فروغ، شاعری آوانگارد
فروغ برای «خود بودن» و «خود ماندن» میزیست و با قدرت یکتای شاعرانهٔ خود، ممنوعترین واژههای زمان خور را به کار میگرفت و به شعر تبدیل میکرد.
هشتم دیماه سالروز تولد فروغ فرخزاد، شاعری است که سلامت و تازگی دگرگونی شعرش، شاعران و منتقدان را به این فکر انداخت که به ابعاد مختلف و زندگی و رفتار و شعر او دقت کنند تا راز این شکوفایی را دریابند و از جوهر این کیمیای حیات بهره جویند. تقریبا تمام شعردوستان و کارشناسان در اینکه شعر موضوعی یا مقطعی و زمانبندی شده نیست که در شرایط سیاسی و خاصی و به مناسبتهای ویژهای سروده شده و جنجالی موقتی و دورهای آفریده باشد، تا شامل مرور زمان نیز بشود، اتفاق نظر دارند.
عبدالعلی دسغیب(منتقد ادبی و نویسنده) فرخزاد را یک استثنا در میان شاعران زن ایرانی میداند و متعتقد است؛ فروغ برای «خود بودن» و «خود ماندن» میزیست و با قدرت یکتای شاعرانهٔ خود، ممنوعترین واژههای زمان خور را به کار میگرفت و به شعر تبدیل میکرد.
دستغیب در گفتوگو با خبرنگار ایلنا؛ ضمن اشاره به دو مرحلهٔ متفاوت زندگی شاعرانهٔ فروغ بیان کرد: در دورهٔ اول که بیشتر شامل چهارپاره سرایی است؛ این شاعر بیشتر نگاهی احساسی و رمانتیک به زندگی، زن و عشق دارد. در ابن دوره فروغ از عبارات و کلماتی استفاده میکند که بیشتر چهارپاره سرایان آن زمان مثل نصرت رحمانی، هوشنگ ابتهاج و… هم در شعرهایشان به کار میبرند. دورهٔ دوم شعری فروغ هم که با تحول فکری و احساسی او همراه است با جدا شدنش از پرویز شاپور آغاز میشود. محروم ماندن فروغ از پسرش کامیار تاثیر روحی عمیقی روی او میگذارد و باعثمیشود نوعی عصیان در برابر سرنوشت و تقدیر در ذهن و به طبع آن در شعرهایش شکل بگیرد. در این دوره فروغ به خیام و دایرهی لغوی و معنایی او گرایش پیدا میکند.
این منتقد ادبی ادامه میدهد: این اعتراض به راه و رسم دنیا در آخرین اثر فروغ به نام «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» به روشنترین صورت خودش را نشان میدهد. حتی میتوانیم بگوییم فروغ به نوعی متافیزیک عرفانی معتقد است، اما اعتقاد و ایمانی از جنس شعر و احساس. در مجموعه شعر «تولدی دیگر» فروغ دیگر کاملا متحول شده و شعرهای اندیشمندانهای میگوید.
او در ادامه دربارهی استعارههای عجیب و غریبی که فروغ در شعرهای دورهٔ دوم زندگیاش به کار میبرد؛ اظهار داشت: فروغ در دورهٔ دوم شعری خود با استفاده از استعارهها و عبارتهای بدیع و عجیبی که در شعرهایش میآورد درواقع دنیایی را به تصویر میکشد که شاعر در آن فرو ریخته است. در همین بازهٔ زمانی است که شعرهای خیلی هنرمندانهای میگوید که به بیان احساسات جنسی زنانه میپردازد. اساسا فروغ اولین زنی است که وارد این عوالم میشود و از نظرگاه یک زن هنرمند و شاعر به زندگی، همسر و زندگی اجتماعی نگاه میکند. درکل بعد از مجموعهٔ تولدی دیگر شعرهای فروغ جنبهٔ انتقادی هم پیدا میکند و نسبت به ظلم و ستمی که جامعهٔ مردسالار به زنان تحمیل میکرده؛ اعتراض میکند. حتی به نظر میرسد نظر نزدیکان و آشنایان هم به او خیلی مثبت نیست و او را یک عصیانگر میدانند که فروغ به همین مسئله هم معترض است، چراکه خودش را شایستهٔ این نوع نگاه نمیبیند.
دستغیب در پایان اضافه میکند: فروغ فرخزاد یک شاعر آوانگارد بود و حتی میتوان او را از نیما و شاملو هم مدرنتر و پیشروتر دانست. کلمات شعرهای او کلماتی است که یک سنت شکنی در شعر به حساب میآید. در رابطه با فروغ و هر شاعری باید در نظر داشت که تنها شعر و هنر آنها را مورد ارزیابی و نقد قرار بدهیم و جنبههای شخصیتی و زندگی خصوصی آنها را در نگاهمان به شعر شاعران دخالت ندهیم، که اگر این کار را بکنیم تمام شاعران گذشته به سبب حضور در دستگاههای قدرت زمان باید مورد شماتت قرار بگیرند. فروغ فرخزاد اگر بر حادثهٔ تصادف و در سن جوانی از بین نمیرفت میتوانست بعدی جهانی مثل سیلویا پلات پیدا کند. در اثر گذاری این شاعر همین بس که بسیاری از شاعران زن ازجمله سیمین بهبهانی تحت تاثیر او قرار گرفتند و راه شعر را ادامه دادند.