سوژه برنامه ترکیبی «جانوطن» مطرح کرد:
افسر عراقی را با تبر کشتم
![افسر عراقی را با تبر کشتم](https://cdn.ilna.ir/thumbnail/vHSAVXAjNmLc/YdHYY4gWkVxziNocTLLHoQVar3TrxmvO0e6SENMutiBXz7JNO2nT2KLgCR9h7O_-yMtFV2AKWHv4l_4LeI27Qq4xQIoDjB_gIQDHEiqNepRBeBVXNnV0plPv94bWZZMP7otfNPZWXfo,/%D8%AC%D8%A7%D9%86+%D9%88%D8%B7%D9%86+3.jpg)
فرنگیس حیدپور از جمله زنان رزمنده کرمانشاهی در برنامه ترکیبی «جانوطن» از تجربههای خود درباره حمله بعثیهای عراق شرح داد.
به گزارش ایلنا، برنامه ترکیبی «جانوطن» به کارگردانی علی فراهانیصدر و تهیهکنندگی مهدی مستوفی در قسمت آخر میزبان فرنگیس حیدرپور یکی از زنان رزمنده دفاع مقدس بود.
وی در ابتدای برنامه درباره زندگی خود گفت: روستای پدری من ئاوەزێن در استان کرمانشاه بود و زندگیمان از طریق دامپروری میگذشت. از گیلانغرب تا مرز عراق یک ساعت و تا کرمانشاه حدود ۴ ساعت راه است و در واقع ما مرزنشین هستیم. در زمان جنگ ایران و عراق ما در روستایی در گیلانغرب زندگی میکردیم.
وی افزود: یک روز در حال درست کردن نان بودیم که صدای هواپیما آمد. هواپیمایی که بالای سرمان بود، جنگی بود. عراقیها خانههایمان را از بین بردند و ما ناچار شدیم از آنجا برویم. در خاطرم است که یک روز، به همراه ۸ نفر از بستگان سوار ماشینی شدیم و به سمت خط مقدم در مرز ایران و عراق رفتیم. تمام آن ۸ نفر به شهادت رسیدند.
حیدرپور با اشاره به حملات عراق بیان کرد: روستایی که در آن زندگی میکردیم به دست صدام و نیروهای بعثی افتاده بود. از آن روستا برخی شهید، برخی اسیر و عدهای هم جانباز شدند. هواپیماهای جنگنده از بالا سرمان مدام رد میشد و ناچار شدیم از روستایمان برویم. حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر از بازماندههای روستا با پای پیاده و بدون امکانات راه افتادیم.
این رزمنده با اشاره به درگیریاش با سربازان عراقی مطرح کرد: در آن روزها من ۱۸ ساله و متاهل بودم. پدرم ۷۰ سال داشت و در آنجا از او مراقبت میکردم. همانطور که گفتم امکاناتی نبود و من با تبر هیزم جمعآوری میکردم. برادرشوهرم آهنگری داشت و برای ما تبر و یک سری وسایل درست کرد. روزی به کنار رودخانه رفته بودم که دیدم چند سرباز عراقی آنجا هستند. درگیری به وجود آمد و من هم با تبر از خود دفاع کردم. افسر عراقی را با تبر کشتم و سرباز اسلحه داشت و من نداشتم؛ اما چون خسته و تشنه بود جانی برای فرار نداشت. با تبر سرباز را هم زخمی کردم.
وی خاطرنشان کرد: بستگانم آن سرباز را به اسارت گرفتند و تحویل رزمندگان دادند. چند روزی در کوههای گیلانغرب بدون امکانات با انفجار و خمپاره بودیم تا اینکه نیروهای ارتشی ما را بالاخره پیدا کردند. پس از آن، به سمت شهرک دولابی رفتیم و کمیته امداد امام خمینی (ره) به ما چادر و وسیلههای اولیه داد و در نهایت به سمت اسلامآباد حرکت کردین. برخی از بستگان ما در اسلامآباد زندگی میکردند و چند روزی آنجا موندیم.
حیدرپور از روزهای سخت در سالهای جنگ گفت: در آن روزها باردار بودم و دست تنها در دل کوه خانه ساختم. برق و آب نداشتم و تنها یک چراغ دستی و فانوس در خانهام بود. در واقع از نظر اقتصادی ما خانواده ضعیفی بودیم و همسرم هم شبانهروز کارگری میکرد. روزهای بسیار سختی بود. پس از آنکه عراقیها از گیلانغرب عقبنشینی کردند ما به روستای خودمان بازگشتیم. هیچ اثری از خانههایمان نمانده بود و بنیاد مسکن برای ما مصالح ساختمانی آورد. در حالی که جنگ ادامه داشت، زیر بمباران خانههایمان را از مجدد ساختیم.
وی در پایان تاکید کرد: روزهای سختی را گذراندیم و روستایمان پر از مین بود. برادرم به وسیله مین شهید شد و عدهای از روستاییان به همین طریق جانباز شدند. آنروزها باوجود تمام دشواریها از خداوند صبر برای تحمل میخواستم و در حال حاضر که با شما حرف میزنم و از دوران جنگ عبور کردیم، زنی ۶۲ ساله دارای ۳ پسر و یک دختر هستم.
برنامه ترکیبی «جانوطن» به مناسبت هفته دفاع مقدس و به سردبیری علی رستمآبادی و اجرای محمدجعفر خسروی در هفته دفاع مقدس روی آنتن شبکه افق رفت.