خبرگزاری کار ایران

پای درد دل یک کارگر بازنشسته؛

با ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان چطور برای دخترانم جهیزیه بخرم؟ / برای کارگران بازنشسته همه دریاها خشک می‌شود اما برای کارمندان همیشه اوضاع خوب است!

با ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان چطور برای دخترانم جهیزیه بخرم؟ / برای کارگران بازنشسته همه دریاها خشک می‌شود اما برای کارمندان همیشه اوضاع خوب است!
کد خبر : ۱۰۳۳۲۰۴

ما سالها شرافتمندانه کار کردیم و زحمت کشیدیم؛ نه مال مردم خوردیم نه به بیت‌المال دستبرد زدیم؛ امروز چرا باید روزگارمان اینگونه باشد؛ مسئولان باید بدانند که منِ پدر بعد از سالها زحمت کشیدن، امروز شرمنده‌ی دخترهایم هستم؛ امروز نمی‌توانم برای نوه‌ام یک اسباب بازی بخرم...

به گزارش خبرنگار ایلنا، این روزها بحثِ کارگران بازنشسته و افزایش مستمری ناچیز ماهانه آن‌ها بسیار داغ است؛ از یکسو سازمان برنامه و بودجه به عنوان سخنگوی بودجه‌ای دولت ادعا می‌کند سال جاری ۳۲ هزار میلیارد تومان برای همسان‌سازی ۳.۵ میلیون بازنشسته کارگری اختصاص داده و از سوی دیگر، در عمل تامین اجتماعی تنها ۱۷ هزار میلیارد تومان بابت همسان‌سازی صرف کرده است. این تناقض که نشان دهنده‌ی کاستی‌های بسیار در نظام بودجه ریزی و اختصاص درآمدهای ملی است در حالی معایب خود را بیشتر نشان می‌دهد که در نظر بگیریم بازنشستگان کارگری در سال جاری با افزایش ۲۶ درصدی مزد، فقط ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان دریافتی ماهانه داشتند که این مبلغ ناچیز در مردادماه بعد از اجرای همسان سازیِ پُرایراد، به ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان رسید؛ ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومانِ ناقابل، یعنی یک سوم خط فقر حداقلی!

دغدغه‌های مشترک!

بازنشستگان کارگری اصولاً صدا و وزنه‌ای در سطوح عالی مدیریتی کشور ندارند؛ این گروه بیصدا، همگی کارگران بازنشسته‌ای هستند که بعد از سال‌ها کار سخت در کارگاههای پرخطر، حالا در دوران پیری، نه معیشت شایسته دارند و نه سلامت جسمی و روحی؛ آن‌ها امروز در ماههای پایانی سال به روال هرسال، در نگرانی آینده به سر می‌برند؛ چه میزان اعتبار برای همسان‌سازی ۱۴۰۰ تصویب می‌شود و چقدر قرار است در ابتدای سال آینده به مستمری‌های ناچیز افزوده شود؟

از بد روزگار، همه این دغدغه‌ها به آهستگی به بازنشستگان تحمیل شده است و آنها امروز دیگر رمقی برای گذران دوران فراغت و آسودگی زمان تقاعد ندارند؛ اعداد و ارقام همسان‌سازی یا افزایش مزد اگر برای دولتی‌ها و نمایندگان مجلس، فقط چند سطر و ستون در ردیف‌های بودجه‌ای است، برای این بازنشستگان، معنای حیات و ممات است که اگر چند هزار میلیارد تومان اعتبار بیشتر به این گروه کم درآمد اختصاص بدهند، چرخ روزگار نامرادشان بسیار سهل‌تر می‌گردد. 

برای اینکه بدانیم این بازنشستگان امروز واقعاً چگونه روزگار می‌گذرانند و با چه دردهایی دست و پنجه نرم می‌کنند، پای صحبتهای یک بازنشسته حداقل بگیر در یکی از دورافتاده‌ترین و محروم‌ترین شهرهای کشور نشستیم؛ پای صحبتهای بازنشسته‌ای که ادعا می‌کند هیچ کس تا امروز صدایش را نشنیده است.

دردهای مشترک ۲.۵ میلیون نفر!

محمدعلی براتی، بازنشسته کارگری ساکن شهرستان قروه در استان کردستان است؛ او که مدرک فوق دیپلم فنی و بیش از بیست سال سابقه کار دارد، حالا در روزگار پیری، یک حداقل بگیر است که فقط ماهی ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان حقوق می‌گیرد.

براتی خودش را اینگونه معرفی می‌کند: «من بازنشسته‌ای کم درآمد و عضوی از جامعه ۲.۵ میلیون نفری حداقل بگیران سازمان تامین اجتماعی هستم؛ از ۳.۵ میلیون بازنشسته تامین اجتماعی، بیش از ۷۰ درصد یعنی حدود ۲.۵ میلیون نفر، حداقل بگیر هستند و زیر ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان دریافتی ماهانه دارند؛ دردهای ما ۲.۵ میلیون نفر مشترک است؛ من از دردهای همگانی می‌گویم؛ از دردهای مشترکی که امان از روزگارمان درآورده است.»

او در ارتباط با رایزنی‌ها و مطالبه‌گری‌هایی که از راه دور، از شهرستان دورافتاده قروه صورت داده، اینگونه می‌گوید: «درست است که در پایتخت نیستم اما به هرجا که شما فکرش را بکنی، نامه نوشته‌ام؛ در روزهای گذشته، نامه‌ای به دست نماینده قروه در مجلس شورای اسلامی دادم؛ خلاصه به هرجایی که توان داشتم، صدای خودم و ۲.۵ میلیون نفر همدردم را رساندم اما هیچ کس جواب ما را نداده است.»

براتی، رونوشتی از نامه ارسالی خود به نماینده مجلس را می‌فرستد؛ در این نامه او به مطالبات اصلی بازنشستگان کارگری، از اجرایی نشدن ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی و عدم افزایش عادلانه مستمری‌ها گرفته تا بودجه ناکافی همسان‌سازی و فقدان امکانات درمان رایگان، اشاره کرده است؛ او در این نامه تاکید کرده که بازنشستگان هیچ ملجا و پناهی ندارند و اگر دولت و نمایندگان مجلس به دادشان نرسند، معیشت‌شان بیش از پیش به قهقهرا می‌رود.

براتی از رنج‌های زندگی کردن با حقوق حداقلی بازنشستگی می‌گوید: «با ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان، امکان زندگی کردن نداریم؛ حتی نمی‌توانیم غذا بخوریم؛ شما خرج خورد و خوراک حداقلی یک خانواده چهار نفری را با همین اطلاعات مرکز آمار حساب کنید چقدر می‌شود؛ شک ندارم از ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان بیشتر می‌شود؛ خانواده من ۴ نفره است و من تنها نان‌آور خانواده هستم؛ چطور باید زندگی کنیم.»

تبعیض در همه چیز حتی در وام!

او ادامه می‌دهد: چرا ۲.۵ میلیون بازنشسته این مملکت باید با حقوق کمتر از ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان زندگی کنند وقتی سایر بازنشستگان، حداقل ۴ میلیون تومان حقوق ماهانه دارند؛ منظورم از «سایر بازنشستگان»، بازنشستگان کشوری و لشگری است که امسال، دوبار حقوق‌شان زیاد شد و همسان‌سازی هم برایشان به اجرا درآمد؛ حداقل حقوق آن‌ها، ۴ میلیون تومان است؛ این یعنی یک بازنشسته کشوری با مدرک زیر دیپلم، حداقل ۴ میلیون تومان می‌گیرد اما من که فوق دیپلم قدیم دارم و سواد و تخصصم بسیار بالاتر است، فقط ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان حقوق می‌گیرم!

براتی فقط از کم بودن مستمری‌ها انتقاد ندارد؛ به گفته او، بین مزایای رفاهی بازنشستگان نیز تبعیض و نابرابری وجود دارد؛ بازنشستگان کشوری وام ده میلیون تومانی می‌گیرند یا وقتی فرزندانشان ازدواج می‌کنند به آنها ۲۰ میلیون تومان وام می‌دهند اما این تسهیلات به کارگران بازنشسته پرداخت نمی‌شود.

او اعداد و ارقام هم ترازان خود در صندوق بازنشستگی کشوری را استخراج کرده است: «در آموزش و پرورش یک معلمی که تحصیلاتش هم پایه من است یعنی فوق دیپلم دارد، شش میلیون تومان حقوق می‌گیرد؛ آخر اینهمه تبعیض و بی‌عدالتی چرا باید وجود داشته باشد؛ کار ما کارگران از معلمان و دولتی‌ها بسیار سخت‌تر بوده است اما حقوق مان، نصف آن‌هاست!»

یک کارگر بازنشسته، امروز که تورم سر به فلک کشیده و اعداد و ارقام آن همه مرزها را پشت سر گذاشته، به سختی می‌تواند امور زندگی یک خانواده بسیطِ زمان بازنشستگی را اداره کند؛ براتی نیز از این قاعده مستثا نیست؛ او نیز نمی‌تواند از پس هزینه‌های خانواده بربیاید؛ خانواده‌ای که با ازدواج یک پسر و آمدن نوه پسری، بزرگتر شده است و لابد هزینه‌هایش هم بسیار افزون‌تر است.

مسئولان بگویند من چه باید بکنم!

او در ارتباط با رنج‌های روزمره خود می‌گوید: «شما می‌دانید که ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان پول نان خالی نمی‌شود؛ من نوه دارم؛ یک نوه دو ساله؛ تا امروزه که نوه‌ام دوساله شده، فقط یک بار توانستم برایش هدیه بخرم؛ یک هدیه ۱۰۰ هزار تومانی که پول آن را همسرم در طول چند ماه، ذخیره کرده بود؛ فقط همین؛ حتی وقتی نوه و عروسم به خانه می‌آیند، پول ندارم میوه بخرم جلویشان بگذارم؛ غیر از اینها، من دو دختر دم بخت در منزل دارم؛ چطور برایشان جهیزیه فراهم کند و آن‌ها را به خانه بخت بفرستم؟ با ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان، چطور خرج خانه بدهم، چطور دو تا جهیزیه فراهم کنم؟ جواب این سوال را مسئولان بدهند؛ درخواست من این است که مسئولان پاسخ بدهند من چه باید بکنم؟!»

او که این جملات آخر را با صدایی گرفته ادا می‌کند؛ درخواست می‌کند همه حرفهایش بی‌کم و کاست منتشر شود تا شاید به گوش مسئولان برسد و بدانند که بازنشستگان واقعاً چه رنج‌هایی در زندگی دارند:

«همه را بنویسید؛ این حرفها باعث شرمندگی من و امثال من نیست؛ مسئولان باید شرمنده شوند؛ ما سالها شرافتمندانه کار کردیم و زحمت کشیدیم؛ نه مال مردم خوردیم نه به بیت‌المال دستبرد زدیم؛ امروز چرا باید روزگارمان اینگونه باشد؛ مسئولان باید بدانند که منِ پدر بعد از سالها زحمت کشیدن، امروز شرمند‌ ی دخترهایم هستم؛ امروز نمی توانم برای نوه‌ام یک اسباب بازی بخرم...»

براتی در پایان حرفهایش، تاکید می‌کند که نمی‌تواند بپذیرد پول نیست: «چطور برای خیلی‌ها هست؛ برای کارمندان رده بالای دولت و مدیران هست؛ برای شبه دولتی‌ها و خواص هست اما برای کارگر زحمتکش و بازنشسته‌ای که عمر و جوانی پای سازندگی کشور گذاشته، تمام دریاها خشک می‌شود و ادعا می‌کنند قحطی پول آمده است و آه در بساط دولت نیست!»

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز