خبرگزاری کار ایران

مطالبات بازنشستگان بانک‌ها پرداخت نشد؛

رنجنامه‌ی یک جانباز بازنشسته با یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان درآمد

رنجنامه‌ی یک جانباز بازنشسته با یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان درآمد
کد خبر : ۶۸۰۶۸۳

جانباز اعصاب و روان هستم؛ سه سال است که ما برای مستمری‌هایمان مشکل داریم؛ از اول بهمن ۱۳۹۵، قرار بوده که مستمری ما را شورای عالی بانک‌ها افزایش دهد که اتفاق نیفتاده. درحالیکه ماده ۴۱ قانون بازنشستگی بانک‌ها بر لزوم «همسان‌سازی» تاکید دارد. به خیلی از نهادها ازجمله سازمان بازرسی، کمیسیون اقتصادی و اصل ۹۰ مجلس نامه نوشته‌ام. من مشکلات جسمی زیادی دارم؛ حتی نمی‌توانم راحت بدون عصا راه بروم؛ هر بار از کرج راه می‌افتم می‌آیم تهران دنبال حقوق عقب افتاده خودم و همکارانم....

به گزارش خبرنگار ایلنا، «من یک جانبازم؛ جانباز ۳۵ درصد. دردهایم تمامی ندارد؛ همیشه درد می‌کشم، هر روز؛ اما وقتی فشار زیاد می شود، از حال می‌روم و تشنج می‌کنم؛ تمام بدنم قفل می‌کند؛ اگر داروهایم دور و برم باشد که خوب است ولی اگر نباشد واویلاست. شما می‌دانید تشنج کردن چه حالی دارد؟ وقتی حمله تمام می‌شود تا یکی، دور روز گردن و سرم درد دارد؛ گرفتگی عضلات امانم را می‌بُرَد.»

وقتی می‌گوید «جانبازم» و بلافاصله پشت سرش اضافه می‌کند هنوز با این حال و روز، پیگیر حقوق همکاران و همچراغی‌هایم هستم، هنوز در تجمعات و دوندگی‌ها در صف مقدم می‌ایستم و مشت‌هایم را گره می‌کنم و فریاد می‌زنم، یاد آن گذشته‌های دور زنده می‌شود؛ آن گذشته‌ها با لباس‌های خاکی‌رنگِ آنها که می‌رفتند و دیگر  بازنمی‌گشتند؛ آنها که چفیه داشتند و عشق وطن؛ یاد آن دوربین‌ها با عکس‌های چندمیلیمتری و کارونی که صدای شط و نیزارهایش در حاشیه عکس‌ها می‌پیچید.

اما وقتی که می‌گوید «جانبازم» و با سی سال سابقه کار در بانک، در این روزهای بازنشستگی، فقط یک میلیون و هشتصد هزار تومان درآمد دارم، فقط دلت می‌گیرد؛ دلت یاد معنای تلخِ موج‌گرفتگی و دردهای عضلانی و تشنج و روزهای داغ پیاده‌رو و افتادن در قیل و قال تجمعات می‌افتد؛ یاد یک میلیون و هشتصد هزارتومان می‌افتد و بی‌پولی‌های آخر ماه و داروهای گران‌قیمتِ موج‌گرفتگی و جانبازی.

«سیداسدلله کمالی» جانباز ۳۵ درصد که شانزده ماه سابقه جنگ در جبهه‌های غرب کشور را دارد، بازنشسته بانک است. او هفته گذشته به همراه ۲۹ نفر دیگر از همکارانش به نمایندگی از طرف بازنشستگانِ ۵ بانک دولتی به محل صندوق بازنشستگانِ کارکنانِ بانک‌ها مراجعه می‌کند؛ هدف‌شان بیان مطالبات صنفی بازنشستگان بانک‌هاست؛ اینکه چرا حقوق شاغلان از بهمن ۱۳۹۵ زیاد شده اما برای بازنشستگان در بر همان پاشنه‌ی سابق می‌چرخد. کمالی و همکارانش مدتی طولانی در ورودی صندوق معطل می‌مانند؛ از قرار معلوم به آنها اجازه‌ی ورود به ساختمان و بالا رفتن از آسانسور آن داده نمی‌شود و در این کشاکش، فشار آنقدر زیاد می‌شود که کمالی تشنج می‌کند. کارمندان صندوق با اورژانس تماس می‌گیرند ولی کمالی حاضر نمی‌شود به بیمارستان برود؛ بعدِ چند ساعت، ملول و خسته و رنجور از دردهای عضلانی به خانه بازمی‌گردد.

سه سال است نامه‌نگاری و دوندگی می‌کنم اما به نتیجه نرسیده‌ام

روایت کمالی از آن روز خاص و از مطالباتی که به عنوان یک بازنشسته دارد، وجوه پنهان زندگی یک جانباز بازنشسته را روشن می‌کند:

  «جانباز اعصاب و روان هستم؛ سه سال است که ما برای مستمری‌هایمان مشکل داریم؛ از اول بهمن ۱۳۹۵، قرار بوده که مستمری ما را شورای عالی بانک‌ها افزایش دهد که این اتفاق نیفتاده. درحالیکه ماده ۴۱ قانون بازنشستگی بانک‌ها بر لزوم «همسان‌سازی» تاکید دارد. من خودم شخصاً به خیلی از نهادها ازجمله سازمان بازرسی کشور نامه نوشته‌ام و خواستار پاسخگویی شده‌ام. نامه‌هایی نیز به کمیسیون اقتصادی مجلس و کمیسیون اصل ۹۰ مجلس فرستاده‌ام.

من مشکلات جسمی زیادی دارم؛ حتی نمی‌توانم راحت بدون عصا راه بروم؛ هر بار از کرج راه می‌افتم می‌آیم تهران دنبال حقوق عقب افتاده خودم و همکارانم.»

کمالی جریان آن روز خاص را اینطور تعریف می‌کند: «رفتیم صندوق؛ ما را بالا راه ندادند؛ ما چند نفر سالمند را که عموماً مریض هم هستیم، معطل نگه داشتند؛ دور ساختمان پر از پرچم‌های محرم و امام حسین(ع) بود؛ به آقایان مامورِ آنجا گفتم شما که اینقدر پرچم سیاه به در  و دیوار زده‌اید چرا ملاحظه‌ی من جانباز و همکارانِ سالمندم را نمی‌کنید؟ وقتی جواب درستی نگرفتم و فشار زیاد شد، تشنج کردم؛ بعد از آنکه قرص‌هایم را خوردم و کمی بهتر شدم، آن وقت اجازه دادند بروم بالا؛ البته خود حراست اورژانس خبر کرد؛ من اما گفتم اگر بخواهم مریضی‌ام را درمان کنم، خودم بلدم بروم بیمارستان و دکتر؛ اینجا آمده‌ام که پاسخ خواسته‌های صنفی مرا بدهید....»

در نهایت به نمایندگان بازنشستگان توضیحاتی دادند که کمالی این توضیحات را «قانع‌کننده» نمی‌داند؛ به آنها می‌گویند باید مجمع تشکیل شود و در آن مجمع در مورد مطالبات شما تصمیم‌گیری شود و دست آخر آنها را به مصوبه همسان‌سازی ده درصدی ارجاع می‌دهند؛ همان مصوبه‌ای که روی صفحه اصلی سامانه صندوق تحت عنوانِ «مکاتبات همسان‌سازی» آمده‌است:

در توضیحات مندرج در سامانه آمده است:

 در جلسه مورخ ۱۳۹۷/۰۲/۲۲ مدیران محترم عامل بانک‌های دولتی و واگذار شده (با حضور مدیرکل محترم امور بانکی و بیمه وزارت امور اقتصادی و دارائی) در محل شورای هماهنگی، پیشنهاد گردید مستمری بازنشستگان، ازکارافتادگان و موظفین صندوق برای انجام متناسب‌سازی (با حقوق شاغلین همطراز)، به صورت میانگین معادل ۱۰ درصد ترمیم گردد که مراتب طی صورتجلسه ای تنظیم و با امضای کلیه مدیران محترم عامل بانک‌های دولتی به استحضار مقام عالی وقت وزارت امور اقتصادی و دارائی در مقام ریاست مجمع عمومی بانک‌ها و صندوق رسید.

بدنبال تصمیم فوق الذکر، صندوق مأموریت یافت بارمالی ناشی از مصوبه فوق را برآورد و به وزارت متبوع اعلام دارد، که بر این اساس صورتجلسه مجمع عمومی صندوق نسبت به پیشنهاد مطروحه تهیه و به استحضار معاون محترم امور بانکی و بیمه وزارت امور اقتصادی و دارائی رسید.

امضای صورتجلسه مجمع یادشده برای اجرائی ساختن پیشنهاد که بدلیل تغییرات در مقامات وزارت متبوع به تأخیر افتاده بود که اخیراً و به شرط قبولی بانک‌های واگذار شده برای انجام پیشنهاد، مورد پذیرش قرار گرفته است.

کمالی در توضیح این مصوبه می‌گوید: مشخص نیست این مصوبه را از کی می‌خواهند اجرایی کنند؛ این ده درصد از چه زمانی محاسبه خواهد شد؛ آیا عطف به ماسبق می‌شود یا نه؟ آیا از همان بهمن ۹۵ می‌پردازند یا قرار است از اول مهر ۹۷ این مابه‌التفاوت را بپردازند؟

با یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان چطور منِ بازنشسته زندگی کنم؟!

روزگار بازنشسته‌هایی مثل کمالی به سختی می‌گذرد؛ نمی‌توانند از پس هزینه‌های زندگی و درمان دوران کهولت بربیایند؛ می‌گوید: با یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان چطور منِ بازنشسته زندگی کنم؛ داروهایم، سه مدل داروی خارجی است که این روزها اصلاً گیر نمی‌آید؛ از این داروخانه به آن داروخانه سرگردانم؛ دو نسخه‌ی دکتر دستم است اما دارو پیدا نمی‌شود... تنها لطفی که کرده‌اند، نرخ داروهای من را مشمول صد درصد بخشودگی کرده‌اند اما مساله این است که داروها پیدا نمی‌شود؛ این مسئولان و آقایان وزارت اقتصاد و دارایی و مدیران صندوق، با خودشان فکر نمی‌کنند که چطور باید با این مستمری‌ها زندگی کرد؛ وقتی شاغلان حدود ۴ میلیون دریافتی دارند، چرا «همسان‌سازی» برای بازنشستگان اجرایی نمی‌شود؟

خواسته بازنشستگان در دو عبارتِ کوتاه خلاصه می‌شود؛ اجرای دقیق قانون بازنشستگی بانک‌ها و همچنین اجرای همسان‌سازی؛ آنها می‌گویند اگر می‌خواهند فقط ده درصد به مستمری ما بیافزایند که البته ده درصد اصلاً کافی و عادلانه نیست؛ از همان بهمن ۹۵ محاسبه کنند و مابه‌التفاوت آن را از آن تاریخ تا امروز یکجا بپردازند.

رنجنامه‌ی یک جانباز بازنشسته با یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان درآمد

کارهای تبدیل نظام بازنشستگی در حال انجام است

به سراغ صندوق بازنشستگی کارکنان بانک‌ها می‌رویم؛ مسئول روابط عمومی صندوق می‌گوید: روزی که بازنشستگان به بانک مراجعه کرده‌اند مثل بارهای قبل، با صبر و حوصله به صحبت‌هایشان گوش داده شد؛ مسئولان رفتند پایین و با آنها حرف زده‌اند.

این مقام مسئول، مساله را ناشی از تبدیل نظام بانکی، دولتی به قانون مدیریت خدمات کشوری می‌داند که براساس آن، ۵ تا ده درصد به حقوق‌ها اضافه می‌شود. او ادامه می‌دهد: کارهای این تبدیل نظام بازنشستگی در حال انجام است و با سازمان‌های مسئول، نامه‌نگاری شده؛ به محض اینکه اجازه آن صادر شود، این افزایش مستمری‌ها انجام خواهد شد؛ لذا مشکل خاصی نیست....

 او در نهایت باز به سامانه‌ی اینترنتی صندوق بازنشستگی بانک‌ها و اطلاعات مندرج در آن ارجاع می‌دهد....

اطلاعاتی که به شما داده‌اند، درست نیست

مسئول دفتر مدیرعامل صندوق بازنشستگی نیز به ریاست اداره حقوقی مدیریتِ صندوق ارجاع می‌دهد؛ رئیس اداره حقوقی مدیریت نیز در رابطه با روزی که ۳۰ نفر از بازنشستگان به صندوق مراجعه کردند، می‌گوید: اطلاعاتی که به شما داده‌اند، درست نیست؛ هیچ برخورد بدی با کسی صورت نگرفته و اینکه آنها را راه نداده‌اند، صحیح نیست. او البته می‌گوید مدیریتِ صندوق در آن روز خاص، «جلسه» داشته و نمی‌توانسته با آنها صحبت کند ولی خودِ من و حراست، همان پایین با بازنشستگان صحبت کردیم و حرف‌هایشان را شنیدیم.

او در رابطه با آمدن اورژانس در پی از هوش رفتن و تشنج کمالی می‌گوید: ما خودمان آن روز اورژانس خبر کردیم. این مقام مسئول، ارائه توضیحات بیشتر را به مصاحبه‌ی حضوری موکول می‌کند.

کمالی، که مشخص است از بدعهدی روزگار دل پُری دارد، در آخر می‌گوید: هر بار که تشنج می‌کنم، اورژانس خبر می‌کنند ولی من بیمارستان نمی‌روم؛ چون اگر بخواهم بروم چند روزی در بیمارستان بستری شوم، همه کارهایم می‌ماند؛ پس یکدندگی می‌کنم و نمی‌روم بیمارستان؛ امروز هم که با شما صحبت می‌کنم، همین فردا عازم کربلا هستم. نایب‌الزیاره شما هم هستم؛ امروز به یاری امام حسین(ع)  تصمیم گرفتم صحبت کنم؛ خواستم حرف‌هایم را به شما بگویم که شاید گوش شنوایی باشد و دردهای من و امثال من شنیده شود....

شکواییه‌های «کمالی» از روزگار نامُراد زیاد است؛ بسیار زیاد؛ از دوندگی‌های بی‌شمار در بنیاد جانبازان گرفته تا مراجعات مکرر برای به سرانجام رساندنِ مطالبات صنفی؛ این حرف‌ها را که می‌شنوی و او را تصور می‌کنی که با این سن و سال، پیگیر حقوق همکارانش است، شعر «شفیعی کدکنی» مقابل چشمانت جان می‌گیرد: «زمین تهی است ز رندان، همین تویی تنها که عاشقانه‌ترین نغمه را دوباره بخوانی، حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی»

گزارش: نسرین هزاره مقدم

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز