نگاهی به اقتصاد تئاتر در گفتوگو با امیرحسین خالقی:
مداخله دولت، پای نورچشمیها و سفارشیسازی را به تئاتر باز میکند/ برای رونق اقتصاد هنر باید مقرراتزدایی کرد/ پولشویی نتیجه اجتنابناپذیر معافیتهای مالیاتی است
امیرحسین خالقی (اقتصاددان نئولیبرال و پژوهشگر توسعه) معتقد به حذف مداخله دولت در اعطای یارانه فرهنگی به تئاتر و همچنین مقرراتزدایی و حداقلی کردن پروسه صدور مجوزهاست و میگوید سیاستهای تشویقی مانند معافیت مالیاتی میتواند به رونق هنر نمایشی کشور کمک کند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، اقتصاد هنر و به طور ویژه تئاتر، مبحث کلان و گستردهای است که شاخصهها و موارد بسیاری را شامل میشود؛ اما میتوان ردپای شاخصههایی چون حمایت دولت، اعطای یارانه و بودجه به نهادهای خصوصی یا نیمه دولتی، اعمال طرحهای تشویقی مانند معافیت مالیاتی و به طور کلی مداخله دولت در امر هنر و به ویژه تئاتر را در این زمینه پی گرفت. موضوعاتی که از مدیران فرهنگی و هنری دولت گرفته تا هنرمندان، مدیران سالنهای خصوصی، مخاطبان و سایر دست اندرکاران را تحت تاثیر قرار میدهد. قصد داریم در سلسله گفتگوهایی به منظور بررسی اقتصاد تئاتر با صاحبنظران، سراغ گرایشها و مکاتب مختلف فکری و اقتصادی برویم تا راهکارهای موجود در این زمینه را کاوش کنیم. در بخش اول این سلسله گفتگوها با امیرحسین خالقی اقتصاددان نئولیبرال و پژوهشگر توسعه گفتگویی کردهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
در ۱۰ سال اخیر با رشد و رونق سالنهای خصوصی و ورود تهیهکنندهها، اقتصاد تئاتر حال و هوای دیگری پیدا کرده و نحوه حمایت دولت هم از گروههای هنری دچار تغییر شده است. در چنین شرایطی که هنوز رویکردی قطعی و یکسان در زمینه اعطای یارانههای دولتی و حمایت از تئاتر خصوصی وجود ندارد، چه آسیبهایی تئاتر را تهدید میکند؟
یک ضربالمثل فرانسوی هست که میگوید «آن کسی که پول پرداخت میکند تعیین میکند نینواز چه آهنگی را بنوازد.» همین اتفاق برای کلیت هنر هم خواهد افتاد. یعنی اگر برویم سراغ یارانههای دولتی و مداخله نهادهای دولتی برای تبلیغ هنر فاخر و مواردی از این دست، میشود انتظار داشت همان چیزی که در اقتصاد برای بقیه خدمات و کالاهای ملموستر با آن روبرو هستیم اینجا هم رخ دهد و در تئاتر هم شاهد نورچشمیهای دولتی و تاکید بر مضمونهای هنری خاص باشیم. مثلا در سینما واژه سفارشیساز بسیار باب شده و شاهد حضور بعضی از نهادهای دولتی یا شبه دولتی هستیم که وارد این هنر شده و بعضی از موضوعهای خاص را تامین مالی میکنند.
دولتها ملاحظاتی سیاسی در انتخاب مضامین موردنظرشان برای تئاتر دارند که میتواند بر کمرنگ شدن برخی سویههای نقادی اثرگذار باشد
طبیعتا اقتصاد هنر، مجموعه هنر را به سمت متورم شدن برخی از برنامهها و موضوعها و مضامین و البته ندیده گرفته شدن مضامین دیگر میبرد. مضاف بر اینکه میتوان انتظار داشت خصلت نقادی که در هنر مستقلتر و غیردولتی انتظار داریم در چنین شرایطی کمرنگ شود و این اتفاقی طبیعی است؛ چون دولتها ملاحظاتی سیاسی در انتخاب مضامین موردنظرشان دارند که میتواند بر کمرنگ شدن برخی سویههای نقادی اثرگذار باشد.
نگاه و گرایش عمده تئاتر ایران در دوره مدرن اغلب به سوی فرانسه بوده؛ اینکه در عمل بتوانیم در شکل حمایت دولت و اعطای بودجههای فرهنگی و سازوکار اداره تئاتر از این کشور الگو بگیریم، چقدر امکانپذیر است؟
مورد فرانسه مورد خاصی است؛ آنچه در این کشور بهعنوان بودجه فرهنگی اسم میبرند بیشتر بودجهای است که در حوزه گردشگری معنی پیدا میکند و شاید با آن مفهومی که ما در ایران از آن استفاده میکنیم کمی تفاوت داشته باشد. البته که خیلی از مفاهیمی که در فرانسه مورد تاکید است در ایران هم مورد توجه قرار میگیرد؛ مانند حفظ فرهنگ کشور و جلوگیری از نفوذ بیگانه و غیره... سوگیری اتفاقا این است که هنر و فرهنگ، بازاری شود.
تودهای شدن هنر و تن دادن به مکانیزمهای مبتذل، نقدهایی است که گروهی از روشنفکران چپ برای حالت غیردولتی هنر ذکر میکنند
جذابیتها و پیشینه فرهنگی فرانسه خودش عامل اقتصادی و درآمدزایی است و آنجا عمدتا با چنین دیدی پیش میروند تا اینکه دولت بخواهد برای خود وظیفهای اخلاقی قائل باشد که بیاید و فرهنگ جامعه را به شکلی که مناسب است جهت دهد. مضاعف بر اینکه بسیارانی هم موافق نیستند که امور هنری به بازار سپرده شود؛ عبارت «صنعت فرهنگ» را که گروهی از روشنفکران چپ در حول و حوش جنگ جهانی دوم به نام «مکتب فرانکفورت» استفاده میکردند بهشدت ناظر بر همین قضیه بود. تودهای شدن هنر و تن دادن به مکانیزمهای مبتذل، نقدهایی است که برای حالت غیردولتی هنر هم آورده شده است.
وقتی کار به حمایتهای حداقلی دولت میکشد، در کنار انبوهی از تولیدات هنری زرد و مبتذل، مضامین فاخر، مستقل و نقادی هم درمیآید
یعنی شما معتقدید باید به سوی کم شدن حمایتهای دولتی رفت؟
وقتی کار به حمایتهای حداقلی دولت میکشد، میشود انتظار داشت و امیدوار بود که در کنار انبوهی از آنچیزی که زرد و مبتذل خوانده میشود، مضامین فاخر، مستقل و نقادی هم دربیاید. در واقع منطق کلی مکانیزم بازار این است که ما انتخاب را به مصرف کننده واگذار میکنیم؛ اگر او را یکسره ناآگاه فرض کنیم (چنانکه برخیها چنین تصوری دارند)، خب، طبیعی است که اگر اثر فاخری هم ساخته شود روی او تاثیر موردنظر ما را نخواهد گذاشت.
برای رونق اقتصاد هنر، باید قوانین، مقررات، محدودیتها و دستاندازهایی که پیشروی فعالان اقتصاد هنر هست، حداقل شود
پس به نظر میآید کاری که باید انجام داد مانند بقیه حوزههای اقتصاد، این است که قوانین، مقررات، محدودیتها و دستاندازهایی که پیشروی فعالان اقتصاد هنر هست را حداقل کنیم. اگر مالیات در هر حوزهای، ازجمله هنر کمتر شود، میتوان امیدوار به افزایش تولیدات آن حوزه بود. در واقع اگر مجوزها و قوانین دست و پاگیر حداقل شود هم میتوان امید داشت کارآفرینان عرصه هنر هم ببالند و کمکم اقتصاد هنر شکل بگیرد و پیش برود.
هماکنون قوانین تخفیفها و مشوقهای مالیاتی برای سرمایهگذاران و حامیان فرهنگ و هنر در ایران وجود دارد؛ اما همانطور که این معافیتها پیش از این پای پولشوییهایی را به سینما و هنرهای تجسمی باز کرده بود، مدتی است با حضور تهیهکنندههای خصوصی و تولید پروژههای بزرگ نمایشی، در تئاتر هم این گمانهزنیها وجود دارد. این تبعات چقدر اجتنابناپذیر است؟
کاهش مالیات در هر حوزهای امر مبارکی است؛ دستکم از نظر دیدگاهی که من به آن معتقدم. بنابراین فکر میکنم هرچقدر هزینه را برای انجام فعالیت اقتصادی از جمله کار هنری پایین بیاوریم، میتواند به بالندگیاش بیشتر کمک کنیم. اما اینکه این معافیتهای مالیاتی و سیاستهای تشویقی چقدر میتواند موثر باشد یا از کنار آن پولشویی و مواردی مانند آن اتفاق بیفتد، اجتنابناپذیر است.
ایجاد پولشویی نتیجه اجتنابناپذیر معافیتهای مالیاتی است و باید باید اجازه داد سیستم به تدریج خود را اصلاح کند
معتقدم باید اجازه داد سیستم به تدریج خود را اصلاح کند و باید کمی زمان داد تا این پالایش اتفاق بیفتد. فرض کنید این قانون نبود و مالیات هم گرفته میشد، چه کمکی به بهبود شرایط میکرد؟ نتیجه احتمالا این بود که انجام فعالیت هنری سختتر میشد و دولت این پول را در بهترین حالت، به جای دیگری و با برخی مضمونهای خاص موردنظرش تزریق میکرد. اما اکنون تصور میکنم اگر این هزینهها از دوش بخش خصوصی برداشته شده و آن حمایت دولتی که به اعتقاد من اثرات منفی دارد حذف شود، روی هم رفته شاهد اتفاق خوبی در هنر و تئاتر خواهیم بود. مضاف بر اینکه اگر تئاتر را با سینما مقایسه کنیم، هنر کمتر تودهای محسوب میشود؛ در سینما به دلیل شکل مخاطب و ماهیت رسانهای آن، تا حدودی سینمای بازاری معنا پیدا میکند. اما تئاتر کمتر به این سو رفته چون مخاطب و شرایطش، امکان تکثیر مکانیکیاش را نسبت به سینما حداقل میکند. از این باب، به نظر میآید نگرانی درباره بازاری شدن هنر تئاتر تا اندازهای میتواند کمتر باشد.
برخی کشورها، برای اینکه حمایت بخش خصوصی و تجاری از فرهنگ و هنر بیشتر شود به جز معافیتهای مالیاتی، طرحهایی تشویقی را پیشبینی کردهاند. در شرایطی که ایران دارد، چه کار میتوان کرد تا بخش خصوصی راغب به سرمایهگذاری در هنر و به خصوص تئاتر شود و چه تمهیداتی میتوان در این زمینه اندیشید؟
غیر از کاهش مالیاتها، حذف مجوزهای گوناگون و ممیزیها میتواند در این زمینه موثر باشد. اما باید به این طرف قضیه هم توجه کنیم که به دلیل اثری که فعالیتهای هنری روی افکار عمومی میگذارد، دولتها کمابیش حساسیتهایی روی آن دارند؛ جایی کمتر و جایی بیشتر. و همین مساله، مقرراتزدایی کلی و حذف مجوزها را تا اندازه زیادی غیرموجه میکند. اما میشود به حداقل شدن آن امید داشت. تصور میکنم ضرورتی برای این همه بازبینی و سختگیری برای صدور مجوز نیست و بهنظرم میرسد جامعه خودش را در بلندمدت اصلاح میکند.
ضرورتی برای این همه بازبینی و سختگیری برای صدور مجوز در هنر و تئاتر نیست چراکه جامعه خودش را در بلندمدت اصلاح میکند
شاید به صورت موقت شاهد یکسری اتفاقها باشیم و مضامینی را در آثار هنری ببینیم که برخی آن را نپسندند اما اگر زمان بدهیم در مجموع میتوانیم امیدوار باشیم که کمکم حرفهای بهتر، مضامین فاخر و آدمهای مستقل پیدا شوند و سرمایهگذاران وقتی ببینند اینجا عرصهای است که میتوان بدون مداخله دولت کار کرد و ظرفیت و تقاضای کافی برایش وجود دارد، واردش شوند. البته این را هم در نظر بگیرید که در نهایت، اگر جامعهای به صورت کلی برخی اتفاقهای هنری را نپسندد، طبیعی است که برای ورود بخش خصوصی و سرمایهگذاری بخش غیردولتی هم جذاب نخواهد بود. باید توجه داشته باشیم نمیشود به زور چیزی را به جامعه تحمیل کرد.
گفتگو: سبا حیدرخانی