پروفسور مانوئل بِربِریان در گفتوگو با ایلنا:
مرگبارترین زمینلرزههای ایران چگونه رخ دادند؟ / مروری بر کشتارهای انسانی و ویرانیهای گسترده دورانِ باستان تا امروزِ ایران
گسلههای لرزهزا با جنبش خود با هر زمینلرزه موجب کشتار انسانی و ویرانیهای گسترده شده و میشوند. این گسلهها در زایش زندگی و مرگ دست دارند و چنانچه چگونگی زیستن در کنار گسلههای لرزهزا را فرابگیریم، میتوانیم از مرگ و ویرانی جلوگیری نماییم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، پروفسورمانوئل بِربِریان (مانوگیان) هموندِ آکادمی دانش نیویورک و استاد دانشگاه در لرزهشناسی زمین لرزهها و گسلههای لرزهزا، در ۵ آبان ۱۳۲۴ خیامی در تهران زاده شد. خواست جوانان آن روزگار، پزشک یا مهندس شدن بود و خواست او رشتهی پزشکی بود که در دانشگاه پهلوی شیراز پذیرفته شد، ولی مادر او نخواست به تنهایی به شیراز رفته و در آنجا بماند. از میان رشتههای پذیرفته شده در دانشگاه تهران، با ناامیدی رشتهی زمینشناسی را برگزید. در آن هنگام دانش و بینش چندانی از این رشته نداشت ولی میدانست با پشتکاری که دارد هر رشتهای را برگزیند در آن پیشرفت چشمگیری خواهد داشت و چنین هم شد. از دانشگاه تهران با رتبهی نخست فرهیخته شد و بورس آموزش والاتر دکتری در آمریکا از Allied USA به او داده شد. از بخت بد روزگار در همان سال قانونی گذاشته شد که بدون گذراندن آموزش دو ساله سربازی نمیتوان برای آموزش بالاتر در کشور یا برون از کشور به آموزش پرداخت. بدینسان بورس دکتری را از دست داد و پس از دو سال سربازی نمیدانست سرنوشت بورسش چه شد.
در زمینشناسی پس از کار روی بررسیهای میکروسکپی سنگها و کانیها و تهیه نقشههای زمینشناسی از جای جای ایرانزمین و بدست آوردن تجربهی لازم و چون برایش کار روال همیشگی و بدون پیشرفتی شده بود، به رشتهی لرزهشناسی زمینلرزهها و شناخت گسلههای لرزهزا دلبسته شد، چون بهتر میتوانست به پژوهش بپردازد و از ویرانی سازهها و کشتار ایرانشهریان کاسته و شاید پیشگیری کند. در این رهگذر برای نخستین بار و به تنهایی در تاریخ کشورهای اسیای باختری، در سال ۱۳۵۲ «بخش پژوهشی زمینساخت و لرزه زمینساخت» (Tectonics and Seismotectonics Research Department) را در سازمان زمینشناسی کشور بنیاد نهاد. همزمان با کارهای پژوهشی، در دانشگاه تهران و دانشگاه تربیت مدرس نیز به کار آموزش و پرورش دانشجویان کشور پرداخت. برای گذراندن دوره دکتری در دانشگاه کمبریج انگلستان، دومین دانشگاه والا در جهان، چهار سال در آنجا به پژوهش پرداخت. پیشنهادهای استادی در اروپا و آمریکا و زندگی اسوده در باخترزمین را نپذیرفت و با وجود جنگ ایران و عراق برای خدمت به کشور و ایرانشهریان به ایران بازگشت.
در ادامه گفتگوی ایلنا را با پروفسورمانوئل بِربِریان (مانوگیان) میخوانید:
این روزها مشغول چه کاری هستید و چه تحقیقاتی انجام میدهید؟
همچون پنجاه سال گذشته در کار آموزش جوانان در دانشگاه و پژوهشهای زمینلرزه و گسلههای ایرانزمین از راه دور هستم. تاکنون بیش از ۳۰۰ نوشتار دانشی و پژوهشی به فارسی و انگلیسی فراهم کرده و ۱۱ کتاب پژوهشی به انگلیسی و فارسی نوشته و به چاپ رساندهام. آخرین کتاب من درباره لرزهخیزی و گسلههای لرزهزای ایرانزمین در سال ۱۳۹۳ خیامی به زبان انگلیسی به وسیله انتشارات بزرگ دانشی و مهندسی Elsevier در اروپا و آمریکا همزمان به چاپ رسید. این نخستین کتابی است که به وسیله یک دانشمند ایرانی در این زمینه برای ایران در دنیا به چاپ رسید. کارهای بزرگتری در دست دارم و نمیدانم چه اندازه زمان برایم مانده است.
در سال ۷۵ با انتشار کتابی تحت عنوان "جستاری در پیشینه دانش زمین و کیهان در ایرانویج" به بررسی اندیشمندان بزرگ و نامی ایران و دانش زمین و کیهان در ایرانزمین از ۱۱هزار سال پیش تاکنون پرداختید. در این کتاب، پیدایش فرضیه قارهای را به ابوریحان بیرونی نسبت دادهاید. در این خصوص توضیح دهید. اساسا این فرضیه چه چیزی برای گفتن دارد و چرا آن را به ابوریحان نسبت میدهید؟
دلبستگی من به فرهنگ و ادب و تمدن ایرانزمین در سالهای پایانی دبستان و آغاز دبیرستان ریشه گرفت. خانه ما در خیابان بزرگمهر در خاور دانشگاه تهران بود. دبستان من به نام دبستان نوبنیاد فردوسی در خیابان تخت جمشید بود و دوره دبیرستان را در گروه فرهنگی خوارزمی در نبش خیابان وصال شیرازی و شاهرضا به پایان رساندم. نامهای ناآشنای فردوسی، خوارزمی، بزرگمهر، تخت جمشید در نزدیکی خانه در دوره نوجوانی مرا بر آن داشت که هرچه بیشتر به خواندن و آموختن روی آورم تا بدانم این نامها از آن چه کسانی بوده و چرا برای نامگذاری آموزشگاهها و خیابانهای پایتخت کشور برگزیده شدهاند. در آن دوره روزنامه کیهان کتابچه هفتگی سادهای از برگزیده داستانهای شاهنامه استاد فردوسی به نام خون سیاوش داشت که هر روز پنجشنبه به بهای پنج ریال به روزنامهفروشی میرسید که مرا با بزرگ ستاره فرهنگ و ادب کشور آشنا ساخت. بدینسان است که در پژوهشهای خود به بزرگی و ژرفی اندیشه ستارگان بزرگ کهکشان دانش و هنر و فرهنگ و تمدن کهن ایران نیز اشاره میکنم. کتاب یاد شده آغازی بود در این شاهراه دست نخورده و فراموش شده.
درباره اشاره استاد ابوریحان بیرونی خوارزمی به جنبش جایگاههای روی گوی زمین؛ من چیزی را به ایشان نسبت ندادم. بیرونی خود نزدیک به یکهزار سال پیش در کتاب «اندازهگیری پایانههای جایها برای دستیابی به مسافتهای جایگاهها» پس از برداشتهای زمینپیمایی و زمینشناسی در ایران بزرگ و هندوستان آن هنگام نوشت: «...چه هنگامیکه پاهای از زمین از جایی به جای دیگر منتقل میشود، سنگینی آن نیز جابجا میشود و میان سنگینی سوهای مختلف زمین تفاوت پدید میآید و چون زمین هنگامی استقرار پیدا میکند که مرکز ثقل آن مرکز عالم باشد، بر زمین لازم میشود که این اختلاف را از میان بردارد؛ و در نتیجه مرکز ثقل آن، بنا بر اختلاف نهاد پارههای جابجاشدهی آن؛ مختلف خواهد بود. به همین جهت است که دوری سرزمینها از مرکز زمین با گذشت زمان بر یک اندازه نمیماند، و چون برآمدگی زمین در جایی زیاد میشود و اطراف خود را پرکند، آبها کم میشود و چشمهها گود میافتد و درهها ژرف میشود و آبادانی دشواری پیدا میکند... پیش از این، از حال زمین و جابجا شدن پارههایی بر سطع آن، و در نتیجهی آن جابجا شدن پارههای میانین به سبب آن و لزوم حرکات کلی زمین بر این جهت سخن گفتیم که بر اثر تغییر پیدا کردن فاصلهها از مرکز کلی، طبیعت و آب و هوای نواحی تغییر میپذیرد...». (برگردان احمد آرام، چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۵۲ خیامی، رویه ۱۹).
چنانچه میبیند استاد بیرونی در ۹۵۰ سال پیش با اندازهگیریهای پی در پی زمینپیمایی، مهندسی و نجومی [نقشهبرداری با ابزار مهندسی آن هنگام] به روشنی به «جابجاشدگی پارههایی از پوستهی جامد زمین، ایستا نبودن برها [قارهها] و در نتیجه دگرگونی مختصات جغرافیایی شهرها» دست یافته بود. برای پی بردن به بزرگی این اندیشه یادآوری مینمایم که انگارهی بیرونی برای دستکم ۹۵۰ سال به فراموشی سپرده شد تا اینکه در دههی ۱۹۶۰ در دانشگاه کمبریج انگلستان و آمریکا «انگارهِ زمینساخت برگهای و جنبش برها [قارهها]ی گوی زمین» با یاری لرزهشناسی زمینلرزهها پی ریخته شد. برگردان فارسی کتاب استاد بیرونی از سال ۱۳۵۲ در دسترس همگان بود ولی گویا کسی با دید دانشی به آن نگاه نکرده بود. من تنها نوشتار ایشان را بازشناسی کردم.
بزرگی و ارزش این انگاره آنچنان است که در دههی ۱۹۷۰ اروپایی؛ چگونگی زایش کوهها و درهها و دشتها، دورههای کوهزایی در زمینشناسی، زایش کانسارها در پهنههای ویژهی زمین، چرایی رویداد زمینلرزهها و سرگذشت فرگشت گوی زمین برای نخستین بار با یک انگاره بزرگ، روشن شد. این انگاره پس از سالهای ۱۹۷۰ گاهشماری اروپایی، پدیدهای انکارناپذیر به نام "زمینساخت برگهای و جنبش برها" (Plate Tectonics and Continental Drift. ) شد. و بدینسان دانش زمینشناسی به دو دوره پیش از این انگاره و پس از آن بخش شده است. یاد آوری میکنم که کاربرد این انگاره و پدیده شگرف در زمینشناسی ایران از ۶۰۰ میلیون سال پیش تاکنون را برای نخستن بار در گزارشی در ۵۵ رویه در سال ۱۳۶۰ در کانادا به چاپ رساندم. از سوی دیگر نخستین کسی هستم که این رشتهی نوین را به دانشجویان در دانشگاه تهران و دانشگاه تربیت مدرس آموزش دادم.
در فاصله سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ در سمتهای زمینشناس، سنگشناس، نماینده سازمان در همایشهای بینالمللی، مسئول همکاری مشترک با موسسه بینالمللی دیمز و مور از آمریکا داشتید. از تجربیات آن سالها برایمان بگویید.
لازم است یادآوری نمایم که از سال ۱۳۵۰ تا زمانی که در کشور بودم و با وجود بنیانگذاری «بخش پژوهشی زمینساخت و لرزه زمینساخت» برای نخستین بار در سازمان زمینشناسی کشور و دیگر کشورهای آسیای باختری، که به تنهایی آن را اداره میکردم، هیچگونه سرپرستی [پست و مقام و سمت] به من داده نشد. از سویی دیگر در بهار ۱۳۸۸ حق دریافت حقوق بازنشستگی و بیمه درمانی نیز از من گرفته شد و چون دریافتم دیگر نیازی به پژوهش و آموزش دانشجویان کشور در ردهی کشورهای پیشرفته با دانش نوین نبود، با اندوه و درد زادگاه خود را ترک نمودم. و در همین هنگام بود که از بازگشت به کشور پس از گرفتن دکتری خود از دانشگاه کمبریج انگلستان پشیمان شده و افسوس خوردم. شوربختانه کسانی که میتوانستند جلوی این بیدادی را بگیرند، سکوت کردند. پس از این ناملایمتیها، محرومیتها و بیحرمتیها، در روزهای ۷ و ۸ آبان ۱۳۹۱ [۲۹ و ۳۰ اکتبر ۲۰۱۳] انجمن زمینشناسی آمریکا که کهنترین، بزرگترین و معتبرترین انجمن زمینشناسی در جهان است، در همایش سالانه جهانی خود همزمان با ۱۲۵ سالگی بنیانگذاری انجمن، در شهر دنور کلرادو، برای بزرگداشت ۴۵ سال پژوهشهای من در دانش زمین و لرزهشناسی زمینلرزهها و گسلههای لرزهزا در رده کشورهای پیشرفته دنیا، همایشی دانشپژوهشی برگزار نمود. گزارشهای دانشی این همایش در سال ۱۳۹۶ (۲۰۱۷) در کتابی در بزرگداشت کارهای من در ۶۷۵ رویه به وسیله انجمن زمینشناسی آمریکا به چاپ رسید. این نخستین بار بود که یک پژوهشگر دانش زمین ایرانی در تاریخ ۱۲۵ ساله انجمن زمینشناسی آمریکا قدردانی میشد (انجمن در سال ۱۸۸۸ بنیان نهاده شد).
در همایشهای دانشپژوهشی جهانی زیادی شرکت کرده و نوشتارهای گوناگونی ارائه دادهام که در ژورنالهای وزین دانشی اروپا و آمریکا به چاپ رسیده است. در مورد "دیمز اند مور"، در سال ۱۳۵۳ من تنها کارشناس ایرانی زمینلرزه و گسلش بودم که در کار پژوهشی و گزینش دانشی جایگاه نیروگاه هستهای بوشهر با دانشمندان آمریکایی و انگلیسی همکاری داشتم. پس از آن در کار بررسی یافتن مناسبترین جایگاه نیروگاه هستهای در کانرانههای دریای خزر با دانشمندان آمریکایی داپولونیا اینترنشنال همکاری نمودم.
باستانشناسی زلزله چه یافتههایی برای ما دارد و تجربیات و پژوهشهای شما دراین خصوص به چه نتایجی رسیده است؟
کار باستانلرزهشناسی را نیز برای نخستین با در ایران پایهگذاری کردم. هدف این رشته دانشی نوین برسی لایههای باستانشناسی و سازههای باستانی (۱)، یافتن جای پای زمینلرزههای باستانی و زمان زمینلزه است تا از این رهگذر، تاریخچه لرزهخیزی کشور را پربارتر نماییم و (۲) به یافتن اثرات اجتماعی زمینلرزه در دوره باستانی، چون ترک زیستگاه، گزینش زیستگاه بهتر، از دست دادن چشمه آب یا دگرجایی آبراههها و رودخانهها، یا یافتن راههای تازهی بومی برای پایدارسازی سازهها به هنگام رویداد زمینلرزه و دیگر دست یابم. برای آغاز این پژوهش نوین در ایران، در سال ۱۳۷۴ در بخش کوچکی از یکی از کتابهایم به انگلیسی، تپهها و جایگاهای باستانی کشور را که در نزدیکی گسلههای زمینلرزهزا بوده و دارای توان یافتن اٍثرات زمینلرزههای باستانی در آنها بود را در ۵۳ رویه و ۳ جدول فراهم آورددم. این نوشتار نخستین، کار پایهای و راهنمایی خوبی برای دیگران بود که شوربختانه کسی آن را پی نگرفت. پس از آن، به کار پژوهشی ژرفی بر روی دو تپه باستانی سیلک کاشان (که در سال ۱۳۹۱/۲۰۱۲ در اروپا به چاپ رسید)، گروه تپههای باستانی نورآیاد ممسنی (در سال ۱۳۹۳/۲۰۱۴ در اروپا به چاپ رسید) و مسجد جامع بروجرد (در سال ۱۳۹۶/۲۰۱۷ در آمریکا به چاپ رسید) پرداختم. هم اکنون در حال بررسی اثر زمینلرزههای باستانی در روی سازههای دوره هخامنشی در استان فارس، چون پاسارگاد و تخت جمشید هستم.
در حوزه ایران و بوجود آمدن فلات و بیابانهای ایران از منظر باستانشناسی زلزله چه تصویرهایی پیش روی ما وجود دارد و چه نتایجی حاصل شده است؟ دگرریختی قارهای در فلات ایران زمین چگونه است؟ آیا این دگرریختی فلات است که این منطقه را تبدیل به محلی مناسب برای بوجود آمدن تمدنهای کهن کرده است؟
همانگونه که در بالا اشاره شد، زایش فلات ایرانزمین و دگرریختی آن در دورههای کهن، چون زایش کوهها، دشتها، درهها، بیاباها، کویرها، گسلههای لرزهزا، و پهنههای گوناگون آب و هوایی در پی کارایی پدیده "زمینساخت برگهای و جنبش برها" روی داده است. تمدنهای باستانی نیز در جایگاههای دارای آب، چون کنار رودخانهها، چشمهها و گسلههای آبدار، زاده شدهاند. بدینسان است که گسلههای لرزهزا با در دسترس گذاشتن آب لازم برای زیستن، با جنبش خود با هر زمینلرزه موجب کشتار انسانی و ویرانیهای گسترده شده و میشوند. این گسلهها در زایش زندگی و مرگ دست دارند و چنانچه چگونگی زیستن در کنار گسلههای لرزهزا را فرابگیریم، میتوانیم از مرگ و ویرانی جلوگیری نماییم.
گذشتگان ما تا چه اندازه به حوزه شناخت زلزله اشراف داشتند و آن را در ساخت شهرها و محوطههای تاریخی به کار میبستند. به طور مثال در ساخت بم تا چه اندازه به این مهم توجه شده؟
ساخت زیستگاهها همیشه درکنار آب بوده و در پهنههای خشک و نیمه خشک ایرانزمین آب در راستای گسلههای لرزهزا پدید میآید. بدینسان است که تمدنهایی چون سیلک در پهنهی خشک کاشان در کنار گسله لرزهزای کاشان زاده شده است. گذشتگان ما از دورههای باستانی (دستکم از ۳۲۰۰ سال پیش) و تاریخی با زمینلرزه آشنا بوده و راهکارهای بومی گوناگونی برای پایداری سازهها در توان اندیشه زمان خود به کار گرفتهاند. پژوهشهای من در این زمینه در رویههای ۱ تا ۱۵۰ کتاب من که در سال ۱۳۹۳ در اروپا به چاپ رسید، و همچنین دررویههای ۳۱ تا ۴۳ گزارشی که در سال ۱۳۹۶ در آمریکا به چاپ رساندم، آمده است که در اینجا جای بازگویی آن نیست.
شوربختانه چه درساخت ارک تاریخی بم و یا در شهر و روستاهای آن هیچگونه اندیشهای در ساخت سازههای پایدار یا پایدارسازی سازههای بنیادی همگانی چون بیمارستانها، آموزشگاهها و ادارهها به کار نرفته است. با اینکه ۴۴ سال پیش در سال ۱۳۵۵ خیامی (و ۲۷ سال پیش از زمینلرزه بم) گسله لرزهزای بم در کنار شهر بم را دررویه ۱۹۱ کتابم معرفی کردم، و با وجود گذشت ۳۴ سال پس از گذشت نخستین آییننامه ساخت سازههای پایدار در برابر رویداد زمینلزه تا هنگام رویداد زمینلرزه بم گذشته بود، شوربختانه هیچ گامی در این راه برداشته نشد. این کوتهنگری سبب میرانی شهر و کشتار ۴۰۰۰۰ نفری شد.
در فعالیتهای علمی گروه صحرایی مطالعه دیرینه لرزهشناسی گسل (سانآندریاس) در موسسه فناوری کالیفرنیا و تدوین نخستین کاتالوگ زمینلرزههای ایران در یونسکو شرکت داشتید. دیرینه لرزهشناسی گسلها در حوزه ایران چه چیزهایی برای گفتن به نسل امروز دارد و چه نتایجی از آن حاصل شده است؟ نقش گسلها در بوجود آمدن تمدنها و فرهنگها و امپراتوریها چگونه است؟
در ۵۰ سال گذشته چه در کشور و چه در اروپا و آمریکا به کار آموزش و پرورش بررسی زمینلرزهها و گسلههای لرزهزای کشور با استفاده از نوینترین دانش کشورهای پیشرفته در این زمینه پرداختهام. درباره پارینه لرزهشناسی گسلههای لرزهزا، این کار در ایران دوران کودکی خود را میگذراند و شوربختانه اندک کارهای شده در این زمینه، که با یاریهای کارشناسان اروپایی در کشور انجام شده، دارای کژیها و خطای بالایی است. چنانچه این کار در سطح دانشمندان بنام آمریکایی و با دقت انجام شود تاریچه لرزهخیزی گسلههای لرزهزا و دوره بازگشت زمینلرزهها بدست میآید. کمبود دیگر موجود در این کار این است که بیشتر کسانی که در این رشته کار میکنند آموزشی در لرزهشناسی زمینلرزهها نداشته و لغزشهای زیادی در کار آنها دیده میشود.
طی تحقیقاتی که داشتید آیا تمدن یا امپراتوری خاصی در دنیا بوده که بر اثر زلزله و زمینلرزه از بین رفته باشد و به نوعی زلزله سبب انقراض تمدنی خاص شده باشد؟
پاسخ به این پرسش در مقیاس کشوری نه است، ولی زمینلرزههای زیادی سبب شده تا بازماندگان به علت خرابیهای گسترده، خشک شدن یا کم آبی سرچشمههای آبی خود و یا فروپاشی اقتصادی پهنه زمینلرزه، زیستگاه خود را ترک گفته و به جایگاه امنتر کوچ نمودهاند.
مقالهای درباره زلزله سیلک که در حدود ۵ هزار سال پیش رخ داد، دارید و همینطور مقالات دیگر در اینباره منتشر کردهاید. از نتیجه پژوهشهایتان در این خصوص بگویید.
در پژوهشهای باستان لرزهشناسی دو تپه باستانی سیلک در نزدیکی شهر کاشان (چاپ شده در سال ۱۳۹۱ در اروپا)، به سه زمین لرزه بزرگ ناشناخته در ۵۸۰۰ سال پیش، ۵۲۰۰ سال پیش، و ۱۶۰۰ سال پیش در اثر جنبش گسله کاشان پی برده شد. زمینلرزه ۵۸۰۰ سال پیش با یک دوره نبود زندگی در سیلک و پایان زندگی در تپه سیلک جنوبی همراه شد. پس از این زمینلرزه باستانی و دوره نبود تمدنی، زندگی در تپه شمالی سیلک آغاز شد. همچنین راههای بومی برای پایداری سازهها در برابر رویداد زمینلرزه در تپه شمالی سیلک پس از این زمینلرزه به کار گرفته شد. زندگی در تپه شمالی سیلک در ۵۱۰۰ سال پیش همزمان با دوره سرما و خشک و پس از زمینلرزه ۵۲۰۰ سال پیش کاهش چشمگیری داشت.
در پژوهشهای ممسنی در تپههای باستانی تل سفید، قلعه کالی و آناهیتای بیشاپور (چاپ شده در سال ۱۳۹۳ در اروپا) به زمینلرزههای ناشناخته ۵۸۵۰-۵۶۸۰ سال پیش، و ۵۰۳۰ سال پیش در تل سفید؛ زمینلرزه ۲۴۰۰-۲۲۰۰ سال پیش در قلعه کالی، و زمینلرزههای ۲۹۳-۳۰۳ و ۵۳۱-۵۹۰ گاهشمار اروپایی، به علت لرزش گسله کازرون پی برده شد.
در پژوهش مسجد جامع بروجرد (چاپ شده در سال ۱۳۹۶ در آمریکا) از چگونگی ویرانی مسجد به هنگام رویداد زمینلرزه ۱۳۱۶ گاهشماری اروپایی بهنگام جنبش گسله نهاوند پی برده شد و روشن گشت که مهندسان ایرانی در ۷۰۰ سال پیش راهکارهای نوینی برای پایداری مسجد جامع نوساز بروجرد در ساخت آن به کار گرفتند.
گفتگو: معصومه دیودار