یادداشتی از عبدالرحمنحسنیفر؛
آیا ایران در عرصه بینالملل یک دولت نرمال تلقی میشود؟
عبدالرحمن حسنیفر (عضو هیأت علمی پژوهشکدهی تاریخ ایران) در یادداشت زیر به جایگاه ایران در منطقه اشاره کرده و علت دشمنیهای برخی اعراب و دنیای غرب با این کشور را مورد بررسی قرار میدهد.
پیشنهاد هنری کسینجر- استراتژیست آمریکایی- به جو بایدن رئیسجمهور فعلی آمریکا در مورد ادامه روش ترامپ، در قبال جمهوری اسلامی ایران باعث شد به این سوال فکر کنم دولت ایران چه نوع دولتی است که "سیاست محدودسازی و فشار همیشگی" از دید این استراتژیست، سیاست مناسبی علیه آن محسوب میشود؟ مگر میشود کسی نداند که اگر اوضاع ایران بهم بخورد اوضاع منطقه غرب آسیا نیز به شدت بهم میریزد؟ چرا باید این تلقی آنقدر بزرگ باشد که اگر ایران "ثروت" و "قدرت" داشته باشد، "سیاست تهاجمی و دخالتگر" علیه کشورهای منطقه خواهد داشت؟
چرا به گونهای با ایران رفتار میشود که انگار بچه ناخلفی است که رفتارهاش سرکشانه است و نباید هیچ جا بهطور عادی به رسمیت شناخته شود؟ این در حالی است که ایران یک کشور نسبتا قوی محسوب میشود و ویژگیهای متنوعی دارد که میتواند مبنای به رسمیت شناختن آن در عرصه بینالملل باشد.
نکته این است که حمایت جمهوری اسلامی ایران از حقوق فلسطینیها مگر حرف حقی نیست پس چرا عربها و حتی بخش عمدهای از فلسطینیها پشت ما نمیایستند؟! و در مذاکرات ما را نقش نمیدهند؟ مگر اسرائیل یک دولت غاصب نیست که در ابتدا خیلی از دول عربی علیه آن بودند و حتی چند جنگ با آن داشتند اما در حال حاضر نه تنها با هم حالت دشمنی ندارند که با همدیگر نیز متحد شدهاند و جالب است که علیه ایران متحد شدهاند؟
در توصیف این وضعیت میتوان گفت که ایرانِ جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیا و کل جهان به گونهای خاص به آن نگاه میشود؛ کشوری که موشک دارد؛ دنبال سلاح هستهای است؛ با اسرائیل دشمنی دارد و به دنبال محو آن است؛ هلال شیعی را تعقیب میکند یک صفویه جدید است! دنبال طرفدارانی در داخل کشورهای منطقه میگردد که علیه نظام مستقر آنها تحرکات سیاسی و نظامی داشته باشند؛ دنبال حمایت کردن و به قدرت رساندن شیعیان در داخل کشورهای منطقه است و غیره.
اکثر این فعالیتهای فوق الذکر لزوما بد نیستند اما وضعیت به گونهای شده که باعث ترس یا فوبیای اعراب از ایران و در نتیجه گرایش آنها به اسرائیل و جلب حمایت از آمریکا شده است. آمریکا و اروپا و حتی کشورهایی چون ترکیه، عربستان، امارات، اسرائیل و غیره از بزرگنمایی این وضعیت استفادههای زیادی میبرند.
تبدیل شدن ایران به دشمن شماره یک اعراب، یک مشکل بزرگ است که اگر میخواهیم گرفتار معضلات ناشی از آن نشویم باید به آن فکر کنیم و ابعاد مسئلهای آن معلوم شود.
در این یادداشت صرفا سوالاتی طرح میشود و در یادداشتهای بعدی میتوان مشروحتر به ابعاد مسئلهای آنها پرداخت. سوالات:
۱. آیا سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیاز به آسیبشناسی دارد یا خیر؟
۲.در صورت رئالیستی بودن قدرت در عرصه بینالملل چگونه میتوان با حفظ جایگاه به افزایش قدرت پرداخت؟
۳.حمایت از جنبشهای آزادی بخش که در قانون اساسی آمده به چه معنی است و این اصل در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چگونه تبلور پیدا کرده است؟
۴.چگونه میتوان در عرصه بینالملل به عنوانیک دولت نرمال از حقوق ایران و ایرانی دفاع کرد؟
۵.اگر نظام تک- چند قطبی در عرصه جهانی حاکم است، سیاست خارجی چگونه میتواند حقوق ایران را محافظت کند؟ سیاست خارجی ایران در این زمینه چیست؟ چرا حق ایران در برجام پایمال شد؟
۶.آیا حمایت از شیعیان توانسته است منافع و مصالح ایران را به عنوان یک کشور محقق کند؟
۷.چطور میتوان اتحاد برخی کشورهای عربی را با اسرائیل بهم زد؟
۸.ضررهای کوتاهمدت و بلندمدت اقتصادی دشمنی اعراب با ایران و اتحاد آنها با اسرائیل و جلب همکاری آمریکا چیست؟
۹.تاثیرپذیری سیاست خارجی ایران از افکار عمومی داخل ایران و نظرات دانشگاهیان تا چه حد است؟
۱۰.نسبت منافع ملی با رفتارهای جناحی و عملکردهای بخشی در سیاست خارجی ایران چگونه است؟