انتقاد محمدعارف به ضعف قوانین صنفی در حوزه تئاتر ایران؛
زیرساختهای مشوش تئاتر ایران به ضرر درامنویسان تمام میشود/ فروش بیاجازه فیلمتئاترها حاصل نشناختن جایگاه حقوقی نویسنده است/ حذف جایگاه اجتماعی درام، مسبب مرگ فرهنگ ایرانی در تئاتر ملی است
رئیس کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان خانه تئاتر ایران، رفتارهای علنی و غیر علنی برخی از عوامل تئاتری را نسبت به ساحت درام و درامنویس در ایران نقد کرد.
محمد عارف (رئیس کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان خانه تئاتر ایران) در گفتگو با خبرنگار ایلنا، در نقدی اساسی به رفتارهای علنی و غیرعلنی برخی از عوامل تئاتری نسبت به ساحت درام و درامنویس در ایران پرداخت.
عارف؛ عضو هیات علمی دانشگاه، نویسنده هفتاد و یک مقاله تئاتری در مجلات معتبر جهان و ایران است. درامهای سینمایی و تئاتری آیههای زمینی، روز تولد تو، شکار گراز، ساحل پریشان، مزار شریف، شور شیرین، شب واقعه، شببوهای هویزه، برکه شاید مویه کردن، گلهای آفتاب گردان، جریره، بر شانههای زخمی زینب، مَتَل، سروش، رنگها، آی آدمها از جمله آثار اوست.
عارف خاطرنشان کرد: یکی از شاخصهای بارز و اساسی ضعف تئاتر در ایران، زیرساختهای مشوش و تاثیرگذاری است که به ظاهر از چشم افراد مرتبط با تئاتر دور مانده و مدام به ضرر درامنویسان تمام میشود.
یکی از نگرانیهای جدی او، بیتوجهی آگاهانه یا غیرعمد چند کمپانی تئاتر ایرانی در داخل و خارج از ایران است که اقدام به پخش (فروش) بیاجازه فیلم نمایشهای ایرانی (نادیده گرفتن حقوق مادی و معنوی درامنویسان) کردهاند و در مواجه با این پرسشِ روشن، به بیان پاسخی بدتر «فروش فیلم نمایشها ربطی به نمایشنامهنویس ندارد. فقط تهیهکننده و کارگردان میتواند مدعی باشد» میپردازند.
نویسنده نمایشنامه «پشت درهای خاکی» تصریح کرد: این گونه برخوردهای غیراصولی، ناشی از ضعف دانش افرادی آگاه یا ناآگاه نسبت به شناخت جایگاه حقیقی و حقوقی درامنویس، فیلمنامهنویس و سریالنویس در اذهان خصوصی اهالی تئاتر، سینما و تلویزیون است.
عارف با تاکید بر اینکه نمایشنامه، بنای بنیادین نمایشی است که میتواند تئاتر کشوری را ماندگار یا نابود کند، گفت: به همین تناسب، هر فرد درامنویس، معمار اساسی تئاتری به شمار میآید که ممکن است هر جریانِ پویا یا ایستا یا پسرفت را در کشور ایجاد کند. بنابراین چگونه ممکن است هر بزرگ یا کوچکی دادِ سخن از ضعف نمایشنامه و فیلمنامه در ایران بزند اما نداند که سهم تخصصی نویسنده در اُفتِ تئاتر یا سینما بسیار اندک است!؟ هم او چگونه ممکن است نداند که نویسنده درام، آفریدگار و معمار اصلی درام است!؟ کما اینکه بریتانیا را با شکسپیر میشناسند، یونان را با آیسخیلوس و اریپیدوس و سوفوکلوس، روسیه بزرگ را با چخوف، و فرانسه را با ژان کلود کاریر.
پژوهشگر برگزیده هنر دانشگاههای ایران، در واکنش به وضعیت قراردادها و حقوق درامنویس یادآور شد: در ایران جایگاه حقیقی و حقوقی درامنویسان به درستی در نظر گرفته نشده است. یکی از کشورهایی که نقش مهم و کلیدی نویسنده درام را کمترین و جزو آخرین نفر از آفرینش نمایش میدانند، ایران است.
عارف تشریح کرد: اگرچه یافتهها نشان میدهد که عزت و سهم مادی درامنویسان ایران در دهه پنجاه، بیش از سایر عوامل اجرای نمایش بوده است. سهمی که نشان از قواعد اجرایی و درستی رعایت ساحتِ درامنویس در ساختار علمی اجرایی داشته و باید آن را مطابق با نقشهای تخصصی و مطالعاتی درامنویس، انسانشناسی فرهنگی، حقوقی، جامعهنگاری، و مخاطبشناسی دانست. دههای که حلقه اصلی نمایش در ایران، درام بوده و حقوق مادی- معنوی نمایشنامهنویس بیشترین رقم به حساب میآمده است. در حقیقت چگونه ممکن است نمایشی با اقبال مردم به صحنه برود اما ستون اصلی آن درام و مالک اصلی آن، درامنویس نباشد؟ حتی در تئاتر بوال نیز، درام رکن اصلی است. بی سبب نیست که نمایشگری در تئاتر بوال جزو دشوارترین گونههای بازیگری به شمار میآید.
نویسنده درام مزار شریف، عوامل متعددی را مسبب ضعف تئاتر ملی دانسته و با برشمردن تعدادی از آنها گفت: حذف هدفمند یا ناآگاهانه جایگاه اجتماعی درام ایرانی مسبب مرگ فرهنگ ایرانی در تئاتر ملی خواهد شد و به همین اندازه تعدیل جایگاه درامنویس به منزله افت کیفی در نگارش درام ایرانی است. بنابراین مرگ اساسی تئاتر از زمانی آغاز میشود که متولیان غیر هنری و کارگردانان ناشی، سنگِ نادیده گرفتنِ جایگاه درامنویس را بنا کنند.
عارف با اشاره به عامل دوم تصریح کرد: پدیدههایی مانند اقتباس، دراماتورژی و انواع برداشتها، نه تنها بد نیست، بلکه بسیار مفید و ارزشمند است اما نباید تمام نمایشنامههای اجرایی در سالنهای تئاتر کشور وارداتی و غیر ایرانی باشد. اگر این روند ادامه پیدا کند دیری نمیپاید که تئاتر ایرانی از ستون اصلی یعنی فرهنگ ایرانی تهی شود. در دو دهه گذشته ظهور ناگهانی دراماتورژی با ترکیبی از ترمینولوژی نادرست، (که تاکنون هم ادامه دارد) در فرمهای اجرایی و در سیستم اجرایی کشور به صورتی بی کاربرد جا باز کرده، که مزید بر علتِ ضعف در تئاتر ایران شده است. چگونه ممکن است کسی که نمایشنامهنویس مردمشناسی نیست جرات دست بردن در متن نویسندهای صاحب نام پیدا کند؟ جز این است که مفهوم نمایشنامه در ایران اساسا گم شده یا به صورت هدفمند نادیده گرفته شده است!؟
او با برشمردن موارد دیگر ادامه داد: در جشنوارههای تئاتر کشور جوایز مادی و معنوی نمایشنامهنویس، معمولا کمتر از کارگردانی یا بازیگری و یا حتی کمتر از سایر عوامل اجرایی صحنه در نظر گرفته شده است. (این نقد به منزله نادیده انگاشتن جایگاه ارزشمند کارگردانان یا بازیگران و سایر آفریدگاران صحنه نیست، بلکه لزوماً در تبیین موضع حق قانونی و حرفهای نویسنده است)، در بسیاری از پوسترهای تبلیغاتی تئاتر و حتی بیلبوردهای درون شهری نام درامنویس علنا حذف شده است. در دورههایی از رسمیترین رویداد ملی، (جشنواره بینالمللی تئاتر فجر)، بازخوانی متون نمایشی و بخش نمایشنامهنویسی حذف میشود. اقدامی غیرعلمی و غیرهنری که موجب حذف فرهنگ ایرانی از تئاتر ایرانی گردیده و معنایی جز خانهسازی بر آب ندارد.
عارف موارد ششم و هفتم را هم چنین توضیح داد: در ترکیب داوران جشنوارههای استانی و منطقهای تئاتر کشور، فردی متخصص با عنوان درامنویس حضور ندارد که به صورت حرفهای آثار را از منظر درام مورد مداقه و بررسی قرار دهد. نشان افتخار تئاتر (برترین جایزه مادی و معنوی هر جشنواره یا اجرای عمومی) باید به معمار اصلی تئاتر (درامنویس) تعلق گیرد که اینگونه نیست. درامنویسی دشوارترین هنر در جهانِ نمایش است. به همین نسبت باید جایگاه همهجانبه درامنویس در همه موارد اجرایی، جشنوارهای و ساحتِ اجتماعی، محفوظ و ملحوظ گردد.
دانشیارِ انسانشناسی هنر دانشگاه، در مواجه با تفاوت بارز تعریف کپی رایت در جهان و ایران گفت: در سایه بیتوجهیها به جایگاه حقیقی درامنویس و درام ایرانی، به تازگی شاهد پدیدهای نوظهور در عرصه ملی و بینالمللی، تحت عنوان فروش فیلم نمایشهای ایرانی (بی توجه به حقوق نویسنده) در ایران و خارج از ایران هستیم. در حالی که حقوق معنوی و مادی درامنویس منحصر به تولید یک اثر نیست بلکه حق نویسنده درام در تمام موقعیتهای اجرایی، در هر زمان و هر مکان و حتی پس از مرگِ وی (چنانچه نمایشنامهاش اجرا شود) باید طبق قوانین کپیرایت حقوقاش بهصورت مجزا منظور و به خانوادهاش پرداخت شود. نمایشنامهنویس، آفریدگار و مادر نمایش است. هر درامنویس مانند هر صاحب زمین در هر شرایطی، مالک و صاحب اختیار آن اثر است. آنکه زمینی را برای تولید در اختیار میگیرد، مستاجر است. بنابراین اجاره کننده مزارع یا باغات حق فروش یا بخشیدن ملک به غیر را ندارد.
عارف ادامه داد: تهیهکننده و کارگردان یا مدیر یا هر شخص دیگری در عرصه نمایش نیز به لحاظ قانونی حق واگذاری اثر نمایشی را بدون رضایت نویسنده ندارد. کما اینکه موسسههای معتبر جهان هم به پاس آفریدههای نمایشنامهنویسان خود اعتبار جهانی یا بینالمللی یا ملی پیدا کرده و پیدا میکنند. با این حال چگونه ممکن است در ایران مهمترین رکن تئاتر یعنی حق قانونی درامنویس نادیده و یا اندک گرفته شود؟! اخیرا نیز پدیده کروناویروس، تغییراتی اساسی در ارائه آثار هنری بین هنرمند و مردم به وجود آورده، مدل ارائه نیز به روز رسانی شده است. بنابراین پخشکنندگان (کمپانیهای هنری، تهیه کنندگان و کارگردانان) مطابق با قراردادها و قوانین فرهنگی موظف به پاسخگویی و پرداخت حقوق نویسندگان برای هر رویدادی جدید هستند.
رئیس کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان خانه تئاتر ایران تصریح کرد: یقیناً در آیندهای نزدیک کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان خانه تئاتر ایران، راهکارهایی قانونی و موثر برای بازگرداندن حقوق مادی و معنوی درامنویسان پیدا و اجرایی خواهد کرد. امید است در آیندهای نه چندان دور رنسانسی حقیقی در ساختار اجراییِ تئاتر ایران رخ دهد که موجب تحول رو به رشد وضعیت فعلی نمایشنامه و به دنبال آن شاهد شکوه تئاتر در ایران شود.
عارف در پایان خاطرنشان کرد: در حال حاضر نیز موکدا توصیه میشود کمپانیهای تئاتری داخل و خارج از کشور هرچه سریعتر به ایجاد تفاهمنامه مادی و معنوی با نمایشنامهنویسانی که آثارشان تحت هر عنوانی در اختیار دارند، اقدام کنند یا نمایش فیلمهایی که حقوق درامنویس آن را پرداخت نکردهاند، از برنامههای فروش در داخل و خارج از کشور حذف کنند.