خبرگزاری کار ایران

یک نوازنده و آهنگساز مطرح کرد؛

اینکه دو سبک را «میکس» کنیم نامش تلفیق نیست/ موسیقی ایرانی در جهان شناخته شده نیست/ وجود فضای مجازی به نفع موسیقی است/ تعصب در خوانندگی، آهنگسازی و نوازندگی بی‌معناست

اینکه دو سبک را «میکس» کنیم نامش تلفیق نیست/ موسیقی ایرانی در جهان شناخته شده نیست/ وجود فضای مجازی به نفع موسیقی است/ تعصب در خوانندگی، آهنگسازی و نوازندگی بی‌معناست
کد خبر : ۱۰۵۶۴۰۴

بهنام خدارحمی می‌گوید: مخاطب امروز از موسیقی ایرانی دوری می‌کند، زیرا ما آن را خیلی سخت جلوه داده‌ایم. تصورمان این است که اگر فردی بخواهد به سراغ موسیقی ایرانی برود باید چندین سال زمان صرف کند تا مثلا ردیف را بیاموزد یا تحریر را یاد بگیرد. واقعا آموزش و فعالیت در موسیقی ایرانی راحت‌تر از آن چیزی است که خیلی‌ها تصور می‌کنند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، انبوه تولیدات موسیقی‌های بازاری (یا همان پاپ امروزی) با اشعار و ترانه‌های بی‌محتوا و محدود به روابط فرجام و نافرجام با سازبندی‌های حساب نشده و آهنگسازی‌های غیرخلاقانه و تنظیمات ضعیف باعث شده مخاطبان به شنیدن آثار سخیف و ضعیف عادت کنند، یعنی اینکه سلیقه شنیداری عموم مردم تحت تاثیر بازاری است که صرفا به کسب درآمد فکر می‌کند و خواننده‌ها را ابزاری تاریخ مصرف‌دار می‌داند که پس از مدتی باید کنار روند و جای خود را به افرادی جدید دهند تا این چرخه معیوب به کار خود ادامه دهد، بی‌آنکه موزیسین‌های متخصص و کاربلد جایی در آن داشته باشند. 

همه اینها در حالی است که موسیقی ایرانی با تمام ویژگی‌ها و پتانسیل‌ها نادیده انگاشته شده و برای تولید و ارائه آثار نو خلاقانه از بخش‌های مختلف آن بهره‌ای گرفته نمی‌شود. تنوع دستگاه‌ها و گوشه‌های موسیقی ایرانی و تعدد سازهای آن تا به آنجاست که می‌توان با استفاده‌های درست از آن‌ها، علاوه بر تولید آثار کلاسیک، نسبت به تولید آثار تلفیقی نیز همت گمارد. که البته رسیدن به این مقصود با توجه به گزینشی عمل کردن متولیان دولتی، تهیه کنندگان، کنسرت گذاران و موسسات فرهنگی، هنری کار دشواری است که بخشی از آن با تلاش اساتید و هنرمندان موسیقی ایرانی میسر خواهد شد؛ البته لزوم رسیدن به این روند که به تولید آثار فاخر و در عین حال همه پسند می‌انجامد، تغییر سیاست‌های غلطی است که طی سال‌ها و دهه‌های اخیر لابی‌ها و روابط پشت پرده یا همان مافیا را رقم زده است. 

بهنام خدارحمی، زاده بهار ۱۳۵۹ و اصالتا لر بختیاری است، از ۶ سالگی موسیقی را با ساز آکاردئون نزد پدر شروع کرده و فارغ‌التحصیل هنرستان موسیقی است و در رشته مدیریت تحصیلات خود را ادامه داده است. او که سال‌ها با واحد موسیقی صدا و سیما همکاری داشته طی دو دهه ضمن برگزاری کنسرت‌های متعدد در داخل و خارج از کشور در زمینه‌های آهنگسازی، تنظیم، نوازندگی، نظارت ضبط با خوانندگانی چون گلپا، علیرضا افتخاری، حمید خندان،‌ مجید اخشابی،‌ ایرج و احسان خواجه امیری با بزرگانی چون پرویز یاحقی، اسدالله ملک، مجتبی میرزاده، فرهنگ شریف و همایون خرم همکاری داشته است.

بهنام خدارحمی که کتاب‌هایی را در زمینه‌های موسیقی و صدابردای، رمان و داستان کودک را منتشر کرده  و به سازهای آکاردئون، پیانو، کمانچه و تنبک مسلط است، تلاش دارد با بهره‌گیری از موسیقی ایرانی و آمیختگی مقولات و بخش‌های مهم آن با دیگر موسیقی‌ها و سازها، آثاری نو و با محتوایی را به گوش مخاطبان برساند. او نسبت به خلق و تولید آثار رویکردی تجربی و نوگرایانه دارد و حاصل این تلاش قطعه‌ای تلفیقی با نام «من اون عشقم» است که با بهره‌گیری از دستگاه‌های موسیقی ایرانی تولید شده است. این قطعه در آخر این مطلب قابل شنیدن است.

اینکه دو سبک را «میکس» کنیم نامش تلفیق نیست/ موسیقی ایرانی در جهان شناخته شده نیست/ وجود فضای مجازی به نفع موسیقی است/ تعصب در خوانندگی، آهنگسازی و نوازندگی بی‌معناست

بهنام خدارحمی در گفتگو با ایلنا از ویژگی‌های موسیقی ایرانی و امکان استفاده از پتانسیل‌های مختلف آن در تولید و ارائه آثار امروزی گفت. او همچنین درباره فعالیت‌های اخیرش در زمینه آهنگسازی، تنظیم و خوانندگی توضیحاتی ارائه کرد. 

شما طی دو دهه فعالیت به عنوان تنظیم‌کننده و آهنگساز با خوانندگان مطرح همکاری کرده‌اید و با توجه به کارنامه‌تان می‌توانید در عرصه پاپ که پولسازتر از گونه‌های دیگر است نیز همکاری نمایید. چرا این اتفاق نیفتاده است؟

من فکر می‌کنم موسیقی ایرانی بسیار غنی و گسترده و بزرگ است و زمانی که فرد وارد آن می‌شود و به کنکاش در کلیات و جزییات آن می‌پردازد به این موضوع پی می‌برد که تازه در ابتدای راه قرار دارد. اینگونه می‌توان گفت که موسیقی ایرانی اقیانوسی بی‌پایان است که هر چه در آن شنا می‌کنیم به عمق و انتهای آن نمی‌رسیم زیرا واقعا بی‌کران است. شاید هرازگاهی در موسیقی پاپ و تولید و ارائه آثار تلفیق گونه و فیوژن فعالیت‌هایی داشته‌ام و به اصطلاح شیطنت‌هایی کرده باشم، اما بیشتر فعالیتم در زمینه موسیقی ایرانی بوده و عشق و علاقه و گرایشم نیز همین بوده است. در واقع موسیقی ایرانی برای من دلی است. 

 دلیل گرایش  اغلب مخاطبان و خوانندگان به موسیقی پاپ این است که موسیقی ایرانی جذابیت چندانی ندارد. البته این تفکر حاصل نگرش و عملکردهای متعدد از سوی تهیه‌کنندگاه،‌ مسئولان و هنرمندان است. 

من برعکس این نظریه فکر می‌کنم. به اعتقاد من موسیقی ایرانی جذابیت‌ها و زیبایی‌های بسیاری دارد، با این وجود هنوز زوایا و وجوهی دارد که هنوز به آن‌ها پرداخته نشده است. با وجود جذابیت‌ها، زیبایی‌ها و ظرایف موسیقی ایرانی شخصا هیچ‌گاه نمی‌توانم جذب موسیقی‌ها و حرکات و اتفاقات جدیدی شوم که برخی دوستان رقم می‌زنند. دلیل این‌عدم اشتیاق را نمی‌دانم اما هرچه هست، دست خودم نیست. 

طی فعالیت‌های گاه به گاه در پاپ‌تر کردن موسیقی‌ها تلاشم این بوده اصل موسیقی و ملودی، حال و هوای ایرانی اثر را از بین نبرد. طی چنین فعالیت‌هایی روی دستگاه‌ها و آواهای ایرانی کار کرده‌ام.

گفتید هرازگاهی در زمینه پاپ نیز فعالیت‌هایی داشته‌اید و کارهایی کرده‌اید که خودتان نامش را شیطنت می‌گذارید. 

همینطور است نام چنین فعالیت‌هایی را خودم شیطنت می‌گذارم. به هرحال طی فعالیت‌های گاه به گاه در پاپ‌تر کردن موسیقی‌ها نیز تلاشم این بوده اصل موسیقی و ملودی، حال و هوای ایرانی اثر را از بین نبرد. طی چنین فعالیت‌هایی روی دستگاه‌ها و آواهای ایرانی کار کرده‌ام. این بهره‌گیری‌ها متناسب با نوع اثر گاه از ردیف‌های آوازی ایرانی و یا دستگاه‌هایی چون «بیات ترک»، «سه‌گاه» یا «دشتی» و غیره بوده که در ساخت و تنظیم، طعم موسیقی الکترونیک یا پاپ گونه به خود گرفته است. 

اگر مخاطبان با موسیقی ایرانی آشنا شوند و به غنی بودن و زیبایی‌های آن پی ببرند و بداند همه خواسته‌های‌شان در آن یافت می‌شود و تغییر نظر و سلیقه خواهند داد.

با وجود همه جذابیت‌هایی که در موسیقی ایرانی وجود دارد، چرا این گونه اصیل، هیچگاه مورد توجه عامه مردم قرار نگرفته و همواره و در همه مقاطع مخاطبان کمی داشته است؟ 

من فکر می‌کنم با وجود آنکه چهل و اندی سال از انقلاب اسلامی می‌گذرد، متاسفانه آگاهی‌رسانی برای شناساندن موسیقی ایرانی بسیار کم بوده و در این زمینه ضعیف عمل شده است. به نظرم اگر مخاطبان با موسیقی ایرانی آشنا شوند و به غنی بودن و زیبایی‌های آن پی ببرند و بدانند همه خواسته‌های‌شان در آن یافت می‌شود و تغییر نظر و سلیقه خواهند داد و به سمت موسیقی‌های زشت و جلف و زننده موجود نمی‌روند. 

البته این ناآگاهی صرفا مربوط به هنرمندان موسیقی ایران و کم‌کاری آن‌ها نیست. خودتان بهتر می‌دانید که موسیقی امروز ما مدت‌هاست توسط افرادی معدود که همان تهیه‌کنندگان و کنسرت‌گذاران هستند، مدیریت می‌شود. از طرفی نیز سیاست‌گذاری‌های غلطی وجود دارد که دست افراد در راس را برای ایجاد روابط کاسبکارانه بازمی‌گذارد. اغلب فعالان موسیقی ایرانی بارها به این ‌عدم توجه‌ها اذعان داشته‌اند و نظرشان این است که سال‌هاست از بازار موسیقی کنار گذاشته شده اند. 

اتفاقا در اینباره طی چند روز گذشته مصاحبه‌هایی را می‌دیدیم و می‌شنیدم که مملو از تناقض و خنده‌دار بودند. همه دست‌اندرکاران و افرادی که به نوعی سکان‌دار موسیقی پاپ هستند نسبت به وضعیت موسیقی امروز اعتراض داشتند. آن‌ها در صحبت‌هایشان به این موضوع اشاره می‌کردند که این چه موسیقی است ما داریم؟ حرفشان این بود که موسیقی حال حاضر بسیار بد و بلاتکلیف است. واقعا کسی نیست از همین افراد چنین سوالاتی را بپرسد! مضحک ماجرا این است که همین آدم‌های معترض دست ‌اندر کار، موسیقی را به جایگاه فعلی رسانده‌اند. اگر موسیقی امروز بد و بلاتکلیف است دلیلش تصمیم گیری‌ها و نوع عملکرد همین افراد است. این نگرش مانند این است که من نوعی که در زمینه موسیقی ایرانی فعالیت می‌کنم زبان به انتقاد گشایم و بگویم موسیقی ایرانی اوضاع بدی دارد و وضعیت بسیار خراب است و چرا اینقدر آثار ضعیف هستند! مطمئنا این تناقض خنده‌دار و سوال برانگیز است، به این دلیل که خودم جزو افرادی هستم که در عرصه موسیقی ایرانی فعالیت دارم. واقعا کسی جز من و امثال من در این حوزه کار نمی‌کند. کلا اساس هر اتفاقی که در حوزه موسیقی رخ می‌دهد، نتیجه عملکرد نجار و نانوا و مهندس و پزشک نیست، نتیجه نگرش و عملکرد ما اهالی موسیقی است. 

موسیقی ما در حال حاضر به دوگونه تقسیم شده که یکی از آن‌ها پاپ و دیگری کلاسیک ایرانی است. اگر از غیر این دو گونه اثری بشنویم نسبت به آن جبهه می‌گیریم و آن را نمی‌پذیریم. ما موسیقی کوچه بازاری و روحوضی و انواع موسیقی‌های ردیف و محلی و نواحی داریم. این همه موسیقی زیبا داریم و فقط به دو نوع موسیقی چسبیده‌ایم و صرفا به آن‌ها توجه داریم. 

چندی قبل در نشستی مجازی یادبود زنده یاد فرزاد عرب‌زاده گفته بودید، بارها شنیده‌اید که عده‌ای می‌گویند چرا بزرگانی مانند پرویز یاحقی و اسدالله ملک نداریم، در صورتی که چنین افرادی در عصر ما زندگی می‌کنند اما از آنجایی که تریبونی ندارند کمتر شناخته شده‌اند. این کاستی چه آسیب‌هایی را در پی دارد؟ 

به نظرم زمانی که اتفاق یا فردی را صرفا به منبعی خاص محدود کنیم، هجمه زیادی را ایجاد کرده‌ایم تا آن فرد یا جریان در مسیر دیگری قرار گیرد. موسیقی هم می‌تواند در چنین روندی قرار گیرد که این اتفاق افتاده است. اگر توجه کنید موسیقی ما در حال حاضر به دوگونه تقسیم شده که یکی از آن‌ها پاپ و دیگری کلاسیک ایرانی است. اگر از غیر این دو گونه اثری بشنویم نسبت به آن جبهه می‌گیریم و آن را نمی‌پذیریم. مدتی قبل اثری را گوش می‌کردم و فردی که آنجا بود گفت این موسیقی کوچه بازاری است. به او گفتم تعریفت از موسیقی کوچه بازاری چیست و می‌توانی بگویی این نوع موسیقی به کجا تعلق دارد؟ آیا متعلق به عربستان، هند یا افغانستان است؟ آن فرد در پاسخ گفت نه ایرانی است، اما کوچه بازاری است. واقعا چرا از فرهنگی که به این زیبایی برای ما باقی مانده فرار می‌کنیم؟ ما موسیقی کوچه بازاری و روحوضی و انواع موسیقی‌های ردیف و محلی و نواحی داریم. این همه موسیقی زیبا داریم و فقط به دو نوع موسیقی چسبیده‌ایم و صرفا به آن‌ها توجه داریم. واقعا نباید اینگونه باشد. 

تا چند سال پیش از میان نسل‌های جوان، کسی استاد پرویز یاحقی یا اسدالله ملک و بدیعی را نمی‌شناخت و زمانی که از این بزرگان نام می‌بردیم، خیلی‌ها می‌گفتند این آدم‌ها چه کسانی هستند؟ خدا را شکر به لطف شبکه‌های مجازی و کانال‌ها و پیج‌های موجود آثار این هنرمندان در حال انتشار است و خب مخاطبان کار خوب را از بد تشخیص می‌دهند. 

وجود شبکه‌های مجازی تا چه به نفع یا ضرر این جریان است؟ 

نگاه من نسبت به وجود شبکه‌های مجازی نه تنها منفی نیست، بلکه مثبت است. این امکان در کل به نفع موسیقی، بخصوص موسیقی ایرانی، اساتید و شیرین نوازان این عرصه است. تا چند سال پیش از میان نسل‌های جوان، کسی استاد پرویز یاحقی یا اسدالله ملک و بدیعی را نمی‌شناخت و زمانی که از این بزرگان نام می‌بردیم، خیلی‌ها می‌گفتند این آدم‌ها چه کسانی هستند؟ خدا را شکر به لطف شبکه‌های مجازی و کانال‌ها و پیج‌های موجود آثار این هنرمندان در حال انتشار است و خب مخاطبان کار خوب را از بد تشخیص می‌دهند. در کل به نظرم وجود امکانات مجازی عرصه خوبی برای هنرمندانی است که حرفی برای گفتن دارند. 

این موضوع را نیز باید در نظر داشت که شبکه‌های مجازی چه اینستاگرام، چه تلگرام و دیگر پلتفرم‌ها مانند تیغی دو دم هستند، چراکه به هرحال افراد بی‌صلاحیت نیز با انتشار فیلم‌ها و آثار و تبلیغاتشان نزد مخاطبان رسمیت می‌یابند. چه بسا مدرسانی که بر اساس سلایق شخصی و دانسته‌های غلط اقدام به آموزش هنرجویان و تازه‌کاران می‌کنند. 

وجود چنین مواردی در ابتدای پیدایش یا ایجاد هر اتفاق و رویداد طبیعی است. اما در کل واقعیت این است که ما در هر کاری اهل افراط و تفریط هستیم. حرفتان درست است، در همین فضای مجازی هرکس ساز خودش را می‌زند. یکی خودش را نوازنده می‌داند و دیگری می‌گوید شاعر یا خواننده‌ام و به هرحال هرکس ویترینی برای خودش ایجاد کرده و از آن، در جهت شناساندن خودش استفاده می‌کند. در جهت تایید حرف شما باید بگویم در ابتدای راه قضایای گمراه کننده نیز ایجاد می‌شود. اما مطمئنا پس از مدتی مخاطب آثار خوب و بد را از هم تشخیص خواهد داد و این انتخاب دست اوست. از طرفی در فضای مجازی ممیزی وجود ندارد و آثار خوانندگان سنتی و پاپ، همچنین آثار ترانه‌سرایان و نوازندگان در همه سطوح آنجا موجود است و کسی نمی‌تواند به مخاطب امر کند که حتما فلان اثر را ببین و گوش کن. این رویه باعث می‌شود شعور مخاطب به مرور بالا برود و درست‌تر انتخاب کند. 

تعصب در خوانندگی، آهنگسازی و نوازندگی بی‌معناست. بسیاری از هنرمندان و موزیسین‌های قدیمی که در کارشان واقعا ابرقدرت بودنده‌اند، گفته‌اند هنرمند کسی است که بتواند مردم و مخاطبان را در مراسم جشن و سرور شاد کند و به وجد آورد و در مراسم غم و سوگواری نیز آن‌ها را بگرایند. این یعنی‌عدم تعصب.

شما طی همکاری با خوانندگانی چون علیرضا افتخاری، ایرج و برخی دیگر، در چهارچوب موسیقی ایرانی به پاپ نزدیک شده‌اید. باتوجه به این همکاری‌ها نقش خوانندگان در ارائه آثار عامیانه‌تر یا اصطلاحا پاپ‌تر بسیار موثر است. این موضوع را نیز در نظر داشته باشید که اغلب فعالان موسیقی سنتی، بخصوص اساتید نسبت به موسیقی دستگاهی تعصب زیادی دارند. 

به نظرم هنرمندی که در کارش تعصب داشته باشد بهتر است برای چهار دیواری خانه‌اش ساز بزند یا بخواند. تعصب در خوانندگی، آهنگسازی و نوازندگی بی‌معناست. بسیاری از هنرمندان و موزیسین‌های قدیمی که در کارشان واقعا ابرقدرت بوده‌اند، گفته‌اند هنرمند کسی است که بتواند مردم و مخاطبان را در مراسم جشن و سرور شاد کند و به وجد آورد و در مراسم غم و سوگواری نیز آن‌ها را بگرایند. این یعنی‌عدم تعصب. متاسفانه ما عادت کرده‌ایم به اینکه اگر موزیسینی اثر را اجرا کرد و عده‌ای شروع به دست زدند کردند، چشمانمان را ببندیم و گوشمان را بگیریم و بر آن اثر و اجرا بتازیم و در نهایت موسیقی را قطع کنیم.

البته این تعصبی که می‌گویید بیشتر در فعالان پایتخت و شهرهای بزرگ وجود دارد. در صورتی که اهالی موسیقی نواحی در هیچ‌کدام از مناطق اینگونه نیستند. به طور مثال هنرمندی که سابقه‌ای درخشان در ارائه آثارش دارد و استاد محسوب می‌شود پس از سال‌ها و دهه‌ها فعالیت همچنان به جشن‌ها و مراسم عروسی می‌رود و ساز می‌زند یا می‌خواند؛ تا مردم را شاد کند. گویا برای موزیسین‌های شهرنشین این روحیه به دور از روشنفکری است. 

به نظرم این دوری کردن‌ها به دلیل‌عدم توانایی افراد است. مثل این است که از نویسنده‌ای بخواهیم درباره فلان موضوعی مطلبی بنویسد و او بگوید نه من درباره این موضوع نمی‌نویسم و چنین کاری نمی‌کنم تا ارزش و جایگاهم را حفظ کنم. باید در پاسخ به او گفت شما اول توانایی‌ات را نشان بده بعد بگو نمی‌خواهم این کار را انجام دهم. 

نمونه بارز این کج روی را می‌توان در آثار تلفیقی امروزی دید. اغلب آثار تلفیقی در دنیای امروز نه پاپ هستند و نه به طور واضح گونه‌های دیگر در آن‌ها نمود دارد. 

من نام اینگونه کارها را «میکس» می‌گذارم. اینکه دو سبک را با هم میکس کنیم نامش تلفیق نیست. 

زمانی که می‌گوییم خواننده، هنرمندانی چون استادان ایرج خواجه‌امیری، گلپار، محمودی خوانساری، آقای علیرضا افتخاری و دیگر هنرمندان این عرصه به یاد می‌آیند. اینکه من نیز می‌خوانم را باید کلمه و اصطلاح دیگری برایش بیابیم. نمی‌شود به استادانی که گفتم بگوییم خواننده و من نیز جزو این دسته باشم. 

چندی پیش اثری را منتشر کردید که «من اون عشقم» نام دارد و خودتان خواننده آن هستید. چه شد که تصمیم گرفتید خوانندگی را تجربه کنید؟ 

اول اینکه من به هیچ عنوان خودم را خواننده نمی‌دانم زیرا شخصا نظرم این است که خوانندگی استانداردهای مشخص و مختص به خود را دارد. زمانی که می‌گوییم خواننده هنرمندانی چون استادان ایرج خواجه‌امیری، گلپار، محمودی خوانساری، جناب آقای علیرضا افتخاری و دیگر هنرمندان این عرصه به یاد می‌آیند. اینکه من نیز می‌خوانم را باید کلمه و اصطلاح دیگری برایش بیابیم. نمی‌شود به استادانی که گفتم بگوییم خواننده و من نیز جزو این دسته باشم. 

هدفم با ارائه تک آهنگ «من اون عشقم» این بوده که بگویم هرچقدر هم از موسیقی الکترونیک استفاده کنیم، بازهم می‌توانیم ملودی را با حال و هوای ایرانی اجرا کنیم یا اصطلاحا «ایرانیزه» بخوانیم. 

با این نگاه چرا پا به عرصه خوانندگی گذاشتید؟ 

جسارت من به این منظور بوده که زمزمه‌های درونی خودم را به صورت آهنگ اجرا کنم. در کل مقصود من از خوانندگی چیز دیگری بوده است. به هرحال من مدت‌های زیادی افتخار این را داشته‌ام که در رکاب اساتید عزیز و پیشکسوت باشم. آقای جلیل شهناز، فرهنگ شریف، پرویز یاحقی، اسدالله ملک، آقای توکل و بسیاری دیگر از دوستان، بزرگانی هستند که من طی سال‌های فعالیتم در کنارشان کسب فیض کرده‌ام. در ادامه هدفم با ارائه تک آهنگ «من اون عشقم» این بوده که بگویم هرچقدر هم از موسیقی الکترونیک استفاده کنیم، بازهم می‌توانیم ملودی را با حال و هوای ایرانی اجرا کنیم یا اصطلاحا ایرانیزه بخوانیم. کل هدف من از خواندن تک‌آهنگ «من اون عشقم» همین بوده است. 

در همین اثر شما به درستی از دستگاه‌های موسیقی ایرانی بهره برده‌اید. درباره جزییات این اتفاق توضیح دهید. 

در قطعه «من اون عشقم» به گوشه «حاجی اکبری» اشاره‌ای داشته‌ام. این گوشه از ابداعات استاد گلپاست. همچنین تلاشم این بوده دستگاه‌های «شور» و «نوا» را در حال و هوایی پاپ‌گونه و ایرانیزه با اکویپمنت کاملا الکترونیک و امروزی اجرا کنم. 

 اهالی کشورهای دیگر تا موسیقی هندی می‌شنوند، می‌دانند که هندی است. مگر آن‌ها چه کرده‌اند؟ واقعا هم نه تلفیقی کرده‌اند و و نه کارهای خلاقانه‌ای انجام داده‌اند. واقعا چرا موسیقی ایرانی نباید مورد توجه باشد؟ این همه نوآوری کرده‌ایم و این همه تلفیق کرده‌ایم و این همه ارکستر کلاسیک داریم! پس چرا اهالی دیگر کشورها موسیقی ما را نمی‌شناسند. بخش مهم این‌عدم شناخت وجود تعصبات نابجاست. 

با توجه به سبک‌ها و گونه‌های مختلف و انبوه آثاری که طی طول سال منتشر می‌شود، آیا تلفیق موسیقی ایرانی با پاپ یا دیگر سبک‌ها نتیجه بخش خواهد بود؟

شاید با چنین کارهایی بتوانیم نسل جدید را تکانی دهیم تا جذب موسیقی ایرانی شوند و خوشبینانه به آن بنگرند. ماجرا این است که مخاطب امروز از موسیقی ایرانی دوری می‌کند، زیرا ما آن را خیلی سخت جلوه داده‌ایم. تصورمان این است که اگر فردی بخواهد به سراغ موسیقی ایرانی برود باید چندین سال زمان صرف کند تا مثلا ردیف را بیاموزد یا تحریر را یاد بگیرد. واقعا اینگونه نیست و آموزش و فعالیت در موسیقی ایرانی راحت‌تر از آن چیزی است که خیلی‌ها تصور می‌کنند. موسیقی ایرانی واقعا بسیار جذاب‌تر و زیباتر از تصور مخاطبان و علاقمندان است و ما باید با توجه به ویژگی‌ها آن به تولید و ارائه آثار بپردازیم، تا نسل‌های جدید آثار ایرانی را دوست بدارند. در دهه پنجاه و شصت فضا مانند الان نبود و خوانندگان زیادی در سبک‌های مختلف فعالیت می‌کردند و همه آن‌ها مشغول به کار خودشان بودند. کسی هم به دیگری ایراد نمی‌گرفت. یکی کوچه بازاری می‌خواند و دیگران پاپ و راک و برخی دیگر محلی می‌خواندند. با وجود تنوع بسیار در موسیقی ایران، شخصا متاسف و متاثر هستم که موسیقی ایرانی به این زیبایی و قشنگی مورد توجه نیست؛ در حالی که می‌تواند جایگاه خوبی در دنیا داشته باشد، اما متاسفانه اینگونه نیست. من به نقاط مختلف سر می‌زنم و این حرف‌ها را بر همین اساس می‌گویم. واقعا نمی‌دانم چه اتفاقی برای موسیقی هند افتاده که تا حد بسیاری مورد توجه است. اهالی کشورهای دیگر تا موسیقی هندی می‌شنوند، می‌دانند که هندی است. مگر آن‌ها چه کرده‌اند؟ واقعا هم نه تلفیقی کرده‌اند و و نه کارهای خلاقانه‌ای انجام داده‌اند. واقعا چرا موسیقی ایرانی نباید مورد توجه باشد؟ این همه نوآوری کرده‌ایم و این همه تلفیق کرده‌ایم و این همه ارکستر کلاسیک داریم! پس چرا اهالی دیگر کشورها موسیقی ما را نمی‌شناسند. بخش مهم این‌عدم شناخت وجود تعصبات نابجاست. 

البته یکی از دلایل اصلی‌عدم شناخت موسیقی ایرانی در دنیا این است که وزارت ارشاد و دیگر نهادهای ذیربط از افراد و گروه‌ها حمایت نمی‌کنند. گروه‌ها در شرایط اقتصادی فعلی نمی‌توانند هزینه سفر و برگزاری کنسرت را تامین کنند که البته در شرایط عادی نیز این کار از هر گروهی بر نمی‌آید. 

بله همینطور است و این نیز بخش دیگری از ماجراست. 

از فعالیت‌های اخیر و آینده‌تان به عنوان خواننده و آهنگساز بگویید. 

در زمینه خوانندگی مشغول کار روی اثری هستم. ضمن ساخت ملودی، به ترکیب ملودی ایرانی توجه داشته‌ام و این اثر به اصطلاح ایرانیزه است. این اثر با داشتن ارکستری بزرگ، تنظیمی باحال و هوای ارکسترال دارد. از آنجایی که دوست داشتم تنظیم آن متفاوت باشد و همه کارها را خودم انجام ندهم، از دوست و استادی پیشکسوت خواسته‌ام، تنظیم آنرا به عهده بگیرد. مدتی قبل نیز اثری از آقای علیرضا افتخاری با شعری از کریم فکور (با بازنویسی بامداد جویباری) و آهنگسازی اکبر محسنی منتشر شد که تنظیم آن را من انجام داده‌ام. آثار دیگری نیز دارم، اما از آنجایی که دوستان و همکاران نمی‌خواهند اخبارشان تا نهایی شدن آثار رسانه‌ای شود، درباره آن‌ها چیزی نمی‌گویم. آقای ایرج خواجه امیری نیز آلبومی دارند که حال و هوای پاپ دارد و قطعات آن با سازهای الکترونیک اجرا شده‌اند که این مجموعه را نیز با ارکستر ایرانی‌تر آماده کرده‌ام که به زودی منتشر می‌شود. 

در کل نظرتان نسبت به آینده موسیقی ایرانی چیست؟ 

در کل به آینده موسیقی کشور خوشبینم. خوشحالم که مخاطبان موسیقی روز به روز نسبت به قبل آگاه‌تر می‌شوند و این ارتقا را می‌توان دید. یادم هست حدود هفده، هجده سال پیش مثلا اگر به کسی می‌گفتم شغلم آهنگسازی یا تنظیم است، او دقیقا متوجه نمی‌شد چه می‌گویم و کارم چیست. اما حال اینگونه نیست. در حال حاضر حتی مخاطبان تنظیمات آثار را نیز تجزیه و تحلیل می‌کند. شخصا نظرم این است که در عرصه موسیقی اتفاقات خوبی رخ خواهد داد و دلیل همه آن‌ها را وجود فضای مجازی می‌دانم. زیرا این دنیای مجازی دریچه‌ای به انواع و اقسام سبک‌ها و موسیقی‌ها و اطلاعاتی درباره آن‌هاست.  به نظرم مخاطبان در آینده‌ای نه چندان دور می‌توانند موسیقی‌ها و سبک‌ها، همچنین آثار خوب را از بد تفکیک کنند. در نهایت هنرمندانی که فضا را می‌شناسند و آثار درخور تولید می‌کنند، ماندگار خواهند شد و مخاطب آن‌ها را انتخاب می‌کند. متقابلا نیز افراد به اصطلاح فیک و ناکاربلد خواه ناخواه حذف و محو خواهند شد.

در پایان قطعه «من اون عشقم» با صدای بهنام خدارحمی را بشنوید و دانلود کنید؛

 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز