عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی:
تبدیل مرکز اسناد فرهنگی آسیا به یک گروه منفعل، ظلم است/ آیندگان چه میگویند از اینکه چنین مرکزی را دو دستی به امارات تقدیم کردیم
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دربارهٔ انحلال مرکز اسناد فرهنگی آسیا و جوابیهٔ روابط عمومی پژوهشگاه به مطلب ایلنا در این زمینه، توضیحاتی ارائه کرد.
«حسن فقیه عبداللهی» عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، معاون سابق مرکز اسناد فرهنگی آسیا و معاون فرهنگستان قرآن، در گفتگو با خبرنگار ایلنا، دربارهٔ انحلال مرکز اسناد فرهنگی آسیا و جوابیهٔ روابط عمومی پژوهشگاه به مطلب ایلنا در این زمینه، توضیحاتی ارائه کرد.
او با اشاره به اینکه جوابیهٔ پژوهشگاه را به مصاحبهٔ خانم «زهره عطاییآشتیانی» با ایلنا مبنی بر انحلال مرکز اسناد فرهنگی آسیا، نه یک پاسخ سنجیده که برخوردی شتابزده میتوان تلقی، گفت: پژوهشگاه خانهٔ نخست من است، در آنجا موی سپید کردهام و طبیعی است که دلم برای کلیت آن و بهخصوص مرکز اسناد فرهنگی آسیا بتپد و بسوزد. میدانیم که اهمیت اخبار به گردش آن است نه آنکه مانند مرداب راکد بماند؛ در عصر رسانه و تبادل اطلاعات نیز این گردش با شتاب بیشتری اتفاق میافتد، به گونهای که حتی نمیتوان جلوی سیرِ آن را گرفت و بدیهی است که خبر یک رسانهٔ داخلی در رسانههای بیگانه هم بازنشر میشود و به عکس. اما چرا میگویم پاسخ پژوهشگاه شتابزده است؟
فقیه عبداللهی ادامه داد: اینکه بخواهند با استناد به بازتاب گفتگوی خانم عطاییآشتیانی (که مراتب تدین و دانش ایشان پوشیده نیست) با ایلنا در رسانههای خارجی، وی را زیرسوال ببرند، عملی بسیار ناشیانه و غیرحرفهای است! و آیا اصولاً و به صِرفِ بازنشر یک مصاحبه در رسانهای خارجی، باید فرد مصاحبه کننده یا مصاحبه شونده را زیر سؤال و انتقاد برد و اصل مطلب بسیار مهم ایشان را دربارهٔ اینکه چرا مرکز اسناد فرهنگی آسیا منحل شده، مغفول گذارد؟! آیا این نقض غرض نیست؟ بنابراین، استناد به این مسأله در یادداشت کوتاه و نه جوابیهٔ پژوهشگاه، سخنی خالی از وجاهت است.
او با اشاره به بخشی از این جوابیه، یادآور شد: پژوهشگاه در یادداشت خود آورده است که ادغام پژوهشکدهٔ مطالعات فرهنگی و ارتباطات و مرکز اسناد فرهنگی آسیا، برای افزایش بهرهوری بوده و اولویت پژوهشگاه بر خروجیمحوری (!) قرار گرفته است. برای پژوهشگاه علوم انسانی به عنوان مرکزی علمی-فرهنگی که در ادوار مختلف، بسیار از آن آموختم بسی مهم است که در نوشتهای کوتاه (در قالب پاسخ و یا هر قالب دیگری) واژهها و عباراتی به کار بندد که درست، رسا، مفهوم و معنادار باشد و برساختهٔ ترکیبات وزین و قویم؛ خروجیمحوری یعنی چه؟ در کدام واژهنامه است که ترکیب خروجیمحوری وجود دارد؟ و امثال ذلک!
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی تصریح کرد: از طرف دیگر، مگر مرکز اسناد فرهنگی آسیا که از سالیان دور وجود داشته و ۴۵ سال هم کار خودش را بیوقفه میکرده، خروجی نداشته است؟ زمانی بود که بهترین آثار زیر نظر مرکز اسناد فرهنگی آسیا چاپ میشد و با اسم و نشان خودش و بعدها همراه با نشان مؤسسهٔ مطالعات و تحقیقات فرهنگی که مرحوم دکتر محمود بروجردی و سپس استاد دکتر گلشنی ریاستش را برعهده داشتند، همچنان فعالانه کار میکرد. انتشار متون کهنی نظیر «خطای نامه» زیر نظر مرحوم ایرج افشار، یا مجموعهٔ آثار مرحوم دانشپژوه و قس علی ذلک از جملهٔ آثار ماندگاری هستند که زیر عنوان و با نشان مرکز اسناد فرهنگی آسیا چاپ شدهاند، و نشان میدهد که این مرکز زنده و بسیار فعال بوده و به مأموریت خود به نحو احسن میپرداخته است. بنابراین اینکه بخواهند به نام چابکسازی (از آن ترکیبات عجیب که بدان اشارت رفت) یا افزایش بهرهوری، آن ادغام نامیمون را صورت دهند از اساس پذیرفتنی نیست.
فقیه عبداللهی یادآور شد: نوع مأموریت و شرح وظایف پژوهشکدهٔ مطالعات فرهنگی و ارتباطات که اتفاقاً تعداد اعضای هیأت علمیاش هم کمتر از کارکنان مرکز اسناد فرهنگی آسیا بوده، مشخص است و شرح وظایف و اساسنامهٔ مرکز نیز از آفتاب روشنتر و اینکه بخواهند مرکز اصیل و مهم اسناد فرهنگی آسیا را در آن (البته با وزنی بسیار کمتر) ادغام کنند و ادعا هم بشود که مرکز کاری نکرده است، جز صدمه زدن به سیر پویای پژوهشی مرکز و جفای در حقّ آن، متصوّر نیست!
در نهایت هم پژوهشکدهای به وجود آمد به نام «پژوهشکدهٔ مطالعات فرهنگی و ارتباطات و تحقیقات اسناد فرهنگی آسیا» که نامی مطوّل، نامأنوس و شاید ترکیبی مغلوط باشد که نمیدانم از کجا پیدا شده است؟!
او خاطرنشان کرد: با استناد به این نکات، مطلبی که متولی روابط عمومی پژوهشگاه علوم انسانی (که تأکید میکنم که خانهٔ نخست و ارزندهٔ من و خانم عطایی آشتیانی و دوستان پژوهشگر دیگر است)، جوابیه نمیدانم؛ بلکه عمیقاً بر این عقیدهام که پاسخ آن است که به لحاظ ظاهر و محتوا، هموزن آنچه خانم عطاییآشتیانی گفتهاند و عللی که برشمردند، باشد و مستنبط از تفکری مضبوط، نه آلوده به اغراض و خدای ناکرده سیاستورزی. اگر ایشان، بنده یا دیگر پژوهشگران خطر انحلال مرکز اسناد فرهنگی آسیا را گوشزد میکنیم نه عنادی با کسی داریم و نه قصد تخریب مؤسسهٔ محترمی که خانهمان است.
معاون فرهنگستان قرآن تصریح کرد: خانم مهندس عطاییآشتیانی به حق مطلبی را مطرح کردند، که وزارتخانهای دست در کارِ انحلال مرکز اسناد فرهنگی آسیا بوده است. حالا بعضی از دوستان خرده گرفته و حتی رفتارهای تهدیدگونه داشتند و نهیب زدند که وزارت متبوع از این موضوع ناراحت شده است! در حالی که نه تهمتی و نه توهینی صورت نپذیرفت و از آن گذشته، وزارتخانه متولی امور حقوقی دارد که میتواند به طور رسمی اعلام نظر کند و دست یازیدن به ارعاب البته برازنده نبوده و نیست. وانگهی مقام محترم مسئول پژوهشگاه علوم انسانی خود در جایی بالصراحه آوردهاند که: «ساختار جدید پژوهشگاه به وسیلهٔ نهاد فرابخشی و فرادستگاهی، یعنی شورای گسترش آموزش عالی کشور و ... به تصویب رسیده است.»
فقیه عبداللهی ادامه داد: پس چرا باید به کلام خانم عطاییآشتیانی که گفته فلان وزارتخانه متولی انحلال مرکز بوده است، خرده گرفته شود؟ لذا یا قول آن مقام محترم پژوهشگاه را باید ناصحیح بدانیم که دوستان از جانب ایشان متذکر شدند که به وزارت متبوع چرا تهمت زده شده، یا اینکه نقل مکتوب این مقام ارشد را صواب بدانیم. نکتهٔ جالب این است که وقتی خبر انحلال مرکز منتشر شد، اگر اشتباه نکنم پایگاه اطلاعرسانی یونسکو نیز اظهار بیاطلاعی و تأسف کرد. چون قطعاً دلش به درد آمده است. همهٔ این کارها و تلاشها هم فقط و فقط برای آن است که پژوهشگاه مجدداً مفتخر شود به اینکه مرکز اسناد فرهنگی آسیا با همین اسم به جایگاه نخست خود بازگردد و لاغیر.
معاون سابق مرکز اسناد فرهنگی آسیا یادآور شد: قسم جلاله یاد میکنم که آنچه از بنده در اینجا منتشر میشود، نه برای تخریب کسی است، نه برای آزار رساندن به احدی، و نه برای ستاندن پست یا سِمَتی. بلکه تنها و تنها برای آن است که در آتیه عزیزان و فرزندان این آب و خاک وقتی که به عملکرد امروز ما نگاه میکنند نظارهگر جای خالی مرکز نباشند؛ روزگاری بنا بود که هند و ژاپن و کره و ممالک دیگر مرکز را در خود جای دهند، در حالی که ایران با سابقهٔ درخشان فرهنگی، جایگاهی شد برای اینکه آن را در بطن خود نگاه دارد و حفظ کند.
فقیه عبداللهی در پایان تصریح کرد: اینکه بعد از چهل و اندی سال این مرکز، بخواهد از صفحهٔ روزگار محو و به یک گروه منفعل تبدیل شود، والله که ظلم است. ظلمی بس بزرگ به ایران اسلامی و فرهنگ والای آن! وقتی که آیندگان ما و فرزندان این مملکت به گذشته، یعنی امروز نگاه کنند، قطعاً بر ما نفرین میفرستند و البته خواهند پرسید که این مرکز که روزگاری و به حق در ایران تأسیس شد، چرا مسئولان سهلانگار، آن را دو دستی به امارات و امثال آن تقدیم کردند؟!
بسا طبیب که مایه نداشت، درد فزود
وزیر باید، مُلک هزارساله چه سود؟!