استاد فلسفه دانشگاه خوارزمی:
کسب دانش و تنها داشتن اندیشه متعالی، " بدون عمل "، انسان را به سر منزل مقصود نمی رساند
بسیاری از افراد کلمات زیبا و اشعار حافظ و مثنوی را حفظ میکنند و یا حافظ کل قرآن هستند. این کلمات و دیوانها بسیار راهگشا هستند؛ اما تا این راه گشوده نشود و کاری انجام نشود فایدهای ندارد / علت اینکه مسیح، امام زمان یا منجی، غائب است به دلیل این است که ما غائب شدهایم و در صحنه نیستیم.
یک استاد فلسفه گفت: آمدن ما به کره خاکی با همه این سختیها و مشقات، صرفاً برای فهمیدن نبوده است؛ ما به قصد و عملمان زندهایم نه به اندیشهمان. معیار و ملاک درست زیستن هم همین است.
به گزارش ایلنا در کرج، رسول رسولیپور، عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی در اولین نشست از سلسله نشستهای «افکار و احوال ما» در دانشگاه خوارزمی گفت: مباحثپیرامون اینکه افکار ما در احوال ما تأثیر میگذارد و یا احوال ما در افکار ما، مباحثفلسفی مهمی است.
وی تصریح کرد: ویلیام جیمز به عنوان روانشناس و فیلسوف آمریکایی قهرمان این داستان است که موضع سبقت احوال و احساسات را به افکار گرفته است؛ در صورتی که غالب فیلسوفان معتقدند که افکار، احساسات و تصمیمات ما را میسازد و عزم و اراده را حمایت میکند.
رسولیپور افزود: ویلیام جیمز و گروه دیگری مانند دکارت معتقدند که ارادهها سابق بر باورها هستند؛ یعنی ما در ابتدا به چیزی تمایل داریم و بعد آن را باور میکنیم.
وی در این نشست که به همت اداره فعالیتهای دینی، ادبی و هنری معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی استان البرز برگزار شد، خاطرنشان کرد: جیمز در کتاب «تنوع دین در روزگار ما»، انسانها را به دو گروه یکبارزادگان و دوبارزادگان تقسیمبندی میکند و معتقد است که فقط دوبارزادگان میتوانند انسانهای مؤمن و دینداری باشند؛ چون حس گناه، شرم و بیمعنایی زندگی را دارند و تمایل دارند که خدایی وجود داشته باشد؛ در صورتیکه یکبارزادگان هیچ حسی ندارند و در این افراد تنوع احساسات، فراز و نشیب، و خوف و رجا وجود ندارد.
عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی ادامه داد: ایمان با آمد و شد و وجله ارتباط دارد و انسان مؤمن اقبال و ادبار دارد. طبیعی است محیط اطراف، او را اذیت میکند و باید تلاش کند خود و محیط اطراف را نجات دهد؛ آیهٔ «لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیًّا وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکَافِرِینَ» مؤید این مطلب است که انبیا نیز برای انذار کسانی که زنده هستند آمدند؛ نه کسانی که چشم و گوششان بسته و قلبشان مرده است.
رسولیپور تصریح کرد: «اونامونو» در کتاب «درد جاودانگی» کسانیکه خدا را قبول ندارند، افراد بدی تلقی نمیکند؛ بلکه کسانی که نمیخواهند خدایی وجود داشته باشد را سرزنش میکند. این افراد هیچ برهان و استدلالی را برای وجود یک امر قدسی و الهی نمیپذیرند؛ چون اصلاً تمایل ندارند خدایی باشد.
وی افزود: در انسان مؤمن باید یک ریشه و گرایشی به موجود مقدس و الهی وجود داشته باشد که جیمز به عنوان یک روانشناس، زمینه گرایش امر معنوی و قدسی را ناشی از حس گناه، شرم و بیمعنایی زندگی میداند و اینها لازمهٔ ایمان است؛ در واقع انسان، مؤمن نمیشود مگر اینکه حس گناه، شرم و بیمعنایی در زندگی را داشته باشد؛ چون در آن صورت است که خدایی باید باشد تا معنا و خیری را به او بدهد و در ازای آن حس گناهی که شخص دارد، به او عفو و بخشش دهد.
این استاد فلسفه در بخش دیگری از سخنان خود گفت: این جلسات فرصتی است که التزام و تعهدی ایجاد کنیم تا کاری انجام دهیم؛ قصد نداریم صرفاً چیزی بشنویم و بفهمیم؛ زیرا ما در این دنیا آمدهایم تا کاری انجام دهیم. درست است که برای عمل کردن به کاری باید چیزهایی را دانست اما نهایتِ زیستن ما در این عالم فهمیدن نیست؛ چراکه در آن صورت دیگر وارد شدن به این صحنه عملی نیاز نبود و این همه مشکلات زندگی، مسکن، اشتغال و ازدواج و غیره وجود نداشت. اینجا صحنهٔ عمل است و اگر خدا میخواست انسانها را شیر فهم کند، در همان عالم ذرء در سینمایی آسمانی، از صحنهها برای فهماندن و نشان دادن عظمت خود استفاده مینمود.
وی یادآور شد: در بعضی از جلسات مطالبی شنیده میشود و حتی نوشته میشود تا اگر فرصتی شد، آن را مطالعه کرد؛ اما بیشتر این نوشتهها در جای خود باقی میمانند و هیچوقت وارد صحنه عمل نمیشوند و به رفتار و زندگی ما رنگ و لعابی نمیدهند؛ کتابها نیز به عنوان زنگ تفریحی برای ما شدهاند!
این استاد دانشگاه ادامه داد: آمدن ما به کره خاکی با همه این سختیها و مشقات، صرفاً برای فهمیدن نبوده است؛ بلکه باید شیر شویم نه شیر فهم. ما به قصد و عملمان زندهایم نه به اندیشهمان. معیار و ملاک درست زیستن هم همین است.
رسولیپور خاطر نشان کرد: بسیاری از افراد کلمات زیبا و اشعار حافظ و مثنوی را حفظ میکنند و یا حافظ کل قرآن هستند. این کلمات و دیوانها بسیار راهگشا هستند؛ اما تا این راه گشوده نشود و کاری انجام نشود فایدهای ندارد. ما در این جلسات حضور نداریم که صرفاً کلماتی بشنویم و بیرون از کلاس فراموش شود؛ بلکه باید واقعاً ذخیرهای برای ما شود و آثار و تغییری در خودمان ایجاد کنیم.
وی در اولین نشست از این سلسله نشستها، بخشش و بخشیدن را به عنوان کار عملی عنوان کرد و خاطر نشان کرد: متأسفانه ما انسانهای بسیار بخیلی در بخشش هستیم؛ چراکه پول و چیزهای مادی را به عنوان هدیه میبخشیم؛ اما بخشش را نمیبخشیم و عشق را توزیع نمیکنیم. بیائید سال جدید را با بخشش خودمان، دوستانمان و محیط اطراف آغاز کنیم.
رسولیپور گفت: اکثر اوقات بحثعدالت و بخشش در کنار یکدیگر مطرح میشود و بعضی معتقدند که اگر کسی ببخشد و عدالت را در نظر نگیرد خطرناک است و بدآموزی دارد. عدالت در یهودیت مطرح شده است اما اسلام شفقت و اخلاق الهی را به آن افزوده است؛ چنانکه خداوند در قرآن میفرماید: «العفو خیر».
وی افزود: اگرکسی به شما ضربهای وارد نمود، اینکه شما هم به او ضربهای بزنید معقول است؛ اما قصاص و عدالت واقعاً امری انسانی است و بخشیدن امری الهی است؛ همانطور که با وجود همه گناهانی که انسان انجام میدهد خداوند نعمتها را از انسانها دریغ نمیدارد. اگر شما تعبیری اینگونه دارید که شخصی به من خیانت کرده است و نمیتوانم او را ببخشم، رفتار انسانی است؛ اما اگر ببخشیم، رفتار ما الهی میشود.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: اگر کسی قتلی را انجام داده است، اما اعتراف به گناه و اشتباه خود میکند، برخی با پیشفرض اینکه این شخص واقعاً پشیمان شده است و دیگر این کار را انجام نخواهد داد او را نمیبخشند و فرد، خود، قسی القلب میشود. چه بسا قسی القلب شدن بدتر از قتل است؛ چراکه کسی که قسی القلب شده باشد، همه را میکشد، اما قاتل فقط یک نفر را کشته است! و شما که جلوهٔ پروردگار هستید باید بخشش داشته باشید؛ زیرا خداوند عفُوّ و غفور است.
وی در ادامه با بیان گفتهای از یکی از بزرگان که «آن کسی که زندانی را میبخشد خودش را از زندان آزاد کرده است» گفت: در واقع خود ما با بخشش رها و آزاد میشویم. بدانیم که در بعضی از مواقع اگر شخصی خطا و اشتباهی در مورد ما مرتکب شده است، به دلیل آن است که خود ما مشکل داریم که منجر به رفتار شخص مقابل شده است.
رسولیپور خاطرنشان کرد: ما باید ظرفیت وجودمان را بسنجیم و ببینیم که آیا ظرفیت ما خدایی است یا انسانی. خداوند با وجود اینکه نسبت به بعضی از بندگان خود علم قطعی دارد که با عفو و بخشش از مسیر اشتباه خود برنمیگردند، اما باز هم نیکی میکند. ما باید در محیطهای انسانی، نقش الهی داشته باشیم.
وی در پایان تصریح کرد: علت اینکه مسیح، امام زمان یا منجی، غائب است به دلیل این است که ما غائب شدهایم و در صحنه نیستیم و خدا منتظر حرکت و فعلی از ماست. خدا غائب است چون انسانها غائب و حسابگر شدهاند؛ هیچ شخصی نمیخواهد نقش خدایی داشته باشد و همه میخواهند نقش خودشان را داشته باشند. چون نمیتوانیم نقش خدایی داشته باشیم به جای اینکه خودمان را شبیه خدا کنیم خدا را شبیه خودمان کردهایم و در قبال خطایی که از کسی رخ داده است میگوئیم خدا شما را نبخشد!