خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با ایلنا مطرح شد:

انقلاب بازگشت به منِ استعلایی و اخلاقی است/ حتی اگر هیچ حرکت بیرونی نداشته باشیم بازهم با مزاج حکمرانی کنونی جهان سازگار نیستیم

انقلاب بازگشت به منِ استعلایی و اخلاقی است/ حتی اگر هیچ حرکت بیرونی نداشته باشیم بازهم با مزاج حکمرانی کنونی جهان سازگار نیستیم
کد خبر : ۱۰۴۳۳۴۲

دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران با اشاره به اینکه اگرچه حقیقتا انقلاب ایران دارای مظاهر مختلف تمدنی و اجتماعی بوده ولی حقیقتا آن چیزی که در روح و جان این انقلاب است، پیامی‌ست از ماورای این تفکر مدرن، عنوان کرد: این پیام به معنای رجوع است به آن منِ استعلایی، منِ اخلاقی که همواره برای حکمای الهی برای مصلحان بشری و انبیاء در جهت هدایت بشر به سعادت نهایی خودش افروخته شده بود.

به گزارش خبرنگار ایلنا، «حسین غفاری» پژوهشگر حوزه فلسفه و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران و دارای دکترای رشته فلسفه غرب از همین دانشگاه است، او از شاگردان برجسته استاد شهید مرتضی مطهری است که فلسفه اسلامی را از سال ۵۲ تا ۵۷ با شرکت در دروس مختلف آن شهید از الهیات، شفا، منظومه و اسفار فراگرفت، وی دروس حوزوی غیرفلسفی را نیز نزد برخی از علمای دینی تهران آموخته است و تألیفات و آثار بسیاری در این حوزه دارد، بر این اساس در مجال به دست آمده در خصوص موضوعاتی ازجمله تعریف و الزام امر مدرن و نسبت ما با امر مدرن با وی گفتگو کردیم.

 تعریف شما از امر مدرن و نسبت جوامع با امر مدرن چیست و آیا اساسا تفکر مدرن یک الزام است و گریزی از آن نیست یا خیر جوامع می‌توانند بدون برقراری این نسبت به حیات خود ادامه دهند؟

