یادداشتی از سیدمحمود کمال آرا؛
ابن خلدون تشکیل جنبشهای اجتماعی را ناگریز میداند
سید محمود کمال آرا «زکریا»، نویسنده و پژوهشگر در یادداشت زیر گذری به اندیشهها و آرای ابنخلدون داشته و تفکر این اندیشمند را در حوزه نظریان اجتماعی و سیاسی به بحث میگذارد.
ابوزید عبدالرحمن بن محمدبن خلدون حضرمی معروف به «ابن خلدون» در سال ۷۳۲ هجری قمری در تونس متولد شد. در دوران کودکی ابن خلدون، بزرگان دینی که از اسپانیا به تونس سفر میکردند در خانه آنها توقف کرده و همین امر باعث شده بود، ابن خلدون از کودکی و به وسیله این افراد قرآن، فقه، تصوف، اخلاق، کلام، مردمشناسی، جامعهشناسی، نجوم، اقتصاد، تاریخ، هندسه، جبر، حساب، لغت، فلاحت، طلسمات، شعر، آداب و تعلیم، منطق، ریاضی، فلسفه، سیاست، منشیگری و کارهای مربوط به حکومت را بیاموزد. پس از آن ابن خلدون به تحصیل فقه، لغت، نحو، شعر و حفظ قرآن پرداخت و در محضر درس و بحث پدر و سایر اساتید حضور یافت.
وی در این دوره ابتدا سمت «کاتب علامت» را از جانب سلطان تونس پذیرفت و با زوال سلطنت تونس به فاس عزیمت نمود و کاتب سلطان فاس شد. در آنجا به جرم تلاش برای سرنگونی سلطان فاس دو سال زندانی شد و سپس به غرناطه، بجایه و سبکره مسافرت نمود.
دوران انزوا و گوشه نشینی و اندیشه و تالیف ابن خلدون در قلعه ابن سلامه است. پس از انزوا از او به تمام معنی مرد میدان دانش و اندیشه نام برده میشد. عصری که ابن خلدون در آن میزیست، نیمه دوم قرن هشتم هجری مطابق قرن چهاردهم میلادی از اعصار تحول و انقلاب در سراسر دنیای متمدن به شمار میرفت. خط سیر این تحول چنین بود که عالم اسلامی و عربی بسوی تجزیه و انحطاط پیش میرفت و عالم مغرب (اروپا) به جنبش و بیداری گام مینهاد.
بررسیهای اجتماعی و سیاسی ابن خلدون
اجتماع نوع انسان، ضروری است و حکیمان این معنی را بدین سان تعبیر میکنند که انسان دارای سرشت مدنی است، یعنی ناگریز است اجتماعی تشکیل دهد که در اصطلاح ایشان آن را مدنیت گویند و معنی عمران همین است.
بر اساس آنچه خود ابن خلدون در کتاب (العبر) عنوان نموده نه تنها کاملا از اوضاع و احوال و تحولات دولتهای مختلف مسلمان با خبر بوده بلکه با مسائل سیاسی دول اروپایی که در این هنگام گرفتار جنگهای صدساله بودند، نیز آشنایی داشته است.
ابن خلدون تحلیلهایی از پدیدههای اجتماعی در کشورهای مختلف ارائه میدهد و زمان زیادی را در امور سیاسی گذارنده است. او تلاش کرده تا به یک نظریهای همه جانبه دسترسی پیدا کند تا بتواند اصل و امتداد حکومتها را در زمان و مکان مورد تحقیق و بررسی قرار دهد. ابن خلدون در بررسیهای اجتماعی به نقد روش قیاس پرداخته و از روشهای دیگر بهره گرفته است.
ابن خلدون در این عبارت، از سویی به تبع فیلسوفان، انسان را مدنی بالطبع تعریف میکند و از سوی دیگر، مدینه را با اجتماع انسانی یکی دانسته و بنابراین، با تلقی اجتماع به عنوان امری ضروری برای انسان آن را با عمران یکی میداند.
عمران به معنی ساکن بودن در جایی، معاشرت کردن با کسی، تعمیر و عادت است. عمران از نظر ابن خلدون از ویژگیهای انسانی و نتیجه روابط متقابل انسانهاست، و امری مستقل و جدای از آن نمیباشد. عمران از نظر او کلیه پیشرفتهایی است که در شهر در زمینههای علمی، صنعتی، اقتصادی، هنری نصیب انسان میگردد و طرقی که افراد در رسیدن به نیازهای زندگیشان پیش میگیرند. علم عمرانی که ابن خلدون آن را ترسیم کرده است، علم به جامعه بشری در تمام وجوه و ابعاد و فعالیتهای آن است. پس موضوع اصلی علم عمران از نظر ابن خلدون، اجتماع بشری و انسان است.
همانطور که در ابتدا اشاره شد، ابن خلدون میگوید انسان دارای سرشت مدنی است، یعنی ناگریز است اجتماع تشکیل دهد و برای ادامه حیات و مبارزه طبیعت به تعاون احتیاج دارد. هرگاه اجتماعی تشکیل شد ناگریز باید حاکمی در میان باشد که از تجاوز دستهای به دستهای دیگر دفاع کند. زیرا تجاوز و ستم در طبایع حیوانی بشر ملحوظ بوده و انتخاب حاکم بر مقتضای اندیشه و سیاست است.
بنابراین باید توجه داشت که نمیتوان آداب و رسوم هر یک را به دیگری تعلیم داد. وی میگوید کسانی که در کنار دریا زندگی میکنند شادترند و مردمانی که در کوهها زندگی میکنند غمگین بوده و به آینده بسیار میاندیشند. حتی نوع تغذیه در روستاها و شهرها در اخلاق و روحیات آنها کاملا اثر میگذارد و آنهایی که در دشتها و صحراها به صورت چادرنشینی به سر میبرند از لحاظ جسمی و اخلاقی بر جلگهنشینان برتری داشته و رنگ و روی شادابتری دارند. حتی او معتقد است که اعتقاد به دین و اخلاق تا حدودی به نوع زندگی شهری و روستایی و آسایش یا سختگی بستگی دارد.
باید توجه داشت که جامعه متمدن و جامعه ابتدایی به یکدیگر نیازمندند، اما نیازمندی و وابستگی به جامعه متمدن بسیار شدید است و ادراکات و عواطف اخلاقی خاص که محیط شهری و روستایی در انسان پدید میآورد را تبیین میکند.
ابن خلدون پدیدههای اجتماعی را اموری واقعی و متشخص میداند. سخن ابن خلدون در مورد عمران یا جامعه اینچنین است: دیگر از تمایزات انسان عمران یا اجتماع است یعنی با هم سکونت گزیدن و فرود آمدن در شهر یا جایگاه چادرنشینان و دهکدهها برای انس گرفتن با جماعات و گروهها و برآوردن نیازمندیهای یکدیگر چه در طبایع انسان، حس تعاون و همکاری برای کسب معاش سرشته است.
ابن خلدون تکوین دولت را در دو امر میشمارد، یکی بر اثر غلبه و پیروزی عصبیتی بر عصبیت دیگر، دیگری همراهی تکوین دولت در جهان اسلامی با دعوت دینی و اثر عظیم دین در تکوین دولت.
عصبیت در نظریه ابن خلدون
تعریفی که میشود برای عصبیت عنوان نمود عبارت است از پیوندهای اجتماعی مبتنی بر روابط خویشاوندی یا مشابه آن که در شبکهای از روابط اجتماعی شکل میگیرد و وحدت و انسجامی بین افراد گروه پدید میآورد که نیرویی جهت ایجاد تحولات و تغییرات عمیق سیاسی، اجتماعی را در اختیار آنان قرار میدهد. در واقع عصبیت نوعی روابط قومی و خویشاوندی و ملی است.
جایگاه عصبیت در نظریه ابن خلدون بیشتر در نظریات پویای شناختی قرار دارد و همچنین عصبیت اتحاد و یگپارچگی درونی را تامین میکند و نقش عمده آن در مقابله با تضادها و کشمکشهای جغرافیایی و اجتماعی بیرونی است. عصبیت به یک عاطفه، احساس، میل و کشش و گرایش اشاره دارد و غرور قومی و قبیلهای و حمیت و غیرت جمعی را شامل میشود. عصبیت تنها یک امر مبتنی بر نسبت خونی و وراثتی نیست، بلکه این نسبت باید از طریق مکانیسمهایی نظیر عیش مشترک اجتماعی ظاهر و آشکار شده باشد.
لازم به توضیح است که امری چون فطرت، دین، محیط و نوع معیشت، نظام اجتماعی و سیاسی میتواند منشا عصبیت باشد. عصبیتهای مختلف وجود دارد و اگر این عصبیتها بصورت پراکنده و گوناگون در جامعه باشد، مانع تشکیل دولتهای پایدار خواهد شد.
یکی از نقشهای عصبیت در دفاع ظهور پیدا میکند. در واقع دفاع عصبیت مردم قبیله را از خطراتی که آنها را تهدید میکند، مصون میدارد.
طبق جمعبندی این پژوهش ذکر این نکته ضروری است که ابن خلدون در بررسیهای اجتماعی و سیاسی خود، عوامل انحطاط دولت را نازپروردگی، از دست دادن قدرت، محو خصال نک، فساد اخلاقی، ظلم و ستمگری، فراموشی شعائر و مفاهیم مذهبی و دینی، استبداد مزدوران، افزایش مالیات، حملات اقوام وحشی، ظهور و امراض و بیماریهای واگیر بیان میکند.
گزیدهای از منابع:
• موسوی، سید محمد، ۱۳۸۷، اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران
• مهدی، محسن، ۱۳۵۸، فلسفه تاریخ ابن خلدون
• ارمکی، آزاد، ۱۳۷۴، فلسفه تاریخ ابن خلدون
• بهنام، علیرضا، ۱۳۸۰، زندگی و اندیشه ابن خلدون
• رادمنش، عزت الله، کلیات عقاید ابن خلدون درباره فلسفه و تاریخ و تمدن
• با تشکر از راهنمایی آقای دکتر حاتمی، تحلیلگر مسائل سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور