خبرگزاری کار ایران

گزارش ایلنا از نوازندگان خیابانی تهران؛

جوانانی که سنگینی نگاه‌های امنیتی؛ سازهایشان را ناکوک می‌کند

جوانانی که سنگینی نگاه‌های امنیتی؛ سازهایشان را ناکوک می‌کند
کد خبر : ۲۱۳۳۸۵

گیتاری در دست و سازدهنی دور گردنش نشسته بود. آدم‌هایی که با عجله از میان بوق و دود ماشین‌ها رد می‌شوند، وقتی از کنارش رد می‌شوند، پا‌هایشان آهسته‌تر می‌روند. برای یک لحظه همه چیز متوقف می‌شود و روح زندگی با موسیقی در وجودشان دمیده می‌شود.

خیلی اتفاقی دیدمش. روی یکی از همین پل‌های تهران ایستاده بود. کلاه لبه‌دارش را تا زیر چشم‌ها پایین کشیده بود. بعدا گفت که پیش از این، عینک آفتابی هم می‌زده. نمی‌خواهد آشنایی ببیندش. می‌گوید خجالت می‌کشد. توی شهر خودشان مشهور است. اسم مستعار برای خودش انتخاب کرده و حالا آدم‌های این‌جا می‌شناسندش با همین نام مستعار. حتی ممکن است یک روز بدون دلیل مسیرشان را کج کنند و از راهی بروند که او همیشه ایستاده.
این بار نشسته بود با گیتاری در دست و سازدهنی دور گردنش. انگار آدم‌هایی که با عجله از میان بوق و دود ماشین‌ها رد می‌شوند تا خود را به جایی برساند که معلوم نیست کجاست، وقتی از کنار او رد می‌شوند، پا‌هایشان آهسته‌تر می‌رود، لحظه‌ای می‌ایستند؛ مثل اینکه تنها برای یک لحظه همه چیز متوقف می‌شود و روح زندگی با موسیقی در وجودشان دمیده می‌شود.

هنری به نام موسیقی خیابانی
در ایران هنوز به عنوان یک هنر شناخته شده نیست مثل نمایش خیابانی یا نقاشی‌هایی با مضامین مختلف که بر در و دیوار شهرنقش بسته و یا مجسمه‌هایی که در گوشه و کنار شهر می‌دیدیم و برخی‌هاشان را دیگر نمی‌بینیم. زمان ظهورش هم به درستی معلوم نیست اما آنچه مشخص است این است که نواختن موسیقی آن هم به شکل حرفه‌ای که اغلب توسط جوانان در خیابان نواخته می‌شود و‌ گاه آوازی - آن هم به شکل حرفه‌ای و تربیت شده - ضمیمه آن می‌شود در چند سال خیر بیشتر به چشم می‌خورد که بدون شک استقبال مردم از این هنر می‌تواند یکی از عوامل رشد آن باشد. اما در این میان هستند افرادی که ممکن است اجرای موسیقی نه تنها به این شکل که به طور کلی، به مذاقشان خوش نیاید. آن‌ها اجرای موسیقی در خیابان را نوعی گدایی مدرن و الگوبرداری از فرهنگ غرب می‌دانند که نه تنها امنیت شهر را به خطر می‌اندازد که باعثایجاد حفره‌های مغزی و به دنبال آن، افسردگی در افراد می‌شود چراکه معتقدند جوانانی که در خیابان به اجرای موسیقی می‌پردازند به علت غربزدگی موسیقی‌هایی با سبک‌های غیر ایرانی اجرا می‌کنند که از نظر آن‌ها بسیار مخرب است!

سوای اینکه این منتقدان توجهی به دلایل شکل‌گیری این هنر ندارند که می‌تواند عمومی شدن هنر از هر قسم باشد عوامل مهمتری که یک جوان تحصیلکرده و دانش آموخته در موسیقی - حال چه به شکل آکادمیک و یا تجربی - را وادار می‌کند که برای کسب درآمد به تنها جایی که می‌تواند پناه بیاورد خیابان باشد، نادیده گرفته‌اند. یکی از انتقادهای تند و تیز دیگر هم درآمد میلیونی و لباس‌ها و سازهای گرانقیمت این افراد است. به نظر می‌رسد این نقد از دور از انصاف باشد بی‌آنکه نویسنده یا نویسنده‌های این شکل تند ازانتقاد‌ها حتی با یکی از این جوانان حرف زده باشند.

یک / نوای موسیقی می‌تواند هر آدمی را در کوچه و خیابان با هر سن و سالی مجذوب خود کند

دکتر محمد زاهدی اصل معتقد است: اظهارنظر قطعی در این مورد خیلی راحت و آسان نیست: خود من به عنوان یک شهروند حتی در این سن و سال، وقتی از کوچه و خیابان رد می‌شوم و صدای موسیقی به گوشم می‌خورد نوعی نشاط همراه با یک حس خوب درنم ایجاد می‌شود.

این جامعه‌شناس و استاد دانشگاه به این نکته هم اشاره می‌کند که گاهی ممکن است کسی از یک موسیقی خوشش بیاید و فرد دیگری خوشش نیاید و این به زمینه‌های فرهنگی و فکری افراد بستگی دارد و باز معتقد است اینکه بیاییم و موسیقی خیابانی را به برون مرز‌ها و نفوذ بیگانگان نسبت دهیم و تفاسیر عجیب و غریب از آن دربیاوریم، بسیار تعجب آور است.

در جامعه‌ای که بیکاری بیداد می‌کند، بی‌انصافی است اگراین افراد را گدا بخوانیم

زاهدی اصل به دلایل بروز و وقوع پدیده‌هایی نظیر موسیقی خیابانی می‌پردازد و می‌گوید: ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که بیکاری بیداد می‌کند. یعنی بخش قابل توجهی از جامعه به خصوص بخش جوان ما بی‌کار و جویای کار است و فرصت‌های اشتغال آن قدر در جامعه ما محدود شده که نمی‌تواند نیاز افراد را پاسخ دهد. در این شرایط یکی از اتفاقاتی که با توجه به تربیت خانوادگی و شرایط روحی و روانی فرد رخ می‌دهد؛ این است که فرد به طور آشکار دست نیاز به آدم‌ها دراز می‌کند و به معنای دیگر گدایی می‌کند اما‌ گاه این گونه نیست؛ فرد ترجیح می‌دهد خودش کاری انجام دهد و از قبل آن کار درآمدی درآورد که زندگی یومیه‌اش را بگذراند.

این جامعه‌شناس، با توجه به این شرایط، گدا خواندن این بچه‌ها را بی‌انصافی می‌داند و معتقد است که ما نمی‌توانیم بگوییم این افراد از بیرون از کشور، خط دهی می‌شوند یا همه گدا هستند؛ باید به این مسئله عمیق‌تر نگاه کنیم و بدانیم در جامعه‌ای که شرایط اقتصادی‌اش بسامان نیست، معیشت مردم مشکل دارد، نرخ بی‌کاری بالاست و ده‌ها مشکل دیگر دارد، رخ دادن چنین اتفاقاتی طبیعی است ضمن اینکه یک یا چند نفری که یک موزیک را کوک می‌کنند ممکن است این موزیک سنتی و ایرانی هم باشد و به دل همین افراد منتقد هم بنشیند و آن‌ها را تحت تاثیر قرار دهد. پس تاثیر موسیقی بر افراد مختلف متفاوت است و اینکه ما به صورت یک قاعده کلی به این امر نگاه کنیم بی‌انصافی است و از سوی دیگر اگر بگوییم روی همه تاثیر مثبت می‌گذارد این هم یک اظهار نظر غیر کار‌شناسانه است.

موسیقی خیابانی؛ فرصتی برای نشاط، لذت روحی و ایجاد شادابی در جامعه

زاهدی اصل از بعد دیگری هم به مسئله نگاه می‌کند: کل جامعه نشاط و شادابی و تفریح می‌خواهد و زمانی که بستر این نشاط و شادابی در جامعه در ابعاد مختلف و به اشکال متفاوت، فراهم نباشد - البته منظور من تفریحات سالم است نه تفریحات آسیب زننده و مضر -، چه از نظر منابع و امکاناتی که در جامعه وجود دارد و چه از نظر هزینه‌های مالی، این شکل از موسیقی می‌تواند فرصتی برای تفریح و نشاط باشد؛ کسی که برای شنیدن این موسیقی پول پرداخت می‌کند احساس می‌کند یکی از نیازهای روحی‌اش برآورده شده؛ ‌‌ همان طور که جسم ما نیازهایی دارد روح هم باید نیاز‌هایش برآورده شود.

این جامعه‌شناس معتقد است: خلاء برخی چیز‌ها در جامعه و خواهان داشتن برخی چیزهای دیگر، همه عواملی هستند که انسان را به سمت این گروه‌ها جذب می‌کند که هم سبب می‌شود لذت روحی نصیب شنونده‌ها شود و هم نوازندگان ز این راه درآمدی کسب کنند.

موسیقی خیابانی می‌تواند فضاهای خشک شهری راتلطیف کند

زاهدی اصل با قبول این نکته که موسیقی خیابانی می‌تواند زمختی و حالت خشن محیط‌های شهری را قابل تحمل‌تر کند، می‌گوید: جامعه ما متاسفانه خیلی خشن و بداخلاق شده. آدم‌ها حوصله ندارند و نمی‌توانند همدیگر را تحمل کنند. شما اگر سر یک چهار راه بایستید و به چهره‌هایی که پشت فرمان هستند توجه کنید مثل این است که همه با خودشان هم قهرند. در چنین شریط روحی و روانی اگر افرادی که در زمینه کاری خود متخصص هستند دست به کارهایی بزنند که در تغییر روحیه‌های خشن موثر باشد، می‌تواند آدم‌های عبوس را بانشاط کرده و فضای نه چندان مطلوب را برایشان تا حد مطلوب کند.

او به بحثابتدایی خود بازمی‌گردد که: بی‌انصافی است که ما بدون تحقیق و بررسی اظهارنظرهایی کنیم و چند جوانی که مردم را به نحوی با نشاط می‌کنند یا زندگیشان از روی ناچاری از این راه می‌چرخد، متصل کنیم به چیزهای عجیب غریب و یا بگوییم که که این‌ها امنیت شهر را به خطر می‌اندازند!

زمانی که حضرت امام(ره) گفتند شطرنج حرام نیست، یک عده هم علیه صحبت ایشان شوریدند

این جامعه‌شناس و استاد انشگاه با بیان این مطلب که مناسبات دنیای امروز منافاتی با اسلام ناب محمدی ندارد، می‌گوید: یکی از مسائلی که در عالم تشیع وجود دارد تاکید بر این است که احکام اسلامی – نه دستورهای صریح دینی - مطابق باورهای ما به روز شود؛ زمانی که حضرت امام(ره) گفتند که شطرنج هیچ اشکال شرعی و مانعی ندارد برخی افراد تند رو علیه این صحبت امام هم شوریدند اما در آن شرایط جرئت و جسارت مخالفت با حرف امام را پیدا نکردند بنابراین این مراجع تقلید آگاه ما هستند که باید با توجه به شرایط روز در برخی زمینه‌ها ورود کنند و اگر قرار است موسیقی کلا حرام باشد - که قطعا چنین نظری وجود ندارد -، بگویند حرام است.

زاهدی اصل به این نکته اشاره می‌کند که اگر واقعا وسیله و موضوعی آدم را از حالت طبیعی خارج کند اشکال به وجود می‌آورد و قطعا همه موسیقی‌ها به این شکل نیستند: اگر قرار است چنین برخوردی با گروه‌های موسیقی داشته باشیم چرا در دانشگاه‌های ما رشته آن وجود دارد؟ خب تعطیل کنیم و اگر لازمه دنیای امروز است باید شرایط آن فراهم شود، مجوزش هم داده شود و محدودیت‌هایش هم رفع شود.

او معتقد است: بزرگان ما باید در این زمینه تعمق بیشتری داشته باشند چراکه ما به حد کافی گرفتاری و مشکل در جامعه داریم؛ نیاییم به مشکلات خود مشکلی دیگر اضافه کنیم.

از مردم پرسیده شود که موسیقی خیابانی نشاط ایجادمی‌کند یا مشکل و غم؟

زاهدی اصل به مهارت‌های زندگی اشاره می‌کند که ابعاد مختلف دارد و یکی از آن‌ها شادی کردن است: ما باید بدانیم چه طور شادی و چه‌طور عزاداری کنیم با این حساب همه چیز ما مشکل دارد؛ ما اصلا یاد نگرفته‌ایم چه طور شادی کنیم!

به اعتقاد این جامعه‌شناس و استاد انشگاه، رسیدگی به هر امری در جامعه نهاد مخصوص خود را دارد و این طور نیست که هر کسی که خواست به این مسائل ورود کرده و در مورد آن اظهار نظر کند.

زاهدی اصل معتقد است که در این زمینه باید تحقیق پیمایشی و نظرسنجی انجام بگیرد؛ از مردم پرسیده شود که موسیقی خیابانی نشاط ایجاد می‌کند یا مشکل و غم؟ و اگر نتیجه معلوم شد که مزاحمت است - که بسیار دور از واقعیت است -، بستر اشتغال ایجاد شود و نهاد ذی ربط به کارهای ممنوع و غیر قانونی ورود کند.

او بر این نکته تاکید می‌کند که هر کسی نمی‌تواند خودش نسبت به یک حادثه یا پدیده در جامعه به جمع بندی برسد، بگوید بد است یا خوب و براساس نظر شخصی خود، وارد عمل هم بشود و رفتاری از خود نشان دهد که خود به عاملی برای ناامنی تبدیل شود.

دو / در کل دنیا هنر به فضاهای عمومی آمده تا با توده مردم در ارتباط باشد

یک نویسنده و کارگردان تئا‌تر که در زمینه تئا‌تر موزیکال خیابانی کارهای زیادی به ویژه در حوزه‌های مذهبی انجام داده معتقد است: در کل جهان، هنری راه افتاده به نام هنر خیابانی؛ هنرمندان سراسر دنیا سعی کرده‌اند هنر و خلاقیت‌هایشان را از چارچوب دیوارهای نگارخانه‌ها، تماشاخانه‌ها و تالار‌ها و جاهایی که موسیقی اجرا می‌شود خارج کرده و به فضای عمومی آورده تا تماشاگر بیشتری داشته باشند و با توده مردم در ارتباط باشند: نقاشی‌هایی که در اروپا روی یوار‌ها کشیده می‌شود یا در حوزه هنرهای تجسمی، آثاری که در دید مردم، با شن و ماسه درست می‌شود یا مجسمه‌سازی‌هایی که با یخ شکل می‌گیرد و مهم‌ترین آن‌ها دیواره نگاری‌هایی که در اروپا و آمریکا شکل گرفته در ایران هم به تازگی در حال شکل گیری است.

امیرحسین شفیعی معتقد است که در مرحله اول این نکته مطرح است که هنرمند احساس کرده باید اثر خود را در فضای باز اجرا کند تا با مردمی برخورد داشته باشد که کمتر می‌توانند در فضاهای تخصصی حضور پیدا کنند؛ در ایران هم ما این کار‌ها را در دیواره نگاری‌های اتوبان‌ها می‌توانیم ببینیم یا مجسمه سازهایی که با خلاقیت خود اثرهایی تماشایی ایجاد می‌کنند؛ مجسمه‌هایی که در تهران دزدیده می‌شود و روح مردم را آزار می‌دهد.

مقام معظم رهبری در سال ۶۴ درمورد تئاترخیابانی صحبت کرده و نظر مثبت داده‌اند

این کارگردان تئا‌تر خیابانی، یکی ازمهم‌ترین جلوه هنرهای خیابانی را تئا‌تر خیابانی می‌داند که به شکل رسمی مورد تائید مسئولان قرار گرفته و حتی مقام معظم رهبری هم در سال ۶۴ در مورد تئا‌تر خیابانی صحبت کرده‌اند. به گفته او، هنرمند تئا‌تر دارد کار خود را در فضای باز انجام می‌دهد، هنرمند تجسمی هم همین طور. حتی هنرمند خطاط ما هم در بستر شهر هنر خود را عرضه می‌کند.

استعدادهایی که در گوشه شهر‌‌ رها شده‌اند

شفیعی با این مقدمه، به بخش موسیقی می‌رسد: شاید نشستن یک گروه در خیابان شکل خوبی به لحاظ فرهنگی برای ما نباشد و ما احساس کنیم جای این کار در گوشه خیابان نیست اما واقعیت این است ما چگونه جوان‌هایی را که وقتی از کنار آن‌ها رد می‌شویم و می‌فهمیم هنرمند هستند ساماندهی کنیم؟ ما استعدادهایی در کشورمان داریم که نباید به هدر بروند. در بخش موسیقی هم استعدادهایی داریم که در گوشه شهر‌‌ رها شده‌اند. همین بچه‌ها ممکن است در رشته موسیقی هم درس خوانده باشند.

شفیعی یکی از همین افراد را از نزدیک می‌شناسد: دانشجوی موسیقی و هم دوره ما بوده و امروز به این دلیل که بستر و شرایط کاری برایش فراهم نیست در کنار خیابان این کار را انجام می‌دهد؛ من نمی‌خواهم بگویم که این کار خوب است یا بد اما می‌خواهم به این نکته انتقاد کنم که چرا سازماندهی نشده و الان که تعداد این افراد زیاد شده، یادمان افتاده‌اند؟

این افراد اگر هنرمند نباشند هرگز نمی‌توانند عده ای را نگهدارند

او به این نکته اشاره می‌کند که این افراد اگر هنرمند نباشند هرگز نمی‌توانند عده‌ای را نگه دارند و هنر خود را عرضه کنند: اگر ما این گروه‌ها را ساماندهی کرده بودیم به این معنا که سالن‌هایی برای آن‌ها وجود داشت یا در رشته‌هایی می‌توانستند ادامه کار بدهند یا با گروه‌های نمایشی یا سینمایی و… همکاری کنند مطمئن باشید که گوشه خیابان نبودند.

شفیعی بر این نکته تاکید می‌کند که: دنیا این را می‌گوید که هنر باید در بستر مردم اجرا شود؛ برای مردم واقعی، مردمی که نمی‌توانند برای دیدن یک کنسرت، صدهزار تومان پول، بایت بدهند و این هم واقعیت جامعه ماست که موسیقی و تئا‌تر برای قشر خاصی از جامعه است.

تئاتر خیابانی هم در اویل انقلاب یا در موقع شروعش، همین بازخوردها را داشت

به اعتقاد این نویسنده و کارگردان تئا‌تر خیابانی، در مورد موسیقی خیابانی هم با پدیده‌ای مثل تئا‌تر خیابانی مواجهیم: تئا‌تر خیابانی در اویل انقلاب یا در موقع شروعش، همین بازخورد‌ها را داشت. در ابتدا بازیگر زن نمی‌توانست در تئا‌تر خیابانی حاضر شود اما به لطف نظام جمهوری اسلامی ایران، حضور بازیگر زن در تئا‌تر خیابانی بیشتر از بازیگر مرد شده بدون اینکه هیچ مشکلی پیش بیاید.

او می‌گوید: می‌توان با سند و مدرک ثابت کرد که تئا‌تر خیابانی هیچ مشکلی را به وجود نیاورده، شاید در نگاه اول ممکن است این موضوع به ذهن متبادر شود که تئا‌تر خیابانی ممکن است صدمه‌ها و آسیب‌های را هم به دنبال داشته باشد اما این فرهنگ جا افتاد بدون اینکه صدمه‌ای به وجود بیاورد.

باید جذب حداکثری صورت بگیرد تا این افراد به زیرزمین‌ها نروند

به اعتقاد شفیعی، پدیده موسیقی خیابانی هم نوظهور است و باید با آن برخورد علمی، عقلانی و از همه مهم‌تر جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه کرد: نباید عجولانه تصمیم بگیریم و این افراد را از جامعه طرد کنیم؛ ‌‌ باید جذب حداکثری صورت بگیرد تا با دیدن این افراد که گوشه خیابان موسیقی می‌نوازند به این باور برسیم که این‌ها بخشی از جامعه هستند آنهم در کشوری که هم ایرانی و هم اسلامی است.

او می‌گوید: حال ما می‌توانیم با این افراد دو برخورد داشته باشیم؛ یا این افراد را طرد کنیم که سرانجام باعثمی‌شود که به هر نحو که شده از ایران خارج شوند یا گروه زیرزمینی تشکیل دهند و از ایران بروند یا می‌توانیم این افراد را جذب کنیم.

به اعتقاد شفیعی باید با این پدیده نوظهور به درستی برخورد شود: امروز اگر با این افراد برخورد درستی صورت نگیرد می‌تواند آفت بسیار بدی برای سال‌های بعد شود هر چند این پدیده مورد تائید یا رد شخص من باشد.

به گفته او، خیلی از این افراد موسیقی‌های سنتی و فولکوریک می‌نوازند: متاسفانه ما پدیده‌هایی را که خانمان سوز است و دارد جامعه ما را ریشه کن می‌کند نمی‌بینیم مثل سریال‌هایی را که از ماهواره‌ها پخش می‌شود و رسیدگی به آن‌ها خیلی واجب‌تر است.

جامعه‌ای که شهروندان خود را یک به یک از دست می‌دهد

شفیعی در واکنش به اینکه این افراد از فرهنگ غربی تاثیر می‌گیرند؛ می‌گوید: غربی‌ها فرهنگی ندارند. اگر بگوییم ما تحت تاثیر جامعه‌ای قرار گرفته‌ایم که تاریخچه و فرهنگی ندارد، این می‌تواند گواه این مطلب باشد که ما روی مسائل فرهنگیمان کار نکرده‌ایم که حالا باید تحت تاثیر فرهنگ‌های دیگر قرار بگیریم؛ چه طور می‌شود که کشوری با این تمدن و فرهنگ و ریشه‌ای که در اسلام و هم در تمدن ایرانی داشته تحت تاثیر کشورهایی قرار بگیرد که تاریخ تمدنی ندارند.

او با بیان این مطالب به این نکته می‌رسد که: ما در حوزه فرهنگ خودمان کم کاری کرده‌ایم حالا نشسته‌ایم و می‌گوییم جوان‌های ما تحت تاثیر قرار گرفته‌اند!

به اعتقاد او به جنگ اینگونه مسائل با‌‌ همان مسائل فرهنگی باید رفت: نمی‌شود از سلاح و برخورد فیزیکی استفاده کرد. اگر به جای لفاظی، همین گروه‌ها هدایت شوند و جذب حداکثری مدنظر برای آن‌ها وجود داشته باشد یک به یک شهروندان جامعه را از دست نمی‌دهیم!

شفیعی با اشاره به این نکته که جامعه ما جامعه جوان و رو به رشدی است، می‌گوید: شما با زدن یک دکمه به کل جهان وصل می‌شوید. من می‌گویم که با توجه به اینکه امسال سال فرهنگ است باید از همین امروز این جنگ فرهنگ را شروع کنیم نه با ابزر بلکه با پرداختن و بها دادن به فرهنگ خود اما اگر سکوت کنیم و با این روش‌ها ادامه بدهیم مطمئن باشید این آسیب‌ها بیشتر می‌شوند.

اگر هنرمند موسیقی خیابانی، درآمد داشته باشد مطمئن باشید لحظه‌ای در خیابان نمی‌ماند

این نویسنده و کارگردان تئا‌تر در مورد درآمد هنرمندان موسیقی خیابانی و صحبت‌هایی که برخی افراد غیرکار‌شناس در مورد درآمدهای بالای این افراد می‌کنند، می‌گوید: به جرئت می‌توانم بگویم که هیچ هنرمندی در کشور ما درآمد میلیونی ندارد حداقل در تئا‌تر و هنرهای تجسمی و موسیقی! اگر این هنرمند درآمد این چنینی داشته باشد مطمئن باشید که لحظه‌ای در کنار خیابان نمی‌ماند؛ حتما به یک سالن می‌رود، حتما به خارج از کشور می‌رود و هزارن اتفاق دیگر برای او می‌افتد. اتفاقا این‌ها قشر رویی موسیقی ایران هستند. هر چه قدر با این‌ها برخوردی نسنجیده شود این‌ها در زیرزمین‌ها و فضاهایی قرار می‌گیرند که غیر قابل کنترل هستند.

شفیعی نمی‌تواند از مسله غم نان بگذرد: مطمئن باشید برخی از این افراد تحصیل کرده هستند، برخی دارایشان و جایگاه هستند اما درمانده‌اند. وقتی تخصص شما نواختن ساز است، چه کاری از دستت برمی آید که در اینجامعه انجام بدهید؟

اوکه در یکی از تئاتر‌هایش از این افراد استفاده کرده است؛ می‌گوید: تنها چیزی که به ذهن نمی‌رسد این است که این افراد گدا هستند و هنرمند بودن آن‌ها وجه غالبشان است.

سه / هنرمندی که هیچ وقت چشم‌هایش را نخواهی دید

موسیقی خیابانی را با سنتور شروع کرده. می‌گوید بیش از نود درصد مردم ایران سنتور را دوست دارند. بر پنج ساز مسلط است؛ پیانو، سازدهنی، سنتور، گیتار وسازهای کوبه‌ای. گیتار و پیانو را هم تدریس می‌کند.

می‌گوید از بچگی با ساز بزرگ شده و اسباب بازی‌هایش همه ساز بوده‌اند به این دلیل که برادر و پدرش هنرمند بوده‌اند. وقتی احساس کرده که با زدن سنتور مردم از روی دلسوزی به او پول می‌دهند سازش را عوض می‌کند؛ گیتار می‌زند و آن را هم با موسیقی‌های سنتی شروع می‌کند؛ آهنگ‌هایی که مردم از آن خاطره دارند. گاهی اوقات آهنگ‌های سنتی را با سبک‌هایی مثل جاز می‌زند. می‌گوید افکت با خودش نمی‌آورد که صدای خشن گیتاربرقی را به گوش مردم برساند و هیچ آهنگ خارجی‌ای را هم اجرا نمی‌کند. شاید گروه‌هایی آهنگ‌های غربی هم اجرا کنند اما یکی مثل او که درآمدش از این راه است و تنها در فکر درآمدزایی است، آهنگ‌های ایرانی می‌زند. می‌گوید می‌توانید یک نفر را بفرستید و آدرس من را به او بگویید تا گفته‌ام ثابت شود. از رضا صادقی می‌خواند و بابک جهانبخش که می‌گوید همه مردم دوستشان دارند.

می‌گوید اگر در این شرایط اقتصادی محیطی باشد برای اجرا و درآمد مناسبی هم داشته باشد، حاضر است از صبح تا شب وقت بگذارد و چند سانس پشت سر هم اجرا کند توانش را هم دارد؛ جوان است و در کار خود خبره.

یک روز که گوشه خیابان و توی تنهایی خودش این آهنگ را می‌خواند؛ سراغی از ما نگیری… نپرسی که چه حالی‌ام… وقتی به اینجایش رسید که؛ بازم دلم گرفته… زیر نم نم بارون… و نم بارانی هم داشت می‌زد، یک نفر به خواندنش اعتراض می‌کند چراکه فردای آن روز یک مراسم عزاداری است، اما با اعتراض شدید مردم مواجه می‌شود، راهش را کج می‌کند و می‌رود.

می‌گوید دارد پول جمع می‌کند که کلا از ایران برود: اگر شرایط مناسبی در ایران برای بچه‌های موسیقی باشد مطمئن باشید که کمتر می‌روند. اگر شرایط مهیا باشد، یک هنرمندبرای چه باید کشورش را‌‌ رها کند و به کشوری برود که فقط یک سال کار کند تا زبان آنجا را یاد بگیرد!

می‌گوید اجرای زنده موسیقی در خیابان، اول خیلی برایش سخت بوده. این کلاه هم که روی سرش می‌گذارد به این دلیل است که او در شهر خودش خیلی معروف است و در جایی هم که می‌زند تعداد زیادی آشنا او را دیده‌اند و خیلی برایش سنگین تمام شده.

می‌گوید کاری که انجام می‌دهد از اجبار است: اگر مجبور نبودم نمی‌آمدم گوشه خیابان؛ من دارم هنرم را می‌فروشم اما غرور هنری من شکسته شده است.

همیشه سرش پایین است. حواسش تنها به کارش است و هرکس که رد شد و موسیقی‌اش را فهمید، پولی می‌گذارد، امکانش زیاد است که لحظه‌ای هم بایستد و بعد برود. کسی که باید کلاه بر سر بگذارد تا چشم‌هایش از شرم معلوم نشود، او نیست. کسی که این همه استعداد دارد، منبع درآمدی از راه استعدادش ندارد، کشورش را دوست دارد؛ اما امروز جایی جز خیابان برای بروز استعدادهایش ندارد و او فکر می‌کند که یک روز ناچار است برود و برای مردمی بنوازد و بخواند که نه او زبان آنها را می‌فهمد و نه آنها او را می‌شناسند.

گزارش از: آساره کیانی

ارسال نظر
پیشنهاد امروز