خبرگزاری کار ایران

«سوار بر اسب مرده» و «حرفه: خربکار» وارد بازار کتاب شدند

کد خبر : ۲۵۳۶۳۳

«سوار بر اسب مرده» رمانی است که با استفاده از دو داستان موازی، تلاش کرده به درک جدیدی از ماهیت رنج انسان امروز برسد / «حرفه: خرابکار» رمانی پلیسی است که در فضایی نمادین و در قالب طنز نوشته شده است.

نشر افق دو رمان جدید با نام‌های «سوار بر اسب مرده» نوشته مهدی جعفری و «حرفه: خرابکار» نوشته مهدیه مطهر را روانه بازار کرد.

«سوار بر اسب مرده»

به گزارش خبرنگار ایلنا، رمان «سوار بر اسب مرده» نوشته مهدی جعفری شصت و هفتمین عنوان از مجموعه «ادبیات امروز» است که نشر افق آن را راهی بازار کرده است.

خسرو فیروز که شخصیت اصلی این داستان، خان‌زاده‌ای است که خاندانش ثروت و جایگاه خود را از دست داده‌اند. او پس از ۵۰ سال به خانه پدری‌‌اش بازگشته تا خاطرات سال‌های دور و «سیمین»، عشق دوران جوانی‌اش را زنده کند.

مهدی جعفری با استفاده از دو داستان موازی، تلاش کرده به درک جدیدی از ماهیت رنج انسان امروز برسد.

رمان «سوار بر اسب مرده» با ۱۰۴ صفحه، هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۵ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «نمی‌خواستم بنویسم، اما سرشب که پایین رفتم، توی زیرزمین، مادرم را دیدم. دنبال چیزی می‌گشت. گفت: «چرا سر نمی‌زنی؟ خیلی وقته منتظرتم.»

خواستم بگویم «ولی تو که مرده‌ای»، اما نگفتم. زبانم قفل شد. خیره بودم به او که همین‌طور می‌گشت. می‌خواستم بپرسم دنبال چی می‌گردد که دیدم نیست، رفته. لخ‌لخ با پاهایی کرخت از پله‌ها بالا آمدم. نمی‌دانم حالا مطمئن نیستم، شاید رویایی بوده، کابوسی. اما امروز که توی حیاط قدم می‌زدم، صدای در را شنیدم. در را که باز کردم، سیمین پشت در بود»

«حرفه: خرابکار»

این کتاب نوشته «مهدیه مطهر»، در شمار ۱۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۲ هزار تومان وارد بازار شده است.

«حرفه: خرابکار»، رمانی پلیسی است که در فضایی نمادین و در قالب زبانی طنز نوشته شده. در شهر قتل‌های مرموزی رخ داده‌اند و یک کارآگاه به همراه دستیارش و نیز مسئول آزمایشگاه پلیس مامور شده‌اند تا این قاتل سریالی را پیدا کنند.

این رمان جلوه‌هایی از خشونت در زندگی روزمره را با زبانی طنز و در قالب داستانی پلیسی به تصویر می‌کشد.

مهدیه مطهر کارشناس ارشد رشته ادبیات و زبان فارسی است. از رمان قبلی او، «زیر سایه اکالیپتوس‌ها» در سومین دوره جایزه هفت اقلیم تقدیر شد.

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: «کارآگاه انگشت‌های اشاره‌ای دو دستش را برمی‌گرداند طرف خودش. می‌کندشان توی دهانش و سوت می‌زند. سه تا پشت هم، بلبلی و بلند: «هراکلیت، بیا پسر!»

کارآگاه پیچ ظبط را می‌پیچاندو صدا بالا می‌رود: «باریکلا کوهن! خوب است. تا ته رفتن همیشه خوب است. آدم باید همه چیز را تا ته‌اش برود. تا ته ته.»

ارسال نظر
پیشنهاد امروز