سمیعآذر در نشست فلسفهٔ هنر انجمن نقاشان ایران مطرح كرد:
اصالت هنر معاصر در ایجاد ارتباط است
علیرضا سمیعآذر بحران اصالت در هنر معاصر را معطوف به کل هنر در دنیا ذکر کرد و اصالت هنر معاصر را در نوع ارتباطی که با مخاطب برقرار میکند، دانست.
ایلنا: نشست فلسفهٔ هنر، انجمن نقاشان ایران با موضوع «بحران اصالت در نقاشی معاصر» با سخنرانی علیرضا سمیعآذر(ریئس اسبق موزه هنرهای معاصر تهران)، پنج شنبه شب در تالار ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش ایلنا، در این نشست، سمیعآذر با طرح اصالت هنر که امروز دغدغه جهانی هنر معاصر است، گفت: اصالت هنر از منظر ارجینالتی، امروز در جوامع مختلف به شکل یک بحران نگاه میشود و ذهن علاقمندان به هنر را به خود مشغول کرده است. این مسئله در هنر معاصر، پرسشها، چالشها، اعتراضات و نارضایتیهایی را به وجود آورده و همین مسائل هنر معاصر را نسبت به معنای هنر در اعصار گذشته متفاوت کرده است. آنان که با نگاه گذشته، هنر معاصر را بررسی میکنند، احتمالا تلقی بحران اصالت در هنر معاصر را دارند.
وی در ادامه با اشاره به انگیزه چنین بحثی تصریح کرد: آنچه که در این مبحث اشاره میشود، هنر معاصر از مبنای نظری آن است، نه بخاطر اینکه زمان آفرینش اثر در دوران معاصر اتفاق افتاده باشد. در هنر معاصر نوعی تصویرگری جدید مطرح است که زیاد برآمده از ذهنیت هنرمند نیست و پیشتر در رسانهها و دستگاههای تولید تصویری ارائه شدهاند و هنرمند از تصاویر اقتباسی و عاریتی برای خلق اثرش استفاده میکند. حال خیلی راحت میشود به این تردید فکر کرد، که تصویر نقاشی معاصر غیر اصیل است و این مسئله تمام موجودیت هنر را به زیر سوال میبرد، حتی این شرایط نهادهای هنری همچون گالریها و مارکت هنر را نیز به زیر سوال میبرد و به تبع آن حتی به بحران اصالت دامن زده میشود.
این پژوهشگر و تحلیلگر هنری با طرح پرسش اینکه اصالت در هنر چه معنایی دارد، افزود: اصالت در دنیای هنر به عنوان نو، خلاقانه، ابتکاری و اصیل بودن، همواره در دنیای هنر مهم بوده است. اصالت همیشه معیاری بوده برای سنج شی هنری از اشیای عادی؛ همین طور اصالت به ما مدد میرساند که هنر والا و هنر بیمایه و پست را از هم تمیز دهیم. اما ما در زمانهایی به سر میبریم که شی عادی به عنوان هنر ارائه میشود و مورد استقبال هم قرار میگیرد. کتابهای تاریخ هنر هم به آن توجه میکنند و حتی پول هنگفتی برای آن پرداخت میشود. در نهایت غوغایی در پیرامون یک اثر شکل میگیرد که روزگاری یک شی عادی و کاربردی بوده و حالا به عنوان هنر عرضه شده است. ما حتی به راحتی میبینیم که هنری با ظاهر بازاری و نازل نیز در جایگاه هنری پیشرو و آوانگارد قرار میگیرد. این مسئله موجب میشود، افرادی که به صورت سنتی اثر هنری میآفریند و به هنر علاقه دارند، چنین هیاهو و توجهٔ را بحران تلقی کنند.
مدیر اسبق مرکز هنرهای تجسمی و موزه هنرهای معاصر تهران در ادامه به تحلیل هنر معاصر پرداخت و گفت: اگر نخواهیم نسخهای سرسری برای هنر معاصر بپیچیم و آن را تجزیه و تحلیل کنیم باید در نظر بگیریم که هنر معاصر کمتر متوسل به اصالت میشود و هنرمندان پیشرو در این عرصه نیز ادعایی در مورد اصالت اثر خود ندارند. پس چه چیزی جای اصالت را گرفته است؟ پاسخ این مسئله را میتوان از تاریخ هنر دریافت. اگر به عقب بازگردیم و نگاهی به ادوار کلاسیک و مدرن داشته باشیم، میبینیم در عصر کلاسیسیسم، تنها نقاشان بودند که تصویر میساختند و به خلق و بازتولید اثر میپرداختند و جهان سه بعدی را در دو بعدی تصویر میکردند. طبیعی است که در این دوران اصالت در اثر هنری از جایگاه بالایی برخوردار باشند.
وی ادامه داد: عصر رمانتیک در قرن ۱۷ و ۱۸ احساسات شخصی و قضاوتهای فردی که از مذهب یا اندیشه هنرمند میآمد را به اثر هنری اضافه کرد و این مسئله باز هم اصالت داشت. در همین دوران هنرمند پافشاری بر تحمیل خود بر اثرش نداشت، زیرا در این دوران این تصور بود که کسی نمیتواند کار بزرگان را باز تولید کند. آنها برای همین تاکید بر اثر خود نداشتند. برای همین نقاش رنسانس و بعدتر اثر هنریاش را امضا نمیکرد و تاریخی بر آن نمیگذاشت.
سمیعآذر با اشاره به دوران مدرن گفت: از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، مدرنیستها تلاش کردند از رمانتیسیسم دوری کرده و خود را از تعصبات مذهبی، ادبی و فلسفی جدا کنند. حالا هنر میتوانست مستقل از دنیای بیرونی چیزی را خلق کند. ایدههای نو، یکی پس از دیگری سر برآوردند و موضوع؛ تکنیک، ساختار زیباییشناسی، گفتمان رنگ و... به مسیر خلاقانهای افتاد. اگرچه این آثار ایدههای جذابی داشتند، اما آثار هنرمندان مدرن همچون مالهویچ، مودریان و.... به راحتی قابل کپی بودند. در این دوران نو بودن ایده هنرمند، در جایگاه اصالت ایستاد؛ پس هنرمند باید اصالت را در اثرش تایید میکرد. در این دوران هنرمند باید کارش امضا و در اثر تاریخ را ذکر میکرد و حتی در برخی مواقع روز و ماه را نیز مدنظر قرار میداد. چون در این دوران اصالت ایده به تقدم زمانی بر میگشت و ایدهای که امروز نو بود، اگر فردا توسط شخص دیگری ارائه میشد، مورد توجه قرار نمیگرفت. همین مسئله باعث شد مدرنیستها به اصالت وابسته شوند. به همین خاطر در آثار مدرن بابت امضای هنرمند پول داده میشود و امضا هنرمند از اثرش مهمتر است.
نویسند کتاب «تاریخ هنر معاصر جهان» در ادامه اظهار داشت: در دوره معاصر از دهه ۶۰ میلادی به بعد، رسانههای جدید در باب هنر گسترش پیدا کرد و تجربههای هنری دوران مدرن جای خود را به طرح مسائلی همچون نوآوری و ارائه ایده دادند. در این دوران دیگر تجربه مهم نبود و ایده مهم شد. کیفیت و زیباییشناسی اثر هم جای خود را به ایده داد. اشیایی برای مداقه ارائه شدند تا توجه را جلب کنند. حال هنرمند با انتخاب شی عادی و بدون مداخله در ذات شی عادی، آن را به عنوان شی هنری ارائه میدهد پس اصالت به سمت ایده محوری رفت.
وی با اشاره به چهار ویژگی عمده هنر معاصر گفت: وقتی ایده محور قرار میگیرد، دیگر اثر هنری در کارگاه و آتلیه هنرمند خلق نمیشود بلکه میتواند در کارخانهای به سفارش هنرمند ساخته شود. در واقع هنرمند خالق و تولید کننده اثر نیست و یک تکنیسین آن را ساخته، پس فرآیند اثر هنری ساختن نیست بلکه برآیند تفکر و تعمق هنرمند است. در این شرایط هنر به فرآیند انتخاب و ارائه میرسد پس شیایی که توسط هنرمند تولید نشده، انتخاب و ارائه میشود و فرآیند انتخاب جای ساخت و تولید اثر را میگیرد. از جهتی دیگر در این دوران که هنرمندان دیگر تنها تولیدکنندگان تصویر نیستند، منابع بسیاری در اختیار هنرمند قرار دارد که از میان آنها دست به انتخاب زند. هنرمند در زمانهایی که رسانهها و دستگاههای تولید تصاویر زیادی وجود دارد، میتواند به عنوان یک منبع از این دنیای تصاویر دست به انتخاب بزند. هنرمندان در این زمانه که قدرت مقابله با خلق رسانهها را ندارند پس به جنگ نابرابر با ماشین نمیرود و بهتر است که از آنها استفاده کند و شرایط نظری را برای مباح دانست این کار فراهم کند و از رسانه به عنوان مخزن تصویر استفاده کند. از سویی دیگر منابع موجود در خود تاریخ هنر هم به عنوان منبع قرار میگیرد. در این دوران که هنرمند مدعی به خلق اثر نیست، از آثار موجود در تاریخ هنر استفاده میکند، از آثار دیگر هنرمندان ر بر میگیرد و به عنوان اثر خود ارائه میدهند. در شکل جدید اگرچه شکل ظاهری اثر یکی است اما توسط هنرمند معاصر از لحاظ معنا و مفهوم فرق کرده است. همینطور بهرهگیری از فرهنگ عامه که سوق و سلیقه بسیاری در آن بکار رفته، منبعی برای ارائه آثار هنری قرار میگیرند و ماهیت جدیدی پیدا میکنند. منبع دیگر نیز تولید صنعتی و جذاب است. هنرمند در این دوران در رقابت با تولیدات صنعتی بر نمیآید، زیرا انواع ماشین آلات بهتر از هنرمند اثر ارائه میدهند پس هنرمند به استفاده از تولیدات صنعتی بر میآید و ایده خود را مطرح میکند. این مسائل معنای آثار هنری جهان قدیم را در هیبت جدید عوض کرده است.
این پژوهشگر و تحلیلگر هنری ادامه داد: در بخشی از دنیای هنر، پیشتر این نگاه وجود داشت که اثر هنری از خیال هنرمند آمده و آکنده از فریب و تخیل است. در این تفکر دنیای هنرمند به امر واقع تعلق ندارد و اصالت در واقعیت است. پس در این طرز تلقی کسی به دنبال اوهام دوران مدرن و پیش از مدرن که هنر را شکل میداد، نمیرود و از این منظر، تعبیر هنر، خلق شی تازه نیست بلکه خلق نگاه تازه به شی است، پی هنرمند معاصر به دنبال اشیای پیرامونی و واقعی رفت. با این نگره زیباشناسی هم به کنار میرود و هنرمند به دنبال رابطهایی میان نگاه ذهنی مخاطب و دنیای پیرامونی خودش است. در چنین فضایی که شی به عنوان هنر ارائه میشد و اتفاقا از پشتوانه نظری و غنی نیز برخوردار است؛ در این وضعیت اصالت، اساسا اهمیت پیدا نمیکند و اولویت خود را از دست میدهد و شاید بشود گفت که در عصر سقوط اصالت به سر میبریم.
وی افزود: اتفاق دیگری نیز در این دوران به وقوع پیوست و اثر هنری به عنوان کالا و سرمایه مطرح شد و اتفاقا به کالایی گران نیز تبدیل شد. پس اگر اصالت هنر متقدم نباشد و به تبع آن تمایز شی هنری مخدوش شود، ریسک بزرگی به وجود میآید که همان تمیز دادن فرق میان شی هنری و اشیا معمولی است.
سمیع آذر با بر شماری دو عنصری مهم که در خدمت هنر معاصر قرار گرفت، گفت: هنر معاصر در جهت کسب توجهات بود و به همین خاطر دو عنصر خیلی مهم را به خدمت گرفت. اول عنصر شُک تا هنر با قدرت فریاد بزند و مخاطب را با شگفتی روبرو کند. زیرا در این دوران جلب توجه مترادف است با جلب تایید. هنر معاصر نسبت به نیروی ابتکاری که به مخاطب میدهد او را در شُک نگه میدارد و ارزش هنری را بر مخاطب تحمیل میکند. دومین عنصر کیفیت تماشایی هنر معاصر است. اینکه اثر فوقالعاده تماشایی است و از این کیفیت حیرتانگیز و تماشایی مثل متریال، که قدرت تماشایی ماده را به نمایش میگذارد؛ یا گاهی بزرگی اثر هنری و شکوهمندی کیفیت است که آنها را تماشایی میکند و گاهی نیز قدرت تکنیکی فوقالعاده اثر باعث ایجاد این رابطه میشود. این دو عنصر شُک و کیفیت اگرچه ربطی به اصالت ندارند، اما میتوانند ضعف فقدان اصالت را جبران کنند.
نویسنده کتاب «اوج و افول مدرنیسم» در پایان گفت: اگر تصور کنیم که در یک اتاق تعداد زیادی انسان مشغول حرف زدن هستند، فقط یک همهمه شنیده میشود، حتی اگر بسیاری از این افراد حرفهای عمیقی بزنند؛ اما در این اثنا اگر کسی فریاد بزند، همه میشنوند، حتی اگر این فریاد چیز عمیقی برای شنیدن نداشته باشد؛ پس این شانس برای کسی که فریاد میزند مهیا میشود که توجهات را به خود جلب کند. این وضعیت هنر معاصر است که یک سری انسان مشغول جیغ زدن هستند. شاید این مسئله در دو دهه گذشته شامل تنها چند فریاد میشد، اما امروزه در حدی شده است که همه در حال جیغ زدن هستند پس فریاد هم به سختی شنیده میشود. در این دوران اگر بخواهیم جایگاهی برای اصالت اثر هنری بیابیم، باید بر موضوع ارتباط تکیه کنیم. در وضعیت جدید خلق ارتباط از خلق شی هنری ارجحتر است و هنرمند با خلق اثر قصد ایجاد ارتباط دارد و همین متضمن هنر او خواهد بود.