مسعود هاشمینژاد:
«کت چرمی» از قواعد ژانر پیروی میکند/ تفاوت آثار در نوع نگاهشان است
مسعود هاشمینژاد با اشاره به اینکه «کت چرمی» اثری نوآر به حساب میآید، تأکید کرد: «کت چرمی» از قواعد ژانر پیروی میکند.
مسعود هاشمینژاد، نویسنده فیلم سینمایی «کت چرمی» که امسال در بخش سودای سیمرغ چهلویکمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد، در گفتگو با خبرنگار ایلنا، اظهار داشت: برای من در نگارش فیلمنامه «کت چرمی» قصهگویی اهمیت داشت و لازم بود که این قصه در قالبی مناسب طراحی شود که به نظر من «کت چرمی» در گونه نوآر یا نئونوآر قرار میگیرد و باید این اثر را با در نظر گرفتن قواعد این ژانر مورد بررسی قرار دهیم.
هاشمینژاد درباره ساختار فیلمنامه «کت چرمی» اظهار داشت: در نگارش فیلمنامه این اثر سینمایی از شاهپیرنگ سید فیلد استفاده کردم. در واقع «کت چرمی» یک فیلم شاهپیرنگی است و بر اساس همین قاعده نوشته شده است. در واقع فیلمنامه این اثر یک فصل افتتاح، یک فصل میانه و یک پایان دارد که دقیقاً بر پایه همان نموداری است که در کتاب سید فیلد نظریهپرداز آمریکایی سینما مطرح شده است.
وی افزود: اگر بخواهم دقیقتر درباره جزئیات فنی این فیلمنامه بگویم که دقیقاً بر پایه همین شاهپیرنگ سید فیلد نوشته شده است، در دقیقه ۶ فیلم حادثه محرک اتفاق میافتد، در دقیقه ۳۰ عطف اول سپس نقطه میانی، عطف دوم و در پایان فیلم به همین شکل رقم میخورد. ساختار فیلمنامه این اثر بر همین اساس نوشته شده اما اینکه بخواهیم درباره درست یا نادرست بودن برخی مسائل در فیلمنامه صحبت کنیم موضوع دیگری است که بحث مفصلی را میطلبد.
این نویسنده درباره تعلیقی که در سراسر فیلم «بعد از رفتن» وجود دارد، گفت: تعلیق خارج از بحث ساختار است و به ویژگی ژانری اثر برمیگردد. غالباً فیلمهای نوآر بر پایه تعلیق جلو میروند چراکه باید سرگشتگی قهرمان در مسیر سفرش در فیلمنامه ایجاد شود که تعلیق مهمترین ابزار برای ایجاد این حس است. به نظر من بهترین نمونه این سرگشتگی را هم در فیلم «محله چینیها» میتوان یافت که در تاریخ سینما نمونه فوقالعادهای است. در این فیلم تا عطف اولیه یعنی تا دقیقه ۳۰ کارآگاه خصوصی به دنبال یک آدم اشتباهی میگردد و در این دقیقه متوجه میشود که باید مسیر دیگری برای رسیدن به هدفش انتخاب کند.
هاشمینژاد در پایان اظهاراتش تأکید کرد: تعلیق ویژگی ژانری «کت چرمی» است و همین ویژگی را در فیلمهای دیگر نوآر و نئونوآر مشاهده میکنیم و مثل بسیاری دیگر از ویژگیها نمیتواند دلیلی بر کپی کردن یا شباهت یک فیلم با فیلم دیگر باشد. برای باز کردن چنین بحثی باید ابتدا ویژگیهای ژانری را بشناسیم و بعد درباره نحوه به کار بردن آنها صحبت کنیم و بگوییم که چه شباهتهایی بین دو اثر وجود دارد وگرنه اگر بخواهیم همینطور اثری با شبیه به اثری دیگر بدانیم باید بگویم بعید میدانم که بتوان قصهای تازه برای روایت کردن پیدا کرد چراکه قصهها روایت شدهاند و مسئله مهم امروز نوع نگاه صاحب اثر به قصه است.