خبرگزاری کار ایران

رئیس دفتر مطالعه و تدوین تاریخ ایران در گفت‌وگو با ایلنا:

اسناد باید آزاد شوند/ نهادهای مختلف اسناد انقلاب را از آن خودشان می‌دانند/ مراکز تاریخ‌پژوهی با رستوران‌داری اداره می‌شوند

اسناد باید آزاد شوند/ نهادهای مختلف اسناد انقلاب را از آن خودشان می‌دانند/ مراکز تاریخ‌پژوهی با رستوران‌داری اداره می‌شوند
کد خبر : ۷۲۵۹۱۵

عباس سلیمی نمین معتقد است: موسسات بسیار زیادی در خارج از ایران، با فاصله کمی از پیروزی انقلاب اسلامی کار خودشان را آغاز کردند و با ایجاد مراکزی در زمینه تاریخ شفاهی، سندپژوهی و کار دانشنامه‌ای (دایرة‌المعارفی) که بسیار کار عظیمی‌ست، به ذهنیت تاریخی پژوهشگران و علاقه‌مندان به تاریخ، جهت‌دهی می‌دهند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک پدیده سیاسی و معرفت‌شناختی، دچار فراز و نشیب‌های درونی و بیرونی بوده و هرگاه که تکانه‌‌های بیرونی بر روایت‌های رسمی و انحصاری داخلی وارد شده، تکاپوهای درونی نیز برای نوسازی روایی در مسیر تاریخ شفاهی و مکتوب انقلاب، افزایش یافته است. عباس سلیمی‌ نمین (استاد دانشگاه و رئیس دفتر مطالعه و تدوین تاریخ ایران) نیز معتقد است که انحصارگرایی در مدیریت اسناد، ضعف در پژوهش برای تولیدات محصولات مرتبط با تاریخ شفاهی و همچنین قوت پژوهشی دشمنان انقلاب در تولید محتوای تاریخی جذاب برای مخاطبان، ازجمله چالش‌های اساسی این حوزه هستند.

کجای کار روایت‌گران تاریخچه انقلاب را واجد اشکال می‌دانید که باعث شده کلان روایت انقلاب محل تردید قرار بگیرد و عده‌ای نیز برای تولید کلان‌ روایت‌های رقابتی با انقلاب، از این فرصت استفاده کنند؟

هر پدیده‌ای که بروز و ظهور می‌یابد، نوع انعکاس آن پدیده ترسیم ذهنی خواهد بود که دیگران از آن پدیده خواهند داشت. حال مهم نیست که این پدیده چه باشد و چگونه منعکس می‌شود. انقلاب اسلامی ایران چهل سال است که با یک عظمت تاریخی رخ داده و البته که دشمنان پای‌کاری نیز دارد و دشمنانی که در عداوت خودشان بسیار سرسخت هستند و پیوسته تلاش می‌کنند که از تاثیرات این انقلاب بکاهند و به‌طور طبیعی در این زمینه نیز سرمایه‌گذاری می‌کنند. آنها برای تاریخ بسیار ارزش استراتژیک قائل هستند و از قدرت اثر آن نیز به خوبی آگاه هستند. در گذشته نیز سرمایه‌گذاری‌‌های کلانی در این زمینه کرده‌اند و توانسته‌اند با اتکای به آن، جهت فکری یک جامعه را تغییر دهند و در دشمن‌شناسی یک جامعه، دست‌انداز ایجاد کنند و در جهت‌گیری‌های فکری مردم تغییرات اساسی ایجاد کنند.

واقعیت این است که سرمایه‌گذاری در تاریخ انقلاب اسلامی برای آنها اهمیت بیشتری داشته و آنها خیلی زودتر از ما به اهمیت این موضوع واقف شدند. موسسات بسیار زیادی در خارج از ایران، با فاصله کمی از پیروزی انقلاب اسلامی کار خودشان را آغاز کردند و با ایجاد مراکزی در زمینه تاریخ شفاهی، سندپژوهی و کار دانشنامه‌ای (دایرة‌المعارفی) که بسیار کار عظیمی‌ست، به ذهنیت تاریخی پژوهشگران و علاقه‌مندان به تاریخ، جهت‌دهی می‌دهند. این دانشنامه‌ها مداخلی دارند که برای تاریخ‌نگاران هر کدام به شکل جداگانه یک منبع محسوب می‌شوند. در این زمینه ایرانیکا وجود دارد و موسساتی به شکل شفاهی و بعدتر پروژه‌محور و سفارشی، نسبت به مقاطع خاص واکنش‌های مستند یکسویه می‌دادند و در رسانه‌هایشان نیز به نمایش درمی‌‌آوردند.

در رابطه با تغافل از این طرح‌واره استراتژیک در داخل کشور بگویید و اینکه چرا با این منابع انحصاری فراوان در داخل، ضعف استراتژیکی تا این اندازه بروز می‌کند؟

این پرسش مهمی‌ست که ما امروز در کجای این وادی قرار گرفته‌ایم. ما ضعف‌های بسیار جدی داریم به ویژه اینکه تاریخ‌نگاری یک نهضت بزرگ تاریخ بشری باید مبتنی بر پژوهش باشد. یک زمانی یک پدیده عادی معمولی بروز می‌یابد که ملت‌ها بارها آن را تجربه کرده‌اند که به وضوح در هیچ‌کجای تاریخ بشری تجربه نشده و این باید زوایای گوناگونش مشخص شود. الان شما به یک جوان بگویید که مردم ایران با دست خالی در برابر ارتش فوق مجهز استبدادی پهلوی، قد علم کرد و توانست به پیروزی نیز برسد. الان جوانان نمی‌توانند این را هضم و درک کنند و می‌پرسند مگر می‌شود که در برابر چنین ارتشی که مورد حمایت قدرت‌های بزرگ جهانی‌ست، پیروزی به این بزرگی به‌دست آورد؟

این موارد بارها از طریق رسانه‌ها و منابر عمومی تکرار شده. چه روایت تازه‌ای می‌توان در این زمینه عرضه کرد؟

من هم پرسشم این است که آیا یک جوان چنین چیزی را می‌پذیرد؟ مگر اینکه پژوهشی صورت بپذیرد و سپس فهم شود که کجای این روایت برای جوانان محل تردید است! راجع به این باید کار کرد که جوانانی که آن دوران را از نزدیک درک نکرده‌‌اند، به کدام دلایل ممکن است که در این زمینه تردید کنند. استخراج نکات مبهم و چندلایه تاریخی که ممکن است برای جوانان امروز محل ابهام باشد، جز با یک کار پژوهشی مهم و اساسی میسر نیست. این کار مستلزم مطالعه استراتژی‌های امام خمینی (ره) است که در ادامه آن باید به مطالعه ساختار ارتش و کشف چرایی فروپاشی این ساختار از درون نیز، پرداخته شود. موارد بسیاری به شکل زنجیروار در این زمینه وجود دارد که باید محل پژوهش‌های اساسی قرار بگیرد تا بتوانید در مقام تبیین برآیید و پس از آن به سراغ پروژه‌های تاریخ شفاهی بروید. یعنی شما به افرادی مراجعه کنید که در این زمینه مشاهداتی داشتند یا خودشان آن ایام را از نزدیک درک کرده‌اند، سپس روایات را از دل آن استخراج کنید و به نسل جوان عرضه کنید.

اکنون چون تاریخ شفاهی ما پژوهش‌محور نیست، نمی‌داند که کجای تاریخ ما اکنون قابل فهم نیست و میکروفون را در اختیار افرادی قرار داده که آنها نیز بدون درک اهمیت ماجرا روایت‌های خودشان را بدون ملاحظاتی که باید براساس پژوهش‌های صورت‌گرفته، مشخص می‌شد، عرضه می‌کنند. این را به موسسات تاریخ شفاهی می‌گویم که باید ببینید که کدام روایت‌ها درگیر چه مسائلی می‌شوند که در یک ظرف زمانی قابل فهم است و در یک ظرف زمانی قابل فهم نیست و در برابر پذیرش آن، مقاومت صورت می‌پذیرد. هنگامی که پژوهش صورت می‌پذیرد یک اشراف و آگاهی ایجاد می‌شود و مطالبی مطرح می‌شود که پیچیدگی‌های تاریخ را بیشتر نمایان می‌کند.

اینکه شما مطرح می‌کنید، حداکثر ذیل تعریف یک فرم استاندارد برای انجام کار پژوهشی در تاریخ مطرح می‌شود. در این بازار تقریبا غیررقابتی یک طرف می‌گوید من برای پاسخ به روایت‌های شبانه‌روزی شما در چهل سال گذشته، روایت‌های مستند تصویری خود را عرضه می‌کنم. شما چه چیزی برای عرضه در این فضا دارید؟

قطعا دشمن هم مبتنی بر پژوهش این کارها را صورت می‌دهد و آنها نیز بی‌محابا و بدون سنجیدن جوانب تاریخی مختلف، وارد این عرصه نمی‌شوند. در ابتدای انقلاب آنها در عرضه تاریخ شفاهی پختگی نداشتند و کسی نیز به آثار و گفتار آنها توجهی نداشت اما در حال حاضر، با یک عقبه پخته و قدرتمند و البته کینه‌توزانه وارد کارزار عداوت فرهنگی با انقلاب شکوهمند اسلامی شده‌اند. تصور من این است آنچه که به اشکال تصویری و مکتوب عرضه و راهی فضای مخاطب‌محور می‌شود، این است که آنها چنین تصویری را عرضه می‌کنند که: خود امریکایی‌ها با شاه درگیر شدند و بعد که شاه به خواسته‌های نفتی آن‌ها تن نداد، خودشان شاه را زمین زدند. این سناریوسازی را به شکل اختصاصی فقط برای نسل جوان طراحی می‌کنند. بعدهم جوان باز این سوال را از خودش می‌پرسد که مگر می‌شود با دست خالی ارتش شاه را سرنگون کرد؟ و باز در پاسخ، به خودش می‌گوید که این اتفاق غیرممکن است! این نقشه دقیقی که دشمنان خبیث ملت برای انقلاب اسلامی طراحی کرده‌اند، حاصل تحقیق‌های خودشان و ضعف‌های فراوان در کارهای تحقیقاتی ما در این زمینه است. کل این قصه‌پردازی‌ها مبتنی بر یکسری کارهای پژوهش‌محور است. به همین دلیل برای کسانی که این ایام را درک نکردند، تولید شبهه می‌کند.

یک‌طرف مشغول تولید شبهه در مسائل بنیانی مرتبط با دوران شاهنشاهی و همچنین انقلاب اسلامی‌ست، این در حالی‌ست که امکانات داخلی فراوانی از قبیل بیش از 25 شبکه تلویزیونی سراسری انحصاری وجود دارد. منابع کتابخانه‌ای و تریبون‌های مویرگی بسیاری نیز در داخل وجود دارد، ضعف حاضر از قوت مسائل مطروح از جانب آنان است یا در این زمینه ضعف مفرط داخلی وجود دارد؟

این یک انتظار به‌جایی نیست که ما بتوانیم بدون سرمایه‌گذاری در زمینه تاریخ‌پژوهی و روزآوری تولیدات محتوایی و رسانه‌ای، دستاوردهای کلانی نیز در این زمینه داشته باشیم. اینکه برخی از مردم در سوزاندن سینما رکس و چرایی آن توسط شاه و عواملش تردید دارند، به خاطر ضعف در کارهای پژوهشی و تولیدات محتوایی بود که ما باید عرضه می‌کردیم تا چنین مباحث قطعی و پیش‌پا افتاده تاریخی محل تردید قرار نگیرد. اینکه شاه براساس سیاست امام مستاصل می‌شود و نمی‌تواند ارتش را به کشتار گسترده مردم وادارد، را باید بازخوانی کنیم تا جوان و جامعه بداند او چرا به این جنایات دست زده است و چرا آمریکا نیز در تمام این جنایات با شاه همراهی داشت. بالاخره اگر یک پژوهش تطبیقی از سایر ملت‌هایی که انقلاب کردند، صورت می‌پذیرفت؛ همه مردم می‌دیدند که آمریکایی‌ها چگونه تلاش می‌کنند تا تمام انقلاب‌های مردمی جهان را به انحراف بکشانند.

وقوع انقلاب مصادف بود با دسترسی انقلابیون به آرشیوهای مراکز مختلف اسنادی، ساواک، رادیو و تلویزیون، روزنامه‌های حکومتی کیهان و اطلاعات و بسیاری از مراکز دیگر؛ پس چرا از این اسناد بهره‌گیری‌های لازم صورت نپذیرفته است؟ آیا عدم انتشار اسناد پس از چهل سال، خودش به تولید و تشدید شبهات دامن نمی‌زند؟

این موارد بوده‎‌اند و کار خودشان را می‌کردند و بعد هم همه اینها ربطی به اسناد محرمانه ندارند! مثلا روزنامه‌ها کار خودشان را می‌کردند. اکنون بروید و موسسات تاریخ‌پژوهی را بررسی کنید ببینید که با چه شرایط ناگواری موسسات خودشان را مدیریت می‌کنند و حتی بسیاری از آن‌ها با با رستوران‌داری خودشان را اداره می‌کنند! بودجه‌های این موسسات به حدی اندک است که حتی نمی‌توانند کارمندان خود را مدیریت کنند! این مراکزی که برای خودشان رسالتی در زمینه تاریخ انقلاب قائل هستند، وضعیت خوبی ندارند. ما حتی در رابطه با اسناد هم شرایط خوبی نداریم و بسیاری از مراکز حتی حاضر نیستند که اسناد را ملی و در دسترس عموم مردم قرار دهند. به‌طور مثال در زمان رژیم پیشین، نخست‌وزیری اسناد مرتبط با خود را داشت و در یک مقطعی تصمیم گرفتند که این اسناد را بعد از انقلاب منتشر کنند؛ چند جلد منتشر شد و پس از آن هیچ سندی منتشر نشد و آن را در اختیار خودشان نگهداشتند. این در حالی‌ست که بیش از چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد و این به هیچ وجه شایسته ملت ایران نیست که پس از چهل سال هنوز نتوانستند اسناد نخست‌وزیری را در اختیار داشته باشند!

اینکه بازهم تداوم تولید ارگانیک شائبه است! هنگامی که وزارت امور خارجه یا دفتر نخست‌وزیری اسنادشان را منتشر نکنند، فضای مبهم و تردید در جامعه ایجاد می‌شود؟

خیر اینکه تولید شائبه نمی‌کند که مثلا اسناد مثبتی نیز وجود داشته باشد! منتهی بحث این است که در چهل سالگی انقلاب، همچنان موانع بروکراتیک بر سر راه سند‌پژوهان و محققان قرار دارد که به همین دلیل نمی‌توانند دسترسی سریع و آسان و امن، به اسناد مختلف داشته باشند. هنوز احساس مالکیت شخصی بر اسناد وجود دارد. این در مورد قوه قضائیه و ارتش نیز صادق است و همه اسناد را در تملک خودشان نگهداشتند و در بدترین حالت و تحت فشارهای مختلف، خودشان منتشر می‌کنند و به این شکل نیست که اسناد را آزادسازی کرده باشند. مثلا قوه قضائیه مرکزی را برای بررسی و انتشار اسناد تاسیس کرده که از راهبرد ملی‌سازی و آزادسازی اسناد کاملا به دور است و همچنان نمی‌خواهد مالکیت معنوی این ثروت را از کنترل خودشان خارج کنند. می‌دانید که رضاخان فلان خیانت را در سال 1312 انجام داده است و ما طی بازدیدی که از وزارت خارجه داشتیم اسنادش را دیدیم ولی آنها حاضر نیستند اسنادش را منتشر کنند. اعتبار آنها به این است که چندین هزار سند دارند و اگر آن را به کتابخانه ملی و یا دانشگاه تهران و مجلس بدهند، فکر می‌کنند این اعتبار اسنادی را از دست می‌دهند!

بسیاری از کشورها نظیر ایالات متحده و انگلستان در بازه‌های مختلف زمانی از 15 سال تا 50 سال، اسناد فوق‌سری و فوق‌محرمانه را از طبقه‌بندی نهادهای امنیتی خارج می‌کنند و به شکل عمومی منتشر می‌کنند. این محرمانه‌تراشی پس از چهل سال چه معنای مستقلی می‌تواند داشته باشد؟

من هم معتقدم که حداکثر یکسری اسناد خاص که مرتبط با منافع ملی‌ست نباید منتشر شود ولی بقیه اسناد ـ که البته حجم فراوانی را نیز شامل می‌شود ـ باید به انتشار عمومی گذاشته شود و یا در بدترین حالت ممکن، دستکم برای پژوهشگران، سندپژوهان و تاریخ‌پژوهان، فضای دسترسی آزاد ایجاد شود.

 انقلابی که خود را مبتنی بر پارادایم حق می‌داند، چرا باید از اسناد رژیم پیشین محرمانه‌سازی کند. اگر بخواهید به موردی از رفتارهای عباس سلیمی‌نمین در چهل سال گذشته ـ در زمینه روایت‌گری ـ انگشت نفی و طرد بگذارید و بر روی یک رفتار خاص ـ در همان زمینه ـ انگشت افتخار و تایید مداوم بزنید، به چه رفتارهایی اشاره می‌کنید؟

من در روایت‌گری انقلاب، تلاش کردم تا مبتنی بر اسناد کار خودم را دنبال کنم و لذا چیزی در ذهنم نیست که احساس کنم که از مسیر مستند سخن گفتن و انصاف خارج شده باشم. بلکه تلاش کردم تا هر ادعایی که مطرح می‌کنم مبتنی بر سند باشد و نه براساس شنیده‌ها و گفته‌ها قضاوت نکردم و همه می‌توانند به گفت‌وگوها و آثار من رجوع کنند و قضاوت کنند. من در رابطه با بحث انقلاب تلاش کردم تا از طریق مورد تقابل برداشت‌های مختلف، به واقعیت نزدیک شوم و تلاش کردم تا اگر دو دیدگاه متفاوت در زمینه‌ای وجود دارد، تلاش کنند تا با عرضه اسناد خود، یک ارزیابی شفاف و جامع از انقلاب اسلامی داشته باشند. من این را به عنوان دستاورد خودم در چهل سال گذشته می‌توانم عرضه کنم اما قضاوت آن با مردم است و البته مردم بهترین قضاوت را از مسائل خواهند داشت.

گفتگو: مجتبی اسکندری

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز