کاوه میرعباسی در گفتگو با ایلنا:
هدف آکسفورد ارائهی دستاورد جدید در ترجمه است
میرعباسی معتقد است نکتهی مهم در ترجمهی یک اثر انتقال معنا و مفهوم و رعایت سبک نوشتار است. او میگوید: به این ترتیب انتقال کامل و ترجمهی تمام لغات به زبان مقصد لازم نیست.
ایلنا: کاوه میرعباسی (نویسنده و مترجم) معتقد است نکتهی مهم در ترجمهی یک اثر انتقال معنا و مفهوم و رعایت سبک نوشتار است. او همچنین دربارهی وضعیت ترجمههایش نیز توضیح داد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، میرعباسی با اعلام در شرف اتمام بودن ترجمهی «شهرهای دشت» گفت: کار ترجمهی این کتاب که جلد سوم از سهگانهی «مرزی» نوشتهی «کورمک مککارتی» است، در مراحل پایانی قرار دارد و احتمالآ تا اواخر اردیبهشت ماه سال آینده تمام خواهد شد.
او افزود: پیش از این جلد اول این تریلوژی با اسم «همهی اسبهای زیبا» منتشر شده بود. جلد دوم این مجموعه با اسم «گذرگاه» هم مجوز انتشار خود را از وزارت ارشاد دریافت کرد و گویا در انتشارات «کتابسرای نیک» زیر چاپ است، البته مشخص نیست قبل از عید منتشر خواهد شد یا بعد از عید، اما قطعآ برای نمایشگاه کتاب بینالمللی تهران آماده خواهد بود.
میرعباسی با عنوان این مطلب که وقایع مجموعهی سهگانهی «مرزی» در محلی بین مرز آمریکا و مکزیک اتفاق میافتد، افزود: این ۳ رمان در ابتدا مستقل از هم به نظر میرسند و میان جلد اول و دوم ارتباط زیادی وجود ندارد، اما در جلد سوم با اسم «گذرگاه» شخصیتهای رمان اول و دوم با هم وارد یک جریان میشوند و رابطهی کلی این ۳ مجموعه با هم مشخص میشود. «مک کارتی» در این سه کتاب از شیوهی جالبی بهره برده است؛ این اثر نوع روایت کلاسیک با زبان داستانی مدرن است. از جلد اول این کتاب با اسم «همهی اسبهای زیبا» فیلمی با همین نام ساخته شده است. این سه گانه جزء ۱۰۰ رمان برتر قرن بیستم و ۲۵ رمان برتر ۲۵ سال گذشته است و در لیست کتابهای پرفروش آمریکا و فرانسه قرار دارد.
این مترجم شهرت اولیهی «مک کارتی» را مربوط به جلد اول همین مجموعه دانست و گفت: به دلیل عینیگرایی آثار «مککارتی»، تا امروز۳ اثر او با اسمهای «جایی برای پیرمردها نیست»، «جاده» و «همه اسبهای زیبا» تبدیل به اثر سینمایی هم شدهاند.
او دربارهی اثر دیگری که ترجمهی آن را نیز تمام کرده است، توضیح داد: مجموعه داستان «معمای ماری روژه» نوشتهی «ادگار آلنپو» کتاب دیگری بود که اخیرآ ترجمهی آن تمام شده است. این کتاب ۲۰۰ صفحهای، شامل ۳ داستان پلیسی است و از نخستین داستانهای ادبیات پلیسی جهان محسوب میشود. شخصیت اصلی این داستانها در واقع اولین ابر کاراگاه ادبیات پلیسی جهان است و به نوعی پدر معنوی «شرلوک هلمز» به شمار میرود.
این نویسنده ادامه داد: به غیر از داستان «معمای ماری روژه» که اسم خود کتاب است، دو داستان دیگر این کتاب «قتلهای کوچه مورگ» و «نامه ربوده شده» نام دارند و ناشر این مجموعه؛ «کتابسرای نیک»، این اثر را برای گرفتن مجوز به ارشاد فرستاده است.
میرعباسی در ادامه دربارهی سبک ترجمهای خود گفت: من اعتقاد چندانی به ترجمهی لفظ به لفظ ندارم. به نظر من مسئله و شرط اصلی در ترجمه، انتقال و رساندن معنا و همچنین رعایت سبک است. به این ترتیب انتقال کامل ترجمهی تمام لغات به زبان مقصد لازم نیست.
او در خصوص ترجمه از زبان واسطه (ترجمهی دست دوم) هم برای نمونه به ترجمه خود از مجموعه اشعار «آرتور رمبو» اشاره کرد و گفت: این کتاب که ابتدا قرار بود توسط انتشارات پنجره منتشر شود و سپس در اختیار انتشارات نیلوفر قرار گرفت، هنوز موفق به دریافت مجوز انتشار نشده است. این اثر قرار بود به صورت ۳ زبانه منتشر شود، یعنی علاوه بر متن اصلی به زبان فرانسه و ترجمهی فارسی، متن ترجمهی آن به انگلیسی هم در نظر گرفته شده بود.
این مترجم افزود: ترجمهی من از زبان اصلی آن (فرانسوی) انجام شده بود. در این ترجمه، من به دو ترجمهی انگلیسی هم دسترسی داشتم. یکی از این ترجمهها مربوط به دانشگاه شیکاگو بود که کاملآ به متن اصلی فرانسه وفادار بود و دیگری ترجمهی دانشگاه آکسفورد بود که ترجمهای کاملآ آزاد محسوب میشد. تقریبآ ۹۰ درصد ترجمههای دانشگاه آکسفورد ترجمهی آزاد است و سیاست کاری این مجموعه در ترجمه، ارائهی ترجمهای متفاوت از چیزی است که در دسترس است؛ یعنی وقتی برای ترجمه به اثری مثل «کمدی الهی» برخورد میکند که بیشتر ترجمههای انگلیسی آن به صورت آزاد انجام شده، سبک ترجمهی وفادار را بر میگزیند. به هر حال هدف آکسفورد ارائهی دستاوردی جدید در ترجمه است.
میرعباسی تاکید کرد: حال در نظر بگیرید برای ترجمهی یک اثر کدام یک از این متنها انتخاب میشوند. در مورد اشعار «آرتور رمبو» اگر قرار بود ترجمهی این مجموعه از زبان انگلیسی انجام شود، بر حسب اینکه کدام ترجمه توسط مترجم انتخاب شود، نتیجهی کار از زمین تا آسمان تفاوت میکرد. به نظر من همیشه اگر ترجمه از زبان اصلی انجام شود، بسیار بهتر است، اما باید شرایط و مقدورات را هم در نظر گرفت. مثلآ کمتر کسی در ایران به بعضی از زبانهای کمتر رایج مثل اسکاندیناو یا چینی و ژاپنی تسلط کافی دارد تا بتواند ترجمهی مطلوبی انجام دهد و در این موارد باید از زبانهای واسطه کمک گرفت.
او ادامه داد: البته من شخصآ اگر بخواهم روزی متنی را ترجمه کنم که به زبان اصلی آن تسلط ندارم، قطعآ از ترجمههای متعدد استفاده میکنم و تشابهات بین این ترجمهها را حتمآ در نظر میگیرم. البته من این کار را، حتی برای ترجمههایی که از زبان فرانسه انجام میدهم هم در نظر میگیرم و در کنار زبان اصلی از چند ترجمهی انگلیسی استفاده میکنم. این کار را فقط در ترجمههایم از آثار مارکز و ماریو بارگاس یوسا انجام ندادهام؛ به این دلیل که بلافاصله بعد از چاپ اثر به زبان اصلی آنها را ترجمه کردم و هنوز هیچ ترجمهی دیگری در بازار وجود نداشت.
این مترجم در پاسخ به این سوال که زبان مادری مترجم باید زبان مبدآ باشد یا زبان مقصد، گفت: به نظر من زبان مادری مترجم قطعآ باید زبان مقصد باشد. البته این قضیه همیشه ثابت نیست و به عنوان مثال «ساموئل بکت» به زبانهای فرانسه و انگلیسی به یک اندازه تسلط داشت و در واقع دوزبانه بود. او آثار را به زبان فرانسه مینوشت و نسخهی انگلیسی او هم از اثر، در واقع نگارش دوبارهی آن اثر بود و نه ترجمه.