کارگردان مستند «سرپتیها» مطرح کرد؛
جامعهای که تاریخ نخواند ناگزیر به تکرار آن است
کیوان مهرگان با اشاره به اینکه تاریخ شفاهی و کتبی درباره جریان مشروطه در کرمانشاه از بین رفته، تأکید کرد: «سرپتیها» در ارتباط با کارشناسان تاریخ سعی دارد به روایتی از جریان مشروطه در کرمانشاه برسد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مستند سینمایی «سرپتیها» به کارگردانی کیوان مهرگان به تازگی در شبکه نمایش خانگی از پلتفرم فیلمنت به صورت آنلاین اکران شده است.
این مستند تاریخی به نقش کرمانشاه در انقلاب مشروطه میپردازد و سعی دارد با رجوع به تاریخ برخی ابهامات و اتهاماتی که درباره نقش این منطقه در انقلاب مشروطه مطرح است را مورد بررسی قرار دهد. «سرپتیها» با استناد به منابع بصری و اظهارات کارشناسان تاریخ روایت میشود و در زمان 60 دقیقه مخاطبش را با اطلاعاتی درباره موضوع مورد نظر خود مواجه میکند. به بهانه پخش این اثر با کیوان مهرگان گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
شناخت انقلاب مشروطه برای جامعه امروز ما چه فایدهای دارد؟
تکرار مناسبات اجتماعی با تغییر پوسته روابط باعث شده از دوران صفویه تا امروز ما تاریخ را در شکل کلانش تکرار کنیم. یکی از دلایل عقیم ماندن تمام جنبشهای اجتماعی اعم از جنبشهایی در درون حکومت یا جنبشهایی که برای اصلاح روابط مردم و حکومت رخ داده ناکام بوده، این است که مناسبات ما در عرصه روانشناختی و جامعهشناختی تکرار شده است. یکی از دلایل این تکرار به فقدان آگاهی مربوط میشود. ما نمیدانیم در سال 1291 در اصفهان، تبریز، کرمانشاه، مشهد، تهران و... چه گذشته و این یک قاعده است؛ ملتی که تاریخ خود را نداند، تحقیق نکند و از آن درس نگیرد ناگزیر به تکرار آن است. علت خواندن تاریخ این است که از تکرار آنچه که بر ما گذشته پیشگیری کنیم و رفتار درست را انجام دهیم. تمام کشورهایی که موفق شدهاند مثل ژاپن، هند، برزیل، کشورهای آمریکای جنوبی و... که تقریباً وضعیت شبیه به وضعیت ما دارند همهشان بلااستثنا تاریخ را از یاد نبردند و نگذاشتند تاریخ فراموش شود.
رفتن به سمت مشروطه در سطح کلان و به صورت خرد به نام کرمانشاه با این هدف بود که ما مجدداً یادآوری کنیم که چه بر ما گذشته و به تناسب آنچه که بر ما گذشته بدانیم چه چیز در انتظار ما است. مخلص کلام اینکه گذشته چراغ راه آینده است، اگر گذشته را چراغ راه آینده قرار دهیم قطعاً در آینده خطاها کمتر و تعداد موفقیتها بیشتر خواهد بود. به طور کل رفتن به سراغ تاریخ به همین دلیل است.
به همین دلیل در بخش اول مستند به سراغ مردم رفتهاید و از آنها سوالات تاریخی میپرسید؟
در ابتدای این مستند میبینید مردم از تاریخ خود اطلاع چندانی ندارند در حالیکه این گذشته، یک گذشته باستانی نیست، ما به دوران ساسانیان یا صفویان نپرداختهایم، مردم حتی همین 100 سال پیش را هم نمیشناسند، تاریخی که به پیشرفت تکنولوژی پیوند خورده است ولی متأسفانه پیشرفت تکنولوژی نتوانسته به مردم کرمانشاه کمک کند که تاریخ خودشان را بدانند. برای نشان دادن این مسئله ما به شکلی سینمایی نشانههای این ناآگاهی تاریخی را در بین مردم جستجو کردهایم.
شما در پرسش از تاریخ به سراغ عوام مردم رفتهاید و به نوعی تأکید دارید که همه مردم باید شناختی از تاریخشان داشته باشند. آیا اگر عوام مردم تاریخ را بشناسند هم میتواند در جامعه تأثیرگذار باشد؟
وقتی به صورت عام از تاریخ صحبت میکنیم با سه رأس روبرو میشویم. یک رأس حاکمان هستند که تاریخ را به نفع خود روایت میکنند، رأس دیگر نخبگان هستند که سعی دارند با فاصله از حکومت تاریخ را از منظر مناسبات حکومتها با مردم روایت کنند و دیگری خودِ مردم هستند که هم رقمزنندگان تاریخ هستند و هم محکومان تاریخ هستند.
ما در این مستند با مناسبات حاکمان کاری نداریم، یک طرف ماجرا نخبگان هستند و در طرف دیگر مردم قرار دارند. آنچه که در ذهن نخبگان هست باید به شکلی به مردم عادی منتقل میشده و ما در این مستند به نوعی این پرسش را مطرح میکنیم که چرا این یافتهها و معلومات به مردم منتقل نشده و ما شاهد قطع ارتباط نخبگان با مردم هستیم. ما به شکل سمبولیک این مسئله را نشان دادهایم و به شکلی کلیشهای با مردم مصاحبه داشتیم و از آنها درباره تاریخ پرسیدهایم.
چرا مصاحبه میدانی از مردم را کلیشهای میدانید؟
این شکل مصاحبه را بارها در صداوسیما دیدهایم و اصلاً اساس سنجش نظرات و آرای مردم را این مصاحبهها قرار دادهاند و از بس تکرار شده که از کلیشه عبور کرده است. همچنان به هر شبکهای که مراجعه میکنید یک خبرنگار یا گزارشگر در خیابان میکروفن مقابل مردم گرفته و درباره یک موضوع سوال میکند و نظراتی که خبرنگار جمعآوری کرده را معیار نظر مردم قرار میدهند. ما این کلیشه را به ضد خودش تبدیل کردیم تا بتوانیم از آن این نتیجه را بگیریم که ارتباط نخبگان با مردم قطع شده در حالیکه نظام آموزشی و رسانه باید این ارتباط را برقرار و حفظ میکرد.
متأسفانه هم نظام آموزشی دچار کجکارکردی است و هم رسانه و این وضعیت باعث شده تا جامعه از گذشتهاش ناآگاه شود و ارتباطی با نخبگانش نداشته باشد و در نهایت به موجودی تبدیل شود که تاریخ را همچنان باید از اول تعریف کند رفتن به سراغ عوام نه برای تمسخر آنها بلکه برای نشان دادن کجکارکردی رسانه و نظام آموزشی است. تا زمانی که این دو نهاد مهم همین روند را ادامه دهند از کارکرد اصلی خودشان که یکی آموزش اختصاصی نخبگان و دیگری آموزش عمومی مردم است غافل میشوند و وضعیتی حاصل میشود که امروز میبینیم.
در این مستند به تاریخ شفاهی اشاره میشود که در کرمانشاه به تاریخ مکتوب تبدیل نشده است. چرا اصلاً به سراغ تاریخ شفاهی نرفتید؟ آیا این تاریخ نسل به نسل منتقل نشده است؟
متأسفانه این تاریخ به طور کامل از بین رفته است. این ماجرا به 117 سال پیش مربوط میشود و هر چه از نسل گذشته به نسل بعد از آن منتقل شده افسانه است و میدانیم که تاریخ محل روایت افسانه نیست و ما نیاز به ارائه اسناد تاریخی هستیم. در این مستند ما از تنها اسناد موجود که عکسها هستند استفاده میکنیم و این عکسها هم همگی از گزند حوادث در طول تاریخ سالم ماندهاند و امروز به دست ما رسیدهاند. متأسفانه روایت مکتوب و شفاهی درباره مشروطه در کرمانشاه وجود ندارد و ما ناگزیر به سراغ دانشمندان تاریخ رفتیم. این افراد اطلاعاتی از درون نشانهها و اسناد کسب کردهاند که ما به دانش آنها رجوع میکنیم. تاریخ شفاهی مشروطه در شهر کرمانشاه تقریباً از بین رفته است.
پس از ترور یارمحمدخان در 13 مهر 1291 یارانش متفرق میشوند و آنها را به عنوان یاغی معرفی میکنند. در سال 1299 کودتا میشود، قبل از کودتا هم بیماری وبا فراگیر میشود و بعدها جنگ جهانی دوم رخ میدهد و سپس رضاشاه کنار میرود و سرعت تحولات به قدری است که حفظ تاریخ شفاهی کرمانشاه از دستور کار خارج میشود.
در بخشهایی از مستند این نکته مطرح میشود که کرمانشاه متهم به کمکاری در جنبش مشروطه است. آیا این مستند را میتوان تلاشی برای رفع این اتهام دانست؟
در فیلم هم مطرح میشود که چون انقلاب مشروطه، انقلابی از جنس مناسبات شهری بود، کرمانشاه به دلیل مناسبات روستایی، ایلی و عشیرهای داشت و این باعث شد که آنها علیه مشروطه باشند و این یک اتهام ناجوانمردانه است. اگر چه پنجاه هزار نفر جمعیت کرمانشاه در آن زمان همگی خاستگاه ایلی دارند و اگر چه اکثریت آنها متعلق به یکی از ایلات کلهر، سنجابی یا لک هستند اهل مطالعه بودند، درس خواندهاند با محافل روشنفکری تهران، نجف و استانبول ارتباط داشتند و این اتهامی است که برخی ناجوانمردانه به کرمانشاه میزنند و آن را در جنبش مشروطه کمکار میدانند و تلاش ما در «سرپتیها» در جهت پاسخ این اتهام است.
در پایان مستند این مسئله را مطرح میکنید که پرسشهای بسیاری را کنار گذاشتید و از آنها صرف نظر کردهاید. این پرسشها را میتوانید بیان کنید؟
پرسشهای بسیاری است که قطعاً نمیتوانم همه آنها را در این مصاحبه بیان کنم و اتفاقاً همه آنها هم پرسشهای مهمی هستند و اگر قرار به مطرح کردن آنها بود مستند «سرپتیها» به یک مستند چند ساعته یا حتی یک مجموعه تبدیل میشد. اما شاید مهمترین پرسش من این باشد که بعد از این وقایع چگونه میشود این تاریخ را به درستی روایت کرد و آن را از گزند تحریفات ایلی عشیرهای یا تحریفات باندی و گروهی و یا حتی تحریفات نخبهگرایانه در امان نگاه داشت و اجازه ندهیم تحریف تاریخ منجر به تکرار تاریخ شود. این مهمترین پرسشی بود که داشتم و متأسفانه امکان پرداختن به آن در مستند وجود نداشت.
آیا میشود به پرداختی دقیق و بدون تحریف از جریان مشروطه در کرمانشاه رسید؟
اگر روایت بدون جهتگیری باشد و استقلال را حفظ کنیم میتوانیم به حقیقت نزدیک شویم. ما در این مستند هم چنین تلاشی داشتیم.
مستند «سرپتیها» با تصاویری ناراحتکننده از مقبره یارمحمدخان به پایان میرسد. آیا وضعیت آرامگاه او همچنان به همین شکل است؟
بله متأسفانه آرامگاه یارمحمدخان یکی از قهرمانان ملی این مملکت امروز به انباری اداره بهداشت تبدیل شده است. این هم نوعی تحریف تاریخ است، تحریف تاریخ فقط در کتابها اتفاق نمیافتد و در نوع مواجهه ما با اماکن هم میتوان این تحریف رخ دهد.