گفتوگو با امیر تاجیک درباره سینمای مستند در دهه نود:
تلویزیون سند بالادستی برای شرح وظایف مدیران ندارد/ مدیران فرهنگی توان خود را برای جلوگیری از اکران فیلمهای مستند تجمیع کردهاند/ اموال عمومی که در اختیار فیلمسازان بود، امروز به آنها فروخته میشود/ جریان سینمای مستند منتظر تصمیم مدیران نمیماند
امیر تاجیک، مستندساز معتقد است: در تلویزیون سند بالادستی برای شرح وظایف مدیران از زمانی که مسئولیت میگیرند تا زمانی که مسئولیت را به مدیر بعدی تحویل میدهند، وجود ندارد. او میگوید: مادام که مدیران بهجای حمایت و سیاستگذاری، به حفظ موقعیت و صندلی خود بیاندیشند هیچ نقشی در آینده سینمای مستند و جایگاه آن نخواهند داشت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سینمای مستند در دهه نود روزهای پرفروغی را پشت سر گذاشت. جدی گرفته شدن مستند از سوی جریانهای دولتی و حاکمیتی و تاسیس نهادهایی همچون خانه مستند و راهاندازی شبکه مستند نشان میدهد در افق فرهنگی کشور سینمای مستند جایگاه ویژهای دارد. از طرفی رشد ناهمگون ژانرهای مختلف سینمای مستند باعث شده نگاه جزیرهای به ساخت آثار مستند وجود داشته باشد و گاه شاهد حضور جریانهای سیاسی در تولید فیلمهای مستند باشیم. اتفاقی که جریان اصیل و مستقل سینمای مستند در سالهای اخیر را دچار کمبودهای بسیاری کرده. فوت هوشنگ میرزایی بر اثر کرونا و انتشار آخرین پست اینستاگرامیاش که روایتی از بیپولی این مستندساز و ابتلا به بیماری به خاطر جبر در کسب درآمد اندک در دوران کرونا، نشان داد سینمای مستند نتوانسته است برای فیلمسازان مستقل جریان درستی را ترسیم کند.
امیر تاجیک، مدیر اسبق شبکه مستند و از مستندسازان جوان کشورمان از آن دست مدیرانی بود که در زمان تصدی شبکه مستند فیلمسازان مستقل و مطرحی همچون زندهیاد خسرو سینایی امکان حضور و ساخت اثر را پیدا کردند. تاجیک در سالهای بعد از مدیریت به سراغ فیلمسازی رفت. با او به بهانه مرور سینمای مستند در دهه نود و جریانهای مختلف مستندسازی گفتگو کردیم که در ادامه میخوانید:
در سالهای اخیر سینمای مستند به سمت ساخت آثاری رفته است که کمتر زیربنای پژوهشی دارند و بیشتر آثار ژورنالیستی هستند که تاریخ مصرف دارند. مستندهای پربحثی که شاید بتوان گفت به دلیل استفاده از سوژههای مقطعی تاریخ مصرف دارند. جایگاه پژوهش در سینمای مستند بخصوص در یک دهه گذشته را چطور ارزیابی میکنید؟
زیربنای تولید یک مستند خوب، تحقیق و پژوهش آن است. اگر قرار به رتبهبندی فیلمهای مستند باشد، حتما تحقیق و پژوهش یکی از فاکتورهای اصلی این رتبهبندی خواهد بود. شاید مشکل در تعریفی باشد که از تحقیق و پژوهش در تولید فیلم مستند داریم. از نظر بنده روالی جامع که به مستندساز کمک میکند به همه ابعاد مرتبط با موضوع فیلم سیطره کامل پیدا کند را میتوان تحقیق و پژوهش نامید. به عبارتی هر وقت فیلمساز مطلع شود که فلان عکس و یا فیلم مرتبط با موضوع فیلمش هم وجود داشته و وی از آن مغفول مانده، نمیتوان ادعا کرد که تحقیق و پژوهش کاملی انجام داده است. در تولید یک فیلم علاوه بر نیاز به اطلاعات مدون، باید در خصوص هر سند مرتبطی نیز آگاهی کسب کرد. البته این «کامل» نامیدن روند تحقیق و پژوهش نسبی است. ما همچنان در خصوص بسیاری از مسائل تاریخی دچار اختلاف نظرهای جدی هستیم و طبعا در مورد یک موضوع مستند نیز همین مبنا میتواند وجود داشته باشد. باید فیلمساز زمان مناسب را برای تحقیق و پژوهش صرف نماید تا بتواند مدعی شود که سیطره کاملی بر «اطلاعات آشکار» مرتبط با موضوع فیلمش دارد.
با گسترش فضای مجازی نیاز مخاطبان به محتوا بیشتر شده و در نتیجه تولید مستندهای ژورنالیستی نیز افزایش یافته است. همانگونه که شاهد افزایش «فست فودها» هستیم، مستندهای گزارشی و ژورنالیستی نیز بیشتر تولید میشوند. این پاسخ به نیاز مخاطبان برای بیشتر دانستن است. البته در همین مستندهای به اصطلاح ژورنالیستی هم فیلمهای قوی دیده میشود و بسته به شرایط و موضوع تولید، کارهای قوی در میان آنها وجود دارد.
با توجه به رشد و تاسیس مراکز فرهنگی از جمله موسسه اوج و خانه مستند؛ تمرکز تولیدات روی وجههی سیاسی آثار متمرکز شده و دیگر گونههای ساخت مستند کمتر مورد توجه قرار میگیرد. چقدر سیاستهای چند سال اخیر در به وجود آمدن این فضا موثر است؟
در این خصوص دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه اول تولید مستند را منحصرا منوط به تامین بودجه تولید از سوی یک نهاد یا سازمان حمایتی میداند و دیدگاه دوم صرف دغدغهمندی فیلمساز برای بیان موضوع را محرک اصلی و تسهیل کننده روند تولید میداند. به عبارت دیگر برای تامین بودجه تولید، فیلمساز دغدغهمند خود را محدود به یک مرجع برای تهیه بودجه نمیداند. از مراجع دیگر نیز مشارکت میگیرد.
در حالت سنتی در کشور ما رسم بر این بوده که فیلمسازان طرح تولیدی را به یک مدیر در یک سازمان ارائه میکردند و خواستار تامین بودجه صددرصدی از سوی آن مدیر یا سازمان میشدند. زمانی که این حقیر مسئولیتی در حوزه مستند داشتم، روال را تغییر دادم و از فیلمسازان دعوت کردم «حقوق تلویزیونی» آثارشان را در اختیار ما قرار دهند و حقوق فضای مجازی یا حقوق جشنواره ها، یا حقوق نسخ انگلیسی و یا عربی کار را در اختیار خود داشته باشند. با این روش، تفاهم نامههایی هم با انجمن سینمای جوان و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی امضا کردیم و در حقیقت تجمیع پتانسیلها بود که به تعدد تولیدات مستند منجر شد.
خاطرم هست استاد سینایی مایل بودند که یک پروژه فاخر مردمشناسی در استانهای مختلف کشور کلید بزنند که بودجه کار در بضاعت شبکه مستند نبود. در جلسهای که با ایشان داشتم خواهش کردم که قبول بفرمایند یک چهارم بودجه آن مجموعه فاخر توسط شبکه مستند تامین شود و الباقی با پیشفروش حقوق مختلف فیلم به سازمانهای دیگر تامین گردد. ایشان قبول فرمودند و تا زمانی که بنده مسئولیت داشتم، مراحل اولیه کار انجام شد.
البته در یک مورد هم استاد تقوایی مایل به تولید مستندی فاخر برای هر استان کشور بودند که بازهم توان شبکه مستند امکان حمایت صد در صدی را نمیداد و به همین خاطر با ریاست محترم وقت سازمان، آقای دکتر سرافراز گفتگو کردم و ایشان هم به واسطه جایگاه و شان آقای تقوایی با تامین بودجه موافقت فرمودند. البته در ادامه راه به دلیل شرایط جسمانی آقای تقوایی کار به سرانجام نرسید.
در پاسخ مشخص به سوال عرض میکنم که خود ما فیلمسازها هستیم که «شرایط» را تعیین میکنیم. حداقل در کشور ما، فیمسازی مستند نباید تنها محل تامین معاش فیلمساز باشد که وی را مجبور به قبول بودجه از یک سازمان خاص کند. فیلمسازان میتوانند مشارکت چند سازمان و نهاد را برای تولید آثارشان جلب نمایند. رویه تامین بودجه تولید با حالت سنتی تغییر کرده و در این میان کسانی موفق میشوند که با رویه جدید همسو شوند.
تاثیر رخدادهای اجتماعی و سیاسی به خصوص فاجعه کرونا در کشور در چشمانداز سینمای مستند چقدر میتواند موثر باشد؟ آیا میتوان به این رخدادها به چشم یک اتفاق مقطعی که دارای تاریخ مصرف است نگاه کرد؟
برخلاف برخی دوستان که معتقدند روند اپیدمیک فرصتی برای سینمای مستند بود، بنده معتقدم که ضربات سنگینی بر پیکره سینمای مستند کشور وارد کرد. هم به لحاظ محدودیتهایی که برای تولید به وجود آورد و هم ابتلا و وفات بسیاری از فیلمسازان عزیز که در این حوزهها شاخص بودند. فوت استاد سینایی، استاد اکبر عالمی و اخیرا دوست و برادر عزیزم آقای هوشنگ میرزایی از نمونههایی است که نشان میدهد تا چه میزان تاثیر منفی بر پیکره سینمای مستند گذاشته شده است. اخیرا مطالعهای در در کشورهایی که از لحاظ اقتصادی توسعه یافتهتر هستند، مشخص کرد که همین روند در آن کشورها نیز به صورت شاید گستردهتر وجود دارد. به هر حال نوع بشریت با مشکلی مواجه شده که امکان تداوم کار و فعالیت به شکل قبل را فراهم نمیکند. چه بسیار تجارتها و شغلهایی که از بین رفته و افرادی که مضرور شدهاند. در آمریکا بیشترین تعداد کشتهها و بیشترین ضربات اقتصادی به عامه مردم وارد شد. البته دولتها حمایتهایی انجام داده و اخیرا همانطور که احتمالا پیگیری فرمودید، آقای بایدن به هر آمریکایی ۱۴۰۰ دلار پرداخت میکند. یعنی راهکارهایی برای مقابله با شرایط نیز اندیشیده شده است.
در کشور ما علاوه بر اپیدمیک شاهد تحریم و فشارهای اقتصادی نیز هستیم که مشکل را چند برابر کرده است. در این وضعیت کمترین حمایت از فیلمسازان مستند میشود. نهادهای رسمی حمایت کننده هم به دلیل کمبود بودجه و یا بعضا ضعف شخصیتی مدیران، بعضا به محل کسب و کار و تولید درآمد تبدیل شدهاند و در یک مثال که برای خود بنده به وجود آمد، برای در اختیار قراردادن یک سالن نمایش فیلم برای مستند اخیرم با عنوان «دنیای چاپلین» موزه سینما خواستار پرداخت هزینه شد. جالب آنجاست که از رئیس محترم سازمان سینمایی هم پیگیری کردم و ایشان در نهایت فرمودند که اگر سیر قانونی سازمان سینمایی برای دریافت مجوزهای اکران طی شود، میشود تخفیف گرفت! یعنی اموال عمومی که پیش از این در اختیار فیلمسازان بود، امروز به فیلمسازان فروخته میشود و البته مشخص نیست این درآمدها چه میزان است و کجا هزینه میشود.
در این شرایط آیا میتوانیم بگوییم روند اپیدمیک کرونا بر سینمای مستند ما تاثیر نداشته است؟
معتقدم اگر با همین دست فرمان جلو برویم، تا سالها تاثیرات منفی کرونا را بر تولیدات و حجم و کیفیت آنها مشاهده خواهیم کرد.
شما زمانی که در شبکه مستند حضور داشتید به تنوع آثار علاقه نشان میدادید. چرا تلویزیون در سالهای اخیر دایره رفتاری خود با هنرمندان این حوزه را محدود به یک جریان فکری خاص کرده است؟
متاسفانه در تلویزیون سند بالادستی برای شرح وظایف مدیران از زمانی که مسئولیت میگیرند تا زمانی که مسئولیت را به مدیر بعدی تحویل میدهند، وجود ندارد. این نقد جدی رهبر معظم انقلاب به سازمان در سال ۱۳۹۴ بود که بنده در جلسه حضوری که داشتیم، از زبان ایشان شنیدم که فرمودند باید اسناد بالادستی در هر حوزهای تبیین شود. بلافاصله رئیس محترم وقت سازمان شوراهای تخصصی را تشکیل دادند که موظف به نگارش اسناد بالادستی بودند. این رویه پس از تغییر رئیس سازمان در اردیبهشت سال ۱۳۹۵ متوقف شد. این یعنی اگر اتفاق مثبتی در یک شبکه تلویزیون رخ میدهد، حتما به خصوصیات شخصی مدیر آن شبکه برمیگردد و هیچ الزامی برای طی یک مسیر مشخص در مدت مشخص برای مدیران متصور نیست. به همین دلیل عمده تمرکز برخی مدیران حفظ موقعیت کنونی میشود و در این ساختار معیوب انتظار تحول بیهوده است. تحول میتواند در تضاد با حفظ موقعیت کنونی باشد. باید شجاعت به خرج داد، فیلمسازان مختلف را دعوت به همکاری کرد، سعه صدر مدیران باید بالا برود و جایگاه خود را برای خدمت به کشور و حوزه فرهنگ ببینند و بدانند، نه برای اینکه فلان عنوان پشت نامشان باشد که مسئولیت فلان جا را دارند. رویه فعلی میان برخی مدیران، حفظ موقعیت است و این در تضاد با آرمانهای انقلاب اسلامی و خون هزاران شهیدی است که برای رسیدن ایران اسلامی به این نقطه از جان خود گذشتند.
آیا میتوان گفت عرصه سینمای مستند عرصه عرض اندام سیاسی است؟ به خصوص با توجه به تولیداتی که تلویزیون در چند سال اخیر علیه دولت آغاز کرده است که نمونه تازه آن مستندی با نام «مهمانان هتل کوبورک» بود که برجام و رفتارهای دولتهای اصلاحات و اعتدال را یک طرفه نقد کرد.
در حقیقت عرصه سینمای مستند، عرصه روشنگری است و طبعا به درست یا غلط همواره از این قالب سینما، برای اهداف سیاسی استفاده شده است. مثلا مرسوم است که نامزدهای ریاست جمهوری برای معرفی برنامهها و پتانسیلهایشان، فیلم مستند تولید میکنند. شاید به خاطر تاثیرگذاری این قالب سینما بر افکار عمومی باشد. در بررسی مصداقی برخی فیلمهای مستند که عمدتا ژورنالیستی هم تولید میشوند، باید دید چقدر تحقیق و پژوهش آنها کامل بوده و به سوالات مخاطب پاسخ میدهند. برخی از فیلمهایی که با اهداف سیاسی تولید شدهاند، به جای پاسخگویی به سوالات مخاطبان، سوالات متعددی را برای ایشان ایجاد میکند که البته از نظر فلان مدیر نوعی، که تنها به «ارائه گزارش» میاندیشد، تاثیرگذاری جایگاه چندانی ندارد. صرف اعلام تولید فلان تعداد و فلان دقیقه فیلم در خصوص یک موضوع برای ارائه گزارش کافیست.
در بخش بازار سینمای مستند چقدر میتوان روی زیر ساختهای اکران حساب کرد؟ آیا گسترش فضای اینترنت و vodها میتواند زمینه را برای عرضه بهتر آثار مستند ایجاد کند یا معتقدید تلویزیون تنها بستر مناسب نمایش این دست آثار است؟
تلویزیون باید حامی اصلی فیلمهای مستند باشد لکن تنها بستر نمایش نیست. مشکلی که در حوزه VODها و نمایش خانگی وجود دارد بیشتر مرتبط با قوانین ناقص و سردرگمی است که متولیان مختلف این حوزه برای فیلمسازان ایجاد کردهاند. مصداقی عرض کنم، برای اکران فیلم مستند «آخرین دیپلمات» با یکی از VODها صحبت کردم و به نتیجه رسیدیم. در نهایت باید مجوز اکران را از سازمان ساترا دریافت میکردم. پس از نزدیک به یک ماه نامهنگاری و پیگیری متوجه شدم که این سازمان برای مستندهای سیاسی مجوز صادر نمیکند. دفتر آقای مهندس الفخانی به بنده اعلام کرد که تاکنون مجوزی برای اکران آنلاین فیلم مستند صادر نکردهاند. وقتی سراغ ارشاد رفتم متوجه شدم متولی رسمی میان VODها همان ساتراست. در یک هماهنگی نانوشته، مدیران فرهنگی ما پتانسیلهای خود را برای جلوگیری از اکران فیلمهای مستند تجمیع کردهاند!
حقیقتگویی یا حقیقتسازی. کدامیک از این دو مقوله در سینمای ایران در حال رخ دادن است؟ آیا با توجه به اینکه سینمای مستند میتواند راوی درست تاریخ باشد چقدر میتوان روی ساختار سینمای مستند برای رسیدن به حقیقت امیدوار بود؟
در این خصوص نمیشود صفر و صدی نتیجهگیری کرد. فیلمسازان دغدغهمند باید تلاش خود را برای بیان حقیقت انجام دهند و نتیجهگیری و قضاوت را به تاریخ بسپارند.
آینده سینمای مستند را با توجه به شرایط فعلی این سینما چطور ارزیابی میکنید؟ آیا مدیریت فرهنگی این پتانسیل را دارد که در برابر ساختههای مختلف سعه صدر نشان دهد و در این مسیر بتوان شاهد آثار ممتازی بود؟
از نظر این کوچکترین، آینده سینمای مستند در دست فیلمسازان این حوزه است و نه در دست مدیران. فیلمسازان مستند باید با وجود مضیقهها، مشکلات و محدودیتها تلاش خود را برای روایت صادقانه تاریخ و موضوعات مختلف انجام دهند. روندی پیچیده و سخت است. اخیرا با فیلمسازی دیدار داشتم که برای تولید مستند مردمنگارانهاش در یکی از شهرهای تاریخی کشور، خانهاش را برای تامین بودجه تولید فروخته بود! چگونه خواب بر چشم مدیرانی میآید که فلسفه وجودی خود و نهادشان حمایت از فیلمسازان است و کمترین گام را در این زمینه برمیدارند؟ این مثال را از این بابت زدم که بدانید در کشوری که هر سال بیش از ۲۵۰۰ فیلم مستند تولید میشود، چند مدیر در دستگاههای مختلف که مجموعا زیر ده درصد این تولیدات را حمایت میکنند، جایگاه چندانی برای خطدهی، سیاستگذاری و ریلگذاری این حوزه ندارند. مادامی که مدیران بهجای حمایت و سیاستگذاری، به حفظ موقعیت و صندلی خود بیاندیشند هیچ نقشی در آینده سینمای مستند و جایگاه آن نخواهند داشت. رودخانه در جریان سینمای مستند منتظر تصمیم این مدیران نخواهند ماند.
گفتگو: علی نعیمی