با یک اشاره‌ای به روح این قضیه و نکته‌ای که در چنین سؤالی می‌تواند نهفته باشد باید عرض کنم وقتی که صحبت از نسبت انقلاب با امر مدرن می‌کنیم منظور دنیای مدرن و دنیای جدید است، در واقع از ۱۰۰ سال اخیر با پشتوانه ۲۰۰ تا ۳۰۰ قبل از خود جهان در وضعیتی از لحاظ فرهنگی و مناسبات انسانی قرار گرفته که به آن جهان مدرن می‌گویند، و این به معنی نوع رویکرد انسان است نه اینکه فرض کنید مدرن بودن این دنیا تنها به سبب این است که ابزار و آلات جدیدی پیدا شده، البته ابزار و آلات پیدا شده اما همیشه در عالم همین طور بوده بالاخره در هر دوره‌ای یک صنایع و تکنیک‌هایی پیدا می‌شده، ابزاری ساخته می‌شده، اما در این ۲۰۰ سال اخیر این تحولات خیلی سرعت گرفته و این نظام ابزارسازی و نظام توسعه تکنولوژی و تسلط تکنولوژی بر همه شئون و روابط زندگی تأثیر گذاشته، ولی چیزی که روح حقیقت دنیای مدرن را تشکیل می‌دهد این است که بشر در فضایی قرار گرفته که گمان می‌کند که خودش تعیین‌کننده همه چیز است و همه چیز در اختیار اوست و او مسلط بر نظام طبیعت بوده و در مسیر توسعه این نظام طبیعت به سمت خواسته‌های خودش حرکت می‌کند، یعنی از قوانین و نظم طبیعی نمونه‌برداری کرده و با علم و تکنولوژی خواسته‌های خودش را بر نظام طبیعت تحمیل می‌کند، همین طور در ارتباطات فرهنگی فقط و فقط خودش را می‌شناسد یعنی امر ماورایی را اساسا ماورایی خارج از خواست خودش تصور نمی‌کند و تنها تحقق خواسته‌های خودش را همه واقعیات عالم می‌پندارد حالا در چنین نظامی همه چیز شکل همین قضیه را پیدا می‌کند، حکومت، سیاست، تعلم، ارتباطات خانوادگی و اجتماعی افراد همه بر اساس خواست و توسعه من فردی صورت می‌گیرد و البته تفوق تکنیکی هم سبب می‌شود که انسان این قضیه برایش جدی شود و باور کند که عالم چیزی جز خواست خود او نیست و پیشرفت هم به معنای توسعه خواست‌ها در جهت هر چه بیشتر خواستن و بیشتر مسلط شدن است و هر کسی در جایگاه تعیین‌کننده همه روابط برای عالم و دیگران قرار می‌گیرد. در حالی که در گذشته این طور نبوده و بشر خودش را یک جزء کوچکی از این عالم می‌پنداشته و تحت تسلط یک تدبیر مدبر و یک عوالم هدایت‌کننده‌ای می‌پنداشته و سعی می‌کرده خودش را با آن نظام کل جهانی و آن تدبیر کلی جهانی تطبیق دهد، هدف خلقت را دریابد و سعی کند در آن مسیر حرکت کند اما امروز دیگر با این دیدگاه چنین چیزی نیست و اصولا هدفی غیر از خود انسان وجود ندارد و انسان هم به معنای تمایلات فردی هر کسی است، حالا این تمایلات از عواطف و احساسات گرفته تا قوه تفکر نظری، در همین امور فردی و شخصی که به اصطلاح وجود دارد سیاست، دولت، حکومت و همه بر همین نظام است و اقتصاد نیز در واقع وجه بیرونی این نگرش است، یعنی ما در اقتصاد در واقع تسلط خواسته‌های خودمان را از طریق ثروت، از طرق قدرت، از طریق جمع هر چه بیشتر ثروت برای خود فردی دنبال می‌کنیم، یعنی این خود فردی حالا هم در مرکز توسعه ثروت قرار گرفته و هم در مرکز تجمیع قدرت، بنابراین حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی نیز بر محور تجمیع سرمایه برای افراد است و افراد خودشان را در این جهت کاملا محق می‌دانند تا بیشتر این کار را بکنند و هر که قدرت بیشتری داشته خودش را بیشتر محق می‌داند.

خلاصه اینکه در یک زمانی می‌توانستیم بگوییم انسان‌ها یک نوع دوستی فرامادی و شبه‌اخلاقی را در نظر داشتند اما مبانی توسعه و مبانی فرهنگ مدرن دیگر این را برنمی‌تابد و اگر هم گاه گاهی حرفش زده می‌شود فقط در حد حرف است و باز هم آن را تفسیر می‌کنند به اینکه حق همان قدرت و ثروت و همه این‌ها در خدمت فرد است و دیگر یک افق انسان‌محوری هم در تفکر مدرن حداقل مبنا و پشتوانه‌ای ندارد، یعنی یک نوع دیگرخواهی اخلاقی بر اساس تفکری که شما همه چیز را به فرد سوق دهید و امر ماورایی اساسا باید امضای فرد را بگیرد تا معنا پیدا کند به وجود آمده و این در فضای دنیای امروز دیگر حتی معنای کم‌رنگ کانتی را هم از دست داده و این همه حرف دنیای امروز است.

به نظر شما ایران امروز بعد از گذشت ۴۳ سال از انقلاب اساسا چه نسبتی با امر مدرن دارد، یعنی وضعیت امروز ایران در نسبت با مواجهه با تفکر، فرهنگ، هنر و هر آنچه جهان مدرن ساخته به چه شکلی است، ما امروز پس از ۱۱۵ سال از انقلاب مشروطه در جمیع شئون چه نسبتی با امر مدرن برقرار کردیم؟

 مسئله انقلاب ما یعنی انقلاب اسلامی که از ۴۳ سال پیش واقع شد، اگرچه حقیقتا انقلاب دارای مظاهر مختلف تمدنی و اجتماعی بوده ولی حقیقتا آن چیزی که در روح و جان این انقلاب است یک پیامی است از ماورای این تفکر مدرن یعنی رجوع است به آن منِ استعلایی، منِ اخلاقی که همواره برای حکمای الهی برای مصلحان بشری و انبیاء به عنوان یک چراغی در جهت هدایت بشر به سعادت نهایی خودش افروخته شده بود و انسان‌ها به سمت آن نور حرکت می‌کردند زمانی که انقلاب ما واقع نشده بود یعنی همین الان هم اگر انقلاب کنار بگذارید اوضاع دنیا همین الان هم یک وضع یکپارچه‌ای است یعنی آن‌ها که بر دنیا مسلط هستند همین تفکر مدرن و تفکر فرد شخصی متمرکز در منیت فردی و این جایی را دارند، در واقع رویکرد و دیدگاه ماورایی وجود ندارد، ممکن است مذهب وجود داشته باشد، اما این‌ها یک انگیزه‌های بسیار فردی است که به عنوان بقایایی از گذشته باقی مانده است، در واقع به عنوان داعیه‌ای برای حرکت انسان به یک دنیای سعادتمند اخلاقی نه یک نظم مبتنی بر زور و ثروت. چنین چیزی همین الان در جهان مطلقا وجود ندارد، تمام سازمان‌هایی هم که در جهان درست شده همه خودشان می‌دانند محتوایی بیشتر از این خواسته‌های مبتنی بر قدرت فردی وجود ندارد و این سازمان‌ها حداکثرش این است که می‌خواهند این داعیه‌های به اصطلاح تکاثرطلبانه در دنیا را موجه جلوه دهند و زحمت قدرتمندان و زورمندان را در به انقیاد درآوردن دیگران کم کنند آن هم از طرق مفاهیم فرهنگی که هیچ کس به آن اعتماد ندارد و هیچ کس هم برایش اهمیتی قائل نیست.

نه در سازمان ملل و نه در هیچ یک از روابطی که بین دولت‌های مسلط بر اوضاع کنونی جهان وجود دارد به اصطلاح چنین اندیشه‌ای که بخواهد از مفهوم قدرت و تسلط شخصی بیرون رود وجود ندارد، اما انقلاب اسلامی پیامی است ماورای این، یعنی ما را به نظم گذشته البته نه به معنای تاریخی بلکه به یک نظم مربوط به آن جنبه استعلایی و فرامادی بشر، آن جنبه که می‌خواهد نظم جدیدی را براساس اصول حق‌طلبی، براساس اصولی که عدالت، حق و معنویت را معیار قرار دهیم برمی‌گرداند، روح انقلاب ما در این بوده و مردم ما هم فی‌الجمله با یک معنویتی به سمت این انقلاب آمدند، به جهت اینکه بنیانگذار این انقلاب یک فرد حکیم و عارف و متعالی بود و دعوت به خودش نمی‌کرد بلکه دعوت به حق می‌کرد و چون ما در بستر یک فرهنگ عظیم معنوی و شیعی حیات فرهنگی‌مان در طی صدها سال استوار شده بود این دعوت را لبیک گفتیم، حالا در خصوص اینکه در عمل چیزی که برخی فکر می‌کنند که امروز با مدرنیته رابطه‌مان چطور است، باید بگویم این افراد به مشکلات و جهات جزئی عملی نظر دارند، بالاخره آن نظم عقل‌محور وقتی می‌خواهد در عالم محقق شود هم در تعرض با اراده‌های جمعی مخالف خودش در جهان واقع می‌شود و مشکلات برای آن ایجاد می‌شود و هم اینکه هر ایده‌ای وقتی می‌خواهد محقق شود باید با مظاهر واقعی و مادی جامعه نسبت برقرار کند و بتواند اسباب زندگی واقعی انسان را هم به خوبی فراهم کند، حالا این در جهات عدالت محوری است، در جهات اخلاقی است، در جهت رفاه و توسعه زندگی است، البته در همه این جهات طبیعتا ما مشکلاتی داریم و طبیعت قضیه این است وقتی شما یک ایده بسیار بزرگی را بیاورید در یک جایی پیاده کنید آن هم در جایی که تجربه به اصطلاح حکمرانی و تأسیس حکومت بر این اساس هزاران سال منتفی و متفاوت بوده و حالا شما بعد از قرن‌ها می‌خواهید چنین نظمی را در جامعه خودتان محقق کنید طبیعی است که مشکلات فراوانی وجود دارد.

 داشته‌های فرهنگی ما در مواجهه با تفکر و فرهنگ مدرن باید دچار چه تحولاتی شوند؟ آیا ما نیاز داریم که مدرنیته را از چارچوب فرهنگی خودمان بخوانیم و بعد نسبت‌مان را با آن تعریف کنیم یا اینکه باید این آثار را از مجرای فرهنگی مدرن بازخوانی کنیم به نظر شما کدام پاسخگوی ماست؟

من در ابتدا عرض کردم که می‌خواهم روح پاسخی که در سؤال است جواب دهم و آن این است همین که حالا بعد از ۴۳ سال معتقد به برقراری نظم خودمان هستیم و هنوز علی‌رغم تمام قدرت‌های عالم که از همان اول با تحقق این نظام مخالف بودند، ما هم چنان بر ایده خود پا برجائیم نشان حقانیت و صحت اصول فکری ماست و اتفاقا قدرت‌های عالم کاملا می‌دانند چرا با ما مخالفند و اتفاقا آن‌ها درست از همین نقطه با ما مخالفند یعنی یک نظم نوین برخلاف نظم مسلط دنیای مدرن را هرگز نمی‌توانند بپذیرند، چون این خود به خود عوارض و لوازمی دارد که با سیطره آن‌ها بر جهان تعارض پیدا می‌کند لذا آن‌ها از ابتدا چشم دیدن ما را از بیخ و بن نداشتند، اما در تعاملات سیاسی و اجتماعی حرکات به صور مختلف گام به گام و مرحله به مرحله و در هر زمانی متناسب با موقعیت‌ها و امکانات همان زمان طراحی می‌شود آن‌ها هم تا زمانی که افق این انقلاب طول بکشد و انشاءالله ادامه پیدا کند با ذات و ماهیت یک چنین جامعه و نظامی مخالفند، حالا سعی می‌کنند یا او را به کنترل و تحت انقیاد خودشان درآورند و یا آن را متوقف کنند، اما توقف ما هم توقفی نیست که فکر کنید چون همین حالا ما در کشورهای منطقه‌ای خودمان یک نفوذ سیاسی و نظامی داریم، اما ما اگر ۱۰۰ درصد هم داخل خودمان بوده و هیچ حرکت فیزیکی بیرونی هم نداشته باشیم که البته اقتضای سیاست کشورداری این است که انسان یک وقت‌هایی حاشیه امنی را دور خودش داشته باشد، حتی اگر این طور هم نباشد چنین جامعه‌ای اگر واقعا بتواند بر آرمان‌های خودش وفادار بماند با مزاج کنونی حکمرانی و سیاست و اقتصاد و فرهنگ کنونی جهان سازگار نیست و آن‌ها قصد دارند تا به اشکال مختلف این را متوقف و محاصره کنند.

نفس اینکه ما بعد از ۴۳ سال با این همه مشکلات و این همه هجمه مخالفان هنوز توانسته‌ایم پابرجا باشیم و ما امروز می‌گوئیم هنوز هستیم، تمام موفقیتی است که ما به دست آوردیم و این چیز کمی نیست و اصلا هم چیز کمی نیست و تا زمانی که بتوانیم از نظر مظاهر عینی امکانات یک زندگی قابل قبول و عزت‌مند را برای مردم کشورمان فراهم کنیم مردم ما هم بر ایده خودشان استوارند، لذا باید حل مسائل در اجرا و به صورت عملی بهتر و بهتر شود، ولی مهم این است که چرخ‌مان بر چرخ خودمحوری نمی‌گذرد و نمی‌چرخد، چرخ ما بر ایده خدامحوری، انسانیت، عدالت و اخلاق می‌چرخد، بنای ما بر این است و انشاءالله بر این بنا هم صاق باشیم و هم راسخ.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز