سبحان مهدیپور در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
اقبال آذر در تبریز ماند تا صحنه برای حسودان خالی باشد/ نه میگذاشتند آواز بخواند، نه تدریس کند نه آثارش را ضبط کند/ خوانندهای که در صدسالگی صدایش اعجازانگیز بود
![اقبال آذر در تبریز ماند تا صحنه برای حسودان خالی باشد/ نه میگذاشتند آواز بخواند، نه تدریس کند نه آثارش را ضبط کند/ خوانندهای که در صدسالگی صدایش اعجازانگیز بود](https://cdn.ilna.ir/thumbnail/9IWDISZ6BB6F/YdHYY4gWkVxziNocTLLHoQVar3TrxmvO0e6SENMutiBXz7JNO2nT2KLgCR9h7O_-yMtFV2AKWHv4l_4LeI27Qq4xQIoDjB_gIQDHEiqNepRBeBVXNnV0pjDRvtEZf_387otfNPZWXfo,/8.jpg)
سبحان مهدیپور میگوید: شیوه اقبال آذر بسیار پیچیده است و اگر کسی بخواهد به کلیت و جزییات این آواز پی ببرد و آنها را مشق کند، باید زمان بسیاری صرف کند. در این میان اگر کسی به دنبال معروفیت و نام و نان باشد خیلی دیر به نتیجه میرسد؛ زیرا باید عمرش را صرف یادگیری شیوه اقبال آذر کند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در سالهای اخیر خوانندگان بسیاری بدون توجه به آواز ایرانی، آثاری را روانه بازار میکنند که صرفا مخاطب بدون تخصص موسیقی را برای آنها تضمین کرده باشد. این رویه در طولانی مدت مکاتب آوازی را به انزوا خواهد راند حال آنکه مکتب آوازی «اقبال آذر» آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته و همچنان در انزواست. در حال حاضر تنها بازمانده این مکتب کریم صالحعظیمی است که از محضر اقبال آذر کسب فیض کرده است. او در سال ۱۳۴۲ با اقبال آذر آشنا شده و تا آخرین روزهای زندگی این استاد نزد او بوده است.
ابوالحسن قزوینی یا به عبارتی اقبال آذر، زاده سال ۱۲۴۲، یکی از خوانندگان شیوه آوازی تبریز بوده و یکی از قویترین صداها را داشته و بیش از صد سال عمر کرده است. او با وجود کهولت سن تا سالهای آخر زندگی با ذهنی باز و سالم به فعالیت در زمینه آواز میپرداخت. اقبال آذر که با بزرگانی چون درویشخان، علیاکبر شهنازی و غلامحسین بیگجهخانی تعامل داشته و با همراهی آنها به اجرای برنامه پرداخته، در طول حیات خویش بیمهریهای بسیاری دید و در نهایت شیوه کاملش به نسبت دیگر مکاتب آوازی، نادیده انگاشته شد.
در میان خوانندگان امروزی سبحان مهدیپور یکی از آوازخوانانی است که از ابتدای فعالیت تاکنون به مکتب آوازی اقبال آذر وفادار بوده و برای یادگیری این شیوه ده سال نزد کریم صالح عظیمی به یادگیری مقولات و مفاهیم مربوط به آن پرداخته است. با او درباره اهمیت مکتب آوازی «اقبال آذر» گفتگو کردهایم.
شما جزو معدود افرادی هستید که درباره شیوه آوازی اقبال آذر پژوهش کردهاید حال آنکه مکتب او هیچگاه آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفت. چرا؟
واقعیت این است که اگر بگویم شیوه آوازی اقبال آذر سالهاست مورد توجه نیست، گزاف نگفتهام. قطعا اقبال آذر در موسیقی ایران جایگاه بسیار رفیعی دارد اما بسیاری از هنرمندان و حتی دوستانش به شیوه او نپرداخته و به عمق هنر این هنرمند بزرگوار پی نبردند.
من از شش، هفت سالگی آواز را شروع کردم و دو دوره ردیف طاهرزاده یا ردیف آوازی اصفهان یا هر نامی که دارد، را کار کردم. چهارده یا پانزدهساله بودم که برای اولین بار آوازی از اقبال آذر را شنیدم که در دستگاه «شور» بود. در آن مقطع هنوز نوار یا کاستی از ایشان منتشر نشده بود و آنچه شنیدم به صورت خصوصی ضبط شده بود و من آن روی نوار سونی داشتم. زمانی که آن آواز را شنیدم، شیفته آن شدم و واقعا به صدای استاد اقبال آذر ایمان آوردم، زیرا آن آواز و جوابها بسیار زیبا و حیرتانگیز بود. آن زمان در استان مازندران و شهر بابل زندگی میکردم. به پدر و مادرم که هر دو فرهنگی و معلمند، گفتم میخواهم این شیوه را بیاموزم. پدرم که خوشنویس است و در کار خود ممتاز است، گفت اگر میخواهی شیوه اقبال آذر را یاد بگیری باید نزد استاد صالح عظیمی بروی که خودش نیز اهل تبریز است و آن حال و هوای لازم در خودش و کارش وجود دارد. پدر گفت باید به یکی از مراکزی بروی که آقای صالح کریمی در آنجا تدریس میکنند. در آن مقطع استاد صالحعظیمی در دانشگاه سوره و در تالار وحدت تدریس میکرد. پس از پیگیریهای بسیار موفق شدم این استاد بزرگ را ملاقات کنم. از همان مقطع یعنی سال ۱۳۷۶ که پانزده، شانزده سال داشتم خدمت ایشان رسیدم و تا امروز از محضرشان کسب فیض کردهام. البته به همین اتفاق اکتفا نکردم و پژوهش را درکنارش انجام دادم.
اقبال آذر در آواز ایران چه جایگاهی دارد و دلیل اهمیتش چیست؟
زندهیاد اقبال آذر به روایتی صد و چهار سال و به روایتی دیگر ۱۰۷ سال زندگی کرد و تا آخرین روزهای زندگی به فعالیتهای هنری ادامه داد و آواز خواند که اسناد و مدارکی هم در اینباره وجود دارد. اگر آوازهای ایشان را بشنوید و مصاحبههاشان با رادیو در سنین پیری را مدنظر قرار دهید، متوجه درستی این حرف خواهید شد. اقبال آذر کسی است که با ویلون ناصر زرآبادی؛ بیات ترکی را حیرتانگیز خوانده است. او با حدود صد سال سن «مناسبخوانی» کرده است! اینکه فردی با صد سال سن اشعار را در حافظه نگاه دارد و «مناسبخوانی» کند، کار هرکسی نیست. استاد اقبال آذر شعری از سعدی را خواند که «تا همه شهر بیایند و ببیند که ما / پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم» یکی از ابیات آن است. زمانی که آقای زرآبادی در قید حیات بود، میگفت پیش از اجرا از استاد اقبال آذر پرسیدم که چه بنوازم و شما بر اساس کدام کوک، چه آوازی میخوانید؟ ایشان در جواب گفتند پسرم هرچه خواستی بزن و من میخوانم. زندهیاد زرآبادی در ادامه گفت، پیش از آنکه کارمان را شروع کنیم، کوک را به استاد دادم تا آوازی را بخواند و باقی موارد را برای اجرا ارزیابی کنم که در ادامه دیدم ایشان با اینکه در سنین پیری بودند و با عصا راه میرفتند، چنان آوازی خوانند که من نتوانستم با سازم جوابشان را بدهم. به ایشان گفتم من چگونه جواب آواز شما با آن تحریرهای پرقدرت را بدهم و متحیر مانده بودم! استاد اقبال آذر مصاحبهای هم با زندهیاد مرتضی حنانه داشت آنهم وقتی بیش از نود سال داشت، این مصاحبه تنها فیلم رسمی اقبال آذر است، حنانه در این ملاقات میگوید من به گوش آقای اقبال اعتقاد دارم، زیرا ایشان صدسال تاریخ موسیقی ایران را با خود دارد. این یعنی چنین خوانندهای به شدت توانمند، صاحب سبک و شیوه است و تمام آوازها را کامل خوانده است.
با وجود این همه ویژگی؛ چرا اقبال آذر هیچگاه آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفت، آنهم درحالیکه مکتب آوازی او به گفته برخی از کارشناسان و هنرمندان؛ از دیگر شیوهها کاملتر است؟
به هرحال شرایط نامساعدی که طی صد سال اخیر رخ داده، نام ایشان را کمرنگ کرده است. بخشی از این نادیده انگاشتنها به دلیل پیچیدگی شیوهی آوازی ایشان است. شیوه اقبال آذر بسیار پیچیده است و اگر کسی بخواهد به کلیت و جزییات این آواز پی ببرد و آنها را مشق کند، باید زمان بسیاری صرف کند. اگر کسی به دنبال معروفیت و نام و نان است، مطمئنا دیر به نتیجه میرسد؛ زیرا باید عمرش را صرف یادگیری شیوه اقبال آذر کند. از طرفی همواره مافیایی در برههای از تاریخ ما وجود داشته بر نحوه عملکرد اقبال آذر و عمومیت یافتن شیوهاش تاثیر داشته است. اقبال آذر در مقطعی برای چند ماه به تهران آمد و در واحد موسیقی مشغول به کار شد. اتفاقا همان زمان آقای علی تجویدی و دیگر بزرگان در انجمن موسیقی تهران حضور داشتهاند. اقبال آذر حدود شش ماه و اندی در تهران بود، اما هیچگاه از ایشان نخواستند به رادیو برود و برنامه اجرا کند حتی یکبار. پس از آن؛ اقبال آذر با دلخوری تمام نامهای نوشت با این مضمون که مرا به تبریز بازگردانید، به این دلیل که نمیتوانم در تهران بمانم و دیگر تحمل ندارم. من نامههای اقبال آذر را دارم که به دستخط خودش است. در آن نامه گفته که فعالان و همکارانش محلی به او نگذاشتهاند. زمانی که از اقبال میپرسند، چرا خواهان بازگشتی؟ ایشان در پاسخ میگوید من الان چند ماه است در تهرانم، اما برخی افراد از روی حسادت نمیگذارند من آواز بخوانم و حتی یکبار هم مرا برای اجرا برنامه دعوت نکردهاند! حتی نمیگذراند برای ضبط آثارم به رادیو بروم!
به همین دلیل رادیوی وقت به آوازهای اقبال آذر نپرداخت؟
بله، از آقای اقبال آذر هیچ اثری در رادیو وجود ندارد درصورتیکه ایشان با هنرمندانی چون درویشخان و علیاکبر شهنازی همدوره بود و کار کرد. اقبال آذر پیشکسوت همه هنرمندانی بوده که در انجمن و واحد موسیقی و رادیو فعالیت میکردهاند، اما هرگز از وجود ایشان و شیوه بدیعشان بهرهای برده نشد تا اینکه دوباره به تبریز بازگشت و فعالیتهایش را در این شهر ادامه داد. آن زمان رییس وقت رادیو در تبریز از ایشان دعوت میکند تا مجموعه آوازهایی را در رادیو ضبط کند. طی این اتفاق حلقهای متشکل از فرنام، بیگجه خانی شکل گرفت و ایشان توانست آثار ارزشمندی را ضبط و ثبت کند. به این دلیل آثاری به همت رییس رادیوی وقت، از اقبال آذر وجود دارد.
از ویژگیهای آوازی اقبال آذر بگویید.
از کسی نام نمیبرم، اما آقای اقبال سرآمد خوانندگان دیگر بودهاند. ایشان به جز صدایی شش دانگ و زیبا، شعور ادبی و هنری بالایی داشته است. شما حساب کنید علیاکبرخان شهنازی هنرمند بزرگی بوده که با هرکسی نشست و برخاست نمیکرده. درویشخان با هرکسی مراوده نداشته و اقبال آذر با قدرت تمام در کنار این بزرگان و با همراهی آنها آواز خوانده است. زمانی که آواز «شور» و «سه گاه» و «چهارگاه» ایشان را میشنوید، متوجه خواهید شد که تا چه حد قدرتمند و درست اجرا شدهاند. گاه میگویم افراد علاقمندی که در عصر ما زندگی میکنند، یک سال زمان دارند تا روی یکی از دستگاهها و آوازهای اقبال کار کنند؛ آن وقت میبینیم چگونه امتحان خود را پس میدهند، بس که آن آوازها مشکل است. پرداختن عمیق به آوازهای اقبال آذر زمان بسیار میطلبد.
حتی استادان آواز نسبت به این شخصیت مهم تاریخ موسیقی و شیوهاش بیتوجه بودهاند. آیا دلیل این بیتوجهی همان پیچیدگی آواز اقبال آذر است؟
بله، این نکته را در نظر داشته باشید که اصولا ما آوازخوان خیلی کم داریم، اما خوانندگان بسیارند. معلم و استادی که میخواهد شیوه اقبال آذر را بشناسد، باید آوازخوان باشد؛ یعنی به مقوله ردیف، مکاتب و شیوهها و آوازها مسلط باشد. از طرفی جریانی که طی شصت، هفتاد سال اخیر به راه افتاده، روندی تک بعدی و یکسویه است که به یک استاد ختم میشود و همه به آن جهت رفتهاند، زیرا بالاخره آن مسیر هم نام و نان دارد و هم معروفیت. یکی دیگر از دلایل نپرداختن به آواز اقبال این است که ایشان هیچگاه کلاس آموزشی نداشت. حسن کسایی و جلیل شهناز نیز اینگونه بودهاند و کلاس برگزار نکردهاند که البته آقای کسایی بعضا شاگردانی داشته است.
اما آنطور که میگویند آقای اقبال آذر شاگردانی داشته؟
اقبال به آنهایی که صدایش را دوست داشت، مانند آقایان غلامرضا قیطانچیان و کریم صالحعظیمی میگفته بروید صفحات آوازهای مرا گوش دهید و بخوانید و تمرین کنید. علاقمندان نیز صفحات مربوط به آثار ایشان را میشنیدهاند و تمرین میکردهاند. این را هم بگویم که آقای اقبال در اواخر عمر بیشتر به محافل میرفته و آواز میخوانده و بخشی از آوازهای او که «شور»، «بیات ترک» و «سه گاه» را شامل میشود و همگی در محافل خصوصی ضبط شدهاند. به همین دلیل علاقمندان اقبال او را در محافل خصوصی ملاقات میکردهاند.
با توجه به کمبود منابع درباره زندگی و کار اقبال آذر، چگونه به جمعآوری اطلاعات درباره او پرداختید؟
من از حدود سال ۱۳۷۴ تمام وقت و زمانم را صرف این شیوه و آواز او کردهام. به هرحال یادگیری چنین شیوهای نیاز به پژوهشها و فعالیتهای میدانی دارد. من به جز آنکه موسیقی خواندهام به باستانشناسی و تاریخ نیز علاقه داشتم و در این رشته نیز تحصیل کردهام. پژوهش میدانی را زمانی که باستانشناسی میخواندم، یاد گرفتم. این روحیه پژوهشگری باعث شد شخصا به تبریز بروم و با هنرمندان و استادانی که اقبال آذر را دیده بودند، ملاقات کنم. با خانواده و نزدیکان و نوههای آقای اقبال نیز ارتباط برقرار کردم و طی این تعامل آرشیو خوبی از آثار ایشان داشته باشم. از ایشان آرشیو عکس نیز دارم که برایم بسیار ارزشمند است. در واقع هرکس را دیدهام که چیزی از اقبال میداند به سراغش رفتهام. حتی اگر کسی یک خاطره از ایشان داشته، با او همنشین شدهام و آن خاطره یا خاطرات را ضبط کردهام و فیلم وعکس گرفتهام و مستنداتی را جمع آوری کردهام. هر آنچه که امروز درباره اقبال آذر میگویم بر اساس اسناد و مدارک و مستنداتی است که امروز در اختیار دارم.
احتمالا میتوانید آن اسناد و مدارک و آثار را روزی منتشر کنید.
بله، معتقدم اقبال آذر بخشی از میراث فرهنگی و هنری ماست و اسناد و مدراک مربوط به او نیز شخصا متعلق به من نیست و صاحب و مالک آن جامعه است. اگر چنین اسناد و مدارکی (حتی در حد چند کلمه و چند جمله) در دسترس باشد، آیندگان و آنهایی که طالب یادگیری هستند نیز استفاده خواهند کرد. لذا خودخواهی است اگر بخواهم اسناد و مدارک مذکور را نزد خودم نگه دارم. هرآنچه درباره اقبال آذر وجود دارد باید منتشر شود.
چه شد که تصمیم گرفتید مکتب آوازی اقبال آذر را آموزش دهید؟
هرچه پیش رفتم و سنم بالاتر رفت، متوجه شدم که کسی به شیوه آوازی اقبال توجهی ندارد و بر اساس آن کار نمیکند. اصلا در نسل دهه شصت؛ یک نفر را پیدا نمیکنید که مکتب اقبال آذر را تدریس کند! واقعا دوست داشتم افراد دیگری نیز این شیوه را دنبال کنند اما متاسفانه اینگونه نبود. به همین دلیل تصمیم گرفتم در زمینه آموزش فعالیت کنم و هنرجویانی را پرورش دهم تا آنها نیز در شهرهای خودشان شیوه اقبال را درس دهند. الان در طول هفته بیش از هفتاد و پنج هنرجو را آموزش میدهم که از میان آنها حدود سیزده، چهارده نفر خوانندگان خوبی خواهند شد. شاگردانم محدود به تهران نیستند و از شهرهای مختلفند و برخی نیز در خارج از ایران و در کشورهایی چون کانادا، آمریکا و مالزی زندگی میکنند. شاگردان مذکور در اواسط یادگیری مکتب اقبال هستند. زمانی که آموزش این افراد تمام شود، خیالم راحت خواهد شد که بخشی از داشتههایم را به نسل پس از خود انتقال دادهام و امیدوارم این روند توسط دیگر افراد ادامه پیدا کند.
گروهی نیز با نام «اقبال آذر» دارید.
بله، گروه «اقبال آذر» را سال ۱۳۷۷ به ثبت رساندهام و با همراهی اعضای آن تا امروز در جشنوارهها حضور یافتهام و با نام اقبال آذر کنسرتهایی را نیز برگزار کردهام.
در حال حاضر که درگیر بحران کرونا هستیم، چه میکنید؟
من هم آموزشگاه موسیقی دارم و هم موسسه فرهنگی هنری. طبیعتا با توجه به وضعیت موجود و بحران کرونا، فعالیتهای آموزشگاه را از بهمن ماه سال گذشته تعطیل کردهایم. به لحاظ آموزشی نیز تقریبا اغلب دوستان به شیوه آنلاین روی آوردهاند و ما نیز با همین شیوه به مقوله تدریس میپردازیم. همانطور که واقف هستید طی این مدت و در حال حاضر نیز کنسرتی برگزار نمیشود و ما نیز چنین برنامههایی نداریم. به لحاظ تولید و ضبط نیز فعالیتها بسیار کم شده است. قاعدتا زمانی که کنسرت برگزار نشود، تولیدات نیز به نوعی تحتالشعاع قرار میگیرند. البته سه مجموعه در دست انتشار دارم که آمادهاند و اتفاقا آثار خوبی هم هستند. منتظر مهیا شدن شرایط هستم تا بتوانم آنها را در زمان مناسب روانه بازار کنم. از طرفی با استاد کامبیز روشن روان، کاری ارکسترال دارم که روایتگر موسیقی مازندران است. این اثر نیز به اتمام رسیده و در دست انتشار است. آلبوم دیگرم «یادواره اقبال آذر ۲» نام دارد و به یاد استاد محمدرضا لطفی است. این مجموعه که آلبوم اول آن قبلا منتشر شده، با حال و هوای ارکستر «شیدا» ضبط شده و تقریبا آماده است و حال در مرحله میکس و مستر قرار دارد.
این روزها آثاری با حال و هوای موسیقی ایرانی با همان فرم قدیم و سازبندیهایی که مورد توجه بزرگان و اساتید گذشته بوده، کمتر تولید میشود.
همینطور است و یکی از دلایل این اتفاق مسائل ومشکلات مالی است. شرایط واقعا برای تولید آلبوم مناسب نیست و دشواریهای بسیاری در این زمینه وجود دارد. اما به قول حافظ «در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن/ شرط اول قدم آن است که مجنون باشی». این مجنون بودن در درون من موجب اتفاقات بسیاری شده است، وگرنه واقعیت این است که شرایط به هیچ وجه مساعد نیست؛ بخصوص برای تولید آثاری که قدمت دار و تاریخی هستند و اصالت دارند.
گفتگو: وحید خانهساز
عکسها: حسن مطهری