در گفتوگو با اشکان رهگذر مطرح شد:
انیمیشن سرکوب میشود/ زور انیمیشن به ساز و کار اکران سینمای ایران نمیرسد/ مهاجرت نخبههای انیمیشن جدی است اما کسی کاری نمیکند
کارگردان سینمای انیمیشن معتقد است: اساسا ظرفیت انیمیشن ایران آنقدر نیست که مانند کشورهای درجه اول در این حوزه بتواند سالی ۲۰ - ۳۰ انیمیشن سینمایی تولید کند. اما از طرفی شاهد هستیم که تولید انیمیشن در سالهای اخیر روند رو به رشدی را طی کرده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، دهه نود برای انیمیشن ایران دهه پر رونقی است. اگر بخواهیم در آینده به نقطه عطف این صنعت اشاره کنیم شاید بتوانیم از دهه نود به عنوان آغاز رشد و توسعه صنعت انیمیشن ایران نام ببریم. اما این صنعت با تمامی رشد و پیشرفتش مشکلات و سختیهایی را پیش روی خودش دیده است که نشان میدهد نامهربانیها با این هنر- صنعت کار را به مهاجرت نخبگان این عرصه کشانده است.
اشکان رهگذر با تاسیس یک استودیوی حرفهای در عرصه انیمیشن و ساخت انیمیشن «آخرین داستان» نماینده نسل جوان انیمیشن ایران است که با دغدغهها و خلاقیتهای ذاتی این نسل توانسته است فارغ از حمایتهای دولتی به فعالیتش ادامه دهد. با او به بهانه مرور انیمیشن ایران در دهه نود به گفتگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
چرا تولیدات انیمیشن امسال کمتر از سالهای قبل بود؟ به طوریکه تنها یک انیمیشن متقاضی حضور در جشنواره فجر بودکه آن هم بعد از سنجیدن شرایط تصمیم گرفتند شرکت نکنند. شیوع کرونا باعث شده بود تولیدات انیمیشن کم شود؟
اساسا ظرفیت انیمیشن ایران آنقدر نیست که مانند کشورهای درجه اول در این حوزه بتواند سالی ۲۰ - ۳۰ انیمیشن سینمایی تولید کند. اما از طرفی شاهد هستیم که تولید انیمیشن در سالهای اخیر روند رو به رشدی را طی کرده است. رشدی که متاسفانه هر سال با سرکوب روبرو است. چرا می گویم سرکوب میشود؟ چون بر خلاف آنچه که در ظاهر هست و در سئوال شما هم بود که یک انیمیشن در جشنواره فجر شرکت کرد، من با خبر هستم که امسال ۵ انیمیشن سینمایی تولید شد که آماده نمایش بودند. اما جشنواره فجر هیچ برنامه مشخصی برای حضور انیمیشنهای سینمایی ندارد. مثلا گاه در دورهای توجه ویژهای میشود و در دورهای هیچ تمهیداتی برای آن صورت نمیگیرد. در دورهای که انیمیش «آخرین داستان» حضور داشت یک بخش ویژه انیمیشن تعریف کردند که سه اثر سینمایی حضور داشتند و یک دورهای انیمیشن «فیلشاه» به دلیل همین سیاستهای دوگانه قربانی شد و در حضور آثار سینمای داستانی اصلا داوری نشد. حتی همان دورهای که به انیمیشن ما توجه شد و سیمرغ جشنواره را دریافت کردم باز هم به دید یک موجود اضافه به انیمیشن نگاه میشد. ساعت ۸ صبح در سینمای رسانهها نمایش داشتیم که هیچ کس در سالن نبود و ساعت ۱۰ صبح هم نشست خبری برگزار شد. یعنی میخواهم بگویم سیاستگذاران سینمایی تکلیفشان با انیمیشن مشخص نیست. وقتی این رفتارها را هنرمندان انیمیشن میبینند دیگر انگیزهای برای شرکت در جشنواره فجر ندارند و ترجیح میدهند در سکوت کارشان را انجام دهند.
شاید بخشی از این بیتوجهی به نبود دانش انیمیشن در میان سینماگران بازمیگردد که حتی در مقام داور اگر در جشنوارهای حضور دارند تنها میتوانند از لحاظ محتوایی و قصه نظر بدهند.
برای همین میگویم سیاستگذاری یکسانی وجود ندارد. اگر مثلا در جشنواره فجر یک آیین نامه ثابتی وجود داشته باشد که بگویند اگر انیمیشنهای سینمایی در سال به سه یا چهار اثر برسد بخش انیمیشن جشنواره دایر میشود آنوقت صنف انیمیشن هم در درون خودش تصمیم میگیرد آثار را با اولویت رساندن به جشنواره آماده کند. از طرفی هم در برگزاری جشنواره عدالت در میان آثار داستانی و انیمیشن رعایت شود و این شانس وجود داشته باشد که اگر یک فیلم سانس ۵ بعد از ظهر است یک انیمیشن هم بتواند در آن زمان نمایش داشته باشد. در ترکیب هیات داوران هم میتوان از فعالان این حوزه استفاده کرد تا درباره ماهیت انیمیشنها تخصصی نظر بدهند. واقعا این چیزها خیلی مسائل ساده و قابل حلی است. آن هم برای صنعتی که هزاران نفر درون آن مشغول فعالیت هستند و از لحاظ اقتصادی یک جریان جدی در عرصه هنری به حساب میآیند.
در دهه نود انیمیشن ایران رشد خوبی از لحاظ تولید داشت. چقدر این تحول نتیجه فعالیت بخش خصوصی است و چقدر میتوان آن را به حضور نهادهای دولتی نسبت داد؟
نهادهای دولتی در طول این سالها در مقام سرمایهگذار حضور مستمری داشتند که گاه نتیجه خوبی میگرفتند اما به دلیل تغییر مدیریت تداوم نداشت و یا با اتلاف سرمایه خروجی مطلوبی نداشتند. اما به جرات میگویم در جایی که انیمیشن ایران ایستاده است بیش از ۸۰ درصد استقامت و همت بچههای انیمیشن که با دست خالی و انگیزه در بخش خصوصی فعالیت کردند. من خودم وقتی کار را شروع کردم یک ریال پول از دولت نگرفتم و تا امروز هم این اتفاق نیفتاده است. نه تنها پولی نیامد بلکه من را پس زدند و گاهی با سرخوردگی و بیتوجهی هم روبرو میشدم. با همه این اوصاف اگر دولت و نهادهای شبه دولتی با جدیت بیشتری در این عرصه حضور پیدا کنند قطعا اثر بهتری میتوانند داشته باشند.
چرا این حمایتهای دولتی و شبه دولتی تداوم ندارد؟
برای اینکه هیچ گونه سیاستهای کلانی در حوزه انیمیشن نداریم. با تغییر هر مدیری شاهد تغییر در نوع حمایتها هستیم. هیچ گونه نقشه راهی برای رسیدن به یک افق مشخص نداریم. اگر یک مدیر فرهنگی انیمیشن را خوب درک کند از آن حمایت میکند و اگر با آن همراهی نکند سنگ هم جلوی پایش میاندازد. برای همین شاهد هستیم در طول این سالها پولهای کلانی در حوزه انیمیشن خرج شده است اما خروجی مطلوبی نداشته است. برای اینکه این تصور را ایجاد کرده بودند که سود در تولید است. اصلا به بازار هدف و مخاطب فکر نمیکردند. ضمن اینکه مدیران سینمایی ما به اهمیت جایگاه انیمیشن در سینمای حرفهای واقف نیستند. امروزه رشد سینمای داستانی در زمینه جلوههای ویژه مرهون رشد انیمیشن است. ما امروز فیلمهایی را میتوانیم بسازیم که تا قبل از آن امکانش نبود و این به خاطر استودیوهای انیمیشن است که در بسیاری مواقع در خدمت جلوههای ویژه سینمایی بودند. اگر نقشه راه مشخص در عرصه سینمای انیمیشن وجود داشته باشد آنوقت شاهد خواهیم بود که میتوان به دستاوردهای بزرگتری هم دست پیدا کرد.
شما به همراه برادرانتان یک کمپانی را در ایران تاسیس کردید که در این زمینه کمتر اتفاق افتاده است. از طرفی شاهد هستیم در کشورهای مطرحی مثل امریکا این کمپانیهای بزرگ مثل پیکسار هستند که ضامن تولیدات انیمیشن هستند. تجربه شما در تاسیس و اداره یک کمپانی انیمیشن در ایران چگونه است؟
مجموعه هورخش مجموعهای است که به صادرات انیمیشن وابسته است و اگر ما میتوانیم امروز باز هم کار کنیم به خاطر فروش خوب «آخرین داستان» در خارج از ایران است. از طرفی ما امروز سعی کردیم تولیدات مشترک با سراسر دنیا داشته باشیم و در این زمینه فعالیتهای گستردهای در حال انجام است. امروزه حدود ۱۲۰ هنرمند به صورت تمام وقت در این مجموعه کار میکنند و اگر میخواستیم با شرایط ایران کار کنیم قطعا یک مجموعهای در قواره هورخش امکان فعالیت نداشت. حالا اینکه بخواهیم خودمان را با پیکسار مقایسه کنیم که خیلی دور از ذهن است. تولید انیمیشن در ایران در کمترین حالت نزدیک به ۸ میلیارد سرمایه لازم دارد. در شرایط فعلی که حمایتهای دولتی به دلیل نبود ثبات مدیریت در حال تغییر است نمیتوان یک استودیو در قواره هورخش را وابسته به بودجههای دولتی کرد و منتظر ساخت یک اثر در عرصه دولتی ماند. از طرفی ایران در زمینه آموزش نیروهای انیمیشن نتوانسته است خیلی خوب پیش برود و مسئله مهاجرت نیروهای خبره در این عرصه خیلی جدی است و شاهد هستیم بسیاری به کشورهای دیگر و شرکتهای مطرح با درآمدهای بالا میروند. متاسفانه باید بگویم افق روشنی در زمینه نیروی انسانی در ایران نداریم چراکه حتی نیروهای متوسط هم به راحتی جذب شرکتهای خارجی میشوند. ضمن اینکه فارغ از بحث مالی، نیروهای انیمیشن ایرانی با دغدغههای هنری و فرهنگی از کشور مهاجرت میکنند. وقتی نهادهای دولتی قصههای سفارشی خودشان را به انیمیشنسازان ما دیکته میکنند و خروجی مطلوبی از آن بیرون نمیآید بعد از مدتی هنرمندان این حوزه به فکر فضایی هستند که بتوانند با فراغت بهتری آثاری را تولید کنند که دوستش دارند. طبیعی است که با آثار سفارشی نهادهای دولتی هیچ هنرمندی شانس حضور در جشنواره مطرحی مثل انسی را ندارد و برای همین به غیر مسئله درآمدزایی این موضوع هم دلیل دیگری برای مهاجرت نیروهای خوب انیمیشن است.
چرا محتوای بیشتر انیمیشنهای ایرانی که در بخش دولتی و یا بخش خصوصی تولید میشوند همگی برگرفته از داستانهای اساطیری و تاریخی و یا موضوعات مذهبی است؟ چرا انیمیشنهای ایرانی به سمت تولید آثاری با موضوعات روز جامعه نمیروند؟
دلیل اصلیاش شاید در واقعیات اجتماعی، تاریخی و فرهنگی ما نهفته است. ما در کشوری با پیشینه چند هزارساله تمدن و تاریخ پر فراز و نشیب و سرزمین مذهبی زندگی میکنیم که همگی اینها به کارگردانهای انیمیشن کمک میکند به دلیل فقدان پرداخت آن در سینمای داستانی به سراغ موضوعات از این دست بیشتر بروند. من فکر میکنم اگر تولیدات انیمیشن در سینمای ایران بالا برود بهطور قطع به سراغ موضوعات روز هم خواهند رفت کما اینکه اطلاع دارم این اتفاق در چند انیمیشن که در دست تولید است، دارد شکل میگیرد. نکته مهم این است که اگر همان نگاه دولتی اجازه خلاقیت و فعالیت بدون دخالت را به انیمیشن سازان بدهند آنها میتوانند حتی قصههای قرآنی و دینی را به بهترین شکل بسازند. مگر در آمریکا قصههای دینی را انیمیشن نمیکنند؟ آنجا جلوی خلاقیت گرفته نمیشود ولی اینجا درباره چیزی نظر میدهند که هیچگونه سررشتهای در آن ندارند.
مخاطبشناسی انیمیشن در دهه اخیر را چطور ارزیابی میکنید؟ چرا انیمیشن نتوانسته است سهمی از بازار سینمای ایران داشته باشد؟
ساز و کار فروش و اکران در سینمای ایران آنقدر پیچیده و غیرقابل رقابت و پر از زورگویی است که بسیاری از شرکتهای داخلی ترجیح میدهند اثری تولید کنند که مخاطب جهانی داشته باشد. از طرفی اکثریت افرادی که در ایران شرکت انیمیشن میزنند تنها هنرمند هستند و در علم بازاریابی و تجارت و مدیریت سررشته ندارند و نمیتوانند نقشه راهی برای خودشان تعریف کنند. حتی اگر تعریف هم کنند به جای درستی نمیرسند. وقتی ما برای انیمیشن «آخرین داستان» با این مشکلات در اکران روبرو میشویم و وقتی همین اثر در خارج از کشور دهها برابر فروش ایران به سود میرسد نشان میدهد که ما از لحاظ مخاطبشناسی اشتباه نکردیم اما زورمان به اکران در ایران نمیرسد. با سانسهای پرت و پلا در ۲۰ سالن سینما نمیتوان انتظار داشت بازار مخاطب در ایران بتواند انیمیشن ایرانی ببیند. برای همین هم ذائقه نسل امروز بیشتر با انیمیشنهای امریکایی همسو است. چراکه اساسا انیمیشن ایرانی ندیده است که با آن همراه شود. من مخاطبی از آرژانتین داشتم که بعد از دیدن «آخرین داستان» تصمیم گرفته است فارسی یاد بگیرد. ولی ما در ایران نتوانستیم آنطور که مطلوبمان بود اثرمان را عرضه کنیم.