محسن هجری در گفتگو با ایلنا:
چیزی بهنام ادبیات كودك در كشور وجود ندارد!

هجری معتقد است ادبیات كودك ما رشد داشته، اما این رشد کافی نبوده است. او میگوید: متاسفانه در كشور ما، ادبیات کودک به رسمیت شناخته نشده است، یعنی مثلآ در بحث آموزش عالی، هنوز یک دپارتمان برای بخش ادبیات کودک تشکیل نشده است.
ایلنا: به مناسبت روز جهانی كودك به سراغ محسن هجری رفتیم تا به بررسی وضعیت این گونهٔ ادبیاتی در کشورمان بپردازیم. محسن هجری دبیر انجمن نویسندگان كودك و نوجوان است و آثار زیادی را در حوزه ی ادبیات كودك و نوجوان تالیف كرده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، این نویسنده در مورد وضعیت كلی ادبیات حوزه ی كودك و نوجوان كشورمان گفت: اگر بخواهیم روی کمیتها بحث کنیم، این نكته بدیهی و آشکار است كه جامعهٔ ادبیات کودک و نوجوان به نسبت سالهای قبل گسترش پیدا کرده است و این نكته با در نظر گرفتن هرم جمعیتی مشخص است.
او افزود: در کنار این مساله تعداد نویسندگان این حوزه هم بیشتر شده و این نیازی که در نویسندگان وجود داشته، بخشی از نویسندگان را وادار کرده که به این سمت حرکت كنند و متنهایی را در قالب ادبیات کودک و نوجوان شکل بدهند. برخی از این آثار به صورت تالیف و برخی دیگر به صورت ترجمه است. جامعهٔ ادبیات کودک و نوجوان گسترش پیدا کرده و این گسترده شدن قابل انکار نیست اما سوال این است که این گسترش تا چه حد کیفی بوده است؟
دبیر انجمن نویسندگان كودك و نوجوان بررسی شاخصهای كیفی را بسیار دشوار دانست و تاكید كرد: اینکه بدانیم کارها و متنهایی که ارائه شده، تا چه اندازه پاسخگوی نیازهای مخاطبان بوده است، نیاز به تحقیق میدانی و آمار دارد. ظاهرآ اگر بخواهیم از تیراژ کتابها شروع کنیم و این را معیار قرار دهیم، میتوان اینطور استنباط کرد که تیراژ کتابها برای این حوزه، بالاترین تیراژ را در صنعت نشر را دارد و این در حالیاست که در حوزهٔ بزرگسالان شاهد تیراژهای ۱۰۰۰ نسخهای و یا حتی کمتر از آن هستیم. تیراژ متوسط آثار ادبیات کودک و نوجوان بین ۳ تا ۵ هزار نسخه است. این مساله نشان دهندهٔ این است که این گروه سنی، به خصوص کودکان این موضوع را مطالبه میکنند، یعنی طلب کودکان برای کتاب از نوجوانان بیشتر است. این نشان دهندهٔ این است که مجموعههای كودك و نوجوانی که در ایران کار شده، برای مخاطب جذابیت داشته و به نوعی این مساله را در تیراژ منعکس کرده است.
هجری ادامه داد: بخشهای دولتی که تیراژهایی را بدون توجه به بازار چاپ میکنند به کنار، اما بخشهای خصوصی به خاطر همین نیاز بوده که تیراژهای بالا داشتهاند و برای خیلی از کتابها چند نوبت تجدید چاپ را داشتهاند. این مساله نشان میدهد به نوعی تحولی کیفی را هم شاهد بودهایم، یعنی این استقابل میتواند یک نوع شاخص کیفی هم باشد، اما اینکه این مقدار از رشد کافی بوده، با قطعیت میگویم که کافی نبوده است. متاسفانه در كشور ما، ادبیات کودک به رسمیت شناخته نشده است، یعنی مثلآ در بحث آموزش عالی، هنوز یک دپارتمان برای بخش ادبیات کودک تشکیل نشده است. البته یک دورهٔ کارشناسی ارشد در شیراز تعریف شده است و یا دورههای کاردانی برای ادبیات کودک داشتهایم، اما به هر حال ادبیات كودك در آموزش عالی ما جدی گرفته نشده است.
او با تكیه بر اهمیت ادبیات كودك گفت: به نظر من اصل ادبیات، ادبیات کودک است و مهمترین ژانر ادبیاتی همین ادبیات است و اصلیترین مخاطبان ادبیات هم کودکان هستند. تلقی من این است که کودکان استاد خیالورزی هستند و ما بزرگترها ادای آنها را در میآوریم. زمانی که یک بزرگسال در عالم خیال فرو میرود، تازه به مهارتهای یک کودک نزدیک میشود. متاسفانه یک نگاه خود بزرگبینانه وجود دارد که تصور میکنند چون این ادبیات برای کودکان است، آن را تحقیر و تصغیر میکنند و نادیده گرفته میشود، اما این طور نیست. این ادبیات کودک ما بوده که در عرصهٔ جهانی هم نامی از خود را مطرح کرده، آثار ادبیات کودک ما در کشورهای مختلف به کتابهای درسی راه پیدا کرده و نویسندگان ما در این حوزه جوایزی را گرفتهاند و در زمینهٔ متن و تصویرگری، به مراتب نسبت به ادبیات بزرگسال ما در جهان شناخته شدهتر است. این اقبالها، چه در عرصهٔ داخلی و چه در عرصهٔ بینالمللی، نشان میدهد که به هر حال ما تحولی کیفی را داشتهایم.
این نویسنده افزود: من فکر میکنم که نیاز به آسیبشناسی داریم که در این مرحله با یک سری از مشکلات برخورد کنیم و آنها را حل کنیم. در مجموع تلقی من این است که ادبیات کودک و نوجوان ما روند رو به رشد و مثبتی را داشته است. فضای اول انقلاب یک سری از نیازهای فرهنگی را به وجود آورد که تیراژهای گسترهٔ آن زمان در پاسخ به آن نیازها بود. فضای قبل از انقلاب در حوزهٔ کودک و نوجوان تقریبآ با یک برهوت مواجه بودیم و من خودم به عنوان نوجوان قبل از انقلاب با این قضیه به شکل مستقیم مواجه بودهام.
دبیر انجمن نویسندگان كودك و نوجوان به تحول در عرصهی تكنولوژی و رسانه اشاره كرد و ادامه داد: مسالهٔ دیگر این است که امروز، رسانههای مختلفی مثل اینترنت، ماهواره و تلویزیون، نه تنها در ایران، بلکه در همه جای دنیا به عنوان رقیبی جدی برای رسانهای مکتوب مثل کتاب محسوب میشوند. به هر حال در رسانهای مثل اینترنت کتاب هم میتوان خواند و ایبوک (E.Book) واقعیتی است که دو رسانه را به هم پیوند داده است. این مساله مقداری از جامعهٔ مخاطبان را به خود جذب کرده است و این مساله هم مهم است.
هجری تاكید كرد: تصور میکنم که موانع دیگری هم مطرح است که آنها هم باید کالبد شکافی شوند که یکی از آن موانع، آموزش و پرورش است که جلوی کتابخوانی را گرفته است.
این نویسنده در مورد وضعیت فعلی كاغذ تحریر در بازار گفت: بیانیهای که چندی پیش انجمن دربارهی كاغذ صادر كرد، محصول نگاهها و دیدگاههای اعضای انجمن در مورد کاغذ بود. اعضا به تناوب این مساله را بیان میکردند که مشکل گران شدن کاغذ باعث شده تیراژ کتابها پائین بیاید و گرفتن کارهای جدید متوقف شود و تجدید چاپها هم انجام نشود. مجموعهٔ این نظرات و دیدگاهها، هیات مدیرهٔ انجمن را به این نتیجه رساند که باید یک موضع جدی در مورد این مساله اتخاذ کند که نهایتآ منجر به آن بیانیه شد.
او دلیل اصلی مشكل كاغذ را حاصل یك اختلاف دیدگاه دانست و گفت: من حتی بحث اختلاف در روش و مدیریت را موثر نمیدانم و تصور میکنم که مشکل ما در زمینهٔ کاغذ اختلاف نگاه است. من در لیست کالاهای مشمول اولویت اختصاص ارز برای واردات اسم کاغذ سیگار، موز، توتون، سیگار برگ و کاغذ دیواری را دیدهام، اما جای کاغذ تحریر خالی است. من این مساله را حمل بر یک غفلت عادی و اشتباه ساده نمیکنم. تلقی من این است که یک نگاه پشت این قضیه وجود دارد.
دبیر انجمن نویسندگان كودك و نوجوان افزود: در این نوع نگاه، یک نوع بیتوجهی به حوزهٔ فرهنگ وجود دارد، در غیر این صورت همانطور که الان محال است اساسی بودن گندم را فراموش کنیم، اگر به حوزهٔ فرهنگ هم یک نگاه جدی داشتیم، محال بود که نقش تعیین کنندهٔ کاغذ از یادمان برود. یکی از دوستان فرهنگی میگفت که کاغذ و گندم دو کالای اساسی در هر کشوری است.
هجری دربارهی این نوع نگاه توضیح داد: به طور طبیعی در هر كشوری، یك نگاه وجود دارد كه اولویتها را در سیاستگذاریها مشخص میکند. وقتی اقلام موجود در لیست واردات را دیدم، احساس کردم مشکل ما با آن نوع نگاه است، نگاهی که میگوید خب اگر کاغذ هم نباشد، اتفاقی نمیافتد و نهایتآ تیراژ پائین میآید و چند ناشر ضرر میکنند. غافل از اینکه درست است حوزهٔ نشر کارکرد اقتصادی دارد، اما به صورت كاملآ مستقیم با حوزهٔ فرهنگ گره خورده است. سالها تلاش کردهایم سرانهٔ مطالعه را افزایش دهیم، سالها تلاش نویسندهها، مترجمان، پدید آورندهگان آثار، ناشران، بخش خصوصی و دولتی، در این راستا بوده است. دلیل این تلاش این است كه احساس میکردیم افزایش سرانهٔ مطالعه به نوعی فرهنگ عمومی را بالا میبرد و اعتلای فرهنگ، باعث كنترل آسیبهایی میشود که متوجه ساختار اجتماعی است. وقتی میبینیم این سیاستگذاریها در مورد کاغذ وجود دارد، من به عنوان یک نویسنده احساس میکنم نیاز داریم در مورد نگاهها بحث کنیم. چه نوع نگاهی پشت این سیاستگذاری وجود دارد که در اولویت گذاری واردات کالا، نام کاغذ سیگار را آورده و اسمی از کاغذ تحریرنیست؟ سیگاری که به باور کارشناسان و مردم به جسم آسیب میزند و منابع مالی کشور را هدر میدهد. چرا باید برای این کالای مضر سهمیهٔ ارزی قائل بشوند، اما برای کاغذ تحریر این مساله را در نظر نگیرند؟
این نویسنده ادامه داد: من فکر میکنم نیاز به یک خانه تکانی ذهنی داریم. باید در معیارهای خودمان بازنگری کنیم و ببینیم کجای این معیارها دچار گسست شده که نمیتوانیم کاغذ تحریر را در اولویتهای خودمان قرار دهیم. این قضیه صرفآ یک قضیهٔ اقتصادی نیست، یک قضیه فرهنگی است و اگر سیاستگذاران ما منصف باشند، باید در درجهٔ اول این نگاه را تصحیح کنند و به سرعت اولویتها را تغییر دهند و در غیر این صورت، این موضوع به پای آنها نوشته خواهد شد که روزی در بحبوحهٔ مشکلات اقتصادی ایران، اولویتهای فرهنگ فراموش شد.
او بر لزوم همكاری نهادهای مختلف در زمان بروز بحرانهای این چنینی تاكید كرد و گفت: معمولآ نوع نگاه حساسیتها را تعیین میکند، ما در این زمینه توقع بیشتری از نهادهای فعال در زمینهٔ صنعت نشر داریم. بسیاری از نهادها در این زمینه متولی هستند و باید اظهار نظر و موضعگیری رسمی داشته باشند، اما میبینیم که در تمام این مجموعهها، فقط انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به صورت رسمی بیانیه صادر كرده است. انجمن ناشران، انجمن چاپخانه داران و تمام نهادهای مرتبط، این وظیفه را بر گردن دارند تا در این مورد موضع گیری رسمی داشته باشند. باید بیایند و موضع گیری کنند که به دلیل وجود چه زاویهی نگاهی به بخش فرهنگ، کاغذ به عنوان یکی از بخشهای اساسی این بخش نادیده گرفته شده است. به نظر من این مساله باید به پرسش گذاشته شود و به آن پاسخ بدهند و تا زمانی که این نگاه تصحیح نشود، اتفاقی در حوزهٔ اجرا رخ نمیدهد. این ناگاه باید اصلاح شود و به صورت یک مطالبهٔ صنفی و فرهنگی مطرح شود و مسئولان هم به آن پاسخ دهند.
دبیر انجمن نویسندگان كودك و نوجوان در مورد مساله ی ممیزی و نظارت پیش از چاپ بر كتابها گفت: نگاه قالبی در نویسندهها وجود دارد که ممیزی قبل از چاپ چندان درست نیست و باید نظام کاری به صورتی باشد که یک کتاب چاپ شود و اگر شکایتی در مورد آن کتاب وجود داشت، آن وقت نویسنده پاسخ گوی آن باشد. بعضی دیگر هم اعتقاد دارند که ممیزی قبل از چاپ باید وجود داشته باشد. اگر این بحث نظری را ندیده بگیریم، چیزی كه در اجرا با آن مواجه هستیم، ساختاری است که در مورد یک کتاب تصمیم میگیرد که کجای این کتاب باید باشد و کجای آن حذف شود. گروههای کاری ممیزی در طول این سالها عوض شدهاند، یعنی گروه نظارتی عوض شده و گروه دیگری جایگزین آن شده است. در طول سالیان متوالی با نگاهها و سلیقههای مختلفی در این حوزه روبرو بودیم و این مساله کار را دشوار کرده است. چون با بحث سلیقه روبرو هستیم، معیاری برای نقد باقی نمیماند و نقد خیلی دشوار میشود. بحث نظارت (سوای بحث نظری که اصولآ ممیزی درست است یا نه و با فرض درست بودن وضعیت موجود) باید به طرف این برود که معیارهایی وجود داشته باشد و این معیارها قابل نقد باشند و وزارت ارشاد نباید به عنوان یک کارفرما عمل کند.
محسن هجری افزود: نویسندهٔ کودک و نوجوان در ایران خودش متولی امر فرهنگ است و برای این مساله دغدغه دارد و به دلیل علاقه به این ژانر وارد شده است و دلسوز این حوزه است. ما باید بیاییم و حوزهٔ فرهنگ را گستردهتر از یک حوزهٔ اجرا ببینیم. در این قضیه باید مخاطب، ناشر، نویسنده و بخش دولتی را ببینیم. تصور میكنم باید در این فرم از نظارت که معیارهایی مطرح میشود كه قابل نقد نیست و فقط به صورت بخش نامهای ابلاغ میشود و جای گفتگویی در مقابل آن معیارها باقی نمیماند، تجدید نظر شود و به بحث گذاشته شوند. حداقل این است که این معیارهای بررسی و ممیزی، برای نهادهایی مثل انجمن نویسندگان فرستاده شود و نظرخواهی شود که این معیارها تا چه اندازه درست است و تا چه اندازه باید در آنها بازنگری انجام شود.
این نویسنده به نویسنده و وزارت ارشاد به عنوان دو طرف بحث ممیزی اشاره كرد و گفت: در یك طرف نگاهی متولیانه وجود دارد که باید معیارهای خود را اعمال کند و طرف دیگر پرسش دارد که چرا وضعیت باید به این صورت باشد که یک طرف متولی باشد و طرف دیگر تابع محض. هر دوی این نگاهها باید با هم گفتگو کنند و به نتیجه برسند. گام مثبت در این قضیه این است که موضوع نظارت و معیارها و شیوههای آن به بحث گذاشته شوند و هر ساختاری که قرار است شکل بگیرد، با توجه به این گفتگوها باشد. این گفتگوها هنوز انجام نشده است و کماکان حالت بخشنامهای دارد. من فکر میکنم با حوزهٔ فرهنگ باید برخورد متفاوتی انجام شود و اگر اصحاب فرهنگ را یک صنف در نظر بگیریم، این صنف با افکار و اندیشهها و روح مخاطب سر و کار دارد و باید به آنها احترام گذاشته شود و از آنها نظرخواهی شود. آن وقت اتفاقات بهتری میافتد و با این مشکلات روبرو نمیشویم که از این طرف معیارهایی اعمال شود و از این طرف گلایهها وجود داشته باشد.