خبرگزاری کار ایران

در ششمین «مستندات یکشنبه» مطرح شد؛

فیلمی از جنس اشعار یدالله رویایی/ روزی که قرار بود رویایی فیلم را ببیند، از دنیا رفت

فیلمی از جنس اشعار یدالله رویایی/ روزی که قرار بود رویایی فیلم را ببیند، از دنیا رفت
کد خبر : ۱۳۳۵۰۱۰

مستند «از سکوی سرخ» روز گذشته ۷ اسفندماه در خانه هنرمندان ایران به نمایش درآمد.

به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، ششمین برنامه «مستندات یکشنبه» که به‌عنوان زیرمجموعه سینماتک خانه هنرمندان ایران به پخش فیلم‌های مستند می‌پردازد، روز یکشنبه ۷ اسفند به نمایش فیلم مستند «از سکوی سرخ» ساخته پویا پارسامقام و با محوریت یدالله رویایی شاعر فقید معاصر اختصاص داشت.

پس از نمایش فیلم نشست نقد و بررسی آن با حضور امید بلاغتی منتقد سینما و سامان بیات مجری برنامه برگزار شد.

* فیلمی که در دومین تماشا بیشتر دوستش داشتم

در ابتدای این برنامه بلاغتی گفت: من دو بار فیلم را دیده‌ام اما نکته جالب در دوباره دیدن فیلم این بود که در مرتبه دوم فیلم را بیشتر دوست داشتم. بار اول فیلم برایم بی‌ساخت به نظر می‌آمد و این البته از سلیقه من بود، دوست داشتم فیلمی درباره رویایی ببینم که ساختمند باشد.

وی ادامه داد: در نوبت دوم اما حس کردم این مستند مثل اشعار یدالله رویایی است و درک و دریافت آن انگار به یک نوبت دیگر تماشا نیاز دارد. همچنان که شعر رویایی نیاز به خواندن به دفعات زیاد دارد. در بار دوم حس کردم فیلم ساختمانی دارد که اتفاقا فکر شده است، هرچند به نظرم در بار اول رها می‌آمد. حس کردم فیلم مثل تلاشی برای چیدن شعر یدالله رویایی است. بار اول به این فکر می‌کردم که چگونه می‌خواهم بروم و درباره فیلمی که دوست ندارم صحبت کنم اما در نوبت بعد حس کردم چیزهایی پیدا کرده‌ام که می‌توانم بگویم و با شما به اشتراک بگذارم.

این منتقد ادامه داد: این فیلم در آن دسته از مستند پرتره‌هایی قرار می‌گیرد که شخصا آن‌ها را ترجیح می‌دهم. مستندهایی که در آن‌ها شاهد کلنجار رفتن و تلاش فیلمساز برای یافتن دنیا، هنر و دل‌مشغولی‌های سوژه خود هستیم. ما مستند پرتره‌های زیادی داریم که اینگونه نیستند و تنها ویژگی‌های سوژه خود را روایت می‌کنند و اتفاقا از بدیهیات می‌گویند. من اصلا آنها را دوست ندارم. چند روز پیش مستندی به نام «چریکه بهرام» را دیدم که از همین دست بود. یعنی تعدادی از همکاران، بازیگران و منتقدان درباره بیضایی صحبت می‌کردند و آنقدر ارتباط برقرار کردن با آن برایم سخت بود که نام مستند به سختی به یادم آمد!

وی گفت: چند وقت پیش هم یک مستند خارجی از انیو موریکونه دیدم که ساختاری بینابین داشت که به نظرم مدل بهتری از آن دسته مستندهایی است که  بدیهیات را عنوان می‌کنند.  به طور کلی حس می‌کنم مستندهایی موفق‌تر هستند که به ما نشان می‌دهند جهان سوژه چگونه است.

* جهانی که از دل یک کلنجار دائمی شکل می‌گیرد

بلاغتی ادامه داد: در مستند «از سکوی سرخ» مهمترین چیزی که برای بیننده آشکار می‌شود، اهمیت کلمه برای این شاعر است. فیلم در این کار کاملا موفق است و به تو می‌گوید جهان شعری یدالله رویایی به وسیله کلنجار دائمی شاعر و فیلمساز چگونه است و نقطه کانونی زیست ادبی رویایی از کجا می‌آید. این جنس از مستند پرتره‌ها را نسبت به آن دست از مستند پرتره‌هایی که صرفاً مصاحبه‌محور هستند و بیشتر اهمیت آدم‌ها را یادآور می‌شوند، ترجیح می‌دهم.

در ادامه سامان بیات گفت: من اولین بار بود که فیلم را می‌دیدم و باید بگویم کارگردان خیلی خوب یدالله رویایی را می‌شناسد و تاریخ کارهای او را می‌داند از این منظر ارجاعات خیلی هوشمندانه هم به کارهای رویایی دارد.

* رابطه عاطفی فیلمساز با سوژه مستندش

در این بخش از نشست پویا پارسامقام به‌عنوان کارگردان مستند گفت: نمایش اول فیلم برای خود آدم خیلی موضوع هیجان‌انگیزی است. من رابطه عاطفی با آقای رویایی و اشعارش داشتم و ضمن بهره‌مندی از موهبت دیدار با این شاعر در این سطح، واقعاً نمی‌دانستم سرانجام این مستند چه می‌شود؟ یک دوره اصلا مستند اهمیت خود را برایم از دست داده بود و به عنوان مخاطبی که شعرهای رویایی را دوست دارد با او ارتباط داشتم. در این میان با آدم‌هایی برخورد کردم که به فهم من از شعر ایشان کمک کردند.

بلاغتی هم با اشاره به استقبال علاقه‌مندان از اکران این مستند در خانه هنرمندان بیان کرد: من خودم کمی مضطرب شدم. چون فکر نمی‌کردم در روزگار کنونی با این جمعیت برای تماشای فیلم مواجه شوم.

وی مطرح کرد: مدلی از پژوهش می‌تواند محل مناقشه درباره ساخت یک فیلم مستند باشد. به نظرم استراتژی که فیلم برمبنای آن ساخته شده خوب است. فیلم مطلقا در دسته پرتره‌های تاریخ‌محور قرار نمی‌گیرد. داده‌هایی که از رویایی و کاری که می‌کند به مخاطب ارائه می‌شود، به گونه‌ای دیگر در فیلم چیده شده است. نسبت رویایی با شاملو، فروغ و ... به اندازه‌ای که لازم است روایت می‌شود. فیلم به سراغ تاریخ زیست رویایی نمی‌رود. این ساختار چیزی شبیه شعرهای رویایی است.

* اصلاً با مستند تاریخ‌نگارانه مواجه نیستیم

بلاغتی ادامه داد: حس کردم فیلمساز بیشتر از تسلط ادبی بر شعر رویایی، نسبت عاطفی با سوژه و اشعارش دارد و در جاهایی می‌گذارد فیلم بازیگوش باشد و به جاهایی سرک می‌کشد. نوشتن، شعر، قلم و کلمه مهمترین چیزهایی هستند که رویایی را به ذهن می‌آورند، به اندازه در فیلم هستند و این مهمترین نکته فیلم است. برای حرکت به سمت تاریخ و روایت نکاتی مانند نسبت رویایی با شاعران دیگر، نقاط عطف زندگی او مانند مهاجرت و یا نسبتی که او با خواهرش دارد، برای همه و همه، این شعرها هستند که بهانه‌ای می‌شوند تا فیلم به آن ماجراها سرک بکشد. مرکزیت فیلم خود رویایی است آن هم به عنوان رویایی شاعر. فیلم مطلقا وارد بحث تخصصی نمی‌شود اما آنچه لازم است را مطرح می‌کند. ما اصلا با مستند تاریخ‌نگارانه‌ای مواجه نیستیم، فیلم حتی به تاریخ به دنیا آمدن رویایی توجهی نمی‌کند، حتی نمی‌گوید کتاب‌های او چه زمان منتشر شده این همان چیزی است که مستند را خاص کرده است.

بیات هم بیان کرد: جاهایی دوست داشتم فیلم درباره رویایی منتقد و رویایی نظریه‌پرداز هم صحبت کند، اما هرچه فیلم پیش رفت یک مستند شخصی‌تر شد.

در بخشی از این نشست مخاطبی بیان کرد: «از سکوی سرخ» از جنبه معرفی یدالله رویایی به‌عنوان یک شاعر فیلم بی‌نقصی است و کسی که او را نمی‌شناسد می‌تواند با تماشای این فیلم به شناخت کمی از او برسد.

 مخاطب دیگری عنوان کرد: سوژه اصلی فیلم چندبار روی فرم و فرم‌گرایی تاکید دارد و این می‌تواند نقطه ورود برای شکل‌گیری قصه و تصویری باشد که فیلمساز به سراغش می‌رود. با این حال هرچه بیشتر گذشت، کمتر به این کلیدواژه پرداخته شد. اگر قرار است فیلم نمایش‌های دیگری داشته باشد، در صورت توجه کارگردان و عوامل به این کلیدواژه و با تدوین دوباره، می‌شود آن را به فیلم موفق‌تری تبدیل کرد.

* یدالله رویایی ابتدا جوابم را نمی‌داد!

در این بخش پارسامقام گفت: آقای رویایی در برقراری ارتباط خیلی آدم سختی بود. دوست نزدیکی در پاریس وساطت من را کرد و قرار شد فیلم را بسازیم. وقتی به آنجا رفتم آقای رویایی ده روزی جواب من را نداد! به تعطیلات ژانویه خوردیم و وقتی قرار گذاشتیم، من دیگر بی‌اعتماد شده بودم. تصور او از فیلمسازی یک گروه بیست نفره بود. بعد از چهل روز از آن سفر بازگشتم آن هم با هشت ثانیه راش! با یک شرمساری به تهران برگشتم.

وی ادامه داد: در سفر دوم افشین دشتی کمک کرد تا او را ببینم، سفر دیگری که داشتیم او گفت باید فیلمنامه را بخوانم در حالی که روال من این بود که بر اثر ارتباط عاطفی، فیلم می‌ساختم. با افراد اطرافم مشورت کردم و فیلمنامه‌ای نوشتم تا شرط ورودم به خانه‌ی او شود. او گفت من اهل بداهه نیستم. سوال‌ها را بنویس، وقتی فکر کردم جوابش را می‌نویسم. تصور من از فیلم خراب شد.

این مستندساز افزود: روزی بیشتر از یک ساعت هم حوصله نداشت که آنجا بروم. من دوست نداشتم فیلمم مدل مصاحبه شود اما او هر بار خود را آراسته می‌کرد. تنها توافقمان این بود که شخص دیگری وارد این مستند نشود. با این حال شانس زندگی من این بود که او را دیدم. بینهایت مهربان بود. زندگی او با کلمه بود. بینهایت شیرین بود و اصلا تصور نمی‌کردی با یک مرد ۸۵ ساله مواجه هستی. ارتباط خوبی با اینترنت داشت و این برایم جالب بود. خودم هم نمی‌دانم این فیلم چگونه فیلم شد! چهار پنج سال رفت و آمد کردم تا فیلم را بسازم. چون رویایی خیلی اهل بیرون آمدن نبود. در ادامه کار به کرونا خوردیم تصمیم گرفتم تدوین را شروع کنم اما با وحشت این کار را شروع کردم و موهایم سفید شد چون مسئولیت سنگینی بر گردن من بود اما فیلم و شخص آقای رویایی برای زندگی شخصی من خیلی تاثیرگذار بودند.

بلاغتی هم گفت: من فیلم را خیلی دوست داشتم و می‌خواهم بگویم فیلم روایت پویا از یدالله رویایی است. پرتره‌ای که فیلمسازی پشتش است. با آنکه مستندهای تاریخ‌گرا مخاطبان غیرسینمایی را خیلی راضی می‌کنند و گاهی فکر می‌کنم هر کسی می‌تواند آن فیلم‌ها را بسازد، اما به نظرم این فیلم پرتره رویایی از نگاه آقای پارسامقام است. نکته بعدی این است که فیلمساز انگار به شمایل آرتیستیک رویایی جذب شده است. بیشتر از اینکه رویایی شاعر و نظریه‌پرداز را به تصویر بکشد و شیفته آن‌ها باشد، فیلمساز به شمایل آرتیستیک رویایی علاقه‌مند است. برای من جالب بود که آدمی که در چیدمان و فرم در شعر گرایش دارد درباره فیلمی درباره خودش هم چنین تصوری داشته است اما فیلم یک جای دیگر می‌ایستد، فیلم‌ساز موفق می‌شود رویایی خود را بسازد، جهان شعری او را می‌فهمیم، نگاهش به جزییات، اهمیت عشق در نگاه او و... را می‌بینیم. «از سکوی سرخ» شبیه شعری از رویایی است که اتفاقاً اکنون‌گراست.

* روزی که قرار بود رویایی فیلم را ببیند، از دنیا رفت

پارسا مقام درباره اینکه آیا رویایی خودش فیلم را دید یا نه؟ بیان کرد: نه. من به فرانسه رفتم که فیلم را نشان ایشان بدهم ولی همان روزی که قرار بود رویایی فیلم را ببینند از دنیا رفت. این خیلی عجیب بود.

وی گفت: اشتیاقی که من را به آن خانه کشاند، شکل کار رویایی بود چون خودم شیفته فرم هستم. من سمپات شکل کار رویایی بودم و بعد از معاشرت با او، بیشتر شیفته او شدم. آنچه پیچیده بود این بود که او چه کار کند تا من فیلم بگیرم. او می‌گفت هنر را باید با دروغ ساخت و تو هم همینگونه فیلم بساز! اما به مرور زمان به حرف‌هایی که او درباره عبارت شعری، کلمه‌ها و... می‌گفت فکر کردم. احساس کردم می‌توانم با فیلمم اینگونه برخورد کنم. برای همین از فیلم‌های دیگر که خیلی دوستشان داشتم استفاده کردم، آ‌ن‌ها را روی پرده انداختم و از آن‌ها فیلم گرفتم. جالب است که بگویم او در همه موضوعات هم درباره مرگ صحبت می‌کرد.

خواهر یدالله رویایی هم که در این نشست حضور داشت، گفت: من ناظر بر زحمات آقای پارسامقام بودم و می‌دیدم که رنج سفر را تحمل می‌کرد. وقتی این مستند را دیدم متوجه شدم این همان چیزی است که فکرش را می‌کردم. چون از کلیشه‌ها دوری کرده بود. اکثراً سبک رویایی را می‌شناسند منتها چیزی را که دوست داشتیم ببینیم همان عکس‌ها و ارتباطات عاطفی بود که در این فیلم به خوبی به آنها پرداخته شده بود.

مظفر رویایی برادر یدالله رویایی هم مطرح کرد: کوشش‌ها و زحمات پویا پارسامقام را تحسین می‌کنم کار هر کسی نیست که بتواند با یدالله کنار بیاید. برای من تماشای این فیلم دو وجه داشت، هم انگیزه‌های روحی‌ام را تکمیل کرد و به عنوان برادری محزون آن را دیدم و هم به‌عنوان یک تماشاگر از تماشای آن هیجان‌زده شدم. این حزن و هیجان محصول همین فیلم است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز