ناشران میپرسند: تلویزیون برای کتاب چه کرده؟!
تبلیغ یا تکفیر کتاب؛ کدام در دستور کار است؟
۳۵ سال از انقلاب گذشت و رسانه ملی در این نزدیک به چهار دهه؛ هرگز از خود نپرسید آیا سهم خود را به کتاب پرداخت کرده؟
۲۳ شبکهی سراسری تلویزیونی هر صبح و شام؛ انبوهی از برنامههای غیرمفید، تکراری، تبلیغاتی و حتی مخرب در تماشاگران گروههای سنی مختلف؛ تولید و پخش میکنند و در این میان؛ کتاب کمترین سهم را دارد.
احتمالا مدیران این رسانه بدشان نمیآید برای درخشان کردن کارنامهی کاری خود برای دست یافتن به سمتهای بالاتر(!) برنامههایی در حوزه کتاب بسازند اما چه کنند که این برنامهها دردسرزاست. هم جای بحثو سوال زیاد دارد؛ هم باید خودشان را با سلیقههای مختلف هماهنگ کنند؛ هم باید پولی برای تولید بدهند که برگشت آن غیرممکن است. پس بهتر است سراغ برنامههای سطح پایین رفت و به همان طنزها؛ سریالها؛ تلهفیلمها؛ میزگردها و برنامههای ترکیبی که از ثانیه به ثانیهاش میشود پول درآورد؛ رفت.
مدیران ۲۳ شبکه سراسری تلویزیونی همین راه بیدردسر و پولساز را انتخاب کردهاند. نتیجه این میشود که سهم کتاب در رسانه ملی به نزدیک صفر میرسد. چند کتابی در روز مقابل دوربین ورق میخورد که مدیر محترم؛ متهم به خالی بودن کارنامهاش از معرفی کتاب نشود. کتابها اغلب در کتابخانه بدون مشتری و نونشدهی رسانه ملی و بعضا توسط دوستان ناشر مدیران و مجریان و کارکنان؛ برایشان ارسال میشود: کمهزینه؛ کم دردسر و کارنامه پرکن. جواب ناشر و نویسنده و مترجم را لازم نیست بدهند چون اصلا به رسمیت شناخته نمیشوند. مردم هم آنقدر گرفتارند که نبود کتاب میان بیکاری؛ گرانی؛ فقر؛ فساد اجتماعی و اقتصادی بُرخورده و به فراموشی سپرده میشود.
با این وجود؛ گویا دستاندرکاران نشر قانع نشدهاند از اینکه توسط رسانه ملی به رسمیت شناخته نمیشوند چون وقتی خبرنگار ایلنا از تکتکشان میپرسید که تلویزیون برای کتاب چه کرده؛ زبان به گله گشودند و سر خشم آمدند.
رابطه منفی تلویزیون با کتاب
محمدرضا حاتمی(مدیرمسئول انجمن فرهنگی ناشران کتابهای دانشگاهی) میگوید: مدیری که نداند چه مسئولیتی دارد و در کشورش چه میگذرد، مدیر نیست…
حاتمی میگوید: رسانهی ملی فقط کتابهایی را تبلیغ میکند که ناشران آن پول میدهند. کتابهای آموزشی کنکور تبلیغ میشوند چون پول میدهند. ما چندینبار نامه نوشتیم؛ اما گفتند که باید هزینه پرداخت کنیم. مبلغ درخواستی صدا و سیما در مقایسه با میزان فعالیتی که داریم و وضعیت تعطیلی نشر؛ بسیار سنگین است.
مدیرمسئول انجمن فرهنگی ناشران کتابهای دانشگاهی میافزاید: در دورهای هستیم که هزینههای کتاب بالا رفته؛ کتابها کپی میشوند و بهصورت پی دی اف در اینترنت قرار میگیرند؛ این یعنی نشر؛ روزهای بدی را طی میکند. بیارزش شدن علم و دانش و نخواندن کتاب؛ معجونی درست کرده که تحمل فشار آن فقط به دوش کتاب است.
او آماری هم میدهد: از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲ سالی ۱۰ درصد فروش کتاب دانشگاهی افت کرده. کتابهایی که در سال ۸۹ به فروش میرسیده؛ در سال ۹۲ و ۹۳ هنوز مانده است. اگر سال قبل ۱۰۰ نسخه از یک کتاب را میفروختیم؛ امروز حدود ۸۰ نسخه از آن به فروش میرود. این روند ۱۰ ساله؛ خود را با کاهش آمار کتابخوان و ازدیاد تعداد کتابفروشیهای تعطیل شده؛ نشان میدهد. هزینههایی هم در این زمینه شده اما همگی متفرقه بوده نه هدفمند.
حاتمی این همه را گفت که بگوید؛ کتاب برای رسانه ملی معادل ساندویج است: رسانه ملی میگوید برای تبلیغ هر کتاب باید ۳۰۰ هزار تومان پول بدهیم. اگر فکر کنیم کتاب؛ کالایی تجاری مانند ساندویچ است باید این کالا جمع شود. اما اگر این کالا مبنای فکری دارد باید رسانه ملی؛ مردم و دولت برای آن سرمایهگذاری کنند نه اینکه رسانه ملی برای تبلیغش تقاضای پول کند.
حاتمی با مثالی توضیح میدهد: شهرداری خود را موظف میداند که برای سهولت رفت و آمد نابینایان، پیادهروها را برای آنها طراحی کند. درواقع شهرداری از هزینه اکثریت برای رفاه حال اقلیت بهره میبرد. برای سرپا نگهداشتن کتاب هم باید هزینه کرد. کجای دنیا تبلیغات کتاب منحصر به کتاب کنکور میشود؟ کجای دنیا جلوی بهترین دانشگاه کشور؛ پایاننامه و تحقیق میفروشند؟ با این اوضاع نمیتوانیم کاری برای حوزهی مکتوب انجام دهیم. مردم مدرکگرا میشوند و بجای ادامه تحصیل میروند جلوی بهترین دانشگاه کشور مدرک میخرند. نمایشگاه بینالمللی و نمایشگاههای استانی بازتابی در رسانه ملی ندارند در عوض کوچکترین اتفاقی در هر گوشه دنیا؛ در تلویزیون بازتاب دارد. چرا فکر نمیکنیم که کتاب باید در رسانه ملی به مردم نشان داده شود.
او گلههایش را چنین ادامه میدهد: مشکل این است که در این رسانه؛ به همه چیز سیاسی نگاه میشود. اگر در این رسانه از سیاستهای دولت حمایت شود و حداقل یک شبکه به این موضوع بپردازد یا هر شبکه اختصاص به جناحهای فکری متفاوتی داشته باشد؛ درنتیجه دیدگاههای متفاوت رشد مییابند. ما ۲۵ شبکه داریم چطور در حوزهی کتاب کاری صورت نمیگیرد و برای تبلیغاش از ما پول میخواهند؟ وقتی بورسیههای تحصیلی بجای اینکه به شاگردان اول داده شود؛ به فامیل و آشنایان مدیران داده میشود، دیگر انگیزهای برای نمیماند که کسی پایاننامه و تحقیق بنویسد. نتیجه این میشود که دانشجو برای کم کردن ناراحتی خود سراغ وایبر برود و جوک بسازد تا ذهنش آرام بگیرد.
حاتمی میگوید: رسانه ملی برای خرید فیلمهای خارجی هزینه میکند و پخش مستقیم فوتبال را با قیمتهای کلان میخرد اما برای تبلیغ کتاب از ناشر پول میگیرد. به کتاب که میرسد؛ ممیزی را وسط میکشد و نظر میدهد که کدام کتاب باشد و کدام نباشد. ما در کتاب درجا میزنیم. اگر عقلانیت و خردورزی را پایهگذاری کنیم؛ میتوانیم کاری انجام دهیم در غیر این صورت؛ اتفاق بدی برای فرهنگ میافتد.
حاتمی بیتوجهی به کتاب را مشکل ریشهای دانسته و میگوید: در شهرها اینهمه پاساژ داریم، شهرداری میتواند آنها را مجبور کند حداقل ۲ مغازهشان را اختصاص به کتابفروشی بدهند اما این کار را نمیکند چون برایش اهمیتی ندارد. رشد فرهنگی کتاب در کشور به آزاداندیشی برمیگردد، همه باید دست به دست هم دهند. چه کسانی موجب افتخار تمدنی ما شدند؟ کسانی مثل حافظ و سعدی. حالا هم این رسالت به دوش رسانهی ملی است.
این ناشر میافزاید: کسانی که فرهنگ را در رسانه ملی هدایت میکنند دید صدساله و پنجاه ساله ندارند یا میخواهند ۵۰ سال دیگر چیز خاصی از فرهنگ دربیاید. مدیری که نداند چه مسئولیتی دارد و در کشورش چه میگذرد، مدیر نیست. کدام برنامهی نقد برای برنامههای تلویزیون ساخته شده؟ بیایند و از مردم بپرسند که آیا از عملکرد رسانه ملی راضی هستند یا نه و نظرات واقعی آنها را بگذارند.
سی ثانیه = ۵۰۰ هزار تومان
سیدرفیع احمد جواهری(مدیر انتشارات ابوعطا و نایب رییس اتحادیه ناشران و کتابفروشان) میگوید: تبلیغ کتاب در رسانهی ملی بسیار ضعیف است و خلا بزرگی در این زمینه احساس میشود. اقدامات مختلفی در این زمینه صورت گرفته اما جوابی دریافت نشده. تعرفههای تبلیغ کتاب در تلویزیون بسیار بالاست و تفاوت چندانی با باقی کالاها ندارد.
جواهری اعتقاد دارد: رسانه ملی میتواند کتابخوانی را گسترش دهد یعنی اگر حتی کتاب انتشارات خاصی را هم تبلیغ نمیکند؛ میتواند با طراحی برنامههایی، فرهنگ کتابخوانی را ترویج کند. برای مثال شخصیتهای معروف میتوانند در برنامههای کوتاهی درباره کتابهایی که خواندهاند؛ صحبت کنند و بگویند که چه کتابهایی خواندهاند. اما واقعیت این است که تعرفه تبلیغ حدود ثانیهای ۵۰۰هزار تومان است که اگر بخواهیم ۳۰ ثانیه برای تبلیغ درنظر بگیریم حدود ۱۵میلیون تومان برای ناشر تمام میشود که با اوضاع فروش کتاب این هزینهها غیرممکن است. اگر حتی ۹۰درصد تخفیف دهند باز نمیتوان کاری کرد.
به عقیده او باید سطح سواد در جامعه بالا برود: باید درست خواندن را آموزش دهیم تا مردم از خواندن لذت ببرند. کتابها نباید فقط به هنگام خواب خوانده شوند. باید سطح سواد خواندن را بهبود بخشیم تا مردم به قدرت خواندن ادراکی برسند و بتوانند از خواندن کتاب لذت ببرند.
رسانه ملی یعنی حاکمیت
محمود آموزگار(مدیر مسئول نشرکتاب آمه و نایب رییس اتحادیه ناشران و کتابفروشان) میگوید: صداو سیما به عنوان نماینده حاکمیت باید برای فرهنگ بکوشد.
به نظر او؛ معمولاً کالاهایی در برنامههای تبلیغاتی تلویزیون تبلیغ میشوند که صرفاً تجاری بوده و انگیزه معرفی و فروش بیشتر هدف تبلیغات بوده و مطابق اصول حسابداری هزینه تبلیغات نیز جزو قیمت تمام شده کالا لحاظ میشود. صاحب کالا نه تنها امیدوار است که هزینه تبلیغاتش از محل فروش کالا جبران شود بلکه مجدانه در پی کسب سود نیز هست که با تولید انبوه کالا و فروش آن محقق میشود. کتاب چنین شرایطی؛ دستکم در شرایط کنونی ندارد. حتی شمارگان ۱۰۰۰ نسخهای نیز کمکم به خاطرات میپیوندد و طبیعی است که ناشر نتواند به هزینههایی که صدا و سیما بابت تبلیغ مطالبه میکند حتی بیندیشد. بنابراین تبلیغ کتاب در تلویزیون در قبال پرداخت هزینه موضوعیت پیدا نمیکند. به همین دلیل هم شهروندان شاهد چنین تبلیغاتی نیستند. صدا و سیما حتما برای اداره خود روی درآمدهای حاصل از تبلیغات حساب میکند. صدا و سیما از یکسو یکی از نهادهای حاکمیت است و از سوی دیگر فرهنگ و توسعه و تحکیم آن ازجمله دغدغههای اصلی حاکمیت است. پس وظیفه دارد که در رفع دغدغههای فرهنگی حاکمیت بکوشد و ازجمله به کتاب و نشر عنایت ویژهای داشته باشد.
آموزگار اضافه میکند: یک بخش از عنایتهای رسانه ملی؛ تبلیغات را شامل میشود و بخش دیگر مربوط به فرهنگسازی است. اگر صداوسیما به درآمدهای تبلیغات نیاز دارد نافی وظیفه آن در بخش فرهنگی و کوشیدن برای جا انداختن فرهنگ مطالعه در میان شهروندان نیست. ما از صداوسیما انتظار داریم که زمانی را برای تبلیغ کتابها در اختیار نشر کشور قرار دهد. البته برنامههایی ساخته و اجرا شده اما پیوستگی و استمرار و نتیجهی خاصی به همراه نداشته است.
از نگاه او؛ رسانه ملی میتواند در فیلمهایی که نشان میدهد؛ فرهنگ کتابخوانی را رواج دهد، چیزی که در فیلمهای ما اصلا دیده نمیشود و اگر هم نمونههایی وجود داشته باشد اثرگذاری لازم را نداشته است.
نمیتوان به رسانه دولتی دل بست
علیرضا رییس دانا(مدیر انتشارات نگاه) با این جمله که: آنچه به جایی نرسد فریاد است؛ گلهی خود را چنین شروع میکند: معرفی کتابها در رسانه ملی بر مبنای گذر از فیلترهای خاصی است بنابراین امری فراگیر نیست و مجموع برنامه معرفی کتاب در تمام شبکههای تلویزیونی شاید یک در صد هم نباشد. بعضا این برنامهها جذابیتی زیادی ندارند و کم بینندهاند.
او هم سراغ انتخاب سلیقهای میرود: کتابهایی که در رسانه ملی معرفی میشود نماینده بخش کوچکی از افکار عمومی است، البته نمیتوان گفت که حتی یک عنوان کتاب که نماینده بخشی از افکار عمومی جامعه باشد در رسانه ملی دیده نمیشود اما اگر اکثریت را درنظر بگیریم؛ میبینیم که به همهی سلایق اهمیت داده نمیشوند.
رییسدانا میگوید؛ چون تبلیغ کتاب در رسانه ملی هزینهبری بسیاری دارد؛ توان این کار را ندارد بعد هم اضافه میکند: تلویزیون هم تمایلی به تبلیغ کتاب ما ندارد و نمیتوانیم اعتراضی کنیم. این سازمان عریض و طویل برای خود مقرراتی دارد و گوشاش هم به حرف امثال ما بدهکار نیست. تا زمانی که بخش خصوصی وارد میدان رسانه نشده و شبکههای خصوصی دایر نشود، نمیتوان به یک رسانه دولتی دل بست. تلویزیون خط مشی خاص خود را دارد و در آن جایی برای تبلور افکار و اندیشه ما نیست و نمیتوان امید داشت که با تغییر صرف مدیران آن؛ تحولی باید در آن صورت بگیرد. به هر حال سیاست مدیران تلویزیون بیتوجهی به کتاب است و کاری هم از بخش خصوصی نشر در این مورد برنمیآید.
ناشران تعطیل میشوند؛ رسانه راه خودش را میرود
غلامحسین دولتآبادی(مدیر انتشارات آذرخش) هم روی تبلیغ گزینشی تاکید دارد: ناشران حرفهای باید در این رسانه به مردم معرفی شوند اما متأسفانه تبلیغ کتابها گزینشی انجام میشود و این مطلوب نیست چون شامل تمام افکار عمومی نمیشود و با وجود تکنولوژی دیجیتال و ماهوارهها، مردم به ماهوارهها گرایش دارند تا رسانه ملی.
او تاکید دارد که: وضعیت کتاب بسیار بحرانی است و در مسیر اقتصاد کتاب چالش بسیار بزرگی وجود دارد و برای جلوگیری از این اتفاق رسانه ملی میتواند نقش مهمی داشته باشد. اما در دورهای که توان اقتصادی ناشران بسیار پایین است؛ چگونه میتوان هزینههای سنگین برای تبلیغ کتاب در تلویزیون پرداخت؟
او میگوید: دو سه بار برای تبلیغ در رسانه ملی اقدام کردیم اما بعد از بررسی هزینهها منصرف شدیم، چون هزینهها اصلا با یکدیگر بالانس نمیشد. درنهایت از این امر چشمپوشی کردم. ناشران برای پرداخت مالیات یک میلیون در سال هم دچار مشکل هستند.
دولتآبادی هشدار میدهد که: حوزه نشر در آیندهی نزدیکی ورشکسته خواهد شد و ناشران فقط سعی میکنند که هزینههای جاری خود را پر کنند و در این میان رسانه ملی هم کالاهای مصرفی را تبلیغ میکند چون خروجی اقتصادی بالایی برای آنها دارد اما تبلیغ کتاب و کالای فرهنگی برای آن درآمدزایی ندارد. اگر این رسانه؛ بخشی از هزینههایی را که به قرارداد تهیهکنندگان سریال و برنامهها اختصاص میدهد، برای کتاب درنظر گیرد، قدمی برای فرهنگ این مملکت برداشته است. اما وقتی روزگار طور دیگریست؛ بسیاری از ناشران میخواهند کارشان را تعطیل کنند چون دچار روزمرگی شدهاند.
به اعتقاد او؛ شاید در جامعهی توسعهیافته نتوان از رسانه انتظار داشت که فرهنگسازی و تبلیغ کتاب را رایگان انجام دهد اما در جامعهی ما که تعداد بسیاری جوان دارد و درحال توسعه است و نیاز به قدمهای بزرگی برای فرهنگسازی دارد، باید این فرهنگسازی رایگان باشد تا خوراک روحی مردم تأمین شود و آنها سراغ چیزهای دیگر نروند.