت گروهی اخذ شده، اما از جزییات ماجرا و اینکه با چه افرادی مشورت کردهاند، چیزی نمیگویند و در نهایت اعلام میکنند که فلان تصمیم را گرفتهاند. واقعا نباید اینطور باشد.