بودن یا نبودن صنعت لوازم خانگی در بازار بورس، مساله این است!
بازار سرمایه و بورس در ایران، چند سالی است که به واسطه حرکت بخش قابل توجهی از سرمایه های سرگردان بازار و هیجانات موجود در سطح جامعه رونقی پیدا کرد و این سرمایه های سرگردان به سمت این بازار روانه شد. متعاقب اتفاقات و نوسانات متعددی که در یکی دوسال اخیر شاهد آن بودیم، منجر به رنگارنگ شدن تابلوی این بازار و افت شدید شاخص های این بازار شده است که قابل تامل و درخور توجه ویژه است.
به گزارش ایلنا، بازاری که به لحاظ حجم در قیاس با دیگر بازارهای سرمایه مطرح در دنیا و منطقه از مقیاس بسیار بالایی برخوردار نبوده ولی در بازار تجارت ایران به واسطه گردش مالی خود و همچنین اعداد و ارقام انتفاع ایجاد شده در برخی مقاطع و دوران ها، وسوسه های کاذب یا حقیقی را برای مخاطبین خود ایجاد کرده است. این شرایط برای برخی صنایع می تواند بستری برای رشد و یا بالعکس مانع رشد گردد.
از سوی دیگر با توجه به اتفاقات اخیر پس از اعمال تحریم های ناجوانمردانه از سال 1397 بر صنعت کشور، صنعت لوازم خانگی کشور علیرغم پیشرفت های بسیار زیادی که به لحاظ تولید کمی و کیفی و سطح بومی سازی رقم زد، به عنوان یکی از صنایع پیشران و مولد کشور دچار صدمات و مشکلاتی در تامین منابع مورد نیاز تولید و گردش مالی خود گردید. لذا فارغ از تحلیل های تخصصی در مورد بازار سرمایه به صورت اختصاصی که لازم است به تفصیل و با کسب نظر از خبرگان این بخش صورت گیرد، در یک گفتار و تحلیل کوتاه، قصد براین است تا فرصت ها و تهدیدهای پیش رو برای ورود این صنعت به بازار سرمایه بررسی گردد.
چالش های ورود صنایع لوازم خانگی به بورس در ایران
در این تحلیل مختصر، منظور از ورود به بورس و فعالیت شرکتها در بازار سرمایه، حال در تالار اصلی یا فرابورس و دیگر ارکان تعریف شده طبق قانون، شرایطی است که در یک بازه زمانی بین سه تا پنج ساله حداقل 49 درصد سهام شرکت پس از شفاف سازی کامل کلیه حساب ها و صورتهای مالی مطابق با قوانین نحوه ورود و پذیرش در بازار سرمایه، از ید و اختیار موسس یا سهامداران حال حاضر خارج و در اختیار سهامداران دیگر به طور خرد و عام قرار گرفته باشد. همچنین تامین مالی منابع مورد نیاز برای فعالیت جاری و آتی شرکت بر اساس برنامه های پیش بینی شده توسط هیات مدیره جدید، از طریق سهامداران و از محل عرضه سهام صورت گرفته و بحث مهم و استراتژیک امر مدیریت سازمان نیز بر طبق قوانین جاری و مدون سازمان بورس، بصورت مشارکتی بین سهامدارن حال و سهامداران جدید به انجام برسد. نکته حائز اهمیت در این دوران گذار، باور موسس یا موسسین بر نقش پر رنگ و کلیدی نمایندگان سهامدارن جدید شرکت در زمان تصدی بر کرسی های عرضه شده هیات مدیره و اداره شرکت براساس ترکیب جدید سهامداران است. در صورتیکه این باور اصلاح نگردد، همواره چالش های اجرایی و مدیریتی موجب خواهد شد تا زوال شرکت با سرعتی چندین برابر و علیرغم سودهی های گذشته صورت گیرد. در این شرایط توانایی حرکت و تعامل تیمی و کارگروهی به شدت احساس خواهد شد.
متاسفانه در سالهای اخیر بعنوان یک حرکت تبلیغی، برخی شرکت ها با عرضه تعداد محدودی سهام و با نگرش به آیین نامه های بورس و دقیقاً به میزان حداقل تعریف شده در قوانین، ضمن عرضه بلوک کوچکی از سهام خود و بدون انتقال بخشی از کرسی های موثر هیات مدیره، وارد چرخه بازار سرمایه شده و عملاً فقط از منظر نظام تامین مالی به این عرضه و حضور نگاه می نمایند و به هیچ وجه نقاط مثبت و پتانسیل های بالقوه و مستتری که دراثر عرضه سهام منجر به حضور افکار و ایده های نوین قابل تزریق در شرکت به وجود می آید را نه تنها توجه نمیکنند؛ بلکه بخش مدیریت اشتراکی لازم الاجرا را نیز فراموش شده و محدود می نمایند تا همچنان در رأس قدرت شرکت باقی مانده و اداره امپراطوری خود را همچون گذشته ادامه دهند. علیرغم تجربه های موفقی که در خیلی از شرکت های بزرگ دنیا شاهد آن هستیم که بعد از بزرگ شدن یک شرکت و برای Scale up کردن خود، اقدام به عرضه سهام شرکت می کنند و عملاً موسس اولیه فقط به عنوان یکی از اعضاء موثر هیات مدیره پس از عرضه سهام باقی خواهند ماند؛ ولو اینکه در اذهان عمومی شرکت کماکان با نام ایشان شناخته شود.
با این نگاه وقتی در خصوص صنعتی چون لوازم خانگی صحبت به میان می آید، می توان عوامل چهارگانه و موثر بر حضور این صنعت در بازار سرمایه را به شرح زیر دسته بندی و تفسیر نمود:
-
نقاط قوت
- صنایع لوازم خانگی با توجه به گستره تنوع و دامنه شمول آنها، همواره از گروه محصولاتی میباشند که در سبد اصلی زندگی هر فرد یا خانواده ای به عنوان نیاز های اولیه شناخته میشود. در حقیقت به ازاء هر زندگی جدیدی که آغاز میگردد یا متاسفانه، هر زندگی ای که به هر دلیل به جدایی منجر میشود یا واحد مسکونی جدیدی که احداث میگردد یا مصادیق دیگر، نیازمند استفاده از دامنه گسترده لوازم خانگی خواهد بود.
- با ملاحظه به رشد روزافزون زندگی ماشینی و کم شدن فرصت حضور در کانون خانواده و استفاده حداکثری از زمان در راستای راحتی بیشتر، همواره تقاضای استفاده از لوازم خانگی جدید و روزآمد که مناسب این سبک زندگی باشد وجود دارد.
- با ملاحظه به نمودار جمعیتی ایران و الزام تقویت جامعه سنی جوان برای جلوگیری از مخاطرات لاغر شدن میانه هرم سنی کشور در سنوات آتی، تمهیدات حاکمیت در سرعت دادن به اصلاح نمودار رشد جمعیت با اعطای مشوق های مصوب و در جریان تصویب و اجرا، افزایش تقاضا برحسب فزونی جمعیت در آینده مشهود میباشد.
- تکنولوژی ساخت لوازم خانگی، نه همانند برخی صنایع خاص High-tech. است و نه بسیار پیش پا افتاده؛ ولی خوشبختانه این تکنولوژی سهل الوصول و آسان، در ایران و در برخی بخش های حال حاضر این صنعت بیش از 6 دهه تجربه و سابقه مفید و ارزنده دارد.
- با نگرش به رشته های مهندسی دانشگاهی کشور و حضور استاتید با تجربه، پرورش نیروی کارشناسی متخصص در زمینه ساخت، تولید و توسعه در تمامی بخش های فرعی صنعت لوازم خانگی در کشور بصورت بالقوه وجود دارد.
- مواد اولیه مورد نیاز صنایع لوازم خانگی در گروه محصولات پتروشیمی و همچنین فلزات، توسط شرکتها و کارخانجات معتبر داخلی تولید میگردند، هر چند که نحوه عرضه و تنظیم بازار و یا ظرفیت نیاز بازار داخل با میزان تولیدات ممکن است نا متوازن باشد.
- به اعتبار دیگر صنایع بزرگ کشور نظیر نفت و گاز یا خودروسازی، قطعه سازان کلاسه بندی شده و مجرب در حوزه طراحی و تولید انواع قطعات فلزی و الکترونیکی و پلیمیری، با ظرفیت مناسب مشغول کار می باشند.
- فضای مناسب و بدون رقیب برندهای خارجی به واسطه شرایط ایجاد شده از بابت تحریم ها و قوانین جاری در حمایت از این صنعت، فرصتی طلایی برای تجمیع توانمندی های موجود و پرهیز از موازی کاری و ایجاد کنسرسیوم های تخصصی و تولید در راستای ایجاد ابر شرکتهای تولیدی بزرگ لوازم خانگی همچنان وجود دارد. این موضوع باعث تولید اقتصادی و بسترسازی کیفی جهت صادرات محور شدن این صنعت میباشد.
-
نقاط ضعف
- شرکت های تولید کننده لوازم خانگی موجود، غالباً بصورت خانوادگی تأسیس شده اند و در حال مدیریت می باشند. لذا قبول و ورود سهامدار جدید در یک سیستم خانوادگی ناخواسته با چالش های خاص خود روبرو بوده و نظامات اداره یک سازمان در سیستم های مدیریت نوین بعضاً با سیستم های پدرخوانده ای کنونی بسیار متنافر میباشند.
- ارزش اصلی کارخانجات موجود، مربوط به افزایش چشمگیر ارزش زمین کارخانه و مستحدثات و تا حدودی ماشین آلاتی میباشند که دارای ارزشی چند صد برابری ارزش دفتری آنها میباشند و بصورت یک ثروت پنهان هستند. بدیهی است که با یک تجدید ارزیابی و کارشناسی، ارزش واقعی این مجموعه ها قابل تشخیص است. این درحالی است که شاید محصول تولیدی آن کارخانه به لحاظ ارزشی نسبت به سرمایه های نام برده شده، دارای برتری اقتصادی نباشد.
- با توجه به ارزش واقعی اموال منقول و غیر منقول و متورم بودن این بخش از ارزش یک شرکت در قبال درآمد و گردش مالی آن شرکت و نبود تناسب فیمابین این دو بخش، تقاضای خرید سهام این کارخانجات برای سرمایه گذاری با چشم انداز بالا رفتن ارزش سهام در اثر برنامه توسعه و تولیدات محدود میگردند.
- بر اساس ترفندهای تقسیم سهام در نظامات شرکت های خانوادگی و مابین شرکتهای وابسته خود، در هنگام ورود به بورس، عملا امکان مشارکت در سیستم مدیریتی بسته است و لذا بلوک های 5 یا 10 درصدی که میتوانند تامین مالی را تسهیل و مدیریت را تعالی بخشند از خرید باز میمانند.
- در این سالها و بر اساس نرخ بالای تورم سالانه، امکان تقسیم سود بصورت برنامه ریزی شده ممکن نبوده، لذا سهامداران ضمن افزایش سرمایه همواره میبایست جهت تامین سرمایه گردش، نقدینگی به سیستم تزریق نمایند، لذا آن عده معدود سهامدار جدید نیز به لحاظ این شرایط و استفاده از بالا رفتن ارزش سهام مجبور به فروش آن میباشند چون سود مناسبی قابل تقسیم نمی باشد.
- برخلاف صنعت خودروسازی که ساخت قالب های صنعتی در این بخش در داخل کشور تا حدودی رشد داشته است، در صنعت لوازم خانگی و متأثر از استانداردهای ابعادی و حساسیت موجود در این صنعت و حساسیت ها و توجهات مصرف کننده به ظاهر بیرونی محصول، لزوم رعایت برخی کنترل های ابعادی در مجموعه سازی بدنه ها یا اجزاء ریز بیرونی محصولات در کنار نبود قالب سازان خبره که قابلیت ساخت مجموعه قالب را داشته باشند، به جهت حفظ کیفیت ظاهری و توان رقابت با نمونه خارجی، صنعت لوازم خانگی را همچنان به استفاده از سازندگان قالب خارجی وابسته نگه داشته است؛ که البته این مساله از خیلی جهات اقتصادی نیز میباشد.
- نبود نمایشگاه های بین المللی واقعی که با حضور تولید کنندگان داخلی و خارجی به صورت مشترک برگزار شود، مانع از آشنایی و عرضه محصولات و تکنولوژی و همچنین تبادلات فنی- مهندسی ما بین ماشین سازان، قطعه سازان و قالب سازان داخلی با صنایع بزرگ خارجی و نهایتاً محکی واقعی برای این بخش از این صنعت، شده است.
- علیرغم پرورش نیروی مهندس در دانشگاه ها، فارغ از اینکه این علم آموزش داده شده تا چه حد در خدمت صنعت می تواند باشد، نبود تکنسین های فنی و عدم توجه به این بخش از نیاز صنعت به عنوان حلقه های واسط و فنی در لایه های آموزشی کشور، نیاز و فقر این گروه شغلی را بین کارگران ساده و مهندسین طراح فنی، از چالش های مهم صنعت لوازم خانگی کشور میباشد .
- از آنجاییکه واحدهای تولید لوازم خانگی در دنیا با استفاده از پلتفرم های مشترک در تیراژ چند میلیونی فعال میباشند، طراحی و تولید محصول جدید و همچنین بومی سازی قطعات اصلی مانند موتور و کمپرسور و... تا زمانی که تجمیع تولیدات یا ایجاد پلتفرم مشترک مابین بازیگران اصلی این صنعت انجام نشود، چالش و وابستگی این صنعت به دیگر نسخه های پیچیده شده قبلی خواهد بود.
-
فرصت ها
- وضعیت ژئوپولتیک ایران در منطقه و وضعیت کشورهای همسایه و شاهراه های ارتباطی که ایران در آن قراردارد، پتانسل بسیار قابل توجهی است که در حوزه صادرات برای این صنعت میتوان برشمرد. با توجه به شرایط پساکرونا، افزایش قیمت مواد اولیه و هزینه های قابل توجه انرژی در تولید، حمل و نقل و... این پتانسیل ها از اهمیت ویژه تری برخوردار شده اند؛ نظیر افزایش هزینه های حمل از شرق دور به شمال و مرکز آفریقا، آسیای میانه و اروپای شرقی که به واسطه موقعیت جغرافیایی ایران و رشد این صنعت می توان از این مزیت جغرافیای اقتصادی حداکثر بهره برداری را داشت.
- در صورت مدیریت قیمت مواد اولیه تولید داخل؛ تعریف تعرفه معقول حقوق و عوارض گمرکی برای دیگر مواد وارداتی مورد استفاده در این صنعت، رقابت پذیری قیمت تمام شده محصول نهایی در این صنعت در قیاس با نمونه های مشابه خارجی را بالاتر خواهد برد.
- در ادامه مطلب قبل پایین بودن هزینه های کارگری در قیاس با قیمت تمام شده محصول نهایی و مقایسه آن با سهم هزینه نیروی انسانی در قیمت تمام شده در کشورهای خارجی؛ همچنین هزینه انرژی مصرفی کمتر در تولید به نسبت دیگر کشورهای تولید کننده لوازم خانگی در استانداردهای کشورهای مطرح تولید کننده این صنعت، رقابت پذیری تولید محصولات لوازم خانگی را تضمین مینماید.
- با ملاحظه تعدد نقاط قوت و فرصت های موجود در برنامه ریزی، مزیت های استفاده از فرصت ها همواره مقدور میباشد.
-
تهدیدها
- عدم وجود یک برنامه عملیاتی و راهبردی که استراتژی این صنعت را در کوتاه، میان و بلند مدت تبیین کرده باشد؛ ثبات و پایداری سیاست های داخلی هر شرکت را تهدید کرده و از این رو سهامدار نگران ارزش و سرنوشت سرمایه و حضور مستمر در این صنعت خواهد بود.
- صدور و ابلاغ دستورالعمل های خلق الساعه در این صنعت با توجه به تغییر مدیران میانی و ارشد در حاکمیت و اعمال سلیقه های مختلف بدون در نظر گرفتن شرایط بین المللی این صنعت ، همواره تهدیدی بالقوه برای تمامی فعالین این صنعت است.
- نگرانی از ورود بی رویه محصولات ساخته شده بدون انتقال تکنولوژی یا مشارکت با سازندگان داخلی از سوی شرکت ها و برند های خارجی، در زمانی که اوضاع درآمد ارزی کشور بهبود می یابد، فعالیت در این صنعت را با چالشی جدی روبرو می نماید.
- عدم توجه جدی به این صنعت در برنامه های توسعه پنج ساله گذشته توسط حاکمیت، همواره این نگرانی را ایجاد میکند که حتی توجه این روزهای حاکمیت به این صنعت صرفاً به واسطه حساسیت های ایجاد شده مقطعی بوده و با رفع شرایط تحریم، عملاً این صنعت مجدد به گوشه ای رانده خواهد شد، وجود دارد. لذا سرمایه گذاری های بلند مدت همواره با ریسک بالا روبرو خواهد بود.
- عدم ثبات قیمت ها در مورد مواد اولیه و همچنین نوسانات قیمت ارز مورد نیاز در این گروه، پایین آمدن قدرت خرید مردم به واسطه بی ارزش شدن پول ملی و تورم لجام گسیخته در سه دهه اخیر، چالشی بسیار مهم برای سرمایه گذار برای وارد کردن سرمایه خود به این صنعت است.
- وجود کالای قاچاق و اختصاص سهم قابل توجهی از سهم بازار مصرف به این مقوله، سرمایه گذاری در این صنعت را برای سهامدار عام نگران کننده خواهد کرد.
- عدم توجه به بعد فرهنگی مصرف کالای ایرانی توسط نهادها و سازمان ذی مدخل، این نگرانی را همچنان در ذهن سرمایه گذار ایجاد خواهد کرد که علیرغم پیشرفت و بالا رفتن کمیت و کیفیت تولیدات در این سنوات، همچنان رویکرد غاطبه جامعه به خرید کالای خارجی، هرچند با کیفیت کمتر، به وضوح دیده می شود.
- عدم اطمینان عموم جامعه به مطلوبیت سیستم خدمات پس از فروش در این صنعت و شعارگونه بودن این تبلیغات، مجدد یکی از مواردی است که مانع کم کردن ریسک برای محاسبات مالی سرمایه گذار در جهت ورود به این بازار در زمان عرضه این صنعت در بازار سهام شود.
با نگاهی اجمالی بر اتفاقات این سالها در شرکت های عرضه شده در بورس و همچنین بررسی گذرا نسبت به موارد فوق الذکر، این سوال مطرح است که بر فرض ورود شرکت های لوازم خانگی به بازار سرمایه، آیا زیرساخت های لازم برای توسعه و فعالیت در این صنعت با توجه به الزامات موجود برای شرکت های در حال فعالیت در بازار سرمایه می تواند راهگشایی در این صنعت باشد یا افق های جدید را در این صنعت رقم زند؟ مشاهدات امروز و با وزن دهی به نقاط قوت و فرصت ها در مقابل ضعف ها و تهدیدهای برشمرده شده، ورود واقعی شرکت های تولیدی لوازم خانگی به بورس را در این برهه از زمان دشوار مینماید. هرچند که در نگاه ابتدایی، ورود به بازار سرمایه، بزرگترین مشکل این صنعت که تامین منابع مالی خود برای توسعه و سرمایه درگردش است را مرتفع خواهد کرد؛ ولی در دراز مدت و با توجه به نوع نگاه و رفتار هیجانی که جامعه و حاکمیت تاکنون به این صنعت داشته، منجر به زیان برای سهامدار خرد و جدید است، که سهام این شرکت ها را از بازار سرمایه تهیه میکند.
این مهم در شرایطی است که، در حلقه مدیریتی این شرکت ها علیرغم عرضه در بورس و با توجه به نوع ساختار خانواده محور و پدرخواندگی، امکان حضور نمایندگان و مدیران کاربلد که از طریق خرید سهام این شرکت ها قابلیت دسترسی به صندلی های هیات مدیره را فراهم میسازد، محقق نخواهد شد. البته با رویکردی که در این دو سال اخیر شاهد آن هستیم، روزنه های امیدی در حال شکل گیری است که این صنعت از حالت سنتی خود خارج شده و با بهره گیری از مکانیزم های مدیریت نوین، تولید انبوه، فروش و عرضه مبتنی بر شبکه سازی و خروج از روش های سنتی بنکداری و توجه ویژه خدمات به مشتریان در دوران پس از فروش، پوست اندازی لازم برای حضور در بازارهای مهم سرمایه و عرضه عام سهام خود در بورس را در حال تجربه بوده و به معنای واقعی آماده حضور در بازی بزرگان این صنعت در سطح بین الملل می باشند.
لازمه این امر، تداوم حمایت و اتخاذ یک استراتژی هوشمندانه است؛ که تنها در اتاق های فکر مشترک مابین بزرگان این صنعت و حاکمیت شکل میگیرد و با توجه و پیگیری این مسایل به عنوان یک راهکاری الزامی برای به خدمت گرفتن سرمایه های خرد و سرگردان موجود در جامعه برای تقئیت هر صنعتی در کشور خواهد بود.
امید است با حمایت و برنامه ریزی های دقیق، در زمان لازم و صحیح و با دقت بر این موضوع که باید هر کاری را در زمان خود و درست انجام داد، از فرصت ها و پتانسیل های موجود حداکثر استفاده را نمود تا خدای ناکرده با فرصت از دست رفته و سوخته در آینده مواجه نگردیم. درغیر اینصورت، قطع به یقین بازار بزرگ و پتانسیل موجود در کشور ما، تبدیل به یک مقصد صرفاً مصرف گرایانه خواهد شد.