خبرگزاری کار ایران

رضا بهرامی:

داستان ایرانی را با فضای فرنگی می‌آمیزند تا بتوانند حرف‌شان را به صحنه برسانند/ شورای نظارت بر تئاتر به متن خارجی راحت‌تر مجوز می‌دهد/ نتوانسته‌ایم با نمایش‌های ایرانی فرهنگ خودمان را حفظ کنیم

داستان ایرانی را با فضای فرنگی می‌آمیزند تا بتوانند حرف‌شان را به صحنه برسانند/ شورای نظارت بر تئاتر به متن خارجی راحت‌تر مجوز می‌دهد/ نتوانسته‌ایم با نمایش‌های ایرانی فرهنگ خودمان را حفظ کنیم
کد خبر : ۱۰۵۲۷۱۴

رضا بهرامی از کم‌نمایی مسائل و دغدغه‌های روز جامعه ایرانی در تئاتر کشورمان می‌گوید و یادآور می‌شود: اندک افرادی هم در نمایش‌های ایرانی کاری انجام می‌دهند مورد اصابت تیغه برنده سانسور قرار می‌گیرند. از سمت شورای ارزشیابی و نظارت تئاتر، تفاوت نگاه بین متن خارجی با ایرانی مشهود است و ما در متن‌های خارجی خیلی راحت‌تر می‌توانیم کار کنیم و دست‌مان بازتر است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، آنچه که از «تئاتر ایرانی» می‌شناسیم و بر آن تاکید داریم چه‌قدر با واقعیت تئاتر معاصر ما هم‌خوانی دارد؟ دستگاه سانسور چه‌قدر در راستای ناامید کردن نویسنده‌های ایرانی و و کم‌رنگ شدن متن‌های اجتماعی و اثرگذار کارکرد داشته است؟ خودسانسوری چه رابطه‌ای با بی‌بو و بی‌خاصیت شدن نمایشنامه‌های ایرانی داشته است؟ این‌ها پرسش‌هایی است که با «رضا بهرامی» نویسنده، طراح و کارگردان تئاتر مطرح کرده‌ایم. کارگردانی که در سال‌های اخیر نشان داده به نمایش ایرانی و ساختار آن علاقه‌مند است و تئاتر اجتماعی ایرانی را ضرورت امروز جامعه می‌داند.

تئاتر ما امروز چه‌قدر به آن تعریفی که از «تئاتر ایرانی» می‌شناسیم نزدیک است؟

وقتی صحبت از تئاتر ایرانی می‌شود قطعاً این نوع تئاتر می‌بایستی برگرفته از جامعه ایرانی باشد؛ سالیان سال و چه بسا اگر رصد کنیم می‌بینیم که حدود سه دهه است تئاتر ایرانی جایگاه مناسبی نداشته. به دلیل اینکه ما نتوانسته‌ایم همچنان نویسندگان خوبی را تربیت کنیم که در این عرصه حضور داشته باشند و بتوانند مسائل و دغدغه‌های اجتماعی ما را روی کاغذ پیاده کند. تولیدکنندگان تئاتر هم متاسفانه به دلیل نبود نمایشنامه -که پی اصلی یک درام است- به اجبار سوی متن‌های خارجی رفتند. چه بسا مسئله سانسوری که امروز در جامعه بی‌داد می‌کند هم به همین دلیل است؛ اندک افرادی هم در نمایش‌های ایرانی کاری انجام می‌دهند مورد اصابت تیغ برنده سانسور قرار می‌گیرند چون دوستانی که در شورای ارزشیابی و نظارت هنرهای نمایشی هستند شاید برایشان مواجهه با مسائل اجتماعی امروز کشورمان در این متون غریب، پنهان، یا دست‌کم عجیب باشد و به تصویر کشیدن این دغدغه‌ها برایشان بُعد سیاسی داشته و به انواع مختلف، باعث ضررشان شود. در صورتی که بخشی از هنر تئاتر، یعنی نقد. و ما نیاز داریم که جامعه خودمان را نقد کنیم. نقدِ درست، باعث پیشرفت می‌شود ولی متاسفانه ما نتوانستیم در هنر تئاتر و در نمایش‌های ایرانی این عمل را به اندازه خودش تثبیت کنیم و به معرض دید مخاطبان بگذاریم. تا مخاطبانی که آیینه ما هستند درد و دغدغه‌هایشان را ببینند و این رودررویی با هم، باعث پیشرفت و دگرگونی جامعه شود.

به مساله سانسور اشاره کردید؛ امری که حدودش آنقدر نامشخص است که باعث شده خیلی از نویسندگان، دست به حذف‌هایی بیش از آنچه لازم است هم بزنند...

متاسفانه اگر می‌بینیم نویسندگانی که دست به قلم دارند سعی می‌کنند یک فضای ایرانی را به‌نوعی با ادبیات کلاسیک یا فرنگی آمیخته کنند هم برای این است که از زیر تیغ سانسور بجهند و راه گریزی داشته باشند تا اگر حرف و تفکری در نوشته‌شان وجود دارد را بتوانند به صحنه ببرند. این خودسانسوری عجیبی که در ماه رخنه کرده باعث می‌شود که آینده درستی نداشته باشیم و این، اتفاقِ امروز و دیروز ما نیست. حداقل در دو دهه اخیر بسیار مشهود بوده و به عقیده من، یکی از دلایلی هم که هنر تئاتر ما پیشرفت خاصی نداشته همین خودسانسوری بوده است. چون ساختار اولیه یک درام و یک تئاتر، نمایشنامه است و وقتی که مغز متفکر این هنر، یعنی نویسنده نتواند به کارگردان قالب درستی بدهد، خب او هم چیزی برای ارائه ندارد و این جای تاسف است.

امروز اجرای متن‌های خارجی بیشتر از ایرانی مورد اقبال است شاید چون متن خارجی راحت‌تر مجوز می‌گیرد و در قبال آنها حساسیت کم‌تری به خرج می‌دهند؟

ابتدا این را بگویم که وقتی یک متن ایرانی انتخاب می‌کنیم قطعاً بایستی رنگ و بوی جامعه ایرانی در آن وجود داشته باشد؛ هر گلی بوی خود را دارد و اینکه بخواهیم متن‌های ایرانی خاص خودمان را به شیوه‌های کلاسیک و بیرون از مرزهای خودمان اجرا کنیم، باید استدلال خاص خودمان را داشته باشیم. خیلی عیان است که برای بهتر ساختن یک فضا، متن حائز اهمیت است. اینکه ایرانی باشد یا خارجی؛ اگر ایرانی باشد، بایستی قطعاً به فرهنگ، روابط اجتماعی، زبان و مردم ما نزدیک باشد و اگر هم متن خارجی است بایستی آن کلیدواژه‌ها و نگاره‌ها در آن دیده شود.

قطعاً از سمت شورای ارزشیابی و نظارت تئاتر، تفاوت نگاه بین متن خارجی با ایرانی مشهود است و به نظرم ما در متن‌های خارجی خیلی راحت‌تر می‌توانیم کار کنیم و دست‌مان بیشتر از متن‌های ایرانی باز است و این جای تاسف دارد. در متن‌های ایرانی شاید حتی به یک کلمه ساده هم گیر بدهند اما در متن خارجی می‌توانید خیلی چیزها را راحت‌تر مطرح کنید. مثلا اگر در مورد موضوع خیانت یک متن خارجی داشته باشید خیلی راحت می‌توانید زنی را که به همسرش خیانت می‌کند نشان دهید اما در متن ایرانی، نمایش این قصه خیلی سخت است. متاسفم که باید بگویم بله، این تفاوت وجود دارد.

نمایش‌های ایرانی ما در این سال‌ها توانسته‌اند آیینه‌ای از جامعه ایرانی باشند؟

میزانش خیلی کم است؛ نگاه من به آن، از یک آیینه فراتر است. من اسم این آیینه را «نقد» می‌گذارم. وقتی نقدی برای تصحیح وجود نداشته باشد، اتفاق خاصی هم نمی‌افتد. یا اگر با همین عنوان آیینه از دید خیلی‌ها بسنجیم؛ وقتی آیینه‌ای چرک است و اجازه نمی‌دهد که شما خود را در آن ببینید، فایده‌ای ندارد. آیینه بایستی تمیز باشد و همه چیز را نشان دهد. فقط یک تکه از زیبایی یا بدی را نشان ندهد؛ بایستی در این آینه -یا از نظر من نقد-، همه چیز نقد شود، معایب و محاسن باهم دیده شود و درباره‌شان صحبت شود اما متاسفانه در این مقوله ما نتوانسته‌ایم به عنوان کسانی که داریم نمایش ایرانی تولید می‌کنیم آن آیینه و نقد درست را داشته باشیم. چون کم‌کاری در آن زیاد است و خیلی از دوستان حتی علاقه خاصی به نمایش ایرانی ندارند؛ گویا برای ما همیشه مرغ همسایه غاز بوده است.

آیا توانسته‌ایم با نمایش‌های ایرانی، فرهنگ ایرانی را حفظ کنیم؟

در یک دوره‌ای مخصوصاً اگر به اواخر دهه‌هایی ۴۰ و ۵۰ خورشیدی نگاه کنید می‌بینید که تئاتر تفکر عجیبی در جامعه ایجاد می‌کند. یعنی دارد رسالتش را به درستی انجام می‌دهد. وقتی نمایشنامه‌های آن دهه را رصد کنیم می‌بینیم که اکثرا متن‌هایی برگرفته از دل جامعه خودمان هستند و مردم را حرص و از چرک دور و به سمت استقلال، تفکر و نوآوری هدایت می‌کنند. اما الان نه‌تنها متاسفانه این اتفاق نمی‌افتد، بلکه بیشتر به سمت فرهنگ غرب می‌رویم. به خاطر همین است که در طراحی لباس، در موسیقی و حتی در آداب رفت و آمد و ارتباط خانواده‌ها با همدیگر، همه‌چیزمان به هم ریخته است. چون دیگر آن فرهنگ اصلی ایرانی را نمی‌توانیم به درستی اجرا کنیم و بیشتر داریم در گرداب عجیبی که از فرهنگ غربی شکل گرفته غلت می‌زنیم و غرق می‌شویم. پس نه، به نظر من نتوانسته‌ایم با نمایش‌های ایرانی خاص خودمان، فرهنگ ایرانی را حفظ کنیم.

جشنواره‌های تئاتری چه نقشی در این زمینه داشته‌اند به ویژه جشنواره تئاتر فجر؟

جشنواره، آن‌هم جشنواره تئاتر فجر به‌عنوان یکی از بارزترین جشنواره‌های کشورمان، متاسفانه تنها تبدیل به ویترینی شده که هر سال دستمالی روی آن می‌کشند و لامپی عوض می‌کنند و اتفاق خاصی نمی‌افتد. درحالی‌که باید داخل این ویترین، کالاهایی وجود داشته باشد که ارزش‌اش را بالا ببرند اما این اتفاق نمی‌افتد؛ سال‌هاست ویترینی خالی از جنس داریم که احساس می‌کنیم با تزیین و نور و بزک کردن به چشم می‌آید. اما جشنواره زمانی جشنواره می‌شود که در آن خلاقیت و نوآوری و تفکر وجود داشته باشد. این‌که در یک بازه زمانی، تعدادی کار را در معرض دید قرار می‌دهیم یعنی این‌ها جزو ناب‌ترین آثار یک سال تئاتر کشور هستند که بدون دخالت هیچ نوع مافیایی در این ویترین حاضر شده‌اند و شما به‌عنوان مخاطب، می‌توانید از بین آنها آثاری را با کیفیت‌های مختلف انتخاب کنید و با چیزهای جدیدی مواجه شوید که ایده‌هایی برای بهتر زیستن به شما می‌دهد. ایده‌ای که با دور شدن از ویترین هم، مدام به آن فکر می‌کنید و این تفکر، یعنی رسالت تئاتر. یعنی رسالت برگزاری جشنواره. اما متاسفانه جشنواره تئاتر فجر یا باقی جشنواره‌های کشورمان، رویدادهایی هستند که دوست داریم برگزار شوند و تمام، پولی است که دوست داریم خرج کنیم و در بیلان کاری‌مان بگوییم انجامش داده‌ایم و تمام. اما این‌که چطور آن را انجام داده‌ایم، مهم‌تر است. امیدوارم مسئولانی که در این حیطه کار می‌کنند متوجه شوند که کالاهایی که درون این ویترین چیده می‌شود مهم‌تر از خود ویترین است.

گفتگو: سبا حیدرخانی

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز