موسیقی میتواند از فجایعی چون نازیسم، فاشیسم و استالینیسم جلوگیری کند
در جهانی که فهم پدیدههای گوناگون نیازمند دانش بینارشتهای است، درک جدید از دنیای مستند و موسیقی، بدون دانستن نقش دو سویه این دو بر هم امکانپذیر نیست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «آیا موسیقی و افکتهای صوتی میتوانند معادلی برای واقعیتگرایی فیلم مستند باشند؟» پاسخ به چنین پرسشی، نیازمند پژوهشهایی است که نمونههای متنوع و چندانی از آن در جهان به چشم نمیخورد.
آیا شباهتی بین واقعیت فیلم و ریتم یا هارمونی موسیقی وجود دارد؟ فیلمساز و موسیقیدان فیلم، چقدر باید از کارکرد و هنر همدیگر آگاهی داشته باشند؟ رسیدن به پاسخ این دست سوالها وقتی دشوار میشود که بدانیم، در بررسی و پژوهشهای مرتبط با سینمای مستند کمتر به پیشینه ارتباط موسیقی و تصویر در فیلم مستند پرداخته شده و نقش موسیقی در این ژانر و تاثیرش بر درک بیننده از واقعیت و خیال همواره نادیده گرفته شده است.
با این همه هستند پژوهشگرانی که معتقدند موسیقی میتواند به بیان هدف غایی و اساسی مستتر در تصاویر فیلم مستند کمک کند؛ اگر مستند را گونهای بدانیم که حاوی حقایق است و استدلال میکند، پس موسیقی میتواند با اطلاعاتی که در تصویر نهفته است همراه شود.
بیل نیکولز (نظریهپرداز و پژوهشگر مطالعات فیلم مستند) به پرسش «تجسم ملموس جهان مادی به چه معناست؟» اینگونه پاسخ میدهد: «یافتن راهی سرگرمکننده برای بازنمایی حقیقت.» به اعتقاد او، مستند راهی برای دیدن جهان تاریخی است، همانطور که فیلم داستانی بازنمایی خیالی جنبههایی است از تجربه بشری: «مستندهای خوب به ما نشان میدهند بودن در جهان و تاثیر بر آن از منظری خاص چگونه میتواند باشد. موسیقی هم به ما کمک میکند تا حس بودن در زمان و مکانی خاص، بون در قلب یک حادثه یا واقعیت را بچشیم. موسیقی در اینجا، دیگر یک ضمیمه، پرکننده یا رنگکننده آنچه قبلا طراحی شده، نیست بلکه بخشی از آن چیزی است که میخواهیم درک کنیم، بخشی از حس زیستن، دریافتن و رویاپردازی به شیوهای خاص است.»
نیکولز میگوید موسیقی بخشی از جسم و جان فیلمی است که میخواهد حس تجربه جهان را، تجربه بودن با اشحاصی در یک زمان و مکان مشخص را از زاویهای خاص منتقل کند: «موسیقی، خشکی و سختی را از تصاویر میگیرد و تلالو احساسی به آنها میبخشد. موسیقی به تصویر جان میبخشد، درست همانطور که بدن و اندام حسی ما جهان اطراف را چیزی ورای انباشتی از حقایق، چیزی مثل میدان رقابت نیروها و جاذبهها، نقاط کانونی و فضاهای خالی درک میکنند. موسیقی، که شاید دلیل چرخش زمین باشد، میتواند به طریقی جذاب و ماندگار به مستندهایی جان ببخشد که این جهان را بازنمایی میکنند.»
نیکولز همچنین مقدمه کتابی را به نام «صدا و موسیقی در فیلم مستند» نوشت که سال ۲۰۱۵ با ویراستاری «هالی راجرز» توسط نشر راتلج منتشر شد؛ مدت کوتاهی پس از انتشار جهانی این کتاب بود که مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ترجمه فارسی آن را که توسط نازنین اردوبازارچی انجام شده بود، از سوی نشر رونق روانه بازار کتاب ایران کرد و پس از مدتی هم به چاپ دوم رسید.
مجموعه «موسیقی و صدا در فیلم مستند» شامل دوازده مقاله و نخستین کتابی است که بهطور خاص به کارکرد موسیقی در فیلم غیر داستانی پرداخته و فیلمهای مستندی را بررسی میکند که از قطعات موسیقی در بستری میان رشتهای بهره بردهاند.
مجید رحیمی (مدیر تحقیقات و پژوهش مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی) درباره اهمیت انتشار این مجموعه با اشاره به اینکه «موسیقی و صدا در فیلم مستند» حتی در منابع انگلیسی هم کتابی منحصر به فرد است، میگوید: «در سینمای مستند کتابی را سراغ نداریم که به بررسی و تحلیل باند صدای ساخته شده و همچنین موسیقی آن در تعامل با تصاویر مستند پرداخته باشد. تلاش ما در بخش تحقیقات و پژوهش مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی این است که به نشر کتاب به عنوان فراهم کردن منابع علمی بلندمدت نگاه کنیم؛ چه به لحاظ ماندگاری و چه به لحاظ تولید و استفاده و موضوعات جدید این رویکرد را در بخش مقالات پی بگیریم.»
علیرغم گسترش مباحث دانشگاهی در باب موسیقی در فیلم و رسانههای تصویری از ربع پایانی قرن بیستم به بعد، هنوز نیاز به مطالعه متمرکز و تخصصی برخی فیلمها به دلیل ارتباط عمیقی که با مقوله ژانر دارد به قوت خود باقی است.
پروفسور نیل لرنر (موسیقیشناس) که ویراستاری مجموعه موسیقی و رسانههای تصویری راتلج را به عهده داشته درباره کتاب «موسیقی و صدا در فیلم مستند» میگوید: «مطالعه موسیقی در این مجموعه با این پیش فرض آغاز میشود که موسیقی در کنار رسانههای تصویری که در همگامی با پیشرفت سریع تکنولوژیهای جدید درک میشود، میتواند نقش عمدهای در خلق معنا داشته باشد و دخیل کردن آن در فرایند تحلیل، امکان تفسیرهایی را فراهم میآورد که در موارد صرفا بصری غایباند. این مجموعه سبک موسیقایی، راهبردهای بیان و تحلیل انتقادی فرهنگ را به پرسش میگیرد چراکه در دیدن، شنیدن و در نهایت فهم این متون به شیوهای نوین به کمک ما میآیند.»
با وجود ساخت موسیقی بسیاری از فیلمهای مستند توسط جمعی از موسیقیدانهای شهیر در خلال قرن بیستم، پژوهش جامعی درباره تاثیر آن بر پرورش و تقویت حس دریافت تماشاگر انجام نشده است.
آیا قرابتی بین ساختار فیلم و فرم در موسیقی میتوان قائل شد؟ آیا فیلمساز نیازمند آگاهی از شکل، لحن و آهنگ موسیقی است تا بتواند فیلم خود را برای همراهی مسالمتآمیز با آن طراحی کند؟
احمد الستی (پژوهشگر سینما، مترجم و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران) با طرح این پرسشها میگوید: «دیگر حسِ واقعیت جدا از حسِ موسیقی نیست و تاثیر یکی را بر خوانش تحلیلی دیگری نمیتوان نادیده گرفت. موسیقی میتواند حس مشارکت را مثلا در جنگ تشدید کند، تخفیف دهد یا با همان استدلال از جریانهای فاجعهبرانگیزی مانند ظهور و شیوع نازیسم، فاشیسم و استالینیسم جلوگیری کند. خواندن این کتاب نه تنها نمونههای شاخصی از ارتباط تنگاتنگ فیلم مستند و موسیقی را بازگو میکند بلکه به تشریح زیباییشناسی ویژهای میپردازد که دیگر نمیتوان آن را نادیده گرفت.»
به اعتقاد الستی، این کتاب ارتقای سلیقه و دانش مخاطبهای خود را در هر دو گروه فیلمسازان مستند و موسیقیدانان فیلم هدف قرار داده است.
در جهانی که فهم پدیدههای گوناگون نیازمند دانش بینارشتهای است، درک جدید از دنیای مستند و موسیقی، بدون دانستن نقش دو سویه این دو بر هم امکانپذیر نیست.