یک نویسنده کتاب کودک:
مسئولین فرهنگی سرشان با کارهای دیگری گرم است
نوجوانی سن حساسی است که از آن با نام «سن بحران» نیز یاد میشود. عشق از جمله مسائلی است که نوجوان در همین سن با آن درگیر میشود.
در تمام سالهای انقلاب موضوع «عشق» را چه در موسیقی و در رمان بزرگسال و نوجوان بهعنوان یک میوه ممنوعه معرفی کردیم. وقتی صحبت از عشق در رمان ممنوع باشد؛ نوجوان به سراغ آثار زیرزمینی میرود که آسیبهای جدی را همراه خود دارد.
جعفر ابراهیمی(نویسنده کودک و نوجوان) درباره اثر جدید خود که به تازگی توسط نشر پیدایش منتشر شده؛ به خبرنگار ایلنا گفت: یک مجوعه کتاب با نام «شعر و شکر» منتشر شده که یکی از کتابهای آن با نام «تولد قارقارک» مجموعه شعرها من است. این شعرها که با تصویرگری بهار اخوان و با تیراژ 2500 نسخه به تازگی راهی بازار کتاب شده؛ برای خردسالان سروده شده است.
او در این باره گفت: این مجموعه جزء معدود کارهای من در زمینه خردسالان است که به آن علاقهمند هستم.
ابراهیمی با بیان اینکه سیستم آموزشی موجود در کشور به طور ذاتی کودکان را به کتاب علاقهمند نمیکند؛ گفت: متأسفانه سیاستی که در آموزش و پرورش وجود دارد، لذت کتاب خواندن را به بچهها آموزش نمیدهد و این یکی از کمبودها در آموزش و پرورش کشورمان است.
او ادامه داد: برخی اشخاص بهطور ذاتی و براساس علاقه لذت خواند کتاب را درمییابند و در کنار دنیای مجازی و بازیهای رایانهای، کتاب را رها نمیکنند. کتاب؛ لذتبخش است به انسان آرامش و حالتی روحانی عطا میکند که این حالات در فضاهای اجتماعی دیده نمیشود چراکه آنها فقط جنبه سرگرمی دارند و هیچکدام با کشف و شهود همراه نیستند.
مسئول اسبق شورای شعر کانون پرورش فکری کودک و نوجوان با بیان اینکه باید لذت کتاب خواندن را به بچهها آموزش دهیم؛ گفت: این کار جز با همت نظام آموزشی و از طریق مدارس امکانپذیر نیست. اوایل حکومت محمدرضا شاه، کتابهایی بود با نام «خواندنیها» که در مدرسهها توزیع میشد. اینها کتاب درسی نبودند و صرفاً برای لذت بردن توزیع و خوانده میشد نه برای گرفتن نمره. البته از کیفیت پایینی برخوردار بودند اما اتفاق خوبی بود.
او افزود: ما امروز کتابهای زیادی در زمینه شعر و داستان کودک و نوجوان داریم و هرساله هزاران عنوان کتاب در این زمینه به چاپ میرسد اما راهیابی این کتابها به مدارس، کاری است که برای آن تلاشی صورت نگرفته. کتابهای خوب باید به مدارس راه پیدا کند یا معرفی شود. کتابهایی که در مدرسه معرفی میشود سلیقهای است و با نیازها و سلایق کودک و نوجوان یکی نیست و به همین دلیل هم مورد علاقه آنها قرار نمیگیرد.
ابراهیمی با اشاره به اینکه در زندگی ماشینی امروز، آثار فرهنگی هم باید مناسب این دنیا باشد و پاسخگوی نیازهای نوین باشد؛ بیان کرد: باید نیازهای جامعه امروز در آثار نویسندگان بازتاب پیدا کند. وقتی کتاب خوب منتشر شود مخاطب به سمت آن میرود. در کل برای جامعه امروز ما وضعیتی پیش آمده که کسی چندان به سمت کتاب و کتابخوانی نمیرود. بهانههای مختلفی همچون کمبود وقت و گرانی کتاب برای این موضوع وجود دارد. باید بگویم که در روز میتوان ساعتی را به خواندن کتاب اختصاص داد و اینکه قیمت کتاب نسبت به بسیاری از چیزهای غیرضروری که ما خریداری میکنیم چندان هم گران نیست.
او ادامه داد: یکی از دیگر مشکلات در حوزه کتاب، کمبود کتابفروشی در بسیاری از شهرها و محلات است. بسیاری از شهرهای کشورمان کتابفروشی ندارند و اگر دارند کتابهایی سطحی است. وقتی کودکی نام کتابهای من را میپرسد و به دنبال آنها میرود شاید تعداد کمی از آنها را بتواند در بازار پیدا کند. بسیاری از ناشران دولتی و خصوصی علاقهمندند که آمار کتابهای چاپ اول خود را بالا ببرند. این کار نتیجه خوبی ندارد. چاپ کتابهای بیکیفیت با تیراژ بسیار پایین هنر نیست. بسیاری از این کتابها در انبارها و کتابفروشیها میماند و هرگز به چاپهای بعدی نمیرسد.
این نویسنده و شاعر کودک و نوجوان در اشاره به بازیهای رایانهای با بیان اینکه مسئولان فرهنگی آگاهی لازم را ندارند یا سرشان با کارهای دیگری گرم است؛ گفت: بازیهای خشن رایانهای که امروزه غرب برای تخریب ذهن و روحیه کودکان وارد بازار کرده است بسیار مخرب هستند و ایران در مقابله با این بازیها به جای تولید بازیهایی که آرامشدهنده و آموزنده برای کودکان باشد به تولید بازیهای جنگی میپردازد. با این تفاوت که اگر در بازیهای خارجی با تفنگ میجنگند؛ ایران بازی را تولید میکند که در آن از شمشیر و تیر و کمان استفاده شود!
او در رابطه با روحیات نوجوانان و تولید آثار فرهنگی برای آنان اظهار داشت: نوجوانی سن حساسی است که از آن با نام «سن بحران» نیز یاد میشود. باید بگویم که عشق ازجمله مسائلی است که نوجوان با آن درگیر است. عشق احساسی است که خدا در وجود انسان قرار داده است. عشق موضوع مهمی است.
ابراهیمی در اشاره به موسیقی گفت: در زمینه موسیقی جلوی پخش رسمی بسیاری از آهنگها را میگیرند اما مشاهده میکنیم که این موسیقیها به سادگی و از راههای زیرزمینی به دست مردم میرسد. دولت مثل کبک سرش زیر برف کرده. با اینکه همه این موسیقی قدغن شده را گوش میدهند دولت آن را ممنوع اعلام میکند. این ممنوعیت راه به جایی نمیبرد. وقتی جلوی ساخت موسیقیهای دلپذیر نوجوانان گرفته شود آنها به سراغ موسیقیهای مبتذل غربی یا موسیقیهای زیرزمینی میروند.
او ادامه داد: وقتی جلوی رمان عاشقانه خوب را بگیریم رمانهای مبتذلی که امروز بسیار شاهد حضور آن هستیم در جامعه رشد پیدا میکند.