یادداشتی در روز جهانی تئاتر؛
چرا تئاتر میبینیم؟
۲۷ مارس روز جهانی تئاتر است؛ روزی برای هنری که «میل جستجوگری و نوگرایی را پاسخ میدهد چراکه همواره برای این امیال، ظرفیتی برای پاسخ دارد» نیلوفر ثانی برای این روز یادداشتی با عنوان «چرا تئاتر میبینیم؟» نوشته است.
تئاتر در جامعهی ایران، هنوز آنچنان که باید نه تنها جایگاه ریشهدار خودش را، به عنوان هنری تکاملیافته باز نکرده، بلکه حتی از ظرفیتهای مواجهه و کاربردیاش در امر اجتماعی غافل است. تئاتر با پیوند در چند حوزه دیگر از اندیشه و زیباییشناسی هنر، و زیست آدمی و نمایی از واقعیت جهان ماست که بیش از هر هنر دیگری، چند وجهی و اصالتی به قدمت بشر دارد. از همان نخستین دیوارهنویسیها و ساخت ابزاری برای نمایشی در جلوهگاه شکارها و بقا، تا به امروز در مجهزترین سالنهای تئاتر، در آئینی از مرگ و زندگی و در تباری از حرکت و رقص و ترانه، و در صحنهپردازیهای واقعی و خیالانگیز حضور داشته، حتی پیش از شکلگیری زبان و نوشتار هم حاضر بوده و همچنان به مسیر خود ادامه میدهد.
تئاتر دیگر تنها یک هنر نیست، امروز تئاتر ضرورت زیست اندیشهورز و رخوتزدای انسانیست که در انباشت اطلاعات منحرفکننده و توخالی که هرکدام بیآنکه دستشان را رو کنند، به تخطئه تفکر مستقل فرد، همتگماشتهاند، رهاییبخشست.
تئاتر یک متن و چند بازیگر بر صحنه که موضوعی را به نمایش میگذارد و به چند مخاطب عرضه میکند تا آنها را سرگرم کند، نیست. تئاتر امروز کنشی در بطن جامعه در برابر نیروهای بازدارندهی مسلط به سمت و سوی اندیشهورزی، آگاهی و تغییرست... تئاتر ظرفیتیست که مخاطب چه بخواهد چه نخواهد، با آن تغییر میکند. گاه حتی دامنه این تغییر چنان وسیعست که لذت آشکار و اتفاق روشنی را رقم میزند.
تئاتر برای جوامعی که دچار سانسورها، ممانعتهای متعدد فکری و بمبارانِ ایدئولوژیکی چند سویه است، امری ضروری و حتی الزامیست. جامعهای که چندان با مطالعه و تفکر انس و الفتی ندارد، تئاتر محرکی ذهنی و اجتماعیست که او را وارد این وادیها میکند. ادبیات را رکنی اصلی از زندگی میسازد که بیوجود آن، زندگی بشر قابل تحمل نیست و فلسفه را از آن شکل سخت و دشوار و بیکاربردش، به خودِ زندگی، و نظریه را به عمل بدل میکند.
تئاتر همان مکان مقدسیست که در آن رخدادهای متعددی به وقوع میرسد. بالندگی، درک، شعر، شعور و شهودی که مسیر زیست انسانی را با اکنونیتی پیوند میزند که هر لحظه با عوامل متعدد بیرونی و درونی، در جدال و کشمکش بوده و لازمهی رشدست. و چه چیزی بهتر و موثرتر و جذابتر از تئاتر و هنر میتواند مامن امن و پرچالشی برای او باشد.
مامنی که اگرچه پناه میدهد اما خشونت دارد، واگرچه مهرورزست اما بیرحمانه میتازد. و اگرچه نمایشست اما واقعیت، تولید میکند.
تئاتر میل جستجوگری و نوگرایی را پاسخ میدهد چراکه همواره برای این امیال، ظرفیتی برای پاسخ دارد. تلاقی عشق و تجربه، اتفاقِ تئاترست... و جریانیست که دیگر نه در جنبی از زندگی انسانی، بلکه در کانون آن، مستقر و موجودیت دارد. تئاتر از محدودهی دیالوگ و دکور و بازی و صحنه، عبور کردهاست، از سبکها، ژانر، فرم و محتواها...حتی از مرز اندیشه و تفکر و تعامل، فراتر رفته و امروز خود حرکت، جریانی اکتیو و کنشگریست که عنصر ضروریِ انسانِ زنده است.