خبرگزاری کار ایران

مصطفی مختاباد:

برای رسیدن به مدل مطلوب اقتصاد فرهنگی، نیازمند آزادی بیان هنرمندیم/ هنرمندان، دولت و جامعه گرفتار عینیت‌های انتزاعی هستند

برای رسیدن به مدل مطلوب اقتصاد فرهنگی، نیازمند آزادی بیان هنرمندیم/ هنرمندان، دولت و جامعه گرفتار عینیت‌های انتزاعی هستند
کد خبر : ۸۰۹۱۹۲

مصطفی مختاباد با اشاره به ضرورت شکل‌گیری یک مدل اقتصاد فرهنگی در مناسبات خصوصی‌سازی تئاتر ایران، گفت: در ایران اصلا جریان مستقل تئاتر ایجاد نکردیم که بعد به این برسیم که آیا به نقطه‌ای رسیده‌ایم که جریان اقتصاد آزاد تئاتر بتواند رشد کند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، بیش از یک دهه پیش «مصطفی مختاباد» (پژوهشگر، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، نویسنده) در مقاله‌ای با عنوان «مدل اقتصاد فرهنگی در مناسبات خصوصی‌سازی هنر تئاتر ایران» به بررسی ارتباط میان فرهنگ و اقتصاد، ویژگی‌های اقتصاد ایران، تئاتر دولتی در ایران، تئاتر خصوصی یا غیردولتی پرداخته و بر اساس همین شاخص‌ها به ارائه مدلی از اقتصاد فرهنگی برای تئاتر پرداخته بود؛ مدلی که بایستی رفاه فرهنگی را با رفاه اقتصادی همراه کند و در آن دولت به ایجاد زمینه و بسترهای لازم برای حیات اقتصادی و فرهنگی در جامعه اهتمام ورزد تا در جریانی همچون تئاتر، گروه‌ها و دسته‌های هنری آرام آرام به سوی خودکفایی و بازار فرهنگ‌مداری گام بردارند و فضایی بسازد تا زمینه اقتصادی کردن و خصوصی‌سازی جریان فرهنگی و به ویژه تئاتر مهیا شود. امروز و با گذشت بیش از یک دهه از ارائه این مدل، سراغ مصطفی مختاباد رفته‌ایم تا بار دیگر نگاهی به نظراتش درباره شرایط تئاتر امروز و خصوصی‌سازی آن داشته باشیم. یک دهه پیش که او این مدل را ارائه می‌کرد هنوز شاهد رشد تماشاخانه‌های خصوصی و حضور هرچند اندک سرمایه‌گذاران بخش خصوصی در تئاتر به شکل کنونی نبودیم و مناسباتی که امروز بر تئاتر ایران سایه افکنده می‌تواند شرایط جدیدی را برای ارائه مدل‌های اقتصاد فرهنگی فراهم کند.

دولت باید تکلیفش را با نهاد فرهنگ مشخص کند

مصطفی مختاباد با بیان اینکه «وقتی از مدل اقتصاد فرهنگی صحبت می‌کنیم، باید بدانیم اول باید اقتصاد و فرهنگی موجود باشد تا باهم تلفیق شوند.» گفت: در قرن بیست و یکم وقتی از اقتصاد حرف می‌زنیم، یک اقتصاد بازارمحور، مشتری‌محور و کارآفرینی است و به تعبیر غربی‌ها اقتصاد مارکتینگ است. از درون همین اقتصاد و مناسبات اقتصادی به جهان صنعت، اجتماع و نهایتا در همین اجتماع به مدل‌هایی که جامعه را در این زمان از نظر اقتصادی تعریف کند و در حوزه فرهنگ، ما به مدل اقتصاد فرهنگی می‌رسیم که در این مدل، فرهنگ پدیده کاملا مستقلی است که اگر بخواهد به بقا و حیاتش ادامه دهد ناگزیر به تولید، توزیع و رشد و ادامه حیات است. پس وقتی صحبت از اقتصاد فرهنگی می‌کنیم، این اقتصاد باید از مرز تولید تا توزیع و نهایتا بهره‌وری و رشد برخوردار باشد.

مختاباد ادامه داد: در کشوری مثل ایران چون همه‌گاه یک اقتصاد تک محصولی دولتی داشتیم و دولت ناخواسته هم برای سر و سامان دادن و تمشیت امور خود و جامعه مجبور بوده این مدل را تکثیر کند و از آن‌سوی قضیه، فرایندی که در حوزه فرهنگ به خصوص تئاتر ایجاد شده ما همیشه مجبور بودیم که در این حوزه به دولت نگاه کنیم و خودمان را با دولت تنظیم کنیم. یعنی اقتصاد هنر تئاتر همواره دولتی بوده است. البته در دوره‌ای که از ۱۳۱۰ شروع شد تا سال‌های ۱۳۲۰ سالن‌های خصوصی داشتیم اما سالن‌های خصوصی و جریانی که بوده یا دست دولت بوده یا جریانی سیاسی بوده؛ در مفهومی ساده می‌توانیم بگوییم که هیچ‌گاه در ایران ما تجربه یک مدل اقتصاد غیر وابسته از دولت را نداشتیم. این سال‌ها هم که این شبهه گروه‌ها (با احترام به زحمات‌شان) شکل گرفتند باز به‌طور نامرئی توسط دولت یا مرکز هنرهای نمایشی هدایت می‌شوند.

این مدرس دانشگاه یادآور شد: یعنی این‌گونه آثاری که در آنها تولید می‌شود باید توسط دولت، نهادهای دولتی فرهنگی و نهادهای دیگر تائید شوند. پس ما عملا هیچ‌گاه در طول تاریخ این کشور یک جریان مستقل هنری غیر دولتی نداشتیم. برای اینکه به آن نقطه برسیم ابتدا باید دولت تکلیفش را با نهاد فرهنگ مشخص کند؛‌ یعنی فرهنگ را در مرز تولید نگه ندارد که هنرمند یا تولیدگر، خودش را با دولت تنظیم کند. پس ما هیچ‌گاه به نقطه‌ای نرسیدیم که استقلال فرهنگی در امر تولید باشد.

مختاباد خاطرنشان کرد: مدل اقتصاد فرهنگی می‌گوید ما باید نهادهایی داشته باشیم آن‌هم در روزگاری که فرهنگ به شکل صنعت و کالا در‌آمده و باید به سبد خانوار برود و نهایتا آن خانوار هم تعریف خودش را دارد. یعنی باید یک بخش و طبقه‌ای در جامعه داشته باشیم که آنها قدرت حمایت از فرهنگ را داشته باشند، اوقات فراغتی داشته باشند که در همین زمان هم باید به آن درجه از آگاهی برسند که در حوزه تئاتر نامش را «تئاترآگاهی» می‌گذاریم که مانند کشورهای پیشرفته دنیا، طرف در سبد کالای خانوار، یک سهمی را برای تئاتر در نظر بگیرد. پس در یک جمع‌بندی خیلی خلاصه می‌توان گفت ما در یک دوره گذار هستیم هنوز دولت در نظارت، کنترل و حت توقف اقتصاد تئاتر نقش دارد و تا دولت تکلیفش را با این پدیده روشن نکند ما در یک مفهوم خیلی ساده، به استقلال فرهنگی در حوزه مدل اقتصادی دست نمی‌یابیم.

چیزی به نام اقتصاد مستقل هنری در تئاتر نداریم

 مختاباد در گفتگو با ایلنا، نخست با اشاره به اینکه «ابتدا باید به تفاهم برسیم که اصلا اقتصاد غیردولتی و مستقل هنری اینجا در حوزه تئاتر داریم یا نه؟» گفت: نظر من این است که نداریم. چون در ایران اصلا جریان مستقل تئاتر ایجاد نکردیم که بعد به این برسیم که آیا به نقطه‌ای رسیده‌ایم که جریان اقتصاد آزاد تئاتر بتواند رشد کند.

او با اشاره اینکه چند سال است سالن‌های خصوصی در ایران پا گرفته و فعالیت می‌کنند، گفت: این به معنای آن نیست که جامعه و عرصه عمومی به نقطه‌ای رسیده که سهمی از درآمدش را صرف تئاتر کند.

این استاد دانشگاه و پژوهشگر، با تاکید بر ضرورت شکل‌گیری یک اقتصاد تئاترمحور که در آن خانواده‌ها سهمی را به تئاتر اختصاص دهند، تصریح کرد: این در حالی‌ست که امروز، طبق آمارها بیش از ۹۵ درصد مردم سالی یکبار هم به سینما و تئاتر نمی‌روند و تنها بخش کوچکی هستند که به سمت تئاتر یا سینما کشیده می‌شوند. در این میان، سینمای خانگی جریان دیگری است که همان را هم باز به نظرم دولت کنترل می‌کند.

زیرساخت‌های مدل اقتصاد فرهنگی ایران قدیمی است

مختاباد یادآور شد: متاسفانه هیچ کمکی به تقویت خانواده‌ها نمی‌کنیم تا به‌جای اینکه وقت‌شان را در فضای مجازی سپری کنند (که البته این‌هم حق‌شان است) به سمت حمایت از تولیدات ملی و بومی و ایرانی بروند.

او با اشاره به عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی در بخش‌های مختلف و نبود سواد تئاتر یا همان «تئاتر آگاهی» گفت: جامعه این پدیده و هنر را بخشی از نیازهای طبیعی اوقات فراغت خود در نظر نمی‌گیرد. یعنی سرانه‌ای که در همین سالن‌های نمایش بی‌کیفیت وجود دارد و مخاطب وقت و پول برای حضور در آن می‌گذارد بسیار پایین است.

این مدرس دانشگاه و نویسنده با بیان اینکه «وقتی در مورد توسعه اقتصاد یا همان مدل اقتصاد فرهنگی صحبت می‌کنیم باید به پیش‌نیازها و پیشنیه‌اش توجه کنیم» تصریح کرد: به نظر من این زیرساخت‌ها در جامعه ما ایجاد نشده است؛ بلکه آنچه که امروز داریم همان است که در دهه ۲۰ و ۴۰ هم داشتیم.

هنرمندان اگر بخواهند به بقای اقتصادی‌شان ادامه دهند، ناگزیرند دولتی فکر کنند

مختاباد با تاکید بر اینکه اقتصاد دولتی موجب شده هیچ‌گاه یک جریان طبیعی و سالم در حوزه خلاقیت هنری شکل نگیرد، ادامه داد: حتی هنرمندان بسیار بزرگ ما اگر بخواهند به بقای اقتصادی‌شان ادامه دهند، ناگزیرند دولتی فکر کنند؛ حتی در زمینه خلاقیت.

او یادآور شد: وقتی بحث اقتصاد می‌کنیم باید به ذات خلاقیت برویم و از آن‌سو به مردم هم اعتماد کنیم؛ یعنی دولت فکر نکند مردم فقیرند. باید به مردم حق بدهیم که خودشان به‌عنوان مخاطب در مقام داوران و صاحبان اصلی، تشخیص دهند که یک اثر هنری نیازهای عاطفی، روحی،‌ تفننی و فکری و فلسفی آنها را تامین می‌کند یا نه؟ چون در نهایت مفهوم در ذهن مردم است که شکل می‌گیرد نه در ذهن دولت یا نهادهای نظارتی.

اقتصاد دولتی، جریان سالم خلاقیت هنری را مسدود کرده است

این مدرس و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، تصریح کرد: به نظرم هنر تئاتر ایران به نقطه‌ای نرسیده که مردم و حتی دولت را در این مسیر قرار دهد؛ اگر این جریان در هنر ایجاد شود، دولت هم مجبور است به آن تن بدهد؛ به بخشی از آن چیزی که خلاقیت، زیباشناسی، اندیشه و فلسفه تئاتر است. اما چنین جریانی امروز آن‌قدر ضعیف است که به ناچار در دست دولت قرار دارد.

مختاباد خاطرنشان کرد: از آن‌سو مردم هم آنطور که باید تاثیرگذار نیستند. اما زمانی به مدل اقتصاد فرهنگی می‌رسیم که تکلیف دولت، هنرمند و مردم مشخص شود که هنوز به آن مرحله نرسیده‌ایم.

برای رسیدن به مدل مطلوب اقتصاد فرهنگی، نیازمند آزادی بیان هنرمندیم

مختاباد با تاکید بر اینکه دولت باید زیرساخت‌ها و زمینه‌هایی ایجاد کند که هنرمند احساس آزادی کرده و چرخه آزادی بیان به وجود بیاید، گفت: تنها در چنین شرایطی است که هنرمند با تمام وجود نیازهای جامعه، شامل نیازهای آرتیستیک، خلاقیت‌های حسی، فلسفی و معنوی جامعه را کشف می‌کند، نه اینکه هنرمندی تنبل و خودفریب شود که به سوی هر اقتباسی برود. هنرمند در چنین فضایی باید بداند جامعه حساس است و اجازه نمی‌دهد هرچیزی در آن ورود کند. اما امروز در جامعه چهل‌تکه‌ای هستیم که هرکسی در آن به سوی هرچیزی می‌رود. بنابراین معتقدم تا آن جریان اصیل در تئاتر ایران به وجود نیامده که حس، روح و حساسیت جامعه را دربیاید، شما هر اثری را در آن می‌بینید.

او خاطرنشان کرد: مردم به سالن‌ها می‌آیند و می‌بینند گاهی برجسته‌ترین آثار هنری هم، حتی چند درصد از دغدغه‌های درون و ذهن جامعه را در خودش ندارد. چون هنرمند نیاز به پیش‌زمینه‌هایی دارد که باید آنها را با جامعه تنظیم کند، باید ضربان جامعه را دربیابد و وقتی دریافت خود به خود خلاقیت و زیبایی هم شکل می‌گیرد و همان مدل اقتصاد فرهنگی ساخته می‌شود.

تئاتر ایران در دوره پیشا اجتماعی، پیشا خلاقیت و پیشا زیبایی‌شناسی به سر می‌برد

مختاباد با اشاره به اینکه اکنون در یک دوره پیشا اجتماعی، پیشا خلاقیت و پیشا زیبایی‌شناسی در تئاتر ایران به سر می‌بریم، از آن به‌عنوان یک «عینیت انتزاعی» تعبیر کرد؛ یک عینیت انتزاعی که به عقیده مختاباد، از آنجا شکل می‌گیرد که هنرمند قدرت کشف واقعیت‌های انسانی، عاطفی، زیبایی‌شناسانه و فلسفی جامعه خود را ندارد و به ذهنش می‌رود و در یک عینیت قرار می‌گیرد.

نویسنده کتاب «مدیریت و توسعه تئاتر ایران» این عینیت انتزاعی را مانند یک حلقه معیوب دانست که در ذهن دولت و جامعه هم رفته و تاکنون راهی که بتواند این حلقه‌ها را بهم وصل کند، پیدا نکرده‌ایم.

هنرمند، دولت و مردم باید از عینیت انتزاعی به سوی واقعیت اجتماعی بروند

مختاباد تشریح کرد: هنرمند، دولت و جامعه دچار عینیت‌های انتزاعی هستند و تنها راهی که می‌ماند این است که یک نگرش فلسفی و هستی‌شناسانه به آنچه که امروز به نام این آسیب، ایستایی و پارادوکس می‌شناسیم، معطوف کنیم و از این طریق خود را از وضعیت عینیت انتزاعی خارج کرده و به سمت یک واقعیت اجتماعی و انسانی برویم.

او تاکید کرد: ضمن اینکه معتقدم هیچ ایرادی ندارد در این واقعیت اجتماعی، به شکل انتزاعی فکر کنیم؛ چراکه باید هنر به سمت انتزاع برود اما نه اینکه عینیت را انتزاع کند.

ضرورت رسیدن به یک نگاه فلسفی و جامعه‌شناختی برای سلامت از دوره گذار

نویسنده کتاب «جامعه‌شناسی تئاتر» یادآور شد: آنچه گفتم نگاهی تجریدی، فلسفی و انتزاعی به آنچه که در واقعیت جامعه وجود دارد، نیست. به‌هرحال جامعه با تلاش، زندگی و مطالباتش را دنبال می‌کند؛ مانند دولت و هنرمند. ولی چنانچه امروز این نگاه و دیالوگ انتقادی را به سمت یک گفتمان انتقادی نبریم، در زمان بسیار کوتاهی، تمام آن زیبایی‌هایی که در جامعه‌مان هست و تمام زحمات تاریخی و فرهنگی و میراثی که داریم از دست می‌دهیم؛ هجومی که پدیده‌های خارجی و قدرت‌های مسلط اقتصاد فرهنگی جهانی ایجاد می‌کنند یا کرده‌اند، ما را از میدان خارج می‌کند و ذهنیت مخاطب و تماشاگرمان را که باید به سالن بیاید با خود می‌برد و در نهایت ما بازهم در آن عینیت انتزاعی گیر می‌کنیم.

مختاباد در پایان خاطرنشان کرد: امید من این است که هنرمندان ما با حساسیت‌هایی که دارند، این مطالعات، آسیب‌ها و شرایط را با یک نگاه فلسفی و جامعه‌شناختی بنگرند تا خیلی دیر نشده است چراکه به سرعت در حال رسیدن به دقایقی هستیم که زیر صفر است و یادمان باشد مخاطب منتظر ما نمی‌ماند تا به یک نقطه ثبات برسیم. در چنین زمانی، ضروری است هنرمندان و دولت، این شرایط را دریابند و جامعه هم حساسیت‌های خود را حفظ کند تا بتوانیم از این دوره گذار به سلامت عبور کنیم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز