طراح و مدیر خانهموزه عروسک و اسباببازی کاشان:
عروسکهای بومی میراث ناملموس کشورند/ حساسیت برای حفظ میراث فرهنگی باید یک جریان مردمی باشد
امیر سهرابی (پژوهشگر، کارگردان و موسس و مدیر موزه عروسک کاشان) از یک دهه تلاش برای شناخت و دستهبندی عروسکهای ایرانی و نگهداری و نمایششان در یک موزه و ضرورت حفظ آنها بهعنوان شاخصههای میراث ناملموس گفت.
«امیر سهرابی» (پژوهشگر، کارگردان و موسس و مدیر موزه عروسک کاشان) که حدود یک دهه است برای پیدا کردن عروسکهای آیینی، نمایشی و اسباببازی اقوام ایرانی دست به ایرانگردی زده است، در گفتگو با خبرنگار ایلنا درباره یک دهه پژوهش خود گفت: پژوهش روی عروسکهای بومی، پیشینه زیادی نداشت و من اینها را تجربی به دست میآوردم.
او با بیان اینکه «در این پژوهش دنبال ردپایی از کسانی بودم که نمایش عروسکی اجرا میکردند» گفت: روش پژوهش اینها به مرور درآمد و خود مردم هم کمک کردند. مثلا یکی از مهمترین گردآوریهای من، یک مجموعه عروسک از دوره قاجار است که به نظر میرسد قدیمیترین مجموعه عروسکی بهجامانده در ایران باشد. در نائین سراغ نوازندههایی را گرفتم که در عروسیها مینوازند. در موسیقی نواحی، فقط چند منطقه کشورمان موسیقیاش را عرضه میکند، در بقیه شهرها مردم میگویند ما موسیقی نداریم، به خاطر اینکه روی آن کار نشده و در لایههای زیرین است. میروی و یواش یواش سوال میپرسی و ذهنشان را فعال میکنی. مثلا میپرسی که آقا شما بالاخره عروسی داشتی، در این عروسی چطوری شادیتان را نشان میدادید؟
نویسنده کتاب «عروسک پشت پرده» ادامه داد: در نائین دو، سه مصاحبه کردم تا یک راوی خوب پیدا کردم که فهمید دنبال چی هستم. گفت فلان جا یک نفر هست که دو تا عروسک دارد. رفتیم و عروسکها را دیدیم، بعد او گفت این عروسکها برای یک پیرمرد است که در روستا زندگی میکند و اینها را از او گرفتم، شاید او عروسک بیشتری داشته باشد. پرسان پرسان آن پیرمرد را پیدا کردیم که نسل به نسل، کارشان نمایشگری بود. قدیمها به این نمایشگران میگفتند «لوطی». از او پرسیدم عروسکها را دارید؟ گفت نه، بچهها بردهاند. اما زنش گفت فکر کنم چندتایی در پستو داریم و وقتی آنجا رفتیم، یک پیت حلبی پیدا کردیم پر از عروسک خیمه شب بازی.
سهرابی با بیان اینکه «از سال ۱۳۷۹ علاقهام به پژوهش میدانی جدی شد» یادآور شد: سال سوم دانشگاه در رشته تئاتر بودم که دیدم علاقه زیادی به تئاتر معاصر ندارم و از همان موقع شروع به مطالعه درباره نمایشهای سنتی ایران کردم. سالها بعد با پژوهشگری آشنا شدم و پروژهای سه چهار ساله کار کردیم به اسم «بازیگاه، فرهنگ آیین بازی نمایش و سرگرمیهای مردم ایران». از سفرهای این پروژه با دستهبندیهای فرهنگی ایران آشنا شدم.
او خاطرنشان کرد: سال ۱۳۸۹ سفرهایی را به تنهایی با محوریت عروسک و اسباببازی شروع کردم و در سال ۱۳۹۲ تصمیم گرفتم موزهای را راه بیندازم برای همین آمدم کاشان و خانهای قدیمی را خریدم. کاشان خیلی شبیه عروسکهای خیمهشببازی دوره قاجار است و بافت قدیمیاش را هنوز دارد. موزه ما کاملا یک جریان خصوصی است که مِلک آن را هم خودم خریدم.
مدیر خانه موزه عروسک و اسباببازی کاشان درباره انواع عروسکهایی که در ایران از دیرباز وجود داشته، گفت: وقتی از عروسک صحبت میکنیم، به چند دسته اشاره داریم؛ یک دسته «عروسکهای آیینی» که در گذشته در مراسم آیینی از آنها استفاده میشده است. مثلا مراسم بارانخوانی اکثر مناطق ایران همراه با یک عروسک اجرا میشود. یا عروسکهای سوگواری یا آنها که در تعزیه هم استفاده میشوند، یا عروسکهایی که خبر رسیدن نوروز را میدهند. بنابراین «عروسکهای آیینی» آنهایی هستند که استفاده از آنها، باوری مذهبی و آیینی را با خودش همراه دارد.
سهرابی ادامه داد: دومین دسته «عروسکهای نمایشی» است. عروسکهایی که در جشن، سرور و عروسیها استفاده میشد و همراه با باور خاصی نبود، بلکه بهعنوان یک هنر و سرگرمی برای شادی استفاده میشد. مانند خیمهشببازی، طاووسبازی و...
او همچنین دسته سوم را «عروسکهای بازی کودکان» خواند و گفت: یعنی عروسکهایی که ساخته میشود تا بچهها با آنها بازی کنند. در همین دسته هم میبینیم که مثلا بختیاریها یکنوع برای بچههایشان عروسک درست میکردند، بوشهریها یکجور، و مازندران و لرستان و مناطق دیگر هم شکلی دیگر.
این پژوهشگر و نویسنده با اشاره به اینکه عروسکهای هر منطقه از ایران نمایشگر ویژگیهای بومی و فرهنگی آن منطقه است، گفت: اکنون من خیلی تلاش میکنم که ایران را در حوزه عروسک تقسیمبندی جغرافیایی کنم. کار سختی است، ولی چند نوع دستهبندی وجود دارد. عروسکها در مناطق روستایی - عشایری یک طور است، در مناطق روستایی - شهری طوری دیگر. یعنی عروسکها را دستکم به دو دسته میتوانیم تقسیم کنیم: «عشایری – روستایی»، «روستایی – شهری». دستهبندیهای دیگر هم میتوانیم داشته باشیم؛ عروسکها در منطقه جنگلنشین یک طور است، در مناطق کویری یک طور، عروسک کوهستانها یک تاثیری از طبیعت میگیرند و...
سهرابی ادامه داد: مثلا در مناطقی که درخت نخل داریم، برگ این درخت خیلی در اسباببازیها و عروسکها حضور دارد. یا مثلا مناطقی که سفالگری در آن حرفهایتر است، اسباب بازی و عروسک گِلی و سفالی داریم. یا در شهرها که ابزار پیشرفتهتر است، بازاری داریم با پیشهها و مشاغل متنوع که این پیشهها عروسکها را حرفهایتر کردهاند. مثلا همین عروسک خیمهشببازی برای فرهنگهای شهرهای پیشرفته است، برای اصفهان است، برای اردکان است، برای شیراز است. این تکنیکها حاصل دید شهری است.
او با اشاره به اینکه میتوانیم نمایشهای عروسکیمان را هم دستهبندی کنیم، گفت: این دستهبندی شامل نمایشهای عروسکی ملی «شهری» و «روستایی» است. نمایشهای روستا خیلی ساده است، مثل نمایش فوقالعاده «طاووسبازی» در قمصر کاشان. که یک سند تاریخی هم برایش پیدا کردم مبنی بر اینکه در دوره فتحعلیشاه قاجار اجرا شده بود. اجرای نمایش اینطور است که یک نفر میرود زیر پارچهای ابریشمی که بشود یک طاووس. یک داس را برمیدارد پارچهپیچ میکند بهجای نوک پرنده، دو تا قاشق هم میزند روی قوس داس که بشود چیزی مثل تاج. بعد پارچههای رنگی به آن اضافه میکند، این داس و آن پارچههای رنگی میشود سر یک طاووس که آدمی که رفته زیر پارچه، آن را میگیرد. بعد یک الک هم به پشتش میبندد تا وقتی خم میشود، شبیه یک پرنده شود.
سهرابی با ذکر مثالی از دیگر نمایشهای اینچنینی گفت: نمایشی در روستاهای آذربایجان داریم به اسم «شتربازی». یک نفر میرفت زیر پارچه نمدی، میشد شتر. یا «کفتاربازی» که نمایشی محبوب در مناطق مرکزی ایران است و با چوب، کله کفتار را درست میکنند. «آهوبازی» هم نمایشی برای ارمنستان و آذربایجان است.
او خاطرنشان کرد: «غربیلبازی» هم که در روستاهای زنجان، آذربایجان و مناطق دیگری از ایران اجرا میشد از همین نوع نمایشهاست. یا نمایش روستایی «دیگبهسر» که اگر توسط زنها اجرا میشد به آن میگفتند «خاله دیگبهسر». و به این ترتیب بود که نمایشگر روی شکمش اجزای صورت را نقاشی میکشد.
نویسنده کتاب «عروسکهای نوروزی ایران» درباره قصه و مضمون نمایشهای عروسکی در هر منطقه، گفت: دو قصه اصلی در نمایش عروسکی ایران داریم: نمایش عروسکی دستکشی که یک قصه دارد و همه جا با تفاوتهایی اندک اجرا میشود و نمایشهای نخی که آنها هم قصه یکسانی دارند.
سهرابی تشریح کرد: یک خیمه شببازی داریم که گستره اجرایش ملی است؛ در تهران، اصفهان، شیراز، آذربایجان، مشهد و... اجرا میشد. در مقابل، یکسری هم نمایش روستایی داریم که چند نمونهاش را گفتم.
او درباره قصه نمایش عروسکی دستکشی، گفت: اسم قصه «پهلوان کچل عراقی» است. منظور از عراق، نه کشور همسایه، که عراق عجم شامل مناطق مرکزی ایران، اراک، فراهان و یزد بود و اصفهان مهمترین والینشین آن. خط اصلی داستان درباره دختری در بند دیو است که پهلوانی میخواهد او را نجات دهد. در این مسیر شاهد ماجراهای خندهداری هستیم و میبینیم که پهلوان کچل دیو اصلی، برادرش و مادر او را که نامش وروره جادو است، از بین برده و دختر را نجات میدهد و با او ازدواج میکند.
سهرابی همچنین قصه نمایش عروسکی نخی را اینطور شرح داد: به این نوع نمایش که آن را بیشتر در تهران میبینیم میگویند «خیمهشببازی» یا «شاهسلیمبازی». فرخخان پسر شاهسلیم است، نمایش، ماجرای عروسی فرخخان پسر شاهسلیم است. دانه دانه اعضای دربار میآیند و معرفی میشوند؛ جاروکش، آبپاش، سوپور، پهلوان و نمایندگان دول فرنگی میآیند، سربازان رژه میروند و آخر از همه داماد وارد میشود و رقاصان رقص میکنند و قصه تمام میشود.
طراح و موسس خانه موزه عروسک و اسباببازی کاشان با اشاره به انواع عروسکی که در مناطق مختلف کشور برای بازی کودکان ساخته میشده است، گفت: به صورت کلی عروسکهای بازی بچهها دو دستهاند؛ عشایری و روستایی، روستایی و شهری.
سهرابی با اشاره به عروسکهای «عشایری و روستایی» تشریح کرد: در این نوع، عروسکسازی ساده است؛ معمولا یا یک چوب عمودی داریم که دور آن پارچه میپیچیدند و یک شِمای سر و یک شِما از لباس درست میکردند. اگر دو چوب باشد، مثل یک چلیپا روی هم قرار میگیرند. مهمترین استراکچر عروسک ایرانی، همان است که چوب چلیپایی دارد و خط عمودی میشود سر تا پا، خط افقی میشود دست و پا. این خیلی مهم است و هر جای ایران بروی نمونهاش را با تغییراتی تنها در جزئیات، میبینی. عروسک چلیپایی در میان عشایر لُر، یعنی بویراحمدیها و بختیاریها تا استان فارس و جنوب زاگرس و از اصفهان به پایین دیده میشود. از اصفهان به پایین و تا هرمزگان هم عروسک ویژهای داریم که نخی به دستهایش وصل میشود؛ وقتی نخ را میکشیم، دستهایش را میآورد بالا، انگار دارد رقص میکند. به آن میگویند «بادبادک» یا «لیلیباز». که این یکی از عروسکهای مهم فرهنگ عشایری ماست.
او همچنین با اشاره به ویژگیهای عروسکهای بازی «روستایی و شهری» خاطرنشان کرد: در روستا و شهر خیاطی توسعه پیدا میکند و برای ساخت عروسک دور آن را میدوزند و تویش را پرمیکنند. برای ساختش، سلیقه به خرج میدهند؛ صورتش را با نخ میدوزند، لبها را قرمز میکنند، برای مو درست میکنند و... برای همین عروسک شهری شکل و شمایل زیبا و فاخرتری دارد. در اکثر فرهنگهای شهری مثل تهران، اصفهان، دزفول، بروجرد، یزد و شیراز و... نمونههای این عروسک شهری را میبینیم. در این میان نمونههایی هم از عروسک شهری داریم که انگار مرحله گذار از فرهنگ عشایری به فرهنگ شهری است و سادهتر دوخته میشود. مثل عروسکهای بلوچی.
سهرابی در ادامه با اشاره به عروسکهایی که در موزه خود در کاشان نگهداری میکند، یادآور شد: عروسکهای موزه روزبهروز تکمیل میشود. روزی که روزه را راه انداختم، عروسک زیادی در آن نداشتم. اما الان بازدیدکنندهای که مثلا از خوی به دیدن موزه میآید میگوید ما هم در خوی این عروسک را داریم. یعنی خود موزه به تکمیلش کمک میکند؛ مثل یک جریان مردمی که به ادامه پژوهش یاری میرساند. الان حدود ۱۴۰ تا ۱۵۰ عروسک در موزه داریم.
این پژوهشگر تئاتر با تاکید بر اینکه «عروسکها و اسباببازیها از شاخصههای میراث ناملموس هستند» گفت: این موزه فرصتی است تا مردم در آن با میراث ناملموس کشورشان آشنا شوند و انگیزه بگیرند تا بروند میراث ناملموس را خودشان را هم حفظ و ضبط کنند.
سهرابی ادامه داد: من معتقدم حساسیت برای حفظ میراث فرهنگی اگر یک جریان مردمی باشد، ادامهدار و تاثیرگذار است و نباید فکر کنیم حفظ آن فقط وظیفه و کار دولت است. نه، کار مردم هم هست، مردم باید خودشان این میراث ملی را دوست بدارند و بگویند اینها عروسکهای ماست، باید ساختشان را یاد بگیریم و زنده نگهشان داریم. با این روش شاید ۱۰سال دیگر پنج هزار کودک داشته باشیم که بلد باشند عروسکهای بومی ایران را بسازند و این یعنی مردمیکردن حفاظت از میراث فرهنگی.
او در پایان یادآور شد: در این صورت میتوانیم امیدوار باشیم عروسکهای بومی ما، فرهنگ استفاده از آنها و شیوه ساختشان وارد واحدهای درسی هنری کشورمان هم بشود.