نگاهی به کتاب «آزاد به اطاعت، مدیریت از نازیسم تا امروز»؛
بهرهوری در آلمان هیتلری چگونه بود؟/ اگر کارگران بهروری لازم را نداشتند؛ قتل عام میشدند
دولت رایش سوم به بهرهوری نیروی انسانی بسیار تاکید میکرد؛ اگر کارگری چنین توانایی را نداشت، سرنوشت او مرگ بود.
به گزارش خبرنگار ایلنا به نقل از یورونیوز، کتاب «آزاد به اطاعت، مدیریت از نازیسم تا امروز» به قلم «یوآن شپوتو»، مورخ فرانسوی به رشته تحریر درآمده و در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است. این کتاب، روشهای مدیریت کار که از سوی آلمان هیتلری را مورد بررسی قرار داده است. نویسنده کتاب معتقد است، روشهای اعمال شده نازیها با شیوههای مدیریتی که شرکتها در این روزها به کار میبرند، شباهتهای عمیق دارد.
شپوتو به صورت مستقیم در کتاب خود اظهار نمیکند که شیوههای مدیریتی امروزی سازمانها که برای سازماندهی نیروی کار خود به کار میبرند، اقدام نازیها بوده ولی درصدد است تا نشان دهد که روشهایی که امروزه در کارگاهها برای بهروهوری کارگران به کار گرفته میشود، پیرو منطق نازیها است. در آن برهه زمانی، نظریهپردازان آلمان هیتلری که در انتظار پایان جنگ بودند، تلاش میکردند نظامی کارآمد با بهرهوری حداکثری در زمان صلح ایجاد کنند.
نویسنده کتاب آزاد به اطاعت، مدیریت از نازیسم تا امروز باور دارد، «رینهارد اون» نقش مهمی مهمی در پایهگذاری مدیریت مدرن دوران پس از جنگ جهانی دوم داشته است. پس از جنگ جهانی دوم، او حدود ۶۰۰ هزار مدیر سطح بالا را پرورش داد و ۱۰۰ هزار نفر دیگر در برنامه آموزش از راه دور او شرکت داشتند. آنچه که مشخص است، طیف وسیعی از مدیران سطح بالا در جامعه آلمان بعد از جنگ را تربیت کرد. رینهارد اون در دوران فعالیتش آثار زیادی درباره روشهای مدیریتی نوشته است.
از دیدگاه یوآن شپوتو، اگرچه اروپاییان تلاش کردهاند تا پس از جنگ جهانی دوم تمام برنامههای خود علیه سیاستهای نازیها استوار کنند اما اقدامات ضد نازی اروپا به حوزه سیاسی محدود شد. از نظر او پایان جنگ جهانی دوم به معنای پایان نفوذ نازیها در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی و اقتصادی اروپاییان نیست. آزادسازی رادیکالی اقتصاد از اهداف مهم و اصلی نازیها محسوب میشود.
دیدگاههایی مثل «انسان باید بهرهوری داشته باشد»، «جایی در جامعه برای افراد تنبل نیست» و «تمام افراد باید برای جامعه مفید باشند»، از تفکرات بنیادین در نظام نازیها بود. به تبع این موضوع، ادارات و بنگاههای اقتصادی که در این روزها به عنوان «منابع انسانی» نامیده میشوند در حکومت آلمان نازی در پدید آمدند.
بر اساس دیدگاههای نظریه آلمان هیتلری، نیروی انسانی یک «شیء» تلقی میشد که عامل اصلی رشد اقتصادی و تولید آلمان در عصر نازیها بودند. نازیها خیلی زود فهمیدند که سازماندهی کار نمیتواند به شیوه سرکوبگرانه پیش برود زیرا با بهرهوری در تضاد است. بنابراین باید احساس تعلق به کار، تعهد و انگیزه را در کارگران تقویت کرد. در دوران رایش سوم، سه مولفه «شادی»، «سرگرمی» و «رفاه کارکنان» از فاکتورهای اساسی بهرهوری تلقی شدند که ارکانهای افزایش تولید را ارتقاء میدهند. نازیها بر این منبا یک سیستم پاداش و ارتقا را برای کارکنان شکل دادند.
به گفته یوآن شپوتو، زمانه هنوز به آنجا نرسیده بود که در محل کار فوتبال دستی و کلاس یوگا و یا مدیریت شادی کارگران را به اجرا بگذارد اما منطق آنچه امروز در ارتباط با منابع انسانی برای کارکنان میبینیم شباهتی عجیب با منطق سازماندهی کار رژیم رایش سوم دارد.
تصور عمده این است که اگر نازیسم به مساله مدیریت علاقه داشته، لزوما این علاقه در یک سیستم متمرکز و از بالا به پایین و اقتدارگرایانه بوده است اما یوآن شپوتو در کتابش نشان میدهد که رابطه نازیسم با مدیریت به هیچ وجه به این شکل نبوده است. زیرا نازیها خیلی زود فهمیدند که برای اینکه بتوان به تعداد خیلی زیاد محصول تولید کرد باید آنچه آنها «عناصر انسانی» مینامیدند، انگیزه داد؛ به بیان دیگر از نگاه آنها باید به فاکتور تولید که «کار» نام دارد انگیزه ایجاد کرد. برای همین آنها به بحث «لذت در کار» اهمیت دادند و دقیقا به همین دلیل در سال ۱۹۳۳ آنها «کمیته سازمان یا کارخانه» در ابعادی خیلی بزرگ ایجاد کردند که «قدرت بواسطه لذت» نام داشت؛ کمیتهای که سرگرمیهایی برای کارگران طراحی و سیاست اجتماعی و مالیاتی ویژهای را طراحی میکرد.
بهطور خلاصه، یوآن شپوتو میگوید ایده بهرهوری در دوره نازی این بود که مدیریت به شکلی صورت گیرد که فرد بالاترین و بهترین شکل بهرهوری را داشته باشد. تفکر بهرهوری، ایدهای محوری و اساسی در تفکر نازیها بوده است.
در تفکر نازی، فرد به خودی خود هیچ معنا و ارزش و حقوقی فارغ از بهرهوری نداشته است. اگر کارگران قادر به تولید و بهرهوری برای رایش سوم نبودند، حقی برای زندگی کردن هم نداشتند. زندگی بدون بهرهوری از نگاه تفکر نازی زندگی نیست و ارزش زیستن ندارد. از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ قانونی به اجرا گذاشته شد، بر اساس این مصوبه بیش از ۴۰۰ هزار کارگر که قدرت بهرهوری کافی را نداشتند، مقطوعالنسل شدند. همچنین مقامات آلمانی حدود ۲۰۰ هزار نفر که برچسب «بیمصرف» بودن را به آنها چسابنده بودند، قتل و عام کردند